گفتمان چپ در ایران

160,000 تومان

سفارش:0
باقی مانده:1

جامعه ایران پیش از این و در طی قرن‌ها، جنبش ضدفئودالی را به نمایندگی مزدکیان، خرم‌دینان، شیعیان و… تجربه کرده بود.

گفتمان چپ با تأسیس «حزب عدالت» در قفقاز و مستقر شدن بلشویک‌ها در روسیه رنگ کمونیسم به خود گرفت. حزب عدالت به «حزب کمونیست ایران» تغییر نام داد و تداوم‌بخش این گفتمان در چارچوب مارکسیستی‌ـ لنینیستی شد.

در پی زوال این حزب در دوره رضا شاه، گفتمان چپ ایران در این مقطع به ابتکار تقی ارانی، نه در چارچوب فعالیت حزبی، بلکه با انتشار مجله «دنیا» و پایه‌گذاری یک محفل روشنفکری ادامه حیات داد.

گفتمان چپ در این مقطع به جای ترویح نگاه حزبی به مارکسیسم، در پی بسط مسائل تئوریک و به جای مخاطب قرار دادن طبقات فرودست، در صدد شناساندن آن به اقشار تحصیلکرده و روشنفکر بود.

فقط 1 عدد در انبار موجود است

شناسه محصول: 9786002783639 دسته: , , , , برچسب:
توضیحات

گفتمان چپ در ایران

نویسنده
محمد علی احمدی
مترجم
——-
نوبت چاپ ٣
تعداد صفحات ٤٠٦
نوع جلد شومیز
قطع رقعی
سال نشر ١٤٠١
سال چاپ اول ١٣٩٦
موضوع
——-
نوع کاغذ بالکی
وزن ٢٥٤ گرم
شابک
9786002783639
توضیحات تکمیلی
وزن 0.254 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “گفتمان چپ در ایران”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

خلاصه کتاب

 

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Samaneh Fathi
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

پسر ایرانی‌

35,000 تومان
 (سرگذشت‌ واقعی‌ داریوش‌ سوم‌ و اسکندر) ظهور اسکندر کبیر و پیروزی‌هایش‌ یکی‌ از رویدادهای‌ بزرگ‌ تاریخ‌ جهان‌ است‌. چگونه‌ جوانی‌ از ناحیه‌ کوچکی‌ در شمال‌ یونان‌، با لشکری‌ نسبتاً کم‌، به‌ راه‌ می‌افتد و بخش‌ پهناوری‌ از دنیای‌ متمدن‌ روزگار خود را می‌گیرد، چرا ایران‌ بدان‌ عظمت‌ آن‌قدر سهل‌ و ساده‌ به‌ چنگ‌ او می‌افتد؟ رمانِ تاریخی‌ پسر ایرانی‌ با نثری‌ شیوا و دلنشین‌ زندگی‌ و سرگذشت‌ واقعی‌ اسکندر و نبردهای‌ او را به‌ زیبایی‌ در برابر دیدگان‌ خواننده‌ به‌ تصویر می‌کشد.

هیچ

1,300 تومان
اگر گربه سیاهی که شاید گربه نباشد، چندک بزند توی سیاهی و کسی کاری به کارش نداشته باشد، هیچ؛ اما اگر دخترک شیطانی با سنگ بزندش، آن وقت است که زلیخا کور می‌شود و باید کوچه‌ای که نصفش را با چشم آمده، نصف دیگرش را بی‌چشم برود، تازه اگر سر راه به کند کٍُِنار پرجنی نخورد، یا شکم آماسیده دیواری، یا دو سه رگ خشتمال تنوری یا... . و این می‌رود تا روزگاری که زلیخا زمینگیر شود و به کنج نمور خانه برادر خو کند و پسین‌ها تنگ غروب دستش را به دست گرم و لطیف دختر برادر بدهد و هنوز عمه نشده بی‌بی شود، حتی اگر این کار را بلد نباشد. و این خیلی زود است برای زلیخا، خیلی زود. این را هیچ کس نمی‌داند، اگر هم بداند هیچ کاری از دستش برنمی‌آید. کتاب "هیچ" از ٨ داستان کوتاه تشکیل شده است. سعید بردستانی اهل جنوب نویسنده جوانی است که با نگارش این کتاب اولین اثر داستانی خود را عرضه کرده است. گویش داستان‌ها به زبان محلی است

قطار در حال حرکت است

2,200 تومان
این مجموعه از ١٦ داستان کوتاه تشکیل شده است. با موضوع‌های متنوع که بیش‌تر آن‌ها مربوط به زندگی شهری و زنان کارمند است. «طوری نشسته بودیم تو قطار که انگار قطار در حال حرکت است. همه ما همین‌طور، آرام تکان‌تکان می‌خوردیم. فنجان چایم را پر کرده بودم و هر چند دقیقه دستم حرکت می‌کرد و چای سر ریز می‌شد. انگار به خاطر حرکت چرخ‌ها در ریل بود.» نگاهم می‌کند. می‌گویم: چه بنویسم؟ دلگیر نگاهم می‌کند. مثل همان باری که در خواب دیده بودمش، پیکره‌ای روشن با موهایی بلند. پیکره‌اش زن بود، بی‌آن‌که زن بودنش پیدا باشد، گفت: تنهایی‌ام را چطور می‌نویسی؟ گفتم کسی که نمی‌تواند عاشق شود تنهاست!» «ایستاده هم می‌شود خوابید!» نام یکی دیگر از داستان‌هاست: زن از ته اتوبوس با صدای بلند گفت: آقا چراغ‌های این قسمت رو خاموش کن!» زن با صدای بلندتری گفت: حالا چه جوری بخوابم؟

یتیمان بزرگسال

21,000 تومان
داریا بینیاردی، روزنامه‌نگار و برنامه‌ساز ایتالیایی، چند روز پس از مرگ مادرش مقاله‌ای با عنوان «یتیمان بزرگسال» در یکی از هفته‌نامه‌های ایتالیایی منتشر می‌کند تا با تعریف کردن چند خاطره از مادرش نوشته‌ای به او تقدیم کند. این مقاله آن‌قدر مورد توجه قرار می‌گیرد که باعث می‌شود داریا به نوشتن خاطراتش ادامه دهد و آن را تبدیل به کتاب کند. نویسنده در دل فقدانی عظیم، به زیبایی، از دانسته‌هایش، از خاطرات شیرین خانوادگی‌اش، از همۀ کسانی که وجودش را ساخته‌اند، از عشق و از زندگی، و از مادرش می‌گوید. بینیاردی در شجره‌نامه‌اش به دنبال ردپاهایی می‌گردد که کودکی‌اش را به بزرگسالی‌اش و او را به تک تک افراد خانواده‌اش پیوند می‌دهند و در این میان منصفانه کاستی‌ها و مشکلات زندگی‌اش را از نظر می‌گذراند. یتیمان بزرگسال اثری است تحسین‌برانگیز و تأثیرگذار که به خوبی ضرورت نوشتن از خانواده و پیوندهای عمیق خانوادگی را نشان می‌دهد.

چین خوردگی

11,000 تومان
کیان دهه سی‌سالگی‌اش را پشت سر می‌گذارد. در یک شرکت تهیه و مونتاژ فیلم کار می‌کند. در زندگی‌اش دست از پا خطا نکرده. ازدواج کرده و صاحب پسری به نام ماکان شده. در جریان فیلم‌برداری او از مراسم عروسی زندگی او دچار تغییر می‌شود. در قسمتی از کتاب می‌خوانیم: می‌توانستم حدس بزنم آن شب چه شبی بوده برای جفتشان. توی فیلم‌های خارجی شبیهش را زیاد دیده بودم. از آن ازدواج‌هایی که توی یک لحظه اتفاق می‌افتند. دو نفر خیره می‌شوند توی چشم‌های هم و همان موقع تصمیم می‌گیرند با هم ازدواج کنند. از این بهتر نمی‌شود. هر وقت فیلم‌های این مدلی می‌دیدم، هرچند همه‌چیز توی سه تا دیزالو اتفاق می‌افتاد، کلی کیف می‌کردم. از ساده کردن روابط خوشم می‌آمد. شاید برای همین هم بود که عروسی نگرفته بودم. دلم می‌خواست مهتاب حس و حالم را بفهمد. بفهمد که دلم می‌خواهد توی سه تا دیزالو ازدواج کنیم. دلم می‌خواست مثل ناهید و اشکان می‌زدیم به یک قهوه‌خانه فکسنی وسط جاده چالوس، بعد مردی شبیه عمومنصور به هم محرممان می‌کرد. ولی مهتاب توی باغ نبود. عروسی می‌خواست با همه تشکیلاتش... نقدی بر این کتاب

آینه باز

18,000 تومان
مهرانه دختری جوان است که در سفری ناخواسته از تهران به زادگاهش بازمی‌گردد، به روستایی که بخشی از کودکی‌اش را در آن گذرانده. او طی این سفر رودرروی گذشته‌اش قرار می‌گیرد و، با این‌که از آن گذشته گریزان است، چون اسیری در دست تقدیر در مسیر روایتی پیچ در پیچ ناچار به رویارویی با خویشتن خویش می‌شود. مهرانه، با حضور در آن روستا، انگار مقابل آینه‌ای می‌ایستد که گذشته و حال را با جزئیات نمایش می‌دهد و رازش را  آشکار می‌کند. فصل‌های کتاب با بازیگوشی در مرز خیال و واقعیت می‌غلتد و اسطوره و خرافه را به نمایش می‌گذارد. در قسمتی از کتاب می‌خوانیم: «انگار تمام راه را توی خواب و رؤیا دویده‌ام و پشت در رسیده‌ام. انگار از زمین و زمان جا مانده‌ام و تازه هوشیار شده‌ام. خانه عین سراب است. عین تکه‌ای میان بودن و نبودن. از دور همان خانه بچگی‌هاست، با دری ساب‌خورده و بزرگ که مثل زنی ترشرو دست به کمر برده و سرپا ایستاده. هرچه نزدیک‌تر می‌روم لته‌های موریانه‌خورده و پاشنه ساییده‌اش بیشتر توی ذوقم می‌زند ...»