



آوازهای زنی که از گرامافون میآمد
3,400 تومان
معرفی کتاب آوازهای زنی که از گرامافون میآمد: مجموعه شعر
مجموعهای از سرودههای شاعر معاصر، سید مرتضی نجاتی، در کتاب آوازهای زنی که از گرامافون میآمد گرد آمدهاند تا آینهای تمامنما از آخرین دستاوردهای ارزشمند شعر معاصر فارسی باشند. این شعرهای نو و سپید دربردارندهی مضامین بکر شاعرند و با هنرمندی وی در کاربرد زبان و ابزار شعر همراه شدهاند. مطالعهی این مجلد از مجموعه کتابهای جهان تازهی شعر را به تمامی مخاطبان و مشتاقان شعر معاصر ایران پیشنهاد میکنیم.
دربارهی کتاب آوازهای زنی که از گرامافون میآمد
آنچه بیش از هر چیزی در کتاب آوازهای زنی که از گرامافون میآمد به چشم میخورد، آمیزهی عشق با تمامی اتفاقات و لحظات زندگی است؛ از سفرهی هفتسینی که چیده نشده تا میلهای بافتنی مادر! البته عشقی که در لابهلای سرودههای این مجموعهی شعر میبینیم، از نوع عاشقانههایی نیست که معمولاً در اشعار کهن یا نو دیدهایم.
عشقی که سید مرتضی نجاتی در شعرهای خود به مخاطب نشان میدهد، بیشتر با نوعی عصیان، اعتراض و یا حتی کنایههای تلخ همراه است که به جای خالی عشقی ازدسترفته اشاره دارند.
از همین ابتدا به شما اطمینان میدهیم، مطالعهی این مجموعهی شعر تجربهای کاملاً متفاوت را در دنیای ادب و هنر برایتان رقم خواهد زد.
اشعاری که در کتاب حاضر گرد آمدهاند نه از محور ثابت زمانی و نه از نقطهای پایدار بهعنوان مکان برخوردارند. اصولاً شعر برای زیبا بودن به زمان و مکان نیازی ندارد اما به نظر میرسد بخش گستردهای از سرودههای کتاب آوازهای زنی که از گرامافون میآمد حاصل گشتوگذار خیالی شاعر در زمانها و مکانهای گوناگوناند.
شاعر از اشاره به وقایع اجتماعی و تاریخی غافل نبوده و گریزی نیز به جنگ هشتساله و مصائب آن زده است. البته این کار را هم به روش ویژهی خود انجام داده، به طوری که مخاطبان ادبیات دفاع مقدس، بهخوبی متوجه نگاه متمایز و تصویرسازیهای متفاوت نویسنده نسبت به شاعران دیگر خواهند شد.
به لحاظ قالب اشعار نیز باید یادآور شویم، سرودههای این دفتر به روش شعر نو و سپید پدید آمدهاند. البته انتخاب چنین قالبی با مضامین بدیع و هنجارشکنی سید مرتضی نجاتی در تصویرآفرینیهایش، در تناسب کامل قرار میگیرد و گزینش هوشمندانهای به نظر میرسد.
اشعار این مجموعه هر کدام به سفری در عمق احساس شاعر میمانند که دغدغهها، واگویههای درونی و باورهای او را به مخاطبان نشان میدهند. این اشعار هم به لحاظ لفظ و هم از جهت معنا، سرودههایی چندلایه هستند که به خواننده اجازه میدهند در هر بار خوانش خود، برداشت و تفسیر متفاوتی از این اشعار داشته باشند.
به عبارت دیگر، اشعار کتاب آوازهای زنی که از گرامافون میآمد هرگز کهنه نمیشوند و در هر مرتبهای که آنها را مطالعه میکنید، چهرهی جدیدی از خود را به نمایش میگذارند. به این ترتیب، زمان به هیچ روی نمیتواند گَردی از کهنگی بر چهرهشان بنشاند.
اگر به دنبال اشعاری هستید که حکایت از دغدغهمند بودن شاعر خود داشته باشند، مشخصههای ادبی را در زیباترین حالت خود نشان بدهند، عشق را بهعنوان جوهرهی اصلی خودشان به نمایش بگذارند و نمایندهی چهرهی حقیقی شعر معاصر باشند، پیشنهاد ما به شما مطالعهی اثر حاضر خواهد بود.
پدید آمدن چنین مجموعهی شعری در سالهای اخیر نشان میدهد، برخلاف باور بسیاری از صاحبنظران، شعر و ادب معاصر فارسی دوران افول و زوال خود را طی نمیکند، بلکه اوج گرفته و با تغییراتی در زبان و مضمون، دوران تازهای از حیات خود را آغاز کرده است؛ دورانی که خبر از آیندهای روشن و پربار میتواند به جامعهی ادبی بدهد.
نشر چشمه چاپ و انتشار کتاب آوازهای زنی که از گرامافون میآمد را به عهده داشته و آن را بهعنوان مجلد بیستوچهارم مجموعهی جهان تازهی شعر به ادبدوستان و مخاطبان شعر معاصر عرضه کرده است.
در انبار موجود نمی باشد
آوازهای زنی که از گرامافون میآمد
نویسنده |
مرتضی نجاتی
|
مترجم |
——-
|
نوبت چاپ | 2 |
تعداد صفحات | 118 |
نوع جلد | شومیز |
قطع | رقعی |
سال نشر | 1397 |
سال چاپ اول | —— |
موضوع |
ادبیات
|
نوع کاغذ | —— |
وزن | 150 گرم |
شابک |
9786002290670
|
وزن | 0.150 کیلوگرم |
---|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: aisa
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
دیوانه در مهتاب
معرفی کتاب دیوانه در مهتاب
کتاب دیوانه در مهتاب به قلم حمیدرضا نجفی، مجموعه داستانی کوتاه با مضامین اجتماعی است. درونمایه بنیادینی که نویسنده در این داستانها به آن پرداخته، نمایش و ریشهیابی موضوع بیتفاوتی به بحرانها و حوادث ناگوار اجتماعی است. این کتاب افتخار کسب جایزه ادبی اصفهان در بخش بهترین مجموعه داستان کوتاه سال 1387 را در کارنامه خود دارد.درباره کتاب دیوانه در مهتاب:
روایت فجایعی هولناک از نگاه بیتفاوت راوی چه پیامی میتواند داشته باشد؟ کتاب دیوانه در مهتاب شامل سه داستان کوتاه است که هر کدام به مضامین اجتماعی میپردازند و ذهن شما را با این پرسش درگیر میکنند که چه بر سر شخصیتهای داستان، به ویژه راوی آمده است که آنقدر ساده از کنار همه چیز میگذرد؟ ریشه این بیتفاوتی یا حتی بیمسئولیتی چیست؟ به لحاظ تکنیک داستاننویسی، نکاتی همچون توصیفات بهجا برای فضاسازی بهتر در ذهن مخاطب را میتوان یکی از نقاط قوت این داستانها قلمداد کرد. این توصیفات که عموما جملات طولانیتری را اقتضا میکنند، با ریتم و سرعت پیشروی داستان هماهنگ است و در مواقعی که روایت ریتم تندتری را طلب میکند، حمیدرضا نجفی هوشمندانه از جملات کوتاهتر و حتی بریده بریده بهره میگیرد. در سراسر داستانهای کوتاه این کتاب شاهد یک نوع عنصر بیگانگی با جامعه و حتی از خود بیگانگی هستیم؛ عنصری که بیتفاوتی به بحرانها و حوادث رخ داده در روایت را برای شما عادی جلوه میدهد. از رهگذر این عنصر بیگانگی و بیتفاوتی، نویسنده حس غمی عمیق و متفکرانه را به مخاطب القا میکند.خواندن کتاب دیوانه در مهتاب به چه کسانی پیشنهاد میشود؟
اگر به خواندن داستانهای کوتاه با مضمون اجتماعی علاقمندید و از ادبیات داستانی فارسی معاصر لذت میبرید، خواندن کتاب دیوانه در مهتاب را به شما پیشنهاد میکنیم.با حمیدرضا نجفی بیشتر آشنا شویم:
او داستاننویس و مترجم بنام ایرانی است که در سال 1343 چشم به جهان گشود. حمیدرضا نجفی را میتوان یکی از پرمخاطبترین و محبوبترین نویسندگان معاصر به حساب آورد؛ زیرا آثار او همواره مورد توجه و تحسین بسیاری از محافل ادبی بوده است. او نخستین رمانش را تحت عنوان «کوچه صمصام» را با همکاری کانون پرورش فکری کودک و نوجوان منتشر کرد. از دیگر آثار نجفی میتوان به رمان باغهای شنی اشاره کرد؛ رمانی که تحسین منتقدین و نویسندگان مطبوعات را برانگیخت و برایش افتخار کسب جایزه بهترین رمان سال از نگاه بنیاد گلشیری را به ارمغان آورد.در بخشی از کتاب دیوانه در مهتاب میخوانیم:
یکی دو سال پیش مستأجر آوردیم، یعنی مادرم آورد. دو سه ماهه فرار کرد. یک زن بود با یک دختربچهی سهساله. شوهرش قالش گذاشته بود. اتاق پایین دستش بود. زنک بدگل نبود. سر کار میرفت. بچهاش میرفت مهد. یکی دوبار نخ داد. یعنی من با آن قدرت نفوذ احساسم فهمیدم که نخ میدهد. محلش نگذاشتم تا فرار کرد، یعنی گفته بود که رفتهام پایین پشت پنجرهاش نصفهشب و چاقو دستم بوده. زنک دروغگو! چاقو بود یا خودکار و یک برگ کاغذ که میخواستم شعری را که آن شب در دلم غوغا میکرد در حیاط پُر از مهتاب بنویسم. به من چه که حیاط کوچک است. فهمیدم که چه حقهبازهایی هستند این زنها. خُب البته من کمی به پنجره نزدیک شده بودم؛ ولی او انگار مرا در حال ور رفتن با پنجره و تلاش برای تو رفتن توصیف کرده بود. ولش کن، برای من مهم نیست. بهتر شد که رفت حالا بههر دلیل، چون بعید نبود این تصورش صورت واقع پیدا کند. بعد از آن مادر با امیدواری در تلاش برای زن دادن من برآمد. اول که از خنده نعره زدم، خوشحال شد. خندهی احمقانهاش آنچنانم کرد که از خشم لگد محکمی نثار در کمد آهنی کردم که تا سه روز پایم درد میکرد و مادر میبستش و من آرام نمیشدم تا کوتاه آمد. باید خیلی بخت و اقبال داشته باشی که گیر آدم حسابی بیفتی. توی هر چیزی مشکل اصلی من آدم حسابی بودن وسط یک مشت بیسر و پاست. من میآیم از پنجره بیایم تو؟ زنک! من که میدانستم عقل را از آنروی عقل گویند که پای نفس را عقال میکند. و یا اینکه هر کس اعتماد کند خیانت خواهد دید. من که اگر کمی تلاش کنم مالارمهی این سرزمین من خواهم بود. یکبار زرباف خودش گفت جلوِ همه. کسی که از سال اول دبیرستان معلم ادبیاتمان بود و بعد هم خودش را بازخرید کرد. از بس به او گفتند بچهباز. اما نبود. او همانقدر میتوانست بچهباز باشد که بابانوئل و یا فرضاً هانس کریستیان آندرسن. چرا این را نمیفهمند. به کدامشان حالی کنم مالارمه یعنی یکی. اصلاً یعنی چی.کارآگاه جرقه، سگِ پلیسمخفی 1
معرفی کتاب جرقه و مسابقه ی سگ پلیس اثر لزلی گیبس
داستانهای خانهدرختی 5/ خانهدرختی 65طبقه
مبانی طراحی آموزشی
تهران در بعدازظهر
معرفی کتاب صوتی تهران در بعد از ظهر
کتاب صوتی تهران در بعد از ظهر نوشته مصطفی مستور، مجموعهای از 6 داستان کوتاه با مضامینی اجتماعی و فلسفیست که محوریت موضوعی آنها دربارهی زنان و نقش آنها در زندگی مردان است. مصطفی مستور در هر یک از داستانهای این مجموعه در نقش یک فرد اجتماعی نمایان میشود و از زبان شخصیتهایش سخن میگوید که حرف اصلی داستان است. حال این شخصیت در قصهای یک روسپی است؛ در قصهی دیگر کودکی منگل و در داستانی نیز یک الکلی دائمالخمر. در مضمون تمام داستانها، زن، عشق و روابط انسانی نقش به سزایی دارند. حتی میتوان در لایههای پنهانیتر داستان نگاه فلسفی نویسنده به وجود خدا و جهان را نیز درک کرد. عنوانِ "تهران در بعداز ظهر"، انتخاب به جا و خردمندانهای است برای داستانهایی که نویسنده پایان معینی برای آن در نظر نگرفته و مخاطب را در آخر هر داستان سردرگم میگذارد، یک سردرگمی جذاب و گیرا. مخاطب در فضای معلق و نامعینی قرار میگیرد که برایش هم تازگی دارد و هم دلنشین است. داستان اول با عنوان "هیاهو در شیب بعد از ظهر" روایتی از چند جوان است که با یکدیگر به مسافرت میروند اما یکی از آنها خوابی میبیند و در گیجی و شاید نوعی خلسه از خوابی که دیده و تعبیر آن به سر میبرد. او از گروه جدا میشود و به دنبال عکاسی میرود. داستان دوم با عنوان "چند روایت معتبر درباره بهشت"، داستان لطیف و غمگینیست که از زبان پسر بچهای با مشکل ذهنی روایت میشود که به خواهرش ابراز محبت میکند. او به خواهرش میگوید زمانی که بمیرد حتما به بهشت میرود و در آنجا دیگر کلهاش بزرگ نیست. گونههایش زشت و نافرم نیست و لکنت زبان ندارد. او به این امید زنده است که در بهشت یک زندگی عادی و متعادل را داشته باشد مانند دیگر انسانهای عادی. منیژه خواهرش قرار است ازدواج کند و نزدیک رفتن اوست که پسرک دائم در فکر تحقق آرزوی دیرینهاش است اما خودش هم خوب میداند که آرزویش برآوردنی نیست. داستان سوم طولانیترین داستان این اثر با نام "تهران در بعد از ظهر" که عنوان کتاب نیز از آن برگرفته شده است، روایتهایی موازی از اتفاقاتی است که بعد از ظهری در شهر تهران برای هفت گروه از انسانها رخ میدهد و رابطه زنان و مردان مختلف را بازگو میکند. انسانهایی که در شلوغی و هیاهوی تهران، روزهای خود را به سختی طی میکنند، اما در نگاه بسیاری از آدمها گم شدهاند. در این داستان هیچ یک از هفت گروه از خوشی و زیبایی زندگی خود سخنی نمیگویند بلکه بازگو کنندهی مشکلات، بدبختی و سختی زندگیهایشان هستند. علاوه بر دردها و رنجها، نقطهی مشترک هر هفت داستان، پایان حیرتآور آنهاست که شخصیت اصلی هر هفت گروه با یک حالت روحی مشترک یعنی گریه در مقابل این دردها و رنجها از خود عکسالعمل نشان میدهد. داستان بعدی با عنوان "چند روایت معتبر از دوزخ"، دربارهی دختری است که کمکم از معصومیت وجودی خود دور میشود و مسیر زندگیاش تغییر میکند و تبدیل به زنی فاحشه میشود. این داستان دربرداندهی تکگویی او با خودش، درباره آخرین مشتری اوست، مشتری که حرفهایی راجع به بهشت و جهنم زده است. شیوهی روایت داستان به صورت اعترافگونه است، انگار دختر در کل داستان مجبور است همهی اتفاقات و شرح آنها را مو به مو برای شخصی روایت کند و از همان ابتدای داستان تلاش میکند خود را بیگناه جلوه بدهد، اینکه روسپیگری را خودش انتخاب نکرده است. داستان پنجم با عنوان "چند روایت معتبر درباره برزخ" درمورد پسریست که در رشته دکترای ادبیات به تحصیل میپردازد. روزی در مترو دختری به نام سوفیا را میبیند و یک دل نه صد دل عاشق او میشود. اما پس از این دیدار یک همکلاسی هم وارد داستان میشود، او در این فضای بزرخوار رها میشود. داستان به گونهای دو محوری است. محور اصلی اندیشهها، افکار و عقاید راوی داستان است و محور فرعی افکار و عقاید دوست او یعنی ناصر، که به ظاهر در تضاد با افکار راویست. داستان آخر با عنوان "چند مسئلهی ساده" نیز درباره چند مشکل و معضل اجتماعی است که مانند مسئلههای ریاضی بیان میشود و حل نشده باقی میماند و انگار حل کردن آنها به عهده مخاطب گذاشته میشود. 10 مسئله موجود در داستان 10 حقیقت موجود در اجتماع و زندگی را به تصویر میکشد. این بخش طنز تلخی با خود به همراه دارد.انگار 12 و 3/4 ساله بودن بس نبود که حالا مادرم هم میخواهد نامزد ریاستجمهوری شود!
داستان طنز انگار ۱۲ و ۳/۴ ساله بودن بس نبود که حالا مادرم هم می خواهد نامزد ریاست جمهوری شود! داستان دختری است به قول خودش ۱۲ و سه چهارم ساله به نام ونسا ردراک که راوی داستان نیز است. ونسا از یک سو با مشکلات دوره بلوغ سروکله میزند و از سوی دیگر نگران از دست دادن مادرش است.
او نسبت به دیگر دختران همکلاسیاش از نظر رشد جسمی عقب است و از بدن و قیافهاش ناراضی است برای همین اعتماد به نفس زیادی ندارد و فکر میکند دست و پا چلفتی است. در چنین شرایطی که او به مادرش نیاز دارد، مادرش حسابی درگیر آماده کردن خود برای ریاست جمهوری است
اما مشکل تنها نبود مادر نیست. او از مخالفان حمل اسلحه، طرفدار حفظ محیط زیست و صلح است، مخالفان و دشمنان زیادی دارد. با نامزد شدن مادر برای ریاست جمهوری، ونسا نامههای تهدید کنندهای در کمد مدرسهاش پیدا میکند که نویسنده نامه از ونسا خواسته است که مادرش را متقاعد کند از نامزدی ریاست جمهوری کناره گیری کند و او و مادرش را به مرگ تهدید کرده است.
ونسا که پدرش را چند سال پیش از دست داده است نمیخواهد مادرش را هم از دست بدهد؛ اما مادر به خاطر هدفی که دارد حاضر نیست دست از مبارزه بکشد زیرا معتقد است که «شجاعت وقتی است که میترسی اما اعتقاد راسخ داری که کاری را که درست است انجام میدهی.»
او همچنین به این سخن بنجامین فرانکلین اعتقاد دارد که «کسانی که از آزادیهای اولیه میگذرند تا کمی امنیت موقت به دست آورند، نه استحقاق آزادی دارند نه امنیت.»
مادر در یکی از سخنرانیهایش مورد سو قصد قرار میگیرد اما ونسا مادرش را نجات میدهد و خود زخمی میشود. مادر تصمیم میگیرد که کنارهگیری کند اما این بار ونسا مانع او میشود.
ونسا با خود در کشمکش است؛ او باید تصمیمهای سختی درباره آینده خودش، مادرش و کشورش بگیرد و با مادر و رجینالد پسر خوشتیپ اما بیاخلاق همکلاسیاش هر یک به گونهای در کشمکش است.
داستان به رشد اجتماعی مخاطب کمک می کند و مسئولیت اجتماعی را به عنوان یک ارزش مهم میداند و تعریفی زیبا از شجاعت ارائه می دهد.
محصولات مشابه
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-سعادت
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-ایمانوئل کانت
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-بدنآگاهی
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-هگل
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-فلسفۀ اخلاق کانت
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-معنای زندگی
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-پدیدارشناسی
دانشنامه فلسفه استنفور 1: زیباییشناسی آلمانی
نویسنده | پل گایر، هانا گینزبورگ، استیون هولگِیت، ایئن تامسون و نیکولاس دیوی |
مترجم | سید مسعود حسینی، داود میرزایی، گلنار نریمانی و وحید غلامیپورفرد |
سرپرست و ویراستار مجموعه | مسعود علیا |
نوبت چاپ | ٣ |
سال نشر | ١٤٠٢ |
سال چاپ اول | ١٣٩٩ |
تعداد صفحات | ٥٣٦ |
نوع جلد | گالینگور روکشدار |
قطع | رقعی |
موضوع | فلسفه |
نوع کاغذ | تحریر |
شابک | ٦ -٣٤٥-٠٤٠-٦٢٢- ٩٧٨ |
وزن | ٧٨٨ |
تولید کننده | ققنوس |
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.