آنچه با پول نمی توان خرید
129,500 تومان
کتاب آنچه با پول نمی توان خرید نوشته مایکل سندل ترجمه حسن افشار توسط انتشارات مرکز موضوع علوم اجتماعی، جامعه شناسی، مدیریت بازار به چاپ رسیده است.
اثری بـرانگیزنـده و پرمعنـا به لحاظ نظـری. فراخوانـی به بیداربـاش بـرای درک و پذیـرش نیـاز شـدیـد به یافتـن شیوهای عقلانی برای سخن گفتن از انسانیت. رسالهای درخشان، آسانفهم، زیبا و شوخطبع در مورد این پرسش که در یک جامعهی خوب چه چیزی نباید فروشی باشد.
معرفی مباحث کتاب آنچه با پول نمی توان خرید
بازار و اخلاق
نوبت شکنی
مشوق ها
بازار چگونه اخلاق را به حاشیه می راند
بازار در زندگی و مرگ
حقوق نام گذاری
پی نوشت ها
فقط 2 عدد در انبار موجود است
آنچه با پول نمی توان خرید
نویسنده | مایکل سندل |
مترجم | حسن افشار |
نوبت چاپ | هفدهم |
تعداد صفحات | 208 |
قطع و نوع جلد | رقعی شومیز |
سال انتشار | 1402 |
شابک | 9789642132300 |
وزن | 0.241 کیلوگرم |
---|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: Ali
- نشانی:
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
سنت ایروین و زسترازی
رهایی از نگرانی 10 راه حل ساده
همۀ ما گاه و بیگاه وقتی احتمال بروز واقعهای ناگوار میرود، اسیر نگرانی میشویم. اما برخی افراد حتی در صورت ناچیز بودن این احتمال هم نمیتوانند از گسترش نگرانی جلوگیری کنند و مبتلا به نگرانی مزمن میشوند. نگرانی مزمن، خود، زمینهساز مشکلات اضطرابی شدیدتر است. در این کتاب با راهکارهای عملی رهایی قطعی و همیشگی از شر نگرانی، آشنا میشوید. در کتاب حاضر، تکنیکهای رواندرمانی قدرتمندی (براساس رویکرد رفتاردرمانی شناختی) برای کنترل نگرانی و کاهش استرس معرفی شده است.
ارزیابی خود، انگیزهسازی، تمرین آرامسازی، و بازسازی شناختی ازآنجملهاند. با خواندن این کتاب میآموزید که چگونه افکار منفی را که منجر به نگرانی میشوند، شناسایی کرده و تغییر دهید. همچنین یاد میگیرید که رفتارهای مولد نگرانی را با رفتارهای سازندهتر و مثبتتر جایگزین کنید.
دولت مدرن و بحران قانون (چالش قانون و شریعت در ایران معاصر)
معرفی کتاب دولت مدرن و بحران قانون (چالش قانون و شریعت در ایران معاصر)
مانیتیسم شخصی
ما اينجا داريم مي ميريم
جملاتی از کتاب ما اینجا داریم میمیریم
خوشبختیها را گم کردهایم، همهشان گم شدهاند. دستمان خالی است دیگر هیچ نوری توی دستهامان نیست.
گاهی همین قدر که بنشینم و ده دقیقه توی حال خودم باشم و کارگرهای ساختمان روبرو تیرآهن خالی نکنند و دلم برای چیزی شور نزند و تسمه کولر پاره نشود به گمانم خوشبختم.
خوبی تهران همین است که همهچیز گم میشود توی های و هوی شهر.
طلاپری میداند که هر ستاره مال کدام آدمیزاد است و حال میبینیم که آدمیزادها همیشه با جام چای کنار پنجره میایستند و هیچوقت پریهای جنگل را صدا نمیزنند. آدمیزادها عاشق آسمان هستند و مدام دنبال ستارههایشان میگردند.
مادرش همیشه میگفت هیچ کار خدا بیحکمت نیست. بعد هم غشغش میخندید که یک خدایا شکر بگو و خودت را راحت کن. تا آن سر دنیا هم که بدوی نمیفهمی چرا بلاهای ریز و درشت سر آدم میآید.
آدمیزادها هیچوقت صدایی را که نمیبینند، نمیشنوند. حتی گاهی خوشبختیهای کوچکشان را هم نمیبینند.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.