اخلاق زیستی (بیواتیک)

21,375 تومان

در انبار موجود نمی باشد

شناسه محصول: 9789644598845-1-1-1-1-1-1-1-1-1-1-1-1-1 دسته: , برچسب: ,
توضیحات
نویسنده جمعی از نویسندگان
مترجم ——————-
نوبت چاپ 3
تعداد صفحات 272
نوع جلد شوميز
قطع وزیری
سال نشر 1388
سال چاپ اول 1388
موضوع حقوق
نوع کاغذ —————
وزن —————
شابک 9789644598845
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “اخلاق زیستی (بیواتیک)”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Ali
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

کتاب مجموعه اشعار شمس لنگرودی

425,000 تومان
معرفی کتاب مجموعه اشعار شمس لنگرودی باز باران ، با ترانهباگهرهای فراوانمی خورد بر بام خانه …» ☔« موسسه ی انتشارات نگاه » ، در چهل و چهارمین سال تلاش هایش برای پدید آوردن هوایی تازه در عرصه ادبیات معاصر ایران ، در ابتکاری تازه همت به انتشار آثار مطرح ترین شاعران امروز ایران در مجموعه ای نفیس و خوش چاپ، در قطع زیبا و خوشدست پالتویی با عنوان « باران » نموده که در برگ برگ این آثار ماندگار تازگی و طراوت ادبیات معاصر را می توان احساس کرد. موسسه ی انتشارات نگاه قصد آن دارد که برای دسترسی آسان دوستداران شعر معاصر ایران به ویژه جوانان، این آثار جاودانه را به آسانترین روش، از طریق سایت موسسه عرضه بدارد و تقدیم نسل مستعد و علاقمندان ادبیات معاصر نماید.

الای افسون شده

17,000 تومان
رمان « اِلای افسون شده » در سال 1997 به چاپ رسید و در سال 1998 موفق به دریافت دیپلم افتخار نیوبری و چند جایزه معتبر دیگر شد و در سال 2004 از روی کتاب فیلمی به همین نام ساخته شد . موفقیت این کتاب باعث شد که نویسنده خود را بازنشسته کند و به طور تمام وقت به کار نوشتن بپردازد . آثار دیگر نویسنده عبارتند از : « دیو در شب » ، « قصه‌های شاهزاده خانم‌ها » ، « اشتباه پری » ، « آرزو » ، « دو شاهزاده خانم » و . . . چند کتاب دیگر . ( روایتی دیگر از افسانه سیندرلا ) « من هنگام تولد یک ساعت تمام بی‌وقفه گریه می‌کردم و ساکت نمی‌شدم . اشک‌هایم الهام‌بخش او شد . با دلسوزی به مادرم نگاه کرد و سرش را به چپ و راست تکان داد و بینی‌ام را نوازش کرد و گفت : هدیه من به تو اطاعت است . اِلا همیشه مطیع خواهد بود . حالا دیگر گریه نکن ، کوچولو . » یک پری افسانه‌ای در هنگام تولد برای نوزادی آرزو می‌کند که او همیشه فرمانبردار باشد . رمان « اِلای افسون شده» در سال 1997 به چاپ رسید و در سال 1998 موفق به دریافت دیپلم افتخار نیوبری و چند جایزه معتبر دیگر شد و در سال 2004 از روی کتاب فیلمی به همین نام ساخته شد . موفقیت این کتاب باعث شد که نویسنده خود را بازنشسته کند و به طور تمام وقت به کار نوشتن بپردازد . آثار دیگر نویسنده عبارتند از : «دیو در شب» ، «قصه‌های شاهزاده خانم‌ها» ، «اشتباه پری» ، «آرزو» ، «دو شاهزاده خانم»  و . . . چند کتاب دیگر .

پانوراما ۴… مسافرخانه سرخ

22,000 تومان
به‌رغم ضرباهنگ سریع زندگی امروز، اوقات ما پر است از فراغت‌های کوتاه و فرصت‌های طلایی. اتاق انتظار پزشک و صف و بانک و وقت‌هایی که توی تاکسی و مترو می‌گذرانیم، می‌تواند وقف سرک کشیدن از پنجره‌ای کوچک به جهان عجیب شاهکارهای ادبی شود. نیز، بارها اتفاق افتاده که تلاش کرده‌ایم مطالعه‌ی یکی از این شاهکارها را آغاز کنیم اما به  دلیل هیبت اثر، نداشتن زمان کافی یا همگام نشدن با حال و هوای داستان از این کار بازمانده‌ایم. در این مواقع دسترسی به گزیده‌ای خوشخوان و مناسب از آثار نویسنده می‌تواند جرئت و شوق مطالعه‌ی نوشته‌ای را که خواندنش کاری شاق به نظر می‌رسید در ما برانگیزد. پانوراما همین هدف را دنبال می‌کند: جهان‌نمایی وسیع که به آسانی در دسترس عموم مخاطبان قرار می‌گیرد.

برادران کارامازوف

850,000 تومان
کتاب برادران کارامازوف نوشته فیودور داستایفسکی ترجمه احد علیقلیان توسط انتشارات مرکز با موضوع ادبیات، ادبیات داستانی، رمان خارجی، رمان جنایی به چاپ رسیده است. برادران کارازوف رمانی از فیودور داستایفسکی نویسنده روس است که نخستین بار در سال‌های ۸۰–۱۸۷۹ در نشریه پیام‌آور روسی به‌صورت پاورقی منتشر شد. نوع نوشته‌های داستایوسفسکی نشان می‌داد که این کتاب قرار بود قسمت اول از مجموعه‌ای بزرگتر با نام زندگی یک گناهکار بزرگ باشد؛ ولی قسمت دوم کتاب به دلیل درگذشت نویسنده هیچگاه نوشته نشد. این کتاب در چهار جلد منتشر شد و مثل بیشتر آثار داستایفسکی، یک رمان جنایی است. برادران کارامازوف سرشار از روانشناختی و شخصیت پردازی و همچنین تحلیل‌های عمیق روانشناختی فردی می‌باشد. خودِ داستایفسکی، پرسش محوری کتاب را مسئلهٔ خیر و شر در عالم دانسته‌است. داستایفسکی در این کتاب، علاوه‌ بر روایت‌کردن داستان، سیری از تحول افکارش را نیز ارائه کرده‌است. در بخشی از کتاب می‌خوانیم برادران، از گناه آدم‌ها نهراسيد، آدمی را در گناهش نيز دوست بداريد، چه اين شباهت به محبت خداوند اوج محبت در زمين است. همه‌ی خلقت خداوند را دوست بداريد، هم کل آن را و هم هر دانه‌ی ريگ را. هر برگ را دوست بداريد، هر پرتوی نور خدا را. حيوانات را دوست بداريد، گياهان را دوست بداريد، هرچيز را دوست بداريد. اگر هرچيز را دوست بداريد به راز خداوند در چيزها پی‌خواهيد برد. همين که آن را دريافتيد هر روز بی‌وقفه شروع خواهيد کرد به درک بيش‌تر و بيش‌تر آن. و سرانجام شيفته‌ی همه‌ی عالم خواهيد شد با عشقی تمام و همگانی. حيوانات را دوست بداريد: خداوند به آن‌ها مقدمات فکر و شادی نياشفته بخشيد. آن را آشفته نسازيد، آن‌ها را عذاب ندهيد، شادی‌شان را از آنان نگيريد... معرفی مباحث کتاب برادران کارامازوف خانواده کوچک نازنین جمع ناجور شهوت پرستان خراس دل موافق و مخالف راهب روس آلیوشا میتیا تحقیقات اولیه پسر بچه ها برادر ایوان فیودورویج اشتباه در قضاوت سرانجام

شخصیت باستان … کنفوسیوس

6,500 تومان
در جوامع کهن ، مردان و زنانی می‌زیسته‌اند که اثر خود را بر جهان هستی گذاشته‌اند . هر چه درباره آنها بیشتر بخوانیم و بدانیم از دستاوردهایشان بیشتر شگفت‌زده می‌شویم و از آثار هنری و ادبیات آنها لذت می‌بریم . کنفوسیوس حکیم یکی از این افراد است . او سالها تنها یک هدف داشت : خدمت کردن در مقام مشاور اعظم یکی از فرمانروایان سرزمین پهناور چین . در آن هنگام، یعنی حدود پانصد سال پیش از میلاد ، چین به قلمروهای فراوانی تقسیم شده بود . درون این قلمروها ، شاهزادگان و اشراف زیادی بودند که بر سرزمین‌های گسترده‌ای فرمانروایی می‌کردند . کنفوسیوس سخت در این اندیشه بود که مقام دولتی معتبری به دست بیاورد . اگر چنین می‌شد می‌توانست با به کار گرفتن دانش عمیق خود روش فرمانروایی حاکمان را بهبود بخشد تا به این وسیله مردم عادی در زندگی خویش از رفاه و آسایش بیشتری برخوردار شوند . تعالیم کنفوسیوس باعث پدید آمدن نظامی فکری به نام آیین کنفوسیوس شد . کتاب « کنفوسیوس » به زندگی و شرح تعالیم این فیلسوف چینی می‌پردازد .

چشمهایش و ملکوت

110,000 تومان
کتاب چشمهایش و ملکوت نوشته جعفر مدرس صادقی توسط انتشارات مرکز با موضوع ادبیات، ادبیات داستانی، رمان، داستان های فارسی به چاپ رسیده است. بخشی از متن کتاب «بهرام صادقی نه اهل سیاست بود و نه هیچ سر و کاری با هیچ محفل و دار و دسته‌ای داشت. حتا کافه هم نمی‌رفت. قهوه‌خانه می‌رفت و به جاهای پرت و پلا. اما دوستان دلسوز و روشنفکری که در کمین او بودند او را پیدا کردند و به کافه‌ها بردند و به جلسه‌های ادبی و شعرخوانی و داستان‌خوانی کشاندند. هرچند این تلاش‌ها به جایی نرسید و اگر هم به جایی رسید، دوام چندانی پیدا نکرد. حتا وقتی که دوستان تصمیم گرفتند داستان‌های پراکنده‌ای را که در مجلّه‌های سخن و فردوسی و صدف و کتاب هفته چاپ کرده بود جمع و جور کنند و یک مجموعهٔ آبرومندی برای او ترتیب بدهند، خودِ او در دسترس نبود و در گرداوری و ویرایش متن داستان‌هایی که داشت چاپ می‌شد هیچ نظارت و مُراقبتی نکرد و هیچ نقشی نداشت. سالها پیش از انتشار این مجموعهٔ آبرومند و یکی دو ماه پیش از آن که دستنوشتهٔ «ملکوت» را به دست چاپ بدهد، در نامه‌ای به ابوالحسن نجفی می‌نویسد «به دنیای ذهنی خودم پناه برده‌ام» و از احساسی حرف می‌زند که از کودکی با او بوده است و این اواخر در وجودش به شدّت قوّت گرفته است. می‌گوید «از همان اوایل بچگی گاهی حس می‌کردم مثل این که روی زمین نیستم، یعنی به فاصلهٔ چند سانتی‌متر از خاک قدم برمی‌دارم...» و تعریف می‌کند که یک روز آفتابی که با خانواده رفته است باغ و دسته جمعی نشسته‌اند روی ایوانی که جوی آبی از کنارش می‌گذرد، ناگهان احساس می‌کند که سرش داغ شده و خودش را می‌بیند که سبک شده و از روی قالی بلند می‌شود و به هوا می‌رود. «همه چیز وضوح خودش را از دست داد و مه عجیب و غریبی سراسر باغ و گُلها و ایوان را گرفت و همه چیز حاشیه‌دار شد و من احساس کردم که وجودم از خودم مثل این که جدا شد و دیگر در دنیای پدر و مادرم و بچه‌ها و باغ نیستم، مثل این که به جای دیگری رفته‌ام... بعداً به من گفتند که تکانم داده بودند و من فوراً خوب شدم.» اما او هرگز خوب نشد. این واقعه هر چند سالی یک بار تکرار می‌شد و تا بزرگسالی و تا زمانی که این نامه را می‌نوشت و تا سالها بعد ادامه پیدا کرد. به قول خودش، احساس «بیگانگی» به «همه چیز» و تنهایی: «تنهای تنهایم. دیگر همه‌شان را شناخته‌ام... ولشان کن!» عین همین واقعه را در «ملکوت» از زبان «م.‌ ل.» روایت کرده است: «دوازده سال داشتم و با خانواده‌ام به باغ رفته بودیم. آن روز که در ایوان باغ نشستیم و من با گلهای سرخ باغچهٔ جلو ایوان بازی می‌کردم. جوی آب از کنار باغچه می‌گذشت و پونه‌های خودرو عطر خود را با نسیم تا دوردست می‌فرستادند، بچه‌ها پشت سرم به جست و خیز و بازی مشغول بودند و من باز هم از آنها کناره گرفته بودم. چیزی بود که مثل همیشه مرا بسوی انزوا و تنهایی می‌کشاند. ناگهان مادرم از قفا صدایم زد و در همین وقت بود که غنچه‌ای در انگشتانم له شد. دستم از تیغ خار آتش گرفت و من فریاد زدم می‌سوزد.... همه چیز زرد شد و پرده‌ای نگاهم را کدر کرد و مثل اینکه کمی از زمین بلند شدم. سرم گیج رفت و گرمای کشنده‌ای در سراسر بدنم لول خورد...» دکتر حاتم «ملکوت» هم که به دوست و دشمن و آشنا و بیگانه آمپول مرگ تزریق می‌کند، سرش پیر است و تنش جوان و میان مرگ و زندگی در نوسان است. می‌گوید «یک گوشهٔ بدنم مرا به زندگی می‌خواند و گوشهٔ دیگری به مرگ...» و می‌گوید «درد من این است. نمی‌دانم آسمان را قبول کنم یا زمین را... هر کدام برایم جاذبهٔ بخصوصی دارند...» احساس «انزوا» و «تنهایی» دوران کودکی به اندیشهٔ «مرگ» و «نیستی» در جوانی مُنجر شد. از همان سالهای آخر دبیرستان فکر خودکُشی در میان دوستان و همشاگردی‌ها قوّت گرفته بود. یک جور بازی و مسابقهٔ خودکُشی پیش آمده بود. منوچهر فاتحی یکی از دوستانی بود که چند بار تهدید به خودکُشی کرد، اما خودش را نکُشت. تا لب‌لب مُردن رفت، اما زنده و صحیح و سالم برگشت. یکی از همشاگردی‌ها همهٔ تقصیرها را به گردن معلّمی می‌اندازد که از رشت آمده بود و «اگزیستانسیالیست» بود و طرفداران فراوانی پیدا کرده بود. به این دار و دستهٔ ناامیدی که مُدام دم از خودکُشی می‌زدند «اگزی» می‌گفتند.» فهرست کتاب چشمهایش زمین هوا بزرگ علوی: ورق پاره ها و داستان های دیگر بهرام صادقی: قنقنه ها و داستان های دیگر یادداشت