آگوس و هیولاها 5/ افسانه‌ی دریا

240,000 تومان

سفارش:0
باقی مانده:1
سلام! لابد دیگر می‌دانید که من آگوس پیانولا هستم و با یک عده هیولا زندگی می‌کنم.
ما با هم خیلی خوش می‌گذرانیم و کلی کتاب می‌خوانیم و درگیر ماجراهای عجیبی می‌شویم که فکرش را هم نمی‌توانید بکنید.
درضمن، با دکتر بروتِ بدذات و دستیار کله‌پوکش، نپ، هم می‌جنگیم!

این بار قرار است با اِما و لیدیا به جزیره‌ای سفر کنیم که هیچ‌کسی در آن زندگی نمی‌کند..

چه عجیب! نه؟ من که چشمم آب نمی‌خورد آنقدرها هم که می‌گویند در این جزیره هیچ‌کس زندگی نکند…

واقعاً نمی‌دانم اگر دوست‌های خوش‌فکری مثل اِمو نداشتیم، توی همچین موقعیتی چه‌کار باید می‌کردیم!

کتابی با یک عالمه ماجرای عجیب و هیجان‌انگیز!

فقط 1 عدد در انبار موجود است

توضیحات

آگوس و هیولاها 5/ افسانه‌ی دریا

نویسنده
 ژائومه کوپونس
مترجم
سعید متین
نوبت چاپ
تعداد صفحات 176
نوع جلد —-
قطع
سال نشر
سال چاپ اول ——
موضوع
کودک و نوجوان
نوع کاغذ ——
وزن 0 گرم
شابک
9786222040949
حمل و نقل
توضیحات تکمیلی
وزن 0.5 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “آگوس و هیولاها 5/ افسانه‌ی دریا”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

چند صفحه از کتاب

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: aisa
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

پیش از آن‌که قهوه سرد شود

250,000 تومان

معرفی کتاب پیش از آنکه قهوه‌ات سرد شود

اگر می‌توانستید به گذشته‌تان سفر کنید چه کسی را ملاقات می‌کردید؟ کتاب پیش از آنکه قهوه‌ات سرد شود به قلم توشیکازو کاواگوچی، داستان تامل برانگیز و فانتزی کافه‌ای در توکیو را به تصویر می‌کشد که با قوانینی خاص می‌تواند انسان‌ها را به گذشته‌شان برگرداند.

درباره‌ی کتاب پیش از آنکه قهوه‌ات سرد شود:

کافه‌ای قدیمی در یکی از محلات کوچک توکیو، با تمام کافه‌های دنیا فرق دارد. این کافه‌ی منحصر به فرد قهوه‌ای ویژه سرو می‌کند که مشتریان با آن می‌توانند سفر در زمان را تجربه کنند. بازگشت به گذشته یکی از حسرت‌هایی‌ست که به نوعی همه‌ی انسان‌ها در دوره‌ای از زندگیشان تجربه می‌کنند؛ حالا در توکیو کافه‌ای وجود دارد که این رویا را محقق می‌کند، اما با قوانین خودش! قوانین کافه این است که مشتریان وقتی به گذشته برمی‌گردنند، نمی‌توانند از اتفاقی جلوگیری کنند یا همه مشکلات در گذشته را حل کنند، آن‌ها تنها به اندازه‌ی زمان سرد شدن قهوه‌ی مخصوصشان فرصت دارند و زمانی که قهوه سرد شود به زمان حال برمی‌گردند. در این فرصت محدود آن‌ها می‌توانند هر کسی را که می‌خواهند ملاقات کنند اما هیچ کدام از کارهایی که در این سفر انجام می‌دهند، آینده‌شان را تغییر نمی‌دهد. پس با وجود این قوانین چرا باید به گذشته برگشت؟ این پرسشی‌ست که احتمالاً برایتان مطرح شده است. این سفر فرصتی ویژه محسوب می‌شود تا مشتریان بتوانند یکبار دیگر برای آخرین بار با هر کسی که می‌خواهند دیدار کنند. توشیکازو کاواگوچی (Toshikazu Kawaguchi) با داستان جالب کتاب پیش از آنکه قهوه‌ات سرد شود (Before the Coffee Gets Cold) پرسشی تفکربرانگیز در ذهن همه‌ی ما ایجاد می‌کند؛ اگر هر کدام از ما به جای مشتریان کافه بودیم و تنها یک بار فرصت داشتیم تا برای چند دقیقه فردی در گذشته‌مان را ببنیم به ملاقات چه کسی می‌رفتیم؟ کتاب حاضر یکی از رمان‌های جذاب در ژانر فانتزی و تخیلی محسوب می‌شود که در آن شخصیت‌پردازی‌ها و فضای داستان مملموس و باورپذیر است و هر چهار شخصیت داستان به زیبایی داستان رمان را پیش می‌برند. کتاب پیش از آنکه قهوه‌ات سرد شود مجموعه‌ای از چهار داستان تکان دهنده، غم‌انگیز و گاه خنده‌دار را دربردارد که به خوبی احساسات ما را با خود همراه می‌کنند و لذت خواندن رمانی لذت‌بخش را برای ما به ارمغان می‌آورند.
سفارش:2
باقی مانده:1

شمايل تاريک کاخ ها

6,600 تومان
مروری بر کتاب این رمان که با رفت و برگشت های زمانی همراه است و از گذشته به زمان حال و معاصر باز می گردد در حقیقت متشکل از دو داستان بلند است: اولی «آتش بندان» و دیگری «شمایل تاریک کاخ ها». «آتش بندان» تاریخ زرتشتیان یزد را مرور می کند، و «شمایل تاریک کاخ ها» نوعی بازگویی یا بازخوانی بخشی از تاریخ ایران است. جان بخشیدن به تراژدی های تاریخی، باعث می شود که آدم های نویسنده، با ترس و تاسف از آن ها یاد کنند. این رمان درباره گریزی تاریخی به گذشته است که با رفت و برگشت‌های زمانی همراه است و به زمان حال و معاصر نیز باز می‌گردد. موضوع «آتش بندان» نیز رجعت به گذشته و تاریخ است. نگاهی به وقایع دوران قاجار و صفویه، بخشی از این رجعت به گذشته است.شخصیت‌های این رمان غالبا مردان هستند؛ ضمن آنکه داستان با زبانی روان و امروزی روایت شده است

قدرت و جلال

105,000 تومان

بخشی از کتاب قدرت و جلال

«زن میانسالی در ایوان نشسته و سرگرم رفو کردن جورابی بود. عینک پنسی به چشم داشت و کفش‌هایش را برای راحتی بیشتر از پا کنده بود. آقای لهر، برادر او، مشغول مطالعهٔ مجلهٔ نیویورکی سه هفته پیش بود، اما کهنه بودن آن واقعاً اهمیت نداشت. همهٔ صحنه‌ها حکایت از صلح و صفا و آرامش می‌کرد. دوشیزه لهر گفت: «هر وقت آب خواستید، خودتان بریزید، بخورید.» در گوشهٔ خنکی کوزهٔ بزرگ آبی قرار داشت و یک آبگردان و لیوان هم در کنارش کشیش پرسید: «مگر آب را نمی‌جوشانید؟» دوشیزه لهر با لحنی دقیق و خودنمایانه، چنان‌که انگار اگر کس دیگری چنین سؤالی می‌کرد جوابش را نمی‌داد، گفت: «آه، نه، آب ما تازه و سالم است.» برادرش گفت: «بهترین آب این ایالت است.» صفحه‌های براق مجله که در موقع ورق زدن خش‌وخش صدا می‌کرد پر از عکس‌های سناتورها و اعضای کنگره بود با غبغب‌های گوشتالو و ازته‌تراشیده. در آن سوی پرچین باغ، علفزاری گسترده بود که به‌نرمی به سوی رشته‌کوه دیگری موج برمی‌داشت، و درخت لاله‌واری بود که هر روز صبح به گل می‌نشست و شامگاهان گل‌هایش پژمرده می‌شد. دوشیزه لهر گفت: «مسلماً روزبه‌روز حال‌تان بهتر می‌شود، پدر.» خواهر و برادر هر دو، تا اندازه‌ای انگلیسی را توی گلوی‌شان حرف می‌زدند و کمی لهجهٔ امریکایی داشتند آقای لهر آلمان را وقتی نوجوان بود ترک گفته بود تا از خدمت سربازی فرار کند: چهره‌ای مرموز و خط‌خطی و جاه‌طلب داشت. اگر کسی می‌خواست در این کشور به جاه و مقام برسد، ناچار بود حیله‌گر و موذی باشد و او هم دست به هر ترفندی می‌زد تا زندگی خوبی داشته باشد. آقای لهر گفت: «ای بابا، ایشان فقط به چند روز استراحت احتیاج داشتند.» به هیچ‌وجه دربارهٔ این مرد که مباشرش او را سه روز پیش در حالت اغما پیدا کرده و روی قاطری به خانه آورده بود کنجکاوی نشان نمی‌داد. هر چه درباره‌اش می‌دانست همان بود که خود کشیش به او گفته بود. این هم درس دیگری بود که این کشور به آدم می‌آموخت هرگز از کسی زیاد سؤال نکن یا سعی کن سرت توی کار خودت باشد.

گناه فرار

32,000 تومان

معرفی کتاب گناه فرار اثر کریستف لئون

شبی پدری عجول بعد از زیر گرفتن زنی در جاده، به جای توقف کردن، می گریزد و کیلومترها دورتر از محل حادثه اتومبیلش را می سوزاند و همه چیز را فراموش می کند.
اما پسرش که شاهد این ماجراست... نه! او هرگز فراموش نمی کند. بعد از آن همه چیز میان او و پدر تغییر می کند.
بالا بردنش را ندیدم، اما برعکس خواباندنش را حس کردم. کشیده ای که همیشه به یاد خواهم داشت.
سکوتی را که داخل ماشین حکم فرماست مزه مزه می کنم. تا یک لحظه پیش عین زغال گر گرفته بودم؛ اما حالا آرام آرامم، مثل دریای روغن... آرامشم شکوه مندانه است.
راستش خودم هم تعجب می کنم. می دانم که بازی را برده ام. این سیلی برای من یک جور پیروزی به حساب می آید. حالا رئیس منم و...
شبی پدری عجول بعد از زیر‌گرفتن زنی در جاده، توقف نمی‌کند و می‌گریزد، کیلومترها دورتر از محل حادثه اتومبیلش را می‌سوزاند و همه‌چیز را فراموش می‌کند.
اما پسرش که شاهد این ماجراست ... نه! او هرگز فراموش نمی‌کند. بعد از آن همه‌چیز میان او و پدر تغییر می‌کند.
سفارش:0
باقی مانده:1

ديدار در کوالالامپور

18,000 تومان

معرفی کتاب دیدار در کوالالامپور اثر ناصر قلمکاری

دیدار در کوالالامپور قصه ی مهاجران است. آن ها که در جست وجوی بهشت خیالی شان دست به هر کاری می زنند و چنگ به هر ریسمانی و سرانجام یکی هویتش را می بازد ، دیگری عشق بزرگ زندگی اش و یکی هم جانش را. یکی هم راه میان بر پر پیچ و خم را به سلامت طی می کند و موفق می شود.
نویسنده آن ها را از ایران تا لنج های قاچاقچیان انسان در اندونزی، کمپ های جزیره ی کریسمس استرالیا و البته شهر کوالالامپور مالزی، با همه ی زیبایی ها و وحشت هایش، دنبال می کند تا با روایتی رئالیستی و قصه گو جهانی پر از غافلگیری و جذابیت بیافریند.
ناصر قلمکاری در دومین رمانش توجه خاصی به طبقه ی متوسط ایرانی دارد و رفتارها و افکارشان را زیر ذره بین قرار می دهد و موفق می شود عاشقانه ای مدرن و امروزی خلق کند...

مثل عکسی سیاه و سفید: 100 نامه‌ی فرانسوآ تروفو

39,000 تومان

در بخشی از کتاب مثل عکسی سیاه و سفید می‌خوانیم

روبر عزیزم؛ از هسدن که برگشتم هر دو‌تا نامه‌ات به دستم رسید. برسون را دیدم. آدم فوق‌العاده‌ای‌ است. دیروز، یعنی یکشنبه شب، با ژاکلین رفتیم تماشای فیلمِ وارث در سینمای اگریکولتور. بعد هم رفتیم به خانه‌اش و باهم شام خوردیم. پدر و مادرش رفته‌اند به سفری یک‌هفته‌ای و ما هم تقریباً هر شب داریم باهم شام می‌خوریم. تا ساعت یکِ صبح داشتیم بحث می‌کردیم و بعد هم خسته و درب‌وداغان به خانه برگشتم. ژانین خاطراتِ یک فریب را بهش قرض داده. باور کن خیلی گرفتار شده‌ام ولی حواسم به کارهای تو هم هست و حتماً روزنامه‌ها و مجله‌ها را برایت می‌فرستم؛ دلم می‌خواهد بخوانم‌شان. هرجورشده باید این مجله‌ها را بخرم و البته برای تو هم بفرستم. صد فرانک هم می‌گذارم کنارِ نامه‌ی بعدی که به دستت می‌رسد. ژرالد هم دیگر حاضر نیست پا توی خانه‌ات بگذارد؛ چون ساس‌ها خانه را گذاشته‌اند روی سرشان. اگر یک‌ذره عقل توی کله‌ات پیدا می‌شد باید به همه‌ی فرش‌ها و روزنامه‌ها گوگردی چیزی می‌زدی و هر هفته هم کفِ اتاق را درست‌وحسابی ضدعفونی می‌کردی. اگر این کارها را کرده بودی الان می‌شد آن‌جا زندگی کرد. به‌هرحال هر کاری که خودت صلاح می‌دانی بکن. کارم این‌قدر زیاد شده که رسماً دارم خُل می‌شوم. دیروز ناهار را با آریان پاته و میشل مور خوردم. باید مقاله‌ای درباره‌اش بنویسم؛ چهار پنج مقاله‌ی دیگر هم هست: درباره‌ی کشیش روستا و عکس و تلفن و مقاله‌ای درباره‌ی مور و یک قرار ملاقات و بحث و سخنرانی در فوبورگ، و تازه بعدِ همه‌ی این‌ها باید گزارشی هم برای اِل بنویسم. راستش خودم هم نمی‌دانم با این‌همه کار باید چه کنم. تازه باید جواب نامه‌ی شُنیل را هم بدهم. نامه‌ای هم باید به آندره بازَن بنویسم. به‌نظرم دو روزی با ل. برویم پیشِ بازَن. خانه‌اش پانزده‌کیلومتری پاریس است.