آخرين روياي فروغ
140,000 تومان
کتاب «آخرین رویای فروغ» نوشتهی سیامک گلشیری، نویسنده و مترجم ایرانی است. گلشیری رمانهای بسیاری نوشته که بعضی از آنها از پرخوانندهترین رمانهای ایرانیاند و جوایز متعددی را از آن خالق خود کردهاند.
او در جایی گفته که دوست دارد در آثارش ناظر مطلق باشد و بگذارد تنها صدای شخصیتهایش به گوش خواننده برسد. گلشیری در رمانی که پیش روی شماست، بهخوبی این شگرد را به کار گرفته است. آدمهای داستان در شبی طولانی، در موقعیتی ناب و بحرانی، در کنار هم قرار میگیرند و بیآنکه قصدش را داشته باشند، به حرف میآیند؛ حرفهایی که شاید هرگز در زندگی روزمره و ملالآورشان به زبان نیاوردهاند.
سیامک گلشیری در این رمان تماما نمایشی، تصویری محض از انسانهایی به تماشا میگذارد که سرشار از عشق و نفرتاند؛ عشقهایی که گمان میکنند هرگز به آن دست نیافتهاند و نفرتی که گاهی احساس میکنند قلب و روحشان را احاطه کرده است.
در بخشی از رمان میخوانیم: «داشتم خیلی آهسته میراندم. نگاهم به دیوار ویلایی بود که از جلوش رد میشدیم/ میخواستم همینجا توی ماشین قضیه را تمام کنیم. دوست نداشتم بیشتر از این کش پیدا کند. آذر گفت، خودش هم که میخواست، نباید میآوردنش. اگه یه ذره عقل توی کلههاشون بود، نباید قبول میکردن با این حال بیارنش اینجا.»
فقط 1 عدد در انبار موجود است
آخرين روياي فروغ
نویسنده |
سیامک گلشیری
|
مترجم |
—–
|
نوبت چاپ | 13 |
تعداد صفحات | 160 |
نوع جلد | شومیز |
قطع | رقعی |
سال نشر | 1402 |
سال چاپ اول | —— |
موضوع |
ادبیات
|
نوع کاغذ | —— |
وزن | 0 گرم |
شابک |
9786002294456
|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: aisa
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
مرگ و چند داستان
در بخشی از کتاب مرگ و چند داستان دیگر میخوانیم:
برف میبارید. باد کم مانده بود دانههای برف را فرو کند توی چشمها و پلکهاتان را بههم بچسباند. دکتر برای پیدا کردنِ کاراوان کلی دردسر کشید. سیرک آماده میشد جاده را از سر بگیرد. نمایش تازه تمام شده بود، اما آدمهای سیرک و سوارکاران قزاقش به همین زودی شروع کرده بودند به شلیک سمتِ طنابهای چادرِ بزرگ، با اینکه هنوز صدای تشویق و آخرین آکوردِ گروه ارکستر از داخل به گوش میرسید. یکی از آکروباتکارها که نقشِ بندبازِ سیرک را داشت، چتری انداخته بود روی شانهاش و راهش را از بین گودالهای برفِ آبشده پیدا میکرد. دلقکی که پشت فرمان فولکسواگنش نشسته بود، ماسک دماغ و کلاهگیسش را برمیداشت. رامکنندهی حیوانات با لباسِ فُرم بزرگ و قرمزی که سینهاش پُر بود از مدال و نشان، چتری باز گرفته بود دستش و اینطرف و آنطرف میدوید و فریاد میزد: «سزار! سزار!» مربی یکی از شیرهاش را توی تاریکی گم کرده بود و این ماجرا به دکتر حس عجیبی میداد. کاراوان کمی دورتر بود، زیر یک درخت؛ روی درش کارت ویزیتی زده بودند: «ایگناتس ماهلِر، هنرپیشهی تئاتر.» دکتر از سهتا پله رفت بالا و در زد. صدای زمخت و گرفتهای داد کشید: «بیاین تو!» دکتر در را هُل داد. کاراوان خیلی خوب مبله شده بود: یک کاناپهی تختخوابشو داشت، یک مبل، یک میز با گلدانی از گل و دو ماهی قرمز توی تنگ، پردههایی از پارچهی مارکِ جوی که نقشهاش آدم را یادِ صحنهی تئاترهای قدیمی میانداخت. چراغی روی پاتختی روشن بود و مردی روی کاناپه، بین کوسنها دراز کشیده بود.داستانهایی از نویسندگان زن انگلستان
معرفی کتاب داستان هایی از نویسندگان زن انگلستان اثر مجموعه ی نویسندگان
منشور شعر حکمت
در بخشی از کتاب منشور شعر حکمت میخوانیم
شعر حکمت یک پروسه است، غیرممکن است شاعری پیش از رسیدن به درک رَمزیتِ درونی این راز، به شعر حکمت برسد. شعر حکمت ارمغانی عظیم برای همه است، درحالیکه خود مولودِ توافق با تنهایی است. رسیدن به این عطیهی ابدی... چه میخواهد؟! هیچ! تنها مراقبت از ارتباطِ عمیقِ خویش با روحِ هستی، وگرنه ضمیر ناخودآگاه تو را از دعوت به شهود شعلهور محروم میکند، و بسا همهی عمر! تنها تمرکز بر لذتِ کشف... موجب یکی شدن و یگانه شدنِ آن تثلیت عهدشده شود، یعنی شعر بهعلاوهی شاعر، بهعلاوهی مخاطب. مزمورِ موحد و وحدتِ حضور همین است. شعر پارسی سرشار از پیشنهادات خارقالعاده است. «کاشفانِ فروتنِ شوکران» باید بیایند و خبر باران بیاورند. جامعه و ملتی که کاشفانِ خود را دیر کشف کند، محکوم است به حداقلها قناعت کند. خامزاییهای سردستی و شِبهفلسفی که خود سرریزِ خودشیفتگی عوامانه است، عنصر و اتفاقِ فریبکار و کاهل و خوشظاهری است (در وهلهی نخست دیدن و شنیدن) اما با مرور چندبارهی آن متوجه میشویم هیچ ربطی به «شعر حکمت» نداشته است. مراقب این معناهای موذی باشید، خلطِ مبحث نشود. مواجههی عوامانه با شعر حکمت، عین انحراف است. فلسفه ایجاد سؤال میکند، اما حکمت همان ظرفیتِ پاسخ است. کار فلسفه نشان دادنِ ظرفیتهای موجود است، اما دستاورد حکمت ظرفیتسازی است.مدرسهی جادوگری 2/ نجاتم بدهید از مدرسهی جادوگری
سه دفتر: گناه دریا، ابر و کوچه، بهار را باور کن
معرفی کتاب سه دفتر اثر فریدون مشیری
الیاف شناسی
توضیحات:
فهرست:
محصولات مشابه
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-بخت اخلاقی
زیر نظر دکتر مسعود علیا بسیاری از علاقهمندان به فلسفه در ایران که با فضای مجازی بیگانه نیستند نام دانشنامه فلسفه استنفورد را شنیدهاند و چه بسا از این مجموعه کم نظیر بهره هم برده باشند. این دانشنامه حاصل طرحی است که اجرای آن در سال ١٩٩٥ در دانشگاه استنفورد آغاز شد و همچنان ادامه دارد. این مجموعه از مدخلهای مناسبی برای ورود به گسترههای متنوع فلسفی برخوردار است و کسی که میخواهد برای اولین بار با مسأله یا مبحثی در فلسفه آشنا شود، یکی از گزینههای راهگشایی که پیش رو دارد این است که ابتدا به سراغ مدخل یا مدخلهای مربوط به آن در این دانشنامه برود.
نگارش، تدوین و انتشار مدخلهای دانشنامه فلسفه استنفورد به سرپرستی "دکتر ادوارد. ن. زالتا" افزون بر اینکه پیوندی فراگیر میان فضای دانشگاهی و عرصه عمومی برقرار کرده، ویژگیهای درخور توجه دیگری هم دارد و آن اینکه این دانشنامه به ویژه به کار دانشجویان و محققانی میآید که میخواهند در زمینهای خاص پژوهش کنند. ترجمه و انتشار تدریجی این دانشنامه به زبان فارسی و فراهم کردن امکان مواجهه شمار هرچه بیشتری از خوانندگان علاقهمند با آن از جمله اهدافی بوده که چه بسا مورد نظر بانیان این طرح بوده لذا "انتشارات ققنوس" با همکاری گروهی از مترجمان به سرپرستی "دکترمسعودعلیا" و با کسب اجازه از گردانندگان دانشنامه فلسفه استنفورد (SEP) اقدام به ترجمه و انتشار این دانشنامه مینماید و امیدوار است چاپ این مجموعه استمرار پیدا کند.دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-ژاک لکان
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-این همانیشخصی
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-دوستی
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-هگل
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-عقل به روایت کانت
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-پدیدارشناسی
دانشنامه فلسفه استنفورد 2: فلسفه و مسائل زندگی
موضوع | فلسفه |
نویسنده | جان ماریال، تادئوس مِتس، دن هِیبرون، تاد کالدر، بِنِت هِلم، رونالد دِ سوسا، کرولین مک لاود، الیزابت برِیک، جوزف میلم، رابین س.دیلون، استیون لوپر |
مترجم | امیرحسین خداپرست، مریم خدادادی، غلامرضا اصفهانی، ابوالفضل توکلی شاندیز، حسین عظیمی، ایمان شفیعبیک، ندا مسلمی، مهدی غفوریان، راضیه سلیمزاده |
سرپرست و ویراستار مجموعه | مسعود علیا |
نوبت چاپ | ٢ |
تعداد صفحات | ٦٨٠ |
سال نشر | ١٤٠٢ |
سال چاپ اول | ١٤٠٠ |
نوع جلد | گالینگور روکشدار |
قطع | رقعی |
نوع کاغذ | تحریر |
وزن | ٨٧٢ |
شابک | ١ -٠٣٨٢-٠٤-٦٢٢- ٩٧٨ |
تولید کننده | ققنوس |
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.