آگوس و هیولاها 1/ آقای پَتی‌پَن از راه می‌رسد

210,000 تومان

سفارش:1
باقی مانده:2

معرفی کتاب آگوس و هیولاها 1 اثر ژائومه کوپونس

این کتاب داستان خواندنی و دوست داشتنی پسربچه ای به نام آگوس پیانولا را در خود جای داده که تا قبل از ورود آقای پتی پن پسری عادی بوده و زندگی معمولی داشته اما بعد از آن زندگی اش خیلی شگفت انگیز تر و جذاب تر شده، هرچند که مشکلاتی را هم سر راهش قرار داده است.
سلام! من آگوس پیانولا هستم. خبر نداشتید، ولی دیر یا زود باید با هم رفیق می‌شدیم.
تا همین چند وقت پیش بچه‌ی معمولی‌ای بودم: می‌رفتم مدرسه، انشاهایم را گم می‌کردم، پیتزاهای عجیب‌وغریب از خودم اختراع می‌کردم و این‌جور کارها. ولی روزی که با آقای پَتی‌پَن آشنا شدم، همه‌چیز عوض شد.
آها راستی! شما هنوز نمی‌دانید آقای پتی‌پن کیست. نه؟ فقط این را بهتان بگویم که آقای پتی‌پن هیولاست و از وقتی آمد توی اتاق من،‌ دنیا نه‌تنها خیلی باحال‌تر شده، بلکه جای بهتری هم برای زندگی شده.
البته یک عالمه دردسر هم آمده سراغمان!

فقط 2 عدد در انبار موجود است

توضیحات

آگوس و هیولاها 1/ آقای پَتی‌پَن از راه می‌رسد

نویسنده
 ژائومه کوپونس
مترجم
سعید متین
نوبت چاپ
تعداد صفحات 136
نوع جلد —-
قطع
سال نشر
سال چاپ اول ——
موضوع
کودک و نوجوان
نوع کاغذ ——
وزن 0 گرم
شابک
9786008869665
توضیحات تکمیلی
وزن 0.5 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “آگوس و هیولاها 1/ آقای پَتی‌پَن از راه می‌رسد”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

چند صفحه از کتاب

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: aisa
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

زندگی هچل‌هفت آیدا پیرپور 1/ دبستان هاجر

145,000 تومان

معرفی کتاب زندگی هچل هفت آیدا پیرپور 1 اثر سولماز خواجه وند

– اگر دلتان می خواهد بدانید زندگی با مامان و بابای کلاهبردار چه شکلی است؟ «زندگی هچل هفت آیدا پیرپور» را بخوانید!
– اگر دلتان می خواهد مامان و بابایتان هر روز بگویند: «نمی خواد بری مدرسه! بمان خانه و حالش را ببر!» “زندگی هچل هفت آیدا پیرپور” را روزی سه بار برای مامان و باباهایتان بخوانید. اگر گوش ندادند هر هشت ساعت یک بار بمالید به لپشان!
– اگر می خواهید بدانید بیکارها چگونه مدرسه می روند «زندگی هچل هفت آیدا پیرپور» را از دست ندهید!
سفارش:0
باقی مانده:1

زیبایی شناسی در آثار ابن سینا، شیخ اشراق و صدرالمتآلهین

17,000 تومان
زندگی انسانها چون تارو پود پارچه با هنر و زیبایی درهم تنیده است؛ چرا که زیبایی دوستی و زیبایی جویی یکی از ابعاد و ساحتهای اصلی روح و فطرت انسان است. از طرف دیگر انسانها حقیقت جو؛ کنجکاو ودانش طلب اند؛ از پیوند این دو ساحت فطری؛ معرفتی به اسم زیبایی شناسی متولد می شود. در دو قرن اخیر، با گسترش این حوزه معرفتی، زیبایی شناسی تبدیل به شاخه مستقلی از فلسفه شده است. مباحث و مضامین ژرف و لطیفی درباره زیبایی شناسی در آثار فیلسوفان اسلامی، به ویژه ابن سینا؛ شیخ اشراق و صدرالمتألهین، یافت می شود .اما این مباحث به شکل نامنسجم و بدون تحلیل و تبیین در آثار این فیلسوفان بزرگ اسلامی پراکنده است. نوشته حاضر گام کوچکی برای تدوین زیبایی شناسی فیلسوفان اسلامی است.  

باستانی‌شناسی پیش از تاریخ بین‌النهرین

14,000 تومان
سرزمین بین النهرین کانون و مرکز اصلی پراکنش فرهنگها و تمدنهای آسیای غربی در تمام دورانهای پیش از تاریخ و تاریخ است. کتاب حاضر که دستاورد سالها تحقیق مؤلف است با این هدف نگاشته شده است تا به این پرسش پاسخ دهد که آیا می توان محوریت و مرکزیت بین النهرین را با توجه به واقعیتهای جغرافیایی و داده های مثبت باستان شناسی به دوره های پیش از تاریخ، به ویژه دوره های پارینه سنگی میانی، نوسنگی و مس سنگی قدیم تعمیم داد. مؤلف این اثر را در چهار فصل به هم پیوسته به رشته تحریر درآورده است و آن را بر اساس دیدگاههای پیشین و با استفاده از داده های بی غرض باستان شناسی تنظیم کرده است.  

جناب گورکن 2/ جناب گورکن و میمون گم‌شده

22,000 تومان
وضیحات
«جناب گورکن و میمون گمشده» دومین جلد از مجموعه «جناب گورکن» است. جناب گورکن در هتل بوبلی کار می‌کند. او مدیر مناسبت‌های خاص است. او این شغل را از پدر و پدربزرگ‌اش به ارث برده است. ا» دومین جلد از مجموع جناب گورکن است. جناب گورکن در هتل بوبلی کار می‌کند. او مدیر مناسبت‌های خاص است. او این شغل را از پدر و پدربزرگ‌اش به ارث برده است. از سال‌ها پیش در راهروی هتل، مجسمه میمون بزرگی به نام آلگرنون در یک جعبه شیشه‌ای قرار دارد. یک روز جناب گورکن متوجه می‌شود که آلگرگون در راهرو نیست. در این جلد جناب گورکن دست به کار می‌شود تا از این اتفاق عجیب سردربیاورد.
سفارش:0
باقی مانده:1

مهماني تلخ

70,000 تومان

در بخشی از کتاب مهمانی تلخ می‌خوانیم

با انگشت جلو را نشان داد. خواستم راه بیفتم که دیدم دنده عقب گرفت و به سرعت آمد طرفم. جلوام که رسید، زد روی ترمز، طوری که لاستیک‌ها چند سانتی روی آسفالت کشیده شدند. سرم را خم کردم و کنار شیشه‌ی نیمه پایین گفتم: « پارک‌وی. » با انگشت شست، صندلی عقب را نشان داد.

وقتی در را باز کردم، زنی که عقب نشسته بود، رفت کنار شیشه. سوار شدم. راننده زد توی دنده. گفت: « حالا تا نیایش بریم. » « من پیاده می شم. » خواستم دستگیره را بکشم که گفت: « بشین، آقاجون. بالاخره یه کاریش می‌کنیم. » برگشته بود. گفتم: « نمی خوام وسط راه تاکسی عوض کنم. » پایش را گذاشت روی گاز و ماشین از جایش کنده شد.

شاید هنوز بیست متر نرفته بود که گفت: « خیلی زود جوش می آری،آقا. » « جوش نمی آرم. گفتم که نمی خوام تاکسی عوض کنم. » « اصلاً اون جا که شما وایساده بودی تا صبح هم کسی سوارت نمی‌کرد. » از توی آینه نگاهی به من انداخت.

بعد سرش را چرخاند طرف مردی که صندلی جلو نشسته بود. گفت: « شما دیدینش، آقا؟ » مرد بی آن که نگاهش کند، گفت: « من اصلاً حواسم به خیابون نبود.» زن گفت: « من دست شونو دیدم. » « آره، منم همون یه دستو دیدم که از لای درخت ها اومده بود بیرون. معلوم می شه شما هم مثل من حواس تون خیلی جَمعه. » گفتم: « می خواستین بیام وایسم وسط اتوبان؟ »

« دیگه آخه شما هم خیلی رفته بودی کنار. تا آدم می اومد بفهمه چی به چیه، پنجاه متر رفته بودجلو. » مردی که جلو نشسته بود، گفت: « اتفاقاً ایشون کار درستی کردن. تو این شهر تا بخوای جوون الکی خوش هست. می زنن به آدم و درمی رن. بعدش هم هیچی به هیچی. جنازه ت افتاده وسط اتوبان. » زن گفت: « آره، واقعاً. » کیفش را که گذاشته بود روی زانویش، باز کرد و دستمالی بیرون آورد

 گفت: « اگه تا پارک وی می رین، من هم می آم. » راننده از توی آینه نگاهش کرد. « تا تجریش هم بخواین می رم. می خوام برم اون جا بنزین بزنم.«من همون پارک وی پیاده می شم.» دوباره توی آینه نگاهش کرد. گفت: «رو چشمم، خانم.» لبخند زد.

کمی بعد، وقتی داشتیم به پل گیشا نزدیک می شدیم، راننده شیشه اش را تا آخر پایین کشید. آرنجش را گذاشت لب پنجره و به ماشین بغلی نگاه کرد که داشت نزدیک ما حرکت می کرد. از پنجره‌ی بازش صدای آهنگ ملایمی به گوش می‌رسید.

گفت: «لامسب، انگار نه انگار پاییز شده. هوا از تابستون هم گرم تره». دست راستش را گذاشت به صورتش. حدس زدم دارد با سبیلش ور می‌رود. باز توی آینه نگاهی به من انداخت. وقتی دید حواسم به اوست، نگاهش را دزدید. با این حال هنوز چشم‌های ریزش پیدا بود.

ماجراهای مگسی ویززز و سرمگس 7/ پیدات کردم سرمگس!

70,000 تومان
سرمگس 7 (پیدات کردم سرمگس) (هوپا) روزی از روزها، سَرمگس و ویز رفتند بیرون. ویز گفت: «بیا قایم  موشک بازی کنیم.» سَرمگس قایم شد توی سطل آشغال. همیشه همان‌جا قایم می‌شد. بیشتر بدانید! ویززز و سَرمگس قایم‌موشک بازی می‌کنند. سَرمگس یک جای خیلی سخت قایم می‌شود و ویز نمی‌تواند پیدایش کند. یعنی سَرمگس ویز را برای همیشه تنها گذاشته و رفته؟
سفارش:0
باقی مانده:1