کجا گمم کردم

12,000 تومان

کجا گمم کردم رمانی است که یک‌شبه خوانده می‌شود. رمان دختران امروز است.

روای داستان دختری است که زیاد اهل حرف زدن نیست و با درددل میانه‌ای ندارد. این رمان قصه زندگی سه نسل است در باغی قدیمی، واقع در یکی از روستاهای کوهستانی اطراف تهران، حوالی احمدآباد، روستای دکتر مصدق.

نسل اول حاج‌ابراهیم مالکی است، پیرمردی که از پیروان دکتر مصدق است و در دوران شکست آرمان‌ها خانه همیشه زمستانی‌اش را با عکس مصدق گرم می‌کند، عکسی کهنه در قابی کهنه‌تر بر سینه دیوارِ خانه‌ای که دیگر مأمن نیست.

نسل دوم رسول مالکی است. تهران را رها کرده. به روستای پدری‌اش بازگشته. معلم روستا شده و با دختر سرایدار باغ ازدواج کرده. او تنها فرزند حاج‌ابراهیم مالکی است که زندگی معمولی و بی‌دغدغه را تاب نمی‌آورد که تاوانش سال‌ها زندان است.

نسل سوم ماهی مالکی است، دختری با رازهای سر به مهر. او به دنبال زندگی‌ای ساده، معمولی و بی‌دردسر است. اما پیشینه خانوادگی‌اش حتی همین آرزوی ساده را هم از او می‌گیرد.

در انبار موجود نمی باشد

توضیحات

کجا گمم کردم

نویسنده
مهسا دهقانی‌پور
مترجم
——-
نوبت چاپ ٢
تعداد صفحات ٩٦
نوع جلد شومیز
قطع رقعی
سال نشر ١٣٩٨
سال چاپ اول ١٣٩٧
موضوع
——-
نوع کاغذ بالکی
وزن ٩٣ گرم
شابک
9786226209021
حمل و نقل
توضیحات تکمیلی
وزن 0.093 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “کجا گمم کردم”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

خلاصه کتاب

 

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Samaneh Fathi
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

دولت و فرودستان

55,000 تومان
تاریخ اجتماعی خاورمیانه ، در مقایسه با دیگر شاخه‌های تاریخ‌نگاری ، حوزه‌ای است که هنوز جای زیادی برای کاوش دارد . تاریخ‌نگاری خاورمیانه ، همچون تاریخ‌نگاری اروپا ، تا پیش از قرن بیستم تحت سلطه تاریخ‌نگاری سیاسی ، سلسله‌ای و نسب‌شناسانه و روایت‌های زندگی و زمان نخبگان بود . اما با رشد چشمگیر و جهانی جامعه‌شناسی به عنوان موضوع دانشگاهی ، بخصوص در پنجاه سال اخیر ، بسیاری از مورخان به تدریج تاریخ اجتماعی جوامع خاورمیانه را رشته دانشگاهی مقبولی دانستند . در بررسی اجرای مدرن‌سازی در خاورمیانه به طور اعم و ترکیه و ایران به طور اخص با نقصان‌های بسیار جدی در روایات و تحلیل‌های تاریخی در مورد پذیرش و مقاومت در برابر تغییراتی مواجهیم که جوامع ایران و ترکیه در ٢٠٠ سال گذشته با آن روبرو بوده‌اند . گرچه مطالعه مدرن‌سازی در ترکیه و ایران موضوع پژوهش‌های دانشگاهی متعددی بوده است ، اما این پژوهش‌ها تنها اجرای مدرن‌سازی از بالا را برمی‌رسند ، یعنی اقداماتی را که نظام‌های سیاسی برای تغییر جوامع ، وضع قوانین و مقررات جدید و بنیان نهادن نهادهای اجتماعی و سیاسی جدید برمی‌گزینند . اما آنچه هنوز در این پژوهش‌ها غایب است این است که جامعه به این اصلاحات و تغییراتی که از بالاست چه واکنشی نشان داد . مدرن‌سازی طرحی جهانی بود که تقریباً به طور همزمان ، گرچه با سرعت‌های مختلف در مناطق ، وارد جهان ما شد . در حیطه سیاسی ، مدرن‌سازی با تولد جامعه مدنی و ظهور فردگرایی و خودمختاری فردی همگام بود . سازش و مقاومت در برابر مدرن‌سازی ، رابطه بین مرم عادی و دولت در ترکیه و ایران و واکنش جامعه به اصلاحات و تجدد آمرانه در این کشورها موضوعی است که مقالات مندرج در این کتاب به آنها پرداخته است . « تورج اتابکی » پیش از این کتاب‌های « تجدد آمرانه – جامعه و دولت در عصر رضا شاه » و « ایران و جنگ جهانی اول » را نوشته است .

ققنوس پرده‌های خاموش

11,000 تومان
پشت میله همه چیز فرق می کند حتی اگر خارج از اینجا تعریفی به اسم زندگی را شنیده و ندیده باشی. اگر بیرون از این خراب آباد فکر می کردی در قفسی، فقط فکر کرده بودی! چرا که میله معنای آزادی را در خود می پرورد و آزادی معنای میله را.... یا: چراغ بودن نفت می خواهد و زبانه ای برای شعله کشیدن. که اولی را در دل دفن شدگان باید یافت و دومی را در لب خاموش شدگان زنده. هر آتش چراغی که آتش فروزان نیست و هر خاکستری خاکستر درد باوران. با این همه چراغی باش از دل خفتگان به خاموشی و خاکستری از خاطرات به اجبار فراموش شوندگان. یا: تنها پیرمردی بود و مجله ای و رگبار کلماتی، آن هم آن گونه با حرارت و بی تاخیر، درست مثل گدازه های آتشفشانی که فوران می کرد و به صخره های بی خبر می غلتید و بعد از جوشش یکباره اش، آرام به کناری می سرید و با ناله و شیونی از خودسوزی بی امان به خاکستر خود می نشست و در حالی که حرارت خود را می فشاند، سوز و وسوسه ی داغی اش را تا ابد به گرده ی صخره ها بار می داد! طاهر صورتش داغ شد و ....آقا دو یا سه بار دیگر آن بیت را تکرار کرد: آنگه ز دردهای درونیش مست....

زنی شبیه تهران

25,000 تومان
زنی شبیه تهران روایت ناتمام پنج زن از میلیون‌ها زن ساکن تهران است. پنج داستان متصل از زن‌هایی که هر روز در کوچه پس‌کوچه‌های تاریک شوش، تماشاخانه‌های متروک خیابان لاله‌زار، برج‌های سر به فلک کشیده سعادت آباد و ... می‌بینیمشان و بی‌تفاوت از کنارشان عبور می‌کنیم. داستان زن‌هایی است که برای تکمیل داستانشان وارد زندگی هم می‌شوند، می‌مانند و می‌روند. حکایت چند روز پرسه‌زدن و چرخیدن در تهران، در قلب‌الاسد سال هزار و سیصد و نود و هشت. زنی شبیه تهران حکایت شهری است که می‌تواند بی‌رحمانه هویت جدیدی از ساکنانش بسازد. هویتی که شاید تنها راه فرار از آن، رفتن از آن شهر باشد و این مجموعه داستان، حکایت این رفتن‌ها است.

بگذار برسانمت

7,000 تومان
بگذار برسانمت شامل ١٧ داستان کوتاه و خواندنی است. در داستان اول این کتاب می‌خوانیم: پدرم می‌گوید: «چند بار بهت بگویم هر روز هر روز چادر سرت نکن برو پی خرید آت و آشغال.» مادرم می‌گوید: «وا! کِی من هر روز هر روز رفتم؟ به جای دست درد نکند است شمس‌الله؟» «حالا کدام چادر سرت بود؟» «همان چادر مشکی گلدارم. مگر فرقی هم دارد.» «دِ همین دیگر! حالا کو تا تو فرق این چیزها را بفهمی.» «باز از خودت حرف درآوردی شمس‌الله؟» «اگر زن موقع راه رفتن قرو قمیش نیاید کسی باهاش کار ندارد.» «خجالت بکش شمس‌الله! بعدِ یک عمر کلفتی تو این خانه، این دستمزدم است، آفرین شمس‌الله! آفرین! خوشم باشد.» «حالا چه شکلی بود؟» «خیر سرش موهای جوگندمی‌اش را زده بود بالا اما ابروهای آن چشم‌های هیزش سیاه بود.» «بفرما! ببین چطوری رفته تو نخ آقا!» «خوب، نگه داشت کنارم؛ فکر کردم فامیلی همسایه‌ایه، نگاهش کردم. وقتی بی‌حیا گفت: بگذار برسانمت، روم را برگرداندم.»... محمد رضا گودرزی نویسنده این کتاب است که از مجموع آثار وی مجموعه پشت حصیر، فینالیست بنیاد گلشیری و منتقدان مطبوعات شده است.

ملک بهمن

9,000 تومان
افسانه‌ها و قصه‌های کهن فارسی علاوه بر این‌که گنجینه‌هایی از مضمون و تمثیل به شمار می‌روند حاوی نکات شیرین و خواندنی هستند که در همه دوره‌ها خواندن این قصه‌ها خالی از لطف نیست. ملک بهمن کتاب دیگری از مجموعه ادبیات عامه است که پیش‌تر انتشارات ققنوس مجلدهایی از آن را روانه بازار کتاب کرده است. ملک بهمن و ملک سهراب پسران «ملک فریدون شاه» هستند که هر کدام در حسن جمال و شجاعت و دلاوری یگانه آفاق بودند. ملک بهمن هجده ساله و ملک سهراب یازده ساله بودند. ملک بهمن علاقه خاصی به سوارکاری داشت و همواره دویست سوار مخصوص او را همراهی می‌کردند. کتاب ملک بهمن دوازده باب قصه‌های مهیج و خواندنی را در خود جمع کرده است. در باب اول می‌خوانیم: «روزی سواران مرکب می‌تاختند و غزالان را به خاک هلاکت می‌انداختند که ناگاه آهوی خوش‌خط و خالی نمودار شد. ملک بهمن گفت: کسی از عقب آهو نرود که می‌خواهم او را زنده بگیرم.» ملک بهمن سر در پی آهو می‌گذارد و به ناگاه سر از جنگلی سبز و خرم در می‌آورد که تا کنون آنجا را ندیده بود. آهویی که ملک بهمن او را تعقیب کرده بود در آتشی که از زمین برمی‌خیزد گرفتار می‌شود و سرا پا می‌سوزد. ملک بهمن از ترس بر خود می‌لرزد و قصد فرار می‌کند اما... . در چاپ جدید داستان‌های کهن که از این پس با عنوان «مجموعه ادبیات عامه» منتشر خواهند شد، با بهره از نسخه‌های متعدد و با به کارگیری رسم‌الخط جدید، نسخه‌ای حتی‌المقدور به دور از لغزش‌ها و خوشخوان ارائه می‌گردد. «رستم نامه»، «حاتم طائی»، و «امیر حمزه صاحبقران» مجلدهای قبلی این مجموعه هستند که در سال ١٣٩٤ منتشر شده‌اند.

قاب‌های خالی

22,000 تومان
آن روز هم اتاق نیمه تاریک بود و چهره پونه در سایه دلنشینی قرار گرفته بود. نگاهی به دیوارها انداختم. قاب عکس های زیادی به آن ها میخ شده بود. همفری بوگارت که مشتش را زیر چانه حائل کرده بود, میرزاکوچک خان با جنگلی از ریش و مو. چند سال ریش هایش را نتراشید؟.. پنج سال؟؟ رمان «قاب‌های خالی» داستان ثانیه‌های سپری شده اما ثبت نشده زندگی شهاب است که آرزو داشت کسی آن‌ها را به تصویر بکشد و درون قاب بگذارد. شهاب پنج سال در گذشته خود زندانی بود و تمایلی به شکستن در زندانش نداشت تا وقتی که با پزشک معالج خود – ترنج – که او هم به نحوی زندانی است، آشنا می‌شود. این دو نفر راهی سفری می‌شوند که می‌توانست به آزادی هر دو آنها بینجامد اما ... . بدین ترتیب بیمار-شهاب- با پای خود به ملاقات یکی از روانشناسان حاذق سیاتل می‌رود تا زندگی در وجود او دوباره شکل بگیرد. او پنج سال است که هیچگاه نخندیده، حتی گریه هم نکرده است. خصوصیات منحصر به‌فردی دارد. دنیا از دید او تمام نشده بلکه اوست که به پایان راه رسیده است. «سروکله ترنج پیدا شد و یکراست آمد سراغم. بین آن همه آدم تروتمیز، پیدا کردن مردی با ریش‌های پنج سال نزده، کار دشواری نبود. شده بودم شبیه دیو‌، روبرویم نشست. نور آفتاب می‌تابید به صورتش. بعد از یک سال بالاخره ترنج را در روشنایی می‌دیدم. باز هم موهایش را از پشت بسته بود. بند دلم پاره شد و افتاد یک جای‌دور.»