گربه‌های پایتخت‌نشین/ دوستی خوبه؛ مثل بنز

195,000 تومان

سفارش:0
باقی مانده:1

معرفی کتاب گربه های پایتخت نشین اثر زیتا ملکی

فلوفی پشمالو که به تازگی خانه شان را گم کرده، پس از رفتن به خانه ی صاحب جدیدش با گربه ی خیابانی لاغر و بی پشمی به نام دم دم که برای سرایدارشان است، آشنا می شود.
او در ابتدا از حرکات و رفتار زشت و زننده ی او بدش می آید اما کم کم به دوستی با دم دم علاقه مند می شود؛ زیرا او کارهای باحالی مثل ترکاندن ترقه در آسانسور و اسکیت سواری انجام می دهد. باورتان می شود که گربه ها هم از این کارها بلدند؟ کتاب را بخوان و با دنیای جذاب و عجیب گربه ها آشنا شو.
نکند تو هم مثل بعضی از بچه‌ها فکر می‌کنی گربه‌های توی خیابان برای این به دنیا آمده‌اند که مثل یک قوطی‌نوشابه بهشان لگد بزنی؟ نخیر! این‌طوری‌ها نیست رفیق! شاید خبر نداشته باشی.
اما دنیاهای مهمی هستند که تویش گربه‌ها نقشِ اول را بازی می‌کنند. مثلاً همین «فلوفی» خودمان. همین گربه‌ای که می‌خواهید قصه‌اش را بخوانید.
فلوفی با چمدان‌های مارک‌دار به مسافرت می‌رود و عینک‌های آفتابی گربه‌ای دارد و عطرهای خوشبو می‌زند. تازه یک رفیق شفیق هم دارد: «دُم‌دُم»! گربه‌ای که دنیایش خیلی با دنیای فلوفی فرق می‌کند. خلاصه چیزهایی هستند که شاید ندانی و با خواندن این کتاب می‌توانی برای اولین‌بار درباره‌شان بخوانی!

فقط 1 عدد در انبار موجود است

توضیحات

گربه‌های پایتخت‌نشین/ دوستی خوبه؛ مثل بنز

نویسنده
زیتا ملکی
مترجم
 الهه بهین
نوبت چاپ
تعداد صفحات 296
نوع جلد —-
قطع
سال نشر
سال چاپ اول ——
موضوع
کودک و نوجوان
نوع کاغذ ——
وزن 0 گرم
شابک
9786222040277
توضیحات تکمیلی
وزن 0.5 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “گربه‌های پایتخت‌نشین/ دوستی خوبه؛ مثل بنز”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

چند صفحه از کتاب

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Ali
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

کتاب مرگ آرام

90,000 تومان
معرفی کتاب مرگ آرام کتاب مرگی بسیار آرام، شرح حالی نوشته ی سیمون دوبووار است که در قالب رمان نوشته شده و اولین بار در سال 1964 انتشار یافته است. دوبووار در این اثر، آخرین لحظات حضور خود در کنار مادر در حال مرگش را با نثری شاعرانه و زیبا به تصویر کشیده است. فرانسواز دوبووار، مادر سیمون، در حمام به زمین می خورد و استخوان رانش می شکند. فرانسواز را به بیمارستان منتقل می کنند و او حین سپری کردن دوران نقاهت، نشانه هایی از بی حالی شدید و بی میلی به غذا را از خود نشان می دهد. زمان زیادی نمی گذرد که دکترها متوجه غده ای سرطانی در روده ی کوچک او می شوند که با سرعتی زیاد در حال رشد است. سیمون و خواهرش، پوپت، برای سه ماه، نوبتی در کنار بستر مادر خود می مانند و آخرین لحظات زندگی اش را در کنار او می گذرانند.

کتاب برای خرس

8,000 تومان
موش از خرس قول گرفته با هم به کتابخانه بروند و کتاب امانت بگیرند. اما خرس پشیمان شده و نمی خواهد برود. بلاخره موش خرس را راضی می کند و با هم به کتابخانه می روند. توی کتابخانه؛ موش هر کتابی به خرس نشان می دهد، خرس با صدای بلند می گوید که خوشش نمی آید. حیوان هایی که برای گوش ادن قصه به آن جا آمده اند عصبانی مشوند و به خرس یادآوری می کنند باید یواش حرف بزند. خرس دلخور می شود و می خواهد به خانه اش برگردد که ناگهان صدایی می شنود...

سیاستهای مقایسه ای

79,000 تومان
سیاستهای مقایسه ای نویسنده دکتر سید عبدالعلی قوام مترجم ————— ناشر انتشارات سمت تعداد صفحات 224 نوع جلد شومیز قطع
سفارش:0
باقی مانده:1

چشمهایش و ملکوت

110,000 تومان
کتاب چشمهایش و ملکوت نوشته جعفر مدرس صادقی توسط انتشارات مرکز با موضوع ادبیات، ادبیات داستانی، رمان، داستان های فارسی به چاپ رسیده است. بخشی از متن کتاب «بهرام صادقی نه اهل سیاست بود و نه هیچ سر و کاری با هیچ محفل و دار و دسته‌ای داشت. حتا کافه هم نمی‌رفت. قهوه‌خانه می‌رفت و به جاهای پرت و پلا. اما دوستان دلسوز و روشنفکری که در کمین او بودند او را پیدا کردند و به کافه‌ها بردند و به جلسه‌های ادبی و شعرخوانی و داستان‌خوانی کشاندند. هرچند این تلاش‌ها به جایی نرسید و اگر هم به جایی رسید، دوام چندانی پیدا نکرد. حتا وقتی که دوستان تصمیم گرفتند داستان‌های پراکنده‌ای را که در مجلّه‌های سخن و فردوسی و صدف و کتاب هفته چاپ کرده بود جمع و جور کنند و یک مجموعهٔ آبرومندی برای او ترتیب بدهند، خودِ او در دسترس نبود و در گرداوری و ویرایش متن داستان‌هایی که داشت چاپ می‌شد هیچ نظارت و مُراقبتی نکرد و هیچ نقشی نداشت. سالها پیش از انتشار این مجموعهٔ آبرومند و یکی دو ماه پیش از آن که دستنوشتهٔ «ملکوت» را به دست چاپ بدهد، در نامه‌ای به ابوالحسن نجفی می‌نویسد «به دنیای ذهنی خودم پناه برده‌ام» و از احساسی حرف می‌زند که از کودکی با او بوده است و این اواخر در وجودش به شدّت قوّت گرفته است. می‌گوید «از همان اوایل بچگی گاهی حس می‌کردم مثل این که روی زمین نیستم، یعنی به فاصلهٔ چند سانتی‌متر از خاک قدم برمی‌دارم...» و تعریف می‌کند که یک روز آفتابی که با خانواده رفته است باغ و دسته جمعی نشسته‌اند روی ایوانی که جوی آبی از کنارش می‌گذرد، ناگهان احساس می‌کند که سرش داغ شده و خودش را می‌بیند که سبک شده و از روی قالی بلند می‌شود و به هوا می‌رود. «همه چیز وضوح خودش را از دست داد و مه عجیب و غریبی سراسر باغ و گُلها و ایوان را گرفت و همه چیز حاشیه‌دار شد و من احساس کردم که وجودم از خودم مثل این که جدا شد و دیگر در دنیای پدر و مادرم و بچه‌ها و باغ نیستم، مثل این که به جای دیگری رفته‌ام... بعداً به من گفتند که تکانم داده بودند و من فوراً خوب شدم.» اما او هرگز خوب نشد. این واقعه هر چند سالی یک بار تکرار می‌شد و تا بزرگسالی و تا زمانی که این نامه را می‌نوشت و تا سالها بعد ادامه پیدا کرد. به قول خودش، احساس «بیگانگی» به «همه چیز» و تنهایی: «تنهای تنهایم. دیگر همه‌شان را شناخته‌ام... ولشان کن!» عین همین واقعه را در «ملکوت» از زبان «م.‌ ل.» روایت کرده است: «دوازده سال داشتم و با خانواده‌ام به باغ رفته بودیم. آن روز که در ایوان باغ نشستیم و من با گلهای سرخ باغچهٔ جلو ایوان بازی می‌کردم. جوی آب از کنار باغچه می‌گذشت و پونه‌های خودرو عطر خود را با نسیم تا دوردست می‌فرستادند، بچه‌ها پشت سرم به جست و خیز و بازی مشغول بودند و من باز هم از آنها کناره گرفته بودم. چیزی بود که مثل همیشه مرا بسوی انزوا و تنهایی می‌کشاند. ناگهان مادرم از قفا صدایم زد و در همین وقت بود که غنچه‌ای در انگشتانم له شد. دستم از تیغ خار آتش گرفت و من فریاد زدم می‌سوزد.... همه چیز زرد شد و پرده‌ای نگاهم را کدر کرد و مثل اینکه کمی از زمین بلند شدم. سرم گیج رفت و گرمای کشنده‌ای در سراسر بدنم لول خورد...» دکتر حاتم «ملکوت» هم که به دوست و دشمن و آشنا و بیگانه آمپول مرگ تزریق می‌کند، سرش پیر است و تنش جوان و میان مرگ و زندگی در نوسان است. می‌گوید «یک گوشهٔ بدنم مرا به زندگی می‌خواند و گوشهٔ دیگری به مرگ...» و می‌گوید «درد من این است. نمی‌دانم آسمان را قبول کنم یا زمین را... هر کدام برایم جاذبهٔ بخصوصی دارند...» احساس «انزوا» و «تنهایی» دوران کودکی به اندیشهٔ «مرگ» و «نیستی» در جوانی مُنجر شد. از همان سالهای آخر دبیرستان فکر خودکُشی در میان دوستان و همشاگردی‌ها قوّت گرفته بود. یک جور بازی و مسابقهٔ خودکُشی پیش آمده بود. منوچهر فاتحی یکی از دوستانی بود که چند بار تهدید به خودکُشی کرد، اما خودش را نکُشت. تا لب‌لب مُردن رفت، اما زنده و صحیح و سالم برگشت. یکی از همشاگردی‌ها همهٔ تقصیرها را به گردن معلّمی می‌اندازد که از رشت آمده بود و «اگزیستانسیالیست» بود و طرفداران فراوانی پیدا کرده بود. به این دار و دستهٔ ناامیدی که مُدام دم از خودکُشی می‌زدند «اگزی» می‌گفتند.» فهرست کتاب چشمهایش زمین هوا بزرگ علوی: ورق پاره ها و داستان های دیگر بهرام صادقی: قنقنه ها و داستان های دیگر یادداشت

کتاب راه بی سرانجام

100,000 تومان
معرفی کتاب راه بی سرانجام جنگ اوّل جهانی بیشتر به عنوان واقعه‌ای به یاد مانده است که به دلیل پایان دادن به عمر پاره‌ای از امپراتوری‌های بزرگ، زمینه‌ساز حیات مجدد گروهی از ملل کوچک‌تر و تشکیل یک رشته کشورهای جدید شد. اما جنگ اوّل جهانی جنبۀ دیگری داشت که بدان کمتر پرداخته شده است؛ یعنی پایان دادن به حیات نسبتاً مستقل پاره‌ای از ملل کوچک‌تر که در این فراز و نشیب همان حداقل موجودیت پیشین را نیز از دست داده و متلاشی شدند.راه بی‌سرانجام، نگاهی به سرگذشت آسوریان در جنگ جهانی اوّل مرور کوتاهی است بر این تجربۀ دردناک به گونه‌ای که در اسناد و گزارش‌های ایرانی منعکس شده‌اند.
سفارش:0
باقی مانده:1

گروتسک

55,000 تومان
در اعصار گذشته، گروتسك را صرفا اصل ناهماهنگي افسار گسيخته مي‌دانستند، يا در زمره‌ي انواع فرودست‌تر كميك قرارش مي‌دادند، اما حال آن را در اساس تلاقي ضدين و به همين دليل بيان در خور پيچيگي هستي مي‌دانند. گروتسك به دليل تاثير ويژه‌اش، ضربه‌ي ناگهاني كه وارد مي‌كند، غالبا به صورت سلاحي تهاجمي به كار گرفته مي‌شود. از اين تاثير مي‌توان بر گيج كردن خواننده، ميخكوب كردن او هم استفاده كرد.