گورستان اهل فرنگ

8,500 تومان

در اوایل دوران استعمار سیرالئون توسط انگلیسی‌ها، اکثر میسیونرهای مذهبی و کارمندان سفیدپوست اداره مستعمرات بر اثر آب و هوای سالم این سرزمین و انواع بیماری‌های استوایی تلف شدند. انگلیسی‌ها در آن سال‌ها کشور سیرالئون را به طعنه “قبر مرد سفید” یا “گورستان اهل فرنگ” می‌نامیدند.

این کتاب پژوهش رندانه‌ای است درباره سنت سحر و جادو در غرب آفریقا و برخورد و مقابله دو فرهنگ کاملاً متضاد در دوران “جنگ تمدن‌ها” و در عین حال داستانی است مهیج که خواننده را تا صفحه آخر مسحور می‌کند.

دولینگ متولد سال ١٩٥٥ در اوماها (ایالت نبراسکا) است که پس از تحصیلات دانشگاهی در رشته ادبیات انگلیسی مدتی به عنوان فیزیوتراپ در بیمارستان به کار پرداخت. جواد سیداشرف پیش از این کتاب‌های پرفروش “حشاشین”، “دختر مغول” و “مفتش و راهبه” را ترجمه کرده است.‏

در انبار موجود نمی باشد

توضیحات

گورستان اهل فرنگ

نویسنده
ریچارد دولینگ
مترجم
جواد سید اشرف
نوبت چاپ ١
تعداد صفحات ٥٩٢
نوع جلد شومیز
قطع رقعی
سال نشر ١٣٨٦
سال چاپ اول ——
موضوع
رمان خارجی
نوع کاغذ تحریر
وزن ۷۶۶ گرم
شابک
9789643116446
حمل و نقل
توضیحات تکمیلی
وزن 0.766 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “گورستان اهل فرنگ”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Samaneh Fathi
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

بوطیقای شیطان

6,000 تومان
این مجموعه داستان شامل هفت داستان است که به شیوه سورئالیسم به بیان ضعف‌ها و مشکلات اجتماعی در قالب طنز سیاه می‌پردازد. نویسنده ضعف‌های آدم‌ها و اجتماع را به صورتی سیاه و اغراق آمیز جلوه می‌دهد. منطق موجود در داستان با منطق دنیا کمی متفاوت است. در قسمتی از این کتاب می‌خوانیم: زندگی قایم باشک عجیبی است. یک نفر چشم می‌گذارد و بقیه قایم می‌شوند. آن یک نفر تا آخر عمر دنبال بقیه می‌گردد و در لذت پیدا کردن یا هراس گم شدن پیر می‌شود. بقیه هر کدام در مکان امنی قایم می‌شوند، به مخفیگاهشان عادت می‌کنند و در پناهگاه‌هایشان پیر می‌شوند. صابر صنوبر احساس کرد مدت‌هاست منتظر است کسی که چشم گذاشته بیاید و پیدایش کند. بعد فکر کرد دنیا سگ هاری است که پاچه همه آدم‌ها را گرفته است. زنگ تلفن دوباره به صدا درآمد . زنش از کیلومترها آن‌طرف‌تر، آن طرف مرزها، از یک کشور دور موفق شده بود دوباره شماره صابر را بگیرد. زن گفت: «چهل ساعت شد. هنوز تصمیمت را نگرفته‌ای؟ مانده‌ای آن‌جا که چه؟ به چه دردت می‌خورد آن نقاشی‌ها؟ بفروش بیا. مردم از تنهایی.» نقدی بر این کتاب

خیالات

1,200 تومان
پژوی مشکی رنگ از مقابلش گذشت وجلوتر توقف کرد ،بعد بلافاصله دنده عقب گرفت وجلو شهلا ایستاد. راننده شیشه را پائین داد. بلند گفت :(( بیایید بالا می رسونمتون.)) شهلا هنوز راننده راندیده بود. بی اعتنا گفت :(( خیلی ممنون منتظرم تاکسی بیاد. شما بفرمایین.)) دور نیست ، اتفاقی غریبب نیست. خیالات درهمین نزدیکی است . روزمره ای است که آرام آرام مسخ می کند. می رود، می آید وعادی جلوه می کند.

تنهایی در انجمن نوابغ و احمق‌ها

11,000 تومان
دراین فكرم كه باید سفری به تهران بروم، وسایلم را بیاورم و پول رهن انبار را بگیرم،لازمم خواهدشد. بعد برمی گردم، یعنی ذهننم برمیگردد و گذشته را دوره می كند.یاد خانم مهندس پارسی گو می افتم و یاد زنم، كه حالا دیگر حتما باید بگویم زن سابقم.

کتاب ارواح شهرزاد

320,000 تومان
هر شبانگاهی که امیری امر می‌کند: قصه بگو! و شهرزاد لبنان کلمه می گشاید به گفتن ، امیری می‌میرید؛ وهر سحرگاه که شهرزاد لب فرو می بندد،‌ کلمه می‌میرد وداستان نویسی زاده می شود... در«کتاب ارواح شهرزاد» پندار، گفتار وکردار داستان ، به دو شیوه اگادمیک وآموزش تجربی- کارگاهی به هم آمیخته شده، براین باور که تلاش برای انتقال هنرداستان‌نویسی ، به انگارآموزش خطی یک نگره علمی، ره به بیهودگی دارد. ازاین رو،سیال اطلاعات و دانش شگردها، طنین تجربه‌ها ونوبرکردن جستارهای داستانی ، بایقین به شک باشکوه وآینده، چنان عرضه شده‌اند که :درآداب شهرزادگی ،هرداستان‌نویسی، شهرزاد خوداست و خود امیر خود است... که به هزار ویک داستانش، می‌میرد و باز زاده می‌شود...

قاب‌های خالی

22,000 تومان
آن روز هم اتاق نیمه تاریک بود و چهره پونه در سایه دلنشینی قرار گرفته بود. نگاهی به دیوارها انداختم. قاب عکس های زیادی به آن ها میخ شده بود. همفری بوگارت که مشتش را زیر چانه حائل کرده بود, میرزاکوچک خان با جنگلی از ریش و مو. چند سال ریش هایش را نتراشید؟.. پنج سال؟؟ رمان «قاب‌های خالی» داستان ثانیه‌های سپری شده اما ثبت نشده زندگی شهاب است که آرزو داشت کسی آن‌ها را به تصویر بکشد و درون قاب بگذارد. شهاب پنج سال در گذشته خود زندانی بود و تمایلی به شکستن در زندانش نداشت تا وقتی که با پزشک معالج خود – ترنج – که او هم به نحوی زندانی است، آشنا می‌شود. این دو نفر راهی سفری می‌شوند که می‌توانست به آزادی هر دو آنها بینجامد اما ... . بدین ترتیب بیمار-شهاب- با پای خود به ملاقات یکی از روانشناسان حاذق سیاتل می‌رود تا زندگی در وجود او دوباره شکل بگیرد. او پنج سال است که هیچگاه نخندیده، حتی گریه هم نکرده است. خصوصیات منحصر به‌فردی دارد. دنیا از دید او تمام نشده بلکه اوست که به پایان راه رسیده است. «سروکله ترنج پیدا شد و یکراست آمد سراغم. بین آن همه آدم تروتمیز، پیدا کردن مردی با ریش‌های پنج سال نزده، کار دشواری نبود. شده بودم شبیه دیو‌، روبرویم نشست. نور آفتاب می‌تابید به صورتش. بعد از یک سال بالاخره ترنج را در روشنایی می‌دیدم. باز هم موهایش را از پشت بسته بود. بند دلم پاره شد و افتاد یک جای‌دور.»

سلام

11,000 تومان
رمان «سلام» شرح اضطراب‌ها و اضطرارهای چند زوج جوان در اواسط دهه ٧٠ است که در فضاهای روشنفکری و فرهنگی آن روزگار با هم در حال گفتگو و مراوده‌اند. هر یک از شخصیت‌ها به قلم خود، درون و چیزی را که بر وی می‌گذرد، بازگو می‌کند، شخصیت‌هایی که از یک سو تابع امیال و غرض‌های شخصی خود هستند و از سوی دیگر، خود را پیرو اصول اخلاقی پذیرفته شده می‌دانند و این گونه تضادها و تعارض‌ها، آنان را دچار بحران‌های خانوادگی و اجتماعی متعدد می‌سازد. رمان سلام ترس‌ها و بحران‌های زندگی در کلانشهر تهران و درگیری‌های سیاسی و فرهنگی اجتماعی شخصیت‌ها با این شهر را درگیرودار تحولات این دهه به شیوه چند صدایی روایت می‌کند: «آقای فرزاد مولایی عزیز، سلام شما من را نمی‌شناسید. در واقع این اسم را نمی‌شناسید. چطور بگویم؟ گیج شده‌ام و نمی‌دانم از کجا شروع کنم. می‌شود خواهش کنم صبور باشید و تا پایان نامه را بخوانید؟ پیش از هر چیز از شما می‌خواهم که متن این نامه محرمانه بماند، هر چند با نام دیگری برای شما می‌نویسم. مجبورم ناشناس بمانم، چون هنوز از شما مطمئن نیستم و اگر به گوش شوهرم برسد زندگی‌ام از آنچه هست بدتر می‌شود. متأسفانه تا زمانی که از کمک شما مطمئن نشوم، نمی‌توانم شوهرم را هم به شما معرفی کنم. من به مقداری پول احتیاج دارم تا از مشکلی که به آن گرفتار شده‌ام به جایی دور فرار کنم و بعد از مدتی بتوانم کار کنم و پول را به شما برگردانم.»