

اتوبوس
4,500 تومان
محمود دولتآبادی، یکی از قلههای قصهنویسی فارسی، اگر نه بهترین بیشک یکی از بهترین نویسندگان ایران است که در طول بیش از پنجاه سال حضور پر رنگ در فضای ادبی کشور آثار در خوری نگاشته است.
او که شش رمان، دو نمایشنامه، ده داستان بلند، یک سفرنامه و چندین مجموعه گفتوگو، مقاله و نقد در توشه دارد، با نوشتن سناریوی «اتوبوس» در سال 60 در حوزهی فیلمنامهنویسی نیز بختآزمایی کرد.
دولتآبادی بر اساس طرحی از داریوش فرهنگ و سوسن تسلیمی، قصهی مردی را نوشت که در یکی از روستاهای کرمان اتوبوسی میخرد و مشغول کار میشود. اما پس از مدتی یکی از اهالی روستا رقیباش میشود.
اهالی روستا به دو گروه بالادهی و پاییندهی تقسیم شدهاند. سرکردهی پاییندهیها نمکزارش را به کدخدا که به دشمنی بین دو گروه دامن میزند میفروشد و یک اتوبوس مستعمل میخرد تا با آن مسافرکشی کند.
ورود اتوبوس به روستا کار گاریچی بالادهیها را کساد میکند و اختلافها بیشتر میشود. در این میان کدخدا سرکردهی بالادهیها را ترغیب میکند تا آسیاباش را به او بفروشد و اتوبوسی بخرد.
کشمکش بالا میگیرد و وساطتها بینتیجه میماند. کمبود مسافر و کسادی کار باعث میشود که اقساط اتوبوس نعمتخان عقب بیفتد و هنگامی که فروشندگان اتوبوس برای ضبط اتوبوس مستعمل پا به ده میگذارند، نعمتخان با چوبدستی به سراغ کدخدا میرود و نمکزارش را طلب میکند. حیدرخان و اهالی روستا او را حمایت کرده و رودرروی کدخدا میایستند.
کدخدا نمکزار و آسیاب را پس میدهد و عداوت کهنه با ازدواج دختر نعمت با پسر حیدر به دوستی بدل میشود.
بر اساس این فیلمنامه، در سال 1364، فیلمی به کارگردانی یدالله صمدی به روی پرده رفت و برندهی چهار سیمرغ بلورین جشنوارهی فیلم فجر شد.
در انبار موجود نمی باشد
اتوبوس
نویسنده |
محمود دولتآبادی
|
مترجم | ——– |
نوبت چاپ | 4 |
تعداد صفحات | 148 |
نوع جلد | شومیز |
قطع | رقعی |
سال نشر | 1388 |
سال چاپ اول | —— |
موضوع |
سینما و تئاتر
|
نوع کاغذ | —— |
وزن | 120 گرم |
شابک |
9789645571557
|
وزن | 0.120 کیلوگرم |
---|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: aisa
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
سخت پوست
معرفی کتاب سخت پوست
ساناز اسدی در کتاب سخت پوست، زندگی یک خانوادهی چهارنفره را برایتان روایت میکند که به خاطر بیکفایتی پدر در تأمین مخارجشان، اوضاع اقتصادی نابهسامانی دارند. پدر که برای پول درآوردن دست به هر کاری زده، این بار روش متفاوتی را انتخاب میکند که چندان به مذاق خانواده خوش نمیآید تا اینکه... . با مطالعهی این رمان واقعگرایانه، میتوانید با یکی از درخشانترین دستاوردهای اخیر ادبیات معاصر و داستاننویسی فارسی، آشنا شوید.دربارهی کتاب سخت پوست
سیلی که سقف خانهها را ویران کرده و مردهها را از گور خارج کرده، عکسهایی که دستبهدست میچرخند و مردههای از گور بیرون آمده را نشان میدهند و خانوادهی آشفتهای که هم سقف خانهشان خراب شده و هم پدر مردهشان به لطف سیل، از زیر خاک درآمده، صحنههای تراژدیکی هستند که خوانندگان کتاب سخت پوست، در همان ابتدای رمان، با آنها مواجه خواهند شد. ساناز اسدی در این داستان خواندنی، زندگی خانوادهی چهارنفرهای را در دو محور زمانی حال و گذشته روایت میکند. حال و گذشته در این زمان، بیست سال باهم اختلاف دارند. زمان کنونی مربوط به سال 1395 میشود و گذشته هم به رخدادهای سال 1376 و 1377 اشاره دارد. «سینا» راوی داستان و پسر کوچکتر «داوود» است که به همراه برادر بزرگترش، «امین» و مادرش، در یکی از شهرهای شمالی ایران زندگی میکند. اوضاع مالی خانواده، چندان تعریفی ندارد. پدر برای کسب درآمد دست به هر کاری میزند اما قبل از اینکه بتواند پول و سرمایهای بیندوزد، آن را کنار میگذارد تا کار جدیدی را آغاز کند. این اواخر هم راهی ژاپن شده تا بعد از سه یا چهار سال کار کردن در این کشور، دستپرُ نزد خانوادهاش برگردد و مغازهای در شهرشان باز کند. بااینحال، یک سال بعد، با دستی از پا درازتر برمیگردد و دوباره همان آش و همان کاسه. عاقبت تصمیم میگیرد به خدمت «ویلایی»ها دربیاید؛ یعنی پولدارهایی که از شهرهای بزرگ میآیند و با خرید ویلا در شمال، یک اقامتگاه موقتی را برای خود تدارک میبینند. داوود هم مانند خیلیهای دیگر، تصمیم میگیرد با خدمترسانی به ویلاییها، پولوپلهای به دست بیاورد. این کار او هم موجب خشم امین میشود و هم اعتراض سینا را به دنبال دارد. آنها وقتی میبینند پدرشان جلوی مردم پرافادهای خموراست میشود که کوچکترین ارزشی برایش قائل نیستند، مدام به پدر به خاطر شغل جدیدش زخمزبان میزنند و او را به باد انتقاد میگیرند. بااینحال، نظر شخصی داوود نسبت به ویلاییها، هم برای خانوادهاش و هم برای مخاطبان، مبهم باقی میماند. معلوم نیست آیا پدر خانواده به دیدهی تحسین و احترام به آنها مینگرد یا در دل از ویلاییها تنفر دارد. این مسافران تازه از راه رسیده، همان چیزی را دارند که داوود سالهاست برای دستیابی به آن تلاش میکند اما ناکام مانده است. چیزی که میتوان آن را در یک کلمه خلاصه کرد: ثروت!انگلیسی رشتهء زبان و ادبیات فارسی
من منچستر يونايتد را دوست دارم
شاهنامهی فردوسی کتاب دوم: پادشاهی منوچهر
در بخشی از کتاب شاهنامه فردوسی - جلد 2: پادشاهی منوچهر میخوانیم
عاشقشدن زال بر رودابه بگوید بدین بر یکى داستان / سپهدار تازى سر راستان خم چرخ گردان نهفت من است / که تا زندهام چرمه جفت من است بهنزد خردمند رسوا شوم / عروسم نباید که رعنا شوم زال پیوسته در فکر دستیافتن بر دختر مهراب بود و از این اندیشه خستهدل و افسرده شده بود. همیشه دلش در گفتوگوى او بود و از اینکه بر سر این کار آبرو بگذارد، باک نداشت. چندى گذشت؛ امّا دل زال همچنان آکنده از مهر او بود. روزى صبح زود مهراب به بارگاه زال رفت و برگشت. در دل بر مردى و پهلوانى و یال و کوپال زال آفرین مىگفت. مهراب به شبستان خود رفت و در باغ قدم مىزد. در سراى او دو خورشیدروى بهنامهاى سیندخت و رودابه بودند. سیندخت همسر و رودابه دختر او بود که مهراب همیشه از دیدن آنها روحش تازه مىشد. آنها خود را همچون باغ بهار آراسته بودند. هرکس رودابه را مىدید در شگفت مىماند و بىاختیار نام پروردگار را بر زبان مىراند. او قامتى چون سرو داشت، صورتش چون قرص ماه و تاجى از عنبر بر فراز سرش نشانده بود. با دیبا و گوهر خود را مانند بهشتى پُرنعمت آراسته بود.فهرست مطالب کتاب
منوچهر زال و رودابه زادین رستمحصار و سگهای پدرم
معرفی کتاب حصار و سگ های پدرم اثر شیرزاد حسن
دختر خاندان گات 3/ دختر خاندان گات و لولوی بلندیهای بادگیر
در بخشی از کتاب دختر گات و شبح موش میخوانیم
در عین اینکه بقیه مات مانده بودند و نگاه میکردند فُن هِلسانگ یکی از چهارلولها را درآورد و شلیک کرد؛ یکبار، دوبار، چهاربار، هشتبار.. با هر شلیک مرگبار، یکی از موجودات جلوِ چشم تماشاچیها از بین میرفت. فُن هِلسانگ هنسل و گرِتِل را با پوزخندی توی جلدشان فروکرد و شمشیر مبارزهی دندانهداری از کمربندش بیرون کشید. «پیش بهسوی بریدن سرها!» این را گفت و با قدمهای بلند روی پشتبام به طرف دودکشها رفت اما سرجایش بیحرکت ماند. غرید: «این چیه؟» پایین پایش یکعالم یخ ریخته بود. در همین لحظه آدا از پشت یکی از دودکشهای یککم دورتر بیرون آمد. سیرن سِستا کنارش ایستاده بود. از پشت دودکشهای دور و برش بقیه اعضای کلوب زیرشیروانی هم هر یک با یکی از موجودات بیرون آمدند. روبی خدمتکارِ انبارِ پشتی موادِ غذایی کنار اومالوسِ فان ایستاد. امیلی کَبِیج روی هر یک از شانههایش یک هارپی و روی سرش هارپی دیگری نشسته بود. کینگزلیِ دودکشپاککن بازوی همسرِ بارنز را گرفته بود و آرتور هالفورد هم دستِ وایلدمَنِ پاتنِی را در دست داشت. ویلیام کَبِیج سرِ پشمالوی هَمیش فانِ شِتلَند را نوازش میکرد. فُن هِلسانگ فریاد کشید: «من جوایزم را میخواهم.» و از روی یک دودکش به روی دودکش دیگر میپرید و شمشیرش را دیوانهوار حرکت میداد و روی پشتبام پیش میرفت. صدای خوشنواز و آرامی که کمی تهلهجه داشت به گوش رسید که میگفت: «روپرت فُن هِلسانگ! بالاخره به هم رسیدیم.» لوسی بورجیا از پشتِ کلاهکِ دودکشی بیرون آمد و چترش را بالا گرفت.محصولات مشابه
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-هنر مفهومی و دستساخته
بسیاری از علاقهمندان به فلسفه در ایران که با فضای مجازی بیگانه نیستند نام دانشنامه فلسفه استنفورد را شنیدهاند و چه بسا از این مجموعه کم نظیر بهره هم برده باشند. این دانشنامه حاصل طرحی است که اجرای آن در سال ١٩٩٥ در دانشگاه استنفورد آغاز شد و همچنان ادامه دارد. این مجموعه از مدخلهای مناسبی برای ورود به گسترههای متنوع فلسفی برخوردار است و کسی که میخواهد برای اولین بار با مسأله یا مبحثی در فلسفه آشنا شود، یکی از گزینههای راهگشایی که پیش رو دارد این است که ابتدا به سراغ مدخل یا مدخلهای مربوط به آن در این دانشنامه برود.
نگارش، تدوین و انتشار مدخلهای دانشنامه فلسفه استنفورد به سرپرستی "دکتر ادوارد. ن. زالتا" افزون بر اینکه پیوندی فراگیر میان فضای دانشگاهی و عرصه عمومی برقرار کرده، ویژگیهای درخور توجه دیگری هم دارد و آن اینکه این دانشنامه به ویژه به کار دانشجویان و محققانی میآید که میخواهند در زمینهای خاص پژوهش کنند. ترجمه و انتشار تدریجی این دانشنامه به زبان فارسی و فراهم کردن امکان مواجهه شمار هرچه بیشتری از خوانندگان علاقهمند با آن از جمله اهدافی بوده که چه بسا مورد نظر بانیان این طرح بوده لذا "انتشارات ققنوس" با همکاری گروهی از مترجمان به سرپرستی "دکترمسعودعلیا" و با کسب اجازه از گردانندگان دانشنامه فلسفه استنفورد (SEP) اقدام به ترجمه و انتشار این دانشنامه مینماید و امیدوار است چاپ این مجموعه استمرار پیدا کند.دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-بخت اخلاقی
زیر نظر دکتر مسعود علیا بسیاری از علاقهمندان به فلسفه در ایران که با فضای مجازی بیگانه نیستند نام دانشنامه فلسفه استنفورد را شنیدهاند و چه بسا از این مجموعه کم نظیر بهره هم برده باشند. این دانشنامه حاصل طرحی است که اجرای آن در سال ١٩٩٥ در دانشگاه استنفورد آغاز شد و همچنان ادامه دارد. این مجموعه از مدخلهای مناسبی برای ورود به گسترههای متنوع فلسفی برخوردار است و کسی که میخواهد برای اولین بار با مسأله یا مبحثی در فلسفه آشنا شود، یکی از گزینههای راهگشایی که پیش رو دارد این است که ابتدا به سراغ مدخل یا مدخلهای مربوط به آن در این دانشنامه برود.
نگارش، تدوین و انتشار مدخلهای دانشنامه فلسفه استنفورد به سرپرستی "دکتر ادوارد. ن. زالتا" افزون بر اینکه پیوندی فراگیر میان فضای دانشگاهی و عرصه عمومی برقرار کرده، ویژگیهای درخور توجه دیگری هم دارد و آن اینکه این دانشنامه به ویژه به کار دانشجویان و محققانی میآید که میخواهند در زمینهای خاص پژوهش کنند. ترجمه و انتشار تدریجی این دانشنامه به زبان فارسی و فراهم کردن امکان مواجهه شمار هرچه بیشتری از خوانندگان علاقهمند با آن از جمله اهدافی بوده که چه بسا مورد نظر بانیان این طرح بوده لذا "انتشارات ققنوس" با همکاری گروهی از مترجمان به سرپرستی "دکترمسعودعلیا" و با کسب اجازه از گردانندگان دانشنامه فلسفه استنفورد (SEP) اقدام به ترجمه و انتشار این دانشنامه مینماید و امیدوار است چاپ این مجموعه استمرار پیدا کند.دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-ماکس شلر
بسیاری از علاقهمندان به فلسفه در ایران که با فضای مجازی بیگانه نیستند نام دانشنامه فلسفه استنفورد را شنیدهاند و چه بسا از این مجموعه کم نظیر بهره هم برده باشند. این دانشنامه حاصل طرحی است که اجرای آن در سال ١٩٩٥ در دانشگاه استنفورد آغاز شد و همچنان ادامه دارد. این مجموعه از مدخلهای مناسبی برای ورود به گسترههای متنوع فلسفی برخوردار است و کسی که میخواهد برای اولین بار با مسأله یا مبحثی در فلسفه آشنا شود، یکی از گزینههای راهگشایی که پیش رو دارد این است که ابتدا به سراغ مدخل یا مدخلهای مربوط به آن در این دانشنامه برود.
نگارش، تدوین و انتشار مدخلهای دانشنامه فلسفه استنفورد به سرپرستی "دکتر ادوارد. ن. زالتا" افزون بر اینکه پیوندی فراگیر میان فضای دانشگاهی و عرصه عمومی برقرار کرده، ویژگیهای درخور توجه دیگری هم دارد و آن اینکه این دانشنامه به ویژه به کار دانشجویان و محققانی میآید که میخواهند در زمینهای خاص پژوهش کنند.
ترجمه و انتشار تدریجی این دانشنامه به زبان فارسی و فراهم کردن امکان مواجهه شمار هرچه بیشتری از خوانندگان علاقهمند با آن از جمله اهدافی بوده که چه بسا مورد نظر بانیان این طرح بوده لذا "انتشارات ققنوس" با همکاری گروهی از مترجمان به سرپرستی "دکترمسعودعلیا" و با کسب اجازه از گردانندگان دانشنامه فلسفه استنفورد (SEP) اقدام به ترجمه و انتشار این دانشنامه مینماید و امیدوار است چاپ این مجموعه استمرار پیدا کند.
نقدی بر این کتابدانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-ژاک لکان
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-دوستی
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-ایمانوئل کانت
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-هگل
دانشنامه فلسفه استنفورد 5: زیباییشناسی
نویسنده | استنفورد |
مترجم | مسعود علیا |
تعداد صفحات | ٦٨٠ |
قطع | وزیری |
سال نشر | ١٤٠١ |
موضوع | فلسفه |
نوع کاغذ | تحریر |
وزن | ١٣٥٤ |
شابک | ٧ -٤٦٣-٠٤٠-٦٢٢- ٩٧٨ |
نوع جلد | گالینگور روکشدار |
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.