آرش کمانگیر (جای خالی داستان آرش در شاهنامه)
13,800 تومان
پاسخ نويسندهي اين كتاب كوچك به اين پرسش كه چرا داستان آرش كمانگير در شاهنامه فردوسي نيامده، پاسخي يكسره نو و متفاوت است. اگر چه او نيز چنان كه معمول است با متد تاريخي به سراغ تاريخ اشكانيان و گزارشهاي سكهشناسي و تاريخهاي اوايل عصر اسلامي ميرود، اما آنچه به ويژه اين پاسخ را رنگي از هيجان و تمايز ميبخشد آن است كه داستان آرش كمانگير از نگاه او، قطعهاي از پازل بزرگ داستانهاي سنت شاهنامهنگاري محسوب ميشود، سنتي كه براي ايرانيان پيش از اسلام به مثابهي تاريخي شفاهي و سپس كتبي عمل كرده است. نويسنده با كند و كاو در روايتهاي گوناگون اين داستان، نشان ميدهد كه چگونه اسطورهاي كهن، در منازعات قدرت و كشمكشهاي مشروعيتيابي و مشروعيتزدايي اشكانيان و ساسانيان: و در بستر سنت شاهنامهنگاري ايراني دستخوش تغيير و تحول ميشود.
در انبار موجود نمی باشد
آرش کمانگیر (جای خالی داستان آرش در شاهنامه)
نویسنده | ساقی گازرانی |
مترجم | سیما سلطانی |
نوبت چاپ | 1 |
تعداد صفحات | 56 |
قطع و نوع جلد | پالتویی شومیز |
سال انتشار | 1398 |
شابک | 9789642134656 |
وزن | 0.048 کیلوگرم |
---|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: Ali
- نشانی:
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
مانولیتو به سفر می رود
گور به گور
بخشی از کتاب گور به گور
«دارل رفته جکسن. گذاشتنش تو قطار، میخندید، تو اون واگنِ دراز هی میخندید، رد که میشد کلههاشون رو برمیگردوندند، عین کلّه جُغد. گفتم «به چی میخندی؟» «آره آره آره آره.» دو نفر گذاشتنش تو قطار. کت ناجوری تنشون بود، جیب پشتی طرف راستشون بالا اومده بود. پشت گردنشون رو خط انداخته بودند، انگار همین تازگی دو نفر سلمونی با هم با گچ خط کشیده بودند مثل مال کش. گفتم «به این هفتتیرها میخندی؟» گفتم «چرا میخندی؟ برای این که از صدای خنده بدت میآد؟» دو تا صندلی به هم چسبوندند که دارل بشینه کنار پنجره بخنده. یکیشون پهلوش نشست، یکیشون رو صندلی رو به روش نشست، که عقب عقب میرفت. یکیشون باید عقب عقب میرفت، چون که پول دولت پشت هر دونهش یک صورت داره، هر صورتیش هم یک پشت داره، اینها هم سوار پول دولت شدهاند، که گناه داره. سکه پنج سنتی یک روش زنه یک روش گاومیش؛ دو تا صورت داره ولی پشت نداره. من نمیدونم این چیه. دارل یک دوربین کوچک داشت که زمان جنگ تو فرانسه خریده بود. توش یک زن بود و یک خوک که دو تا پشت داشتند ولی صورت نداشتند. من میدونم این چیه. «برای همین داری میخندی، دارل؟» «آره آره آره آره آره آره.»»کتاب پتش خوآرگر 2: مردی از تبار اژدها
معرفی کتاب پتش خوآرگر 2: مردی از تبار اژدها
کتاب پتش خوآرگر 2: مردی از تبار اژدها نوشتهی آرمان آرین دومین مجلد از مجموعهای به همین نام (پتش خوآرگر) است که بر مبنای اوستا نوشته شده و داستان حول محور نبرد تاریکی و روشنایی میچرخد. این مجموعه برای ردهی سنی نوجوان نوشته شده و از پرمخاطبترین و پرافتخارترین مجموعه کتابهای ایرانی است.
دربارهی کتاب پتش خوآرگر 2: مردی از تبار اژدها داستان کتاب پتش خوآرگر 2: مردی از تبار اژدها چنین آغاز میگردد: در شبی که آسمان به رنگ قیر سیاه بود، سی پاره روشنایی -کمتر یا بیشتر- بر دشتی تیره فرود آمدند. ذرات نور در میانهی آسمان چنان در هم آمیختند که هنگام فرود بر زمین، تنها سه پاره شدند. این سه پاره نور به هیبتی همچون انسان، همراه با دست و پا و سر و تن و البته بالهایی شگفتانگیز از جنس فلز در آمدند. جنس بالهاشان چنان بود که با آنها میتوانستند مهیبترینِ صخرهها را بشکافند و از دل آنها عبور کنند. آن سه پارهی نور، که به شکل سه مرد زیباروی در آمده بودند، در مقابل صفهای آغازین لشکر دیوها ایستادند. حضور نورها همهمهای در قلب سپاهیان تاریکی انداخت و سکوت ظاهری آن شب را در هم شکست. طولی نکشید که دیوها و همهی همقطارانشان آن سه نور فرودآمده را در بر گرفتند و در میان انبوهی از یاران خود محاصره کردند. لحظهبهلحظه حلقهی محاصره تنگتر میشد و تاریکی بیش از پیش سه مرد جوان را در بر میگرفت. بوی تعفن نفس دیوها هر دم بیش از پیش میشد..
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.