آرامش در پرتو ایمان
180,000 تومان
کلماتی که به کار میبریم از قدرتی خلاقانه برخوردارند. هرگاه واژهای بر زبان میآوریم، چه خوب و چه بد، به آنچه میگوییم جان میدهیم. بسیاری از مردم درباره خودشان، خانوادهشان و آیندهشان چیزهای منفی میگویند. حرفهایی مثل «هرگز موفق نخواهم شد. این بیماری مرا از پا خواهد انداخت» و یا… شبیه این جملات منفی. این افراد نمیفهمند که دارند آیندهشان را پیشگویی میکنند. نکته کلیدی این است که ما آنچه را میگوییم، به دست میآوریم.
یعنی شما باید کلماتتان را به همان مسیری بفرستید که دوست دارید زندگیتان درآن مسیر پیش برود. نمیتوانید از شکست حرف بزنید و آنگاه انتظار پیروزی داشته باشید. نمیتوانید از کمبودها حرف زد و انتظار وفور داشت. شما همان چیزی را میآفرینید که میگویید. اگر میخواهید بدانید که پنج سال دیگر در چه حال خواهید بود، به آنچه درباره خودتان میگویید،گوش کنید.
ما با کلماتمان هم میتوانیم به آیندهمان برکت ببخشیم و هم آن را نفرین کنیم. نویسنده کتاب «آرامش در پرتو ایمان» معتقد است به این دلیل کتاب را نوشته که خواننده بتواند به مدت یک ماه هر روز آینده خود را متبرک سازد. او آرزو میکند که هر روز فقط برای یک لحظه هم که شده آینده خوانندگان این کتاب با نوشتههای مثبت و الهام بخش متبرک شود.
فقط 1 عدد در انبار موجود است
آرامش در پرتو ایمان
نویسنده |
جوئل اوستین
|
مترجم |
شبنم سمیعیان
|
نوبت چاپ | ٩ |
تعداد صفحات | ٢٠٨ |
نوع جلد | شومیز |
قطع | رقعی |
سال نشر | ١٤٠٣ |
سال چاپ اول | ١٣٩٢ |
موضوع |
مثبتنگری
|
نوع کاغذ | بالکی |
وزن | ١٨٨ گرم |
شابک | 9786002780713 |
وزن | 0.188 کیلوگرم |
---|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: Ali
- نشانی:
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
قصر به قصر
آموزش درمان شناختی- رفتاری
این کتاب، پیش نیاز کاربرد شناخت درمانی در حل و فصل مشکلات مرضی است. شیوه نگارش دقیق و مثال های بالینی آن، به خواننده کمک می کند تا بتواند مشکلات بیماران را فرمول بندی کند. علاوه بر این، کتاب حاضر، همه مهارت های لازم برای تبدیل شدن به شناخت درمانگر صاحب صلاحیت را فراهم می سازد. ویدیویی که به همراه کتاب است به خوبی می تواند ویژگی های اساسی درمان شناختی- رفتاری را به نمایش بگذارد. بنابراین، درمانگران می توانند با مطالعه این کتاب و با تماشای ویدیوها و انجام تمرین ها توان مندی و قابلیت های خود را در شناخت درمانی ارتقا ببخشند. پروفسور ارون بک استاد روان پزشکی، فیلادلفیا، دانشگاه پنسیلوانیا
ما اينجا داريم مي ميريم
جملاتی از کتاب ما اینجا داریم میمیریم
خوشبختیها را گم کردهایم، همهشان گم شدهاند. دستمان خالی است دیگر هیچ نوری توی دستهامان نیست.
گاهی همین قدر که بنشینم و ده دقیقه توی حال خودم باشم و کارگرهای ساختمان روبرو تیرآهن خالی نکنند و دلم برای چیزی شور نزند و تسمه کولر پاره نشود به گمانم خوشبختم.
خوبی تهران همین است که همهچیز گم میشود توی های و هوی شهر.
طلاپری میداند که هر ستاره مال کدام آدمیزاد است و حال میبینیم که آدمیزادها همیشه با جام چای کنار پنجره میایستند و هیچوقت پریهای جنگل را صدا نمیزنند. آدمیزادها عاشق آسمان هستند و مدام دنبال ستارههایشان میگردند.
مادرش همیشه میگفت هیچ کار خدا بیحکمت نیست. بعد هم غشغش میخندید که یک خدایا شکر بگو و خودت را راحت کن. تا آن سر دنیا هم که بدوی نمیفهمی چرا بلاهای ریز و درشت سر آدم میآید.
آدمیزادها هیچوقت صدایی را که نمیبینند، نمیشنوند. حتی گاهی خوشبختیهای کوچکشان را هم نمیبینند.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.