یک حکومت کوتاه و رعب‌‌آور

7,000 تومان

در مرکز کشور هورنر خارجی، کشوری کوچک قرار دارد به نام هورنر داخلی؛ کشوری با جمعیتی کمتر از ده نفر که مساحتش جوابگوی این تعداد هم نیست و ساکنانش مجبورند در هورنر خارجی بایستند و به نوبت به کشورشان بروند. پس از چند سال، روزی یکی از اهالی هورنر خارجی پیشنهاد می‌دهد که هموطنانش از اهالی هورنر داخلی مالیات بگیرند و این، ابتدای یک حکومت کوتاه و رعب‌آور است.

جورج ساندرز نویسنده ٥٧ ساله آمریکایی، مدرس نویسندگی خلاق و خالق کتاب پاستورالیا، که به فهرست هزار و یک کتابی که پیش از مرگ باید خواند راه یافته است. کتاب‌های دیگر او نیز جوایز بسیاری چون جایزه اُ. هنری و پن همینگوی را برایش به ارمغان آورده است. ساندرز پنج سال زمان صرف نوشتن یک حکومت کوتاه و رعب‌آور کرده است که با تحسین منتقدان مواجه شد.

ساندرز اگر محبوب‌ترین نویسنده داستان کوتاه در ایالات متحده نباشد، یکی از محبوب‌ترین هاست و هر آنچه به قلم او آراسته باشد با نقد و بررسی معتبرترین منتقدان کتاب در سرتاسر ایالات متحده و دیگر کشورها مواجه می‌شود.

در انبار موجود نمی باشد

توضیحات

یک حکومت کوتاه و رعب‌‌آور

نویسنده
جورج ساندرز
مترجم
فرشاد رضایی
نوبت چاپ ١
تعداد صفحات ١١٠
نوع جلد شومیز
قطع رقعی
سال نشر ١٤٠١
سال چاپ اول ١٣٩٥
موضوع
——-
نوع کاغذ بالکی
وزن ۱۱۸ گرم
شابک
9786002782762
توضیحات تکمیلی
وزن 0.118 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “یک حکومت کوتاه و رعب‌‌آور”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

خلاصه کتاب

 

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Samaneh Fathi
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

بوطیقای شیطان

6,000 تومان
این مجموعه داستان شامل هفت داستان است که به شیوه سورئالیسم به بیان ضعف‌ها و مشکلات اجتماعی در قالب طنز سیاه می‌پردازد. نویسنده ضعف‌های آدم‌ها و اجتماع را به صورتی سیاه و اغراق آمیز جلوه می‌دهد. منطق موجود در داستان با منطق دنیا کمی متفاوت است. در قسمتی از این کتاب می‌خوانیم: زندگی قایم باشک عجیبی است. یک نفر چشم می‌گذارد و بقیه قایم می‌شوند. آن یک نفر تا آخر عمر دنبال بقیه می‌گردد و در لذت پیدا کردن یا هراس گم شدن پیر می‌شود. بقیه هر کدام در مکان امنی قایم می‌شوند، به مخفیگاهشان عادت می‌کنند و در پناهگاه‌هایشان پیر می‌شوند. صابر صنوبر احساس کرد مدت‌هاست منتظر است کسی که چشم گذاشته بیاید و پیدایش کند. بعد فکر کرد دنیا سگ هاری است که پاچه همه آدم‌ها را گرفته است. زنگ تلفن دوباره به صدا درآمد . زنش از کیلومترها آن‌طرف‌تر، آن طرف مرزها، از یک کشور دور موفق شده بود دوباره شماره صابر را بگیرد. زن گفت: «چهل ساعت شد. هنوز تصمیمت را نگرفته‌ای؟ مانده‌ای آن‌جا که چه؟ به چه دردت می‌خورد آن نقاشی‌ها؟ بفروش بیا. مردم از تنهایی.» نقدی بر این کتاب

کهنه‌های همیشه نو

280,000 تومان
نمایش‌ روحوضی‌ در کناز تعزیه‌خوانی‌، نقالی‌، شبیه‌سازی‌، پرده‌داری‌، مرشد و بچه‌ مرشد، معرکه‌گیری‌ و... در گذشته‌ پایه‌ گرفت‌ و سالیان‌ سال‌ مجلس‌آرای‌ جشن‌های‌ گوناگون‌ طبقات‌ مختلف‌ مردم‌ بود. تغییر سبک وسیاق زندگی‌ مردم‌، آپارتمان‌نشینی‌ و برخی‌ علل‌ دیگر باعث‌ شد که‌ این‌ هنر مردمی‌ به‌ تدریج‌ از صحنه‌ روزگار محو شود و جز یاد و خاطره‌ای‌ از آن‌ باقی‌ نماند. مرتضی‌ احمدی‌ از پیشکسوتان‌ نام‌آور تئاتر ایران‌ در این‌ کتاب‌ خویش‌ ثمره‌ کوشش‌ چندین‌ ساله‌اش‌ را مجموع‌ کرده‌ و ترانه‌هایی‌ را که‌ اصطلاحاً روحوضی‌ و ضربی‌ خوانده‌ می‌شوند به‌ همراه‌ نُت‌ آن‌ها و مقدمه‌ای‌ در باب‌ هنر سنّتی‌ نمایش‌ به‌ خوانندگان‌ عرضه‌ کرده‌ است‌

والس یک نفره

15,000 تومان
زنی از گذشته به ناگاه وارد زندگی خانوادگی یک مرد می‌شود. همسر آن مرد روایت دلمشغولی‌های او را برعهده می‌گیرد: صدای مامک از پشت در آمد: «کی بود این وقت شب؟» دو سه تقه به در زد و وارد اتاق ما شد. گفتم: «یکی خوابش نمی‌برده. گوشی را برداشته به آشنایی، دوستی، قوم و خویشی زنگ بزند، به اشتباه شماره ما را گرفته.» می‌گویم: «که عاشق چشم‌های عسلی‌اش شده بودی؟!» سام می‌گوید: «جوانی بود و...» پشت به دیوارکوب تکیه داده به مبل. سایه‌اش تلنبار شده بر تکه‌ای از سنگفرش جلوی پایش. شاهکار می‌گوید: «جوانی و سرکشی!» می‌خندم:«طغیان احساس!» سهیل روی زمین زانو زده است و ماشین باری زرد کوچکش را روی سنگ‌های سبز کف هال سُر می‌دهد. شاهکار می‌گوید: «خوش به حالت بابا! فقط یک بار عاشق شده‌ای.» و قلم‌مو را توی رنگ نارنجی و اکر می‌زند. برمی‌گردد رو به من: «رحم داشته باش مامان! یک بار یک جفت چشم عسلی! فقط یک بار عشق.» می‌گویم: «پس سهم من چی؟» می‌گوید: «دوست داشتن با عشق فرق می‌کند.» از ماه‌منیر کهباسی پیش از این رمان خط تیره آیلین منتشر شده که این کتاب برنده جایزه روزی روزگاری در سال ١٣٨٦ شد.

وصیت‌ها

420,000 تومان
پانزده سال از داستان سرگذشت ندیمه می‌گذرد. چه بر سر آفرود آمده؟ کودکانی که از گیلیاد گریختند حالا چه می‌کنند؟ چه کسی حرف می‌زند؟ سه زن... سه شاهد. آن‌ها روایت‌گر اتفاقاتی‌اند که در وصیت‌ها رخ می‌دهد. سه نفر که در سه نمای مختلف همزمان حرف می‌زنند، به احساسات خود اعتراف می‌کنند، وقایع را روایت می‌کنند و ما را با خود روی آب‌های سرد کانادا پیش می‌برند. مارگارت اتوود سرگذشت ندیمه را در رمان وصیت‌ها ادامه می‌دهد. وصیت‌هایی که شاید آخرین مدرکی باشد که از گیلیاد باقی خواهد ماند. رمان با این جمله آغاز می‌شود: «این جا فقط مجسمۀ مرده‌ها را می‌سازند، اما من هنوز زنده‌ام و مجسمه‌ام را ساخته‌اند. همین الانش هم سنگ شده‌ام.»

حشاشین‌

630,000 تومان
سازمان مخفی حشاشین یا به عبارتی آدمکش های پاپ ، که قبلاً در قرون وسطی و دوره رنسانس فعال بوده است قبل از جنگ جهانی دوم، توسط بالاترین مقامات روحانی کلیسا بازسازی و سازماندهی می شود تا اعضای آن که همگی کشیش های متعصب ، نیرومندودر خدمت اهداف روحانیان بلند مرتبه از جمله پاپ اعظم هستند مخالفین را از سر راه بردارند. داستان از جایی شروع می شودکه خواهر والنتیاین "وال" در آرشیو اسناد کلیسا پی به اسرار مخوفی می برد. کلید ورود به این اسرار، عکسی چهار نفره در زمان جنگ جهانی دوم است که در کافه‌ای در پاریس انداخته شده. کشف این رازها باعث به قتل رسیدن او توسط هورست من یکی از مخوف ترین کشیش های سازمان حشاشین می شود .قتلی که سرآغاز جنایت های دیگری است. برادر والنتیاین، بن، که وکیل دعاوی و از اعضای سابق فرقه ی یسوعیون تصمیم می‌گیرد راز قتل خواهرش و آن عکس را کشف کند.ودر این راه واقعیت های تلخ و تکان دهنده ایی به وحشتناکترین شکل ممکن بر سرش آوار می شود .
سفارش:1
باقی مانده:1

روژی یار

6,000 تومان
روژی یار قصه دختری است به همین نام که روزگار با او سر ناسازگاری دارد: «پدرم در جوانی عاشق دختر کُردی بود به نام روژی یار. اسم او را روی من گذاشت. دوست داشت صدام کند، خسته نمی‌شد از این کار. صدا زدن من براش عادت شده بود، شاید هم یک جور کیف ساده و گذرا نصیبش می‌کرد.» روژی یار عاشق این است که بچه‌دار شود و هر بار در ازدواج‌هایش بخاطر این موضوع ناکام می‌ماند: «این که دلم می‌خواست بچه داشته باشم فقط به خاطر زن بودنم یا جوان بودنم نبود. بیشتر زن‌ها دوست دارند بچه‌دار شوند، به همین سادگی. عالم و آدم بگویند بچه‌دار نمی‌شوی زیر بار نمی‌روم. باید بچه‌دار شوم، سم قاطر که نخورده‌ام... وقتی چیزی را می‌خواستم، با تمام وجود می‌خواستم و...» روژی یار در روایتی که بازگو می‌کند تقصیرها و ناکامی‌ها را به همسرش نسبت می‌دهد و آنگاه که از او جدا می‌شود تن به ازدواج دیگر می‌دهد. اما این بار هم ناکام می‌ماند و پدر او را روانه دکتر می‌کند شاید که افاقه کند، اما... در مرور خاطرات روژی یار در می‌یابیم زندگی بی رحمانه تر از آن است که به او لبخند بزند، مخاطراتی پیش روست که او فکر بچه دار شدن را از سر بیرون می‌کند: «فکر بچه دار شدن را از سرم بیرون کرده بودم، بیرون که نه، فرستادم بودمش گوشه‌ای پرت و دور از ذهنم داشتم مثل آدمیزاد زندگی‌ام را می‌کردم تا اینکه...» «فریده خرمی» نویسنده و مترجم، پیش از این کتاب «دختر خاله ونگوگ» را نوشته است.