

آنجا که هيولا ها خوابيده اند
38,000 تومان
داستان آنجا که هیولاها خوابیده اند، در یک دهکدهی کوچک میگذرد. دهکدهای کوچک با افسانهای خیلی قدیمی. میگویند که توی دریاچه هیولاهایی زندگی میکنند و شب پیشکش باید غذاهایی به دریاچه ریخته شود تا اهالی در امان بمانند. در یکی از آن شبها اتفاق عجیبی برای افی میافتد.
افی هم یکی از اهالی دهکده است. دختر نوجوانی که نمیخواهد این داستان را باور کند و به خیالش این داستان را بزرگترها از خودشان در آوردهاند تا کوچکترها را از خطر دور کنند.
اما راستش درست در شب پیشکش خرگوشش ناپدید میشود و کمی بعد هم نوبت مادرش است که غیبش بزند؛ یعنی یکباره تصمیم گرفته او و خواهر و پدرش را ترک کند؟
ماجراهای عجیب افی به همینجا ختم نمیشود. کمکم سر و کلهی حیوانات سیاه و کوچک لزج و چسبناکی پیدا میشود که گاه و بیگاه توی خانهشان میلولند. با وجود این اتفاقها، دلشورههای افی بیشتر و بیشتر میشود اما دوستی صمیمی دارد که از بچگی با او بزرگ شده، همیشه همراهش بوده و این بار هم تنهایش نمیگذارد؛ فین.
افی در آستانهی نوجوانی و بلوغ با مسئلههای سختی روبهرو شده؛ غیب شدن مادرش، مراقبت از خواهر کوچکترش، افسرده بودن پدرش اما برای حل این مسئلهها تلاش میکند و به مرور به درک عمیقتری از خودش و دنیای اطرافش میرسد.
او ارزش بودن مادر و خانوادهاش و دوستی با فین را به مرور بهتر درک میکند. متوجه میشود که هر کسی ممکن است در زندگی مرتکب اشتباه بزرگی شود و دچار عذاب وجدان دردناکی شود. متوجه میشود که ممکن است هیولاها درون آدمها خوابیده باشند.
متوجه میشود که درست است هر آدمی برای جبران اشتباهش باید تمام تلاشش را به کار گیرد اما فکر میکند که وقتی دیگر کاری از او ساخته نیست، میتواند خودش را ببخشد؟
فقط 1 عدد در انبار موجود است
آنجا که هيولا ها خوابيده اند
نویسنده |
پالی هو ین
|
مترجم |
شیما حسینی
|
نوبت چاپ | — |
تعداد صفحات | 312 |
نوع جلد | —- |
قطع | — |
سال نشر | — |
سال چاپ اول | —— |
موضوع |
کودک و نوجوان
|
نوع کاغذ | —— |
وزن | 0 گرم |
شابک |
9786222041144
|
وزن | 0.5 کیلوگرم |
---|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: aisa
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
زنان، دشتان و جنون ماهانه
معرفی کتاب زنان، دشتان و جنون ماهانه: پژوهشی اسطوره شناختی و تاریخی پیرامون قاعدگی و نشانگان پیش از آن
نگاهی متفاوت به دوره قاعدگی زنان و نشانگان پیش از آن به لحاظ تاریخی، اسطورهای و روانشناختی؛ شهلا زرلکی در کتاب زنان، دشتان و جنون ماهانه باورهای کهن و منفی رایج نسبت به این مساله را که از دیرباز در فرهنگها و جوامع بسیاری رایج بوده است، بررسی میکند.درباره کتاب زنان، دشتان و جنون ماهانه
دوران قاعدگی یا خارج شدن خون از دیواره رحم بهصورت ماهانه از جمله مهمترین و کلیدیترین مرحلههای رشد و بلوغ دختران است و یکی از عادیترین و رایجترین بخشهای زندگی آنها محسوب میشود و مهمترین دلیل رخ دادن آن تغییرات فیزیولوژیکی بدن زنان بارور برای آماده شدن جهت تولید مثل است. با وجود اینکه نیمی از جمعیت جهان چیزی در حدود نصف عمر خود را در حال دست و پنجه نرم کردن با دوران قاعدگی هستند اما باز هم در قرن بیست و یکم، در کنار همهی آگاهیبخشیها و آموزشهایی که درباره آن انجام شده است، هنوز در بسیاری از مناطق و فرهنگهای سراسر جهان، این اتفاق بهعنوان یک تابو و امری مذموم و مسکوت شناخته میشود. بهراستی دلیل وجود نگاه منفی نسبت به این پدیدهی طبیعی چه میتواند باشد؟ شهلا زرلکی در کتاب زنان، دشتان و جنون ماهانه فارغ از هرگونه مبحث علمی و بهداشتی و به دور از هرگونه پیشداوری این مساله را بررسی میکند. این کتاب سه بخش اصلی دارد. در بخش نخست اصطلاحات و توضیحات مربوط به این پدیده و اختلالات پیش از آن توضیح داده شده است. در بخش دوم از دیدگاههای رایج در اجتماع و ادیان مختلف در طول تاریخ نسبت به این مساله آگاه خواهید شد. بخش سوم هم از دید اسطورهشناسی، خرافات و... به این مقوله مینگرد. در نهایت شاید بتوان گفت مهمترین عاملی که باعث نگرش منفی بیشتر فرهنگها و جوامع به پدیده قاعدگی شده، اختلالات و ناخوشیهای عصبی و هورمونی است که در قبل و آغاز این دوره رخ میدهد. از نظر بسیاری از افراد زنی عصبی، افسرده، خسته، خشمگین، آشفته و در رنج، برای اطرافیان خوشایند نیست.منظور از دشتان و جنون ماهانه چیست؟
کلمه دشتان در لغت به معنای خونریزی ماهانه از رحم زنان است. این کلمه هم به جای اسم به کار میرود و هم به جای صفت فاعلی. یعنی در ایران باستان به خون خارج شده از بدن زنان در هر ماه هم اطلاق میشده است. در این واژه، برعکس دیگر معادلها در زبانهای دیگر، هیچ اشارهای به ماه وجود ندارد. در فرهنگ ایرانی، خونریزی ماهانهی زن یک نشانه و علامت است. علامتی که به بسیاری از ممنوعیتها و باید و نبایدها اشاره میکند. از طرفی این ریشهی اوستایی پهلوی از نظر مشتقات، غنای شگفتی دارد. این شگفتی از اینروست که هیچیک از این مشتقات در زبان فارسی معاصر، کاربرد ندارند. زبان فارسی در پانصد سال اخیر بر استفاده از معادلهای بیگانهی این وضعیت زنانه، اصرار داشته است. روشن است که تعریف فیزیولوژیک دشتان و پیشدشتان در همهی کتابهای پزشکی و مرتبط وجود دارد. حتی مقولهی پیشدشتان هم بهعنوان یک پدیدهی تقریباً تازه شناختهشده، امروزه در نشریات و کتابهایی با رویکرد فرهنگ پزشکی و سلامت بسیار دیده میشود. بااینهمه از آنجا که موضوع این کتاب دشتان و مراحل پس و پیش آن است، خوب است در همین ابتدا تعریفهای کامل و البته موجز و مفیدی از این دو وضعیت زیستی زنانه بیاوریم. از طرفی آوردن تعاریف علمی و مقایسهی آن با تعاریف اساطیری که در متن کتاب آمده است، نگاه شما را وسعت میبخشد. افزایش استروژن و کاهش پروژسترون دگرگونیهایی را در بدن سبب میشود و طیف وسیعی از نشانههای روحی و جسمی ناخوشایند و آزاردهنده برای اندام زنانه به همراه دارد. نشانگان پیشدشتان حدود چهارده روز پیش از آغاز خونریزی آشکار میشود و تا روزهای آغازین خونریزی ادامه دارد و ممکن است منجر به ایجاد اختلالات روانی هم بشود که با نام اختصاری آن «پیاماس» یا آنچه که در این کتاب آورده شده، «پیشدشتان» نام دارد.دختر خاندان گات 4/ دختر خاندان گات و سمفونی شوم
در بخشی از کتاب دختر گات و شبح موش میخوانیم
در عین اینکه بقیه مات مانده بودند و نگاه میکردند فُن هِلسانگ یکی از چهارلولها را درآورد و شلیک کرد؛ یکبار، دوبار، چهاربار، هشتبار... با هر شلیک مرگبار، یکی از موجودات جلوِ چشم تماشاچیها از بین میرفت. فُن هِلسانگ هنسل و گرِتِل را با پوزخندی توی جلدشان فروکرد و شمشیر مبارزهی دندانهداری از کمربندش بیرون کشید. «پیش بهسوی بریدن سرها!» این را گفت و با قدمهای بلند روی پشتبام به طرف دودکشها رفت اما سرجایش بیحرکت ماند. غرید: «این چیه؟» پایین پایش یکعالم یخ ریخته بود. در همین لحظه آدا از پشت یکی از دودکشهای یککم دورتر بیرون آمد. سیرن سِستا کنارش ایستاده بود. از پشت دودکشهای دور و برش بقیه اعضای کلوب زیرشیروانی هم هر یک با یکی از موجودات بیرون آمدند. روبی خدمتکارِ انبارِ پشتی موادِ غذایی کنار اومالوسِ فان ایستاد. امیلی کَبِیج روی هر یک از شانههایش یک هارپی و روی سرش هارپی دیگری نشسته بود. کینگزلیِ دودکشپاککن بازوی همسرِ بارنز را گرفته بود و آرتور هالفورد هم دستِ وایلدمَنِ پاتنِی را در دست داشت. ویلیام کَبِیج سرِ پشمالوی هَمیش فانِ شِتلَند را نوازش میکرد. فُن هِلسانگ فریاد کشید: «من جوایزم را میخواهم.» و از روی یک دودکش به روی دودکش دیگر میپرید و شمشیرش را دیوانهوار حرکت میداد و روی پشتبام پیش میرفت. صدای خوشنواز و آرامی که کمی تهلهجه داشت به گوش رسید که میگفت: «روپرت فُن هِلسانگ! بالاخره به هم رسیدیم.» لوسی بورجیا از پشتِ کلاهکِ دودکشی بیرون آمد و چترش را بالا گرفت.مردي که گورش گم شد
معرفی کتاب مردی که گورش گم شد اثر حافظ خیاوی
من و دارو دسته ی راهزنها 2: سرانجام دوباره دزدیده شدم!
در بخشی از کتاب من و دار و دسته راهزنها - جلد دوم میخوانیم
آزادی راهزنی چنان طعم باشکوهی دارد که من حتی جرئت نکرده بودم به آن فکر کنم. عضلات شکمم واقعاً به این خندهها نیاز داشتند. دستگاه گوارشم در انتظار ساندویچ راهزنی و آبنباتهای تازهغارتشده بود. ریتم طبیعی شبانهروزیم دلتنگ شبنشینیها و بیدار شدنهای دیروقتِ صبح بود. دلتنگ زمانهایی که کَلّه درِ گوشم جوکهای خندهدار زمزمه میکرد و من از شکاف چادر، علفهایی را تماشا میکردم که در باد میرقصیدند. دلم برای آتش اردوگاه و داستانهای پُرهیجان و واقعی راهزنهای پارسال لک زده بود. با همهی وجود دلتنگ حوادث غیرمنتظره و پُررمزورازی بودم که روزانه در زندگی راهزنها اتفاق میافتاد. خانوادهی پیرات نگذاشتند آنقدرها هم برای شروع دوباره انتظار بکشم. فن جدیدی را امتحان کردیم که زیرمجموعهی مدل راهزنی رو در رو بود و عملیات دختری در خطر نام داشت. باید با کولهپشتیِ هِلو کیتی و جعبهی ویولنم کنار جاده میایستادم و تا آنجا که میتوانستم قیافهی دختر تنها و غمگین به خود میگرفتم. ویولن داخل جعبه نبود. آن را در جای خوبی در ماشین راهزنی پنهان کرده بودم. اگر دیوانهای میآمد و ترمز نمیگرفت، مجبور بودم بپرم وسطِ جدول. باید نقش دختری را بازی میکردم که میخواسته با اتواستاپ خودش را به خانه برساند، اما وسط راه قال گذاشته شده. حتی برای اینکه جوانتر به نظر بیایم، هیلدا موهام را بافته بود. هِلّه خندید و ادای چشمهای بامبیوار و صدای جیغجیغوی من را درآورد. وقتی در ماشین نشسته بودیم و چشمهامان در پی جای مناسبی برای غارتِ بعدی بود، گفت: «چه شانسی آوردی پارسال دزدیدیمت.»نگهبانان گاهول 4/ محاصره
از سوی دیگر، بزرگان درخت گاهول کبیر، سورن را فراخواندهاند و او را برای مأموریت به جایی فرستادهاند که خیال نمیکرد هرگز دوباره آنجا را ببیند: «آکادمی سنتایگی مخصوص جغدهای یتیم».
سورن و همراهانش باید برای جاسوسی وارد سنتایگی شوند و بعد از تمامشدن کارشان، بدون جلب توجه بیرون بیایند.
سورن یک بار از زندان سنگی سنتایگی فرار کرده است و اگر قرار باشد صلح برگردد، او باید دوباره فرار کند...
جنایات نامحسوس
معرفی کتاب جنایات نامحسوس اثر گی یرمو مارتینس
محصولات مشابه
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-تاریخ هستی شناسی هنر
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-بخت اخلاقی
زیر نظر دکتر مسعود علیا بسیاری از علاقهمندان به فلسفه در ایران که با فضای مجازی بیگانه نیستند نام دانشنامه فلسفه استنفورد را شنیدهاند و چه بسا از این مجموعه کم نظیر بهره هم برده باشند. این دانشنامه حاصل طرحی است که اجرای آن در سال ١٩٩٥ در دانشگاه استنفورد آغاز شد و همچنان ادامه دارد. این مجموعه از مدخلهای مناسبی برای ورود به گسترههای متنوع فلسفی برخوردار است و کسی که میخواهد برای اولین بار با مسأله یا مبحثی در فلسفه آشنا شود، یکی از گزینههای راهگشایی که پیش رو دارد این است که ابتدا به سراغ مدخل یا مدخلهای مربوط به آن در این دانشنامه برود.
نگارش، تدوین و انتشار مدخلهای دانشنامه فلسفه استنفورد به سرپرستی "دکتر ادوارد. ن. زالتا" افزون بر اینکه پیوندی فراگیر میان فضای دانشگاهی و عرصه عمومی برقرار کرده، ویژگیهای درخور توجه دیگری هم دارد و آن اینکه این دانشنامه به ویژه به کار دانشجویان و محققانی میآید که میخواهند در زمینهای خاص پژوهش کنند. ترجمه و انتشار تدریجی این دانشنامه به زبان فارسی و فراهم کردن امکان مواجهه شمار هرچه بیشتری از خوانندگان علاقهمند با آن از جمله اهدافی بوده که چه بسا مورد نظر بانیان این طرح بوده لذا "انتشارات ققنوس" با همکاری گروهی از مترجمان به سرپرستی "دکترمسعودعلیا" و با کسب اجازه از گردانندگان دانشنامه فلسفه استنفورد (SEP) اقدام به ترجمه و انتشار این دانشنامه مینماید و امیدوار است چاپ این مجموعه استمرار پیدا کند.دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-ژاک لکان
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-فلسفۀ تکنولوژی
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-دوستی
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-هگل
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-هرمنوتیک
دانشنامه فلسفه استنفورد 5: زیباییشناسی
نویسنده | استنفورد |
مترجم | مسعود علیا |
تعداد صفحات | ٦٨٠ |
قطع | وزیری |
سال نشر | ١٤٠١ |
موضوع | فلسفه |
نوع کاغذ | تحریر |
وزن | ١٣٥٤ |
شابک | ٧ -٤٦٣-٠٤٠-٦٢٢- ٩٧٨ |
نوع جلد | گالینگور روکشدار |
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.