یک دسته گل بنفشه

12,000 تومان

کتاب‌ مشتمل‌ بر ٢١ داستان‌ کوتاه‌ است‌. داستان‌ یک‌ دسته‌ گل‌ بنفشه‌ روایت‌ عشقی‌ ناتمام‌ است‌.عشق‌ معلم‌ به‌ شاگرد. دانا معلم‌ پیانو بود. آن‌ روز صبح‌ قبل‌ از آن‌که‌ برای‌ تدریس‌ از خانه‌ خارج‌ شود یادداشت‌ آندرآ را دریافت‌ کرده‌ بود. فقط‌ چند قطره‌ اشک‌ ریخته‌ بود. چون‌ مثل‌ همیشه‌ باید سر وقت‌ سر درس‌ خود حاضر می‌شد ولو می‌بایستی‌ آرام‌ باشد. معلم‌ هرگز حق‌ ندارد عصبی‌ باشد. «یک‌ دسته‌ گل‌ بنفشه‌» در ٢٠٨ صفحه‌ با ترجمه‌ بهمن‌ فرزانه‌ توسط‌ انتشارات‌ ققنوس‌ راهی‌ بازار نشر شد.

در انبار موجود نمی باشد

توضیحات

یک دسته گل بنفشه

نویسنده
آلبا د سس‌ پدس‌
مترجم
——-
نوبت چاپ ٥
تعداد صفحات ٢٠٨
نوع جلد شومیز
قطع رقعی
سال نشر ١٣٩٦
سال چاپ اول ——
موضوع
——
نوع کاغذ ——
وزن ۳۰۰ گرم
شابک
9789643115364
حمل و نقل
توضیحات تکمیلی
وزن 0.300 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “یک دسته گل بنفشه”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Samaneh Fathi
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

خاله آمریکا

39,000 تومان
می‌گویند جنگ هرگز متوقف نمی‌شود. ما همیشه در وضعیت جنگی هستیم. آیا همین‌طور است؟ کتاب خاله آمریکا از جنگ می‌گوید، از زیستن زیر سایۀ جنگ. جنگی که معلوم نیست عادلانه است یا نه. لئوناردو شاشا در این کتاب با بیانی دقیق می‌گوید: «عدالت‌خواهی همیشه از روند جابه‌جایی افکار کینه‌جویانه متجلی می‌شود.» شاید به همین دلیل است که طنز فوق‌العادۀ نویسنده حامل تلخی حقیقت است. او در چهار داستان این کتاب، چهار برهۀ تاریخی را مرور می‌کند. «خاله آمریکا» در دوران جنگ جهانی دوم می‌گذرد. کفاش «مرگ استالین» مدام خواب عمو را می‌بیند و در مشکلاتش امید به کمک او دارد. «چهل و هشت» خواننده را به ماجرای استقلال ایتالیا می‌‌برد، و در نهایت، داستان کارگران معدن گوگردی را می‌گوید که با تنفس گازهای سمی کشنده «آنتیموان» تلف می‌شوند. شخصیت‌های داستان‌ها همگی متأثر از شرایط جنگ‌اند. شاشا که خود در صحنۀ سیاست حضور دارد از تجربۀ خاص مردم ایتالیا می‌نویسد. او مجموعۀ داستان خاله آمریکا را مثل ماهواره‌ای در مدار جنگ ثابت می‌کند تا از عشق‌ها و خیانت‌ها، اتحادها و شکست‌ها و تمامی جزئیات زندگی مردمان عادی تصویربرداری کند، تصاویری که زیر سایۀ جنگ پاره پاره شده‌اند.

دریا روندگان جزیره‌ آبی‌تر

320,000 تومان
صدای‌ دریا از دور می‌آید. هابیل‌ و قابیل‌ پایان‌ سرنوشت‌ خود را در خلیج‌ پررمز و راز آغاز می‌کنند و دریاروندگان‌ جزیره‌ آبی‌تر، صید مروارید را از یاد می‌برند. آنچه‌ می‌ماند، غروب‌ خورشید بر فراز کپرهاست‌. «عطر یاس‌»، «آخرین‌ نسل‌ برتر»، «برش‌های‌ کوچک‌» و نو نوشته‌ها جمع‌ آمده‌اند تا «دریاروندگان‌ جزیره‌ آبی‌تر» را پدید آورند. مجموعه‌ای‌ که‌ حاصل‌ کنکاش‌ نویسنده‌ است‌ در سرشت‌ اسطوره‌ساز و زمانه‌ اسطوره‌ستیز.

نفرین‌ ابدی بر خواننده این برگ ها‌

14,000 تومان
آدم‌های‌ آثار مانوئل‌ پوییگ‌ با پناه‌ بردن‌ به‌ خیالپردازی‌ از درماندگی‌ و یأسِ حاصل‌ از موقعیت‌ اسفناک‌ خود می‌گریزند و به‌ یاری‌ فرهنگ‌ با بی‌عدالتی‌های‌ پیرامون‌ خود مقابله‌ می‌کنند. او در آثارش‌ روایت‌ سوم‌ شخص‌ مألوف‌ را به‌ کناری‌ می‌افکند، راوی‌ را حذف‌ می‌کند و از «ابزارهای‌ غیرادبی‌» سود می‌جوید. ماجراجویی‌های‌ تخیل‌ را نیز می‌ستاید. مانوئل‌ پوییگ‌ در ژوییه‌ ١٩٩٠ چشم‌ از جهان‌ فرو بست‌. مرگ‌ نابه‌هنگام‌ این‌ نویسنده‌ نابغه‌ در پنجاه‌ و هشت‌ سالگی‌ و در اوجِ قدرتِ آفرینندگی‌ از خُسران‌های‌ بزرگ‌ قرن‌ بیستم‌ به‌شمار می‌رود.

خواب‌های گمشده

1,600 تومان
راوی «خواب‌های گمشده» مرد جوانی است که خانواده‌اش او را روانپریش می‌دانند. این مرد جوان ادعا می‌کند با روح فامیل خود که مرده‌اند در ارتباط است .... چرا که روح مادربزرگش او را ترغیب کرده به خانه پدری‌اش برگردد زیرا حقایق زیادی است که او باید بداند. نویسنده داستان در پی مرور روایت‌هایی گوناگون از راویان مختلف به دل گذشته‌های دور این خانواده نقب می‌زند و خاطرات نوستالژیکی را برای خواننده تداعی می‌کند. خواننده در انتهای داستان متوجه می‌شود تمامی آنچه که روایت شده دستنوشته‌های راوی است که اکنون خود نیز به گمشدگان پیوسته: «خواب‌هایم را گم کرده‌ام، اینک منم و روزهایی پیوند خورده با کابوس. من به آن سو رسیده‌ام. آخر خواب‌های گمشده. گمشدگان همه این جایند. کسی آیا خواب مرا می‌‌بیند؟» زنگ زده بودم به مادر و گفته بودم مامان، خواب وحشتناکی دیده‌ام! خواب دیدم شما مردین و از مرگتون دو سال گذشته، خونه رو هم فروختیم و .... مادر پای تلفن خندیده بود. گفته بودم مامان، خدا را شکر که خواب بودم، الام می‌آم دیدنتون تا مطمئن بشم که بیدارم. گوشی را که گذاشته بودم، از خواب پریده بودم! کابوس سرجایش بود!

عذاب‌ وجدان‌

45,000 تومان
چند دقیقه‌ پیش‌، همان‌ صدای‌ همیشگی‌. هر بار با شنیدن‌ آن‌ صدا، قلبم‌ فرو می‌ریزد، درست‌ مثل‌ شبی‌ که‌ از جزیره‌ برگشته‌ بودیم‌ و من‌ داشتم‌ از ترس‌ می‌مردم‌ که‌ مبادا متوجه‌ شوند که‌ ماتئو، جلوی‌ در ساختمان‌، در انتظار من‌ است‌. با این‌ حال‌ وقتی‌ تاکسی‌ حرکت‌ کرد، هراسان‌ شده‌ بودم‌. همان‌طور که‌ ماتئو رفته‌رفته‌ از من‌ دور می‌شد، من‌ نیز حس‌ می‌کردم‌ که‌ در صحبت‌ کردن‌ با گولیلمو نباید شتابی‌ نشان‌ دهم‌ (و با وجود این‌که‌ داشتم‌ از آنچه‌ تو آن‌ را «تقصیر من‌» می‌نامی‌، رنج‌ می‌بردم‌) حس‌ می‌کردم‌ که‌ بار دیگر آن‌ عذاب‌ وجدان‌ نامعلوم‌ و همیشگی‌ دارد در قلبم‌ جای‌ می‌گیرد... ... من‌ داشتم‌ فکر می‌کردم‌ که‌ دیگر هرگز سعادتمند نخواهم‌ شد. و یک‌ روز، مرگ‌ من‌ نیز فرا خواهد رسید. به‌ نظرم‌ سانتا ترزا هم‌ همین‌ را می‌گفته‌ است‌: تا دو ساعت‌ دیگر، نه‌؟ بگذریم‌. به‌ هر حال‌ ماجرای‌ ما دارد به‌ انتها می‌رسد. ماتئو اغلب‌، با نگرانی‌ خاطر به‌ من‌ خیره‌ می‌ماند. دستش‌ را به‌ پیشانی‌ من‌ می‌کشد و زمزمه‌کنان‌ می‌گوید: «حتی‌ عشق‌ من‌ نیز موفق‌ نخواهد شد از تو دفاع‌ بکند، نه‌، هیچ‌ کس‌ قادر نیست‌ که‌ آن‌ لحظه‌، لحظه‌ مرگ‌ را به‌ عقب‌ بیندازد.» ...

ماجرا از این قرار بود که . . .

2,700 تومان
همه آدم‌ها ، تقریباً همه آدم‌ها ، وقتی زیادی ناراحت می‌شوند از چشمشان اشک می‌آید ، موقع خنده صدایی شبیه هق‌هقی سرخوشانه از گلو بیرون می‌دهند و وقتی هم به سفر می‌روند سعی می‌کنند سر خودشان را با دیدنی‌های شهر تازه گرم کنند . همه شهرها هم ، تقریباً همه شهرها ، برای خودشان دیدنی‌هایی دارند و شنیدنی‌هایی . . . و البته بوئیدنی‌هایی و . . . صد البته خوردنی‌هایی . گفتن ندارد که بعضی شهرها و بعضی آدم‌ها هم اینطور نیستند . بعضی شهرها را جان به جانشان کنی نمی‌توانند به معنای سرگرم‌کننده قضیه ، سرگرم‌کننده به حساب بیایند . یک نفر هم هست که جان به جانش کنی نمی‌تواند مثل همه آدم‌ها ، تقریباً همه آدم‌ها ، خوشحال یا ناراحت بشود . یعنی نمی‌تواند مثل همه آدم‌ها ، تقریباً همه آدم‌ها گریه کند یا بخندد . این آدم برای سرگرمی هم روش‌های خاص خودش را دارد ، اینطور که واقعاً نمی‌تواند مثل همه آدم‌ها ، تقریباً همه آدم‌ها ، مثل آدم سر خودش را گرم کند . . . . گندش را بالا می‌آورد ، کوچکترین اتفاقی می‌تواند باعث شود شاخ دربیاورد و پاش بیفتد واقعاً شاخ هم درمی‌آورد ، واقعاً یک شاخ واقعی ، جداً یک شاخ جدی . حالا تصور کنید این یک نفر تصمیم بگیرد برود به یکی از آن بعضی شهرها . . . . خب ، این ماجرای همان یک نفر است در یکی از آن بعضی شهرها .