ادبيات عاميانه ي ايران

650,000 تومان

معرفی کتاب ادبیات عامیانه ی ایران اثر محمدجعفر محجوب

ادبیات عامیانه ایران در یک مجلد دربرگیرنده ی ۵۷ مقاله در حوزه ی ادبیات عامیانه ایران است. این مقالات طی پنجاه سال و به قلم توانای استاد یکتای ادب عامیانه ی ایران دکتر محمد جعفر محجوب (۱۳۰۳-۱۳۷۵) در مطبوعات و مجلات فرهنگی و ادبی در ایران و خارج از ایران چاپ شده است.
عمده ی مقالات در حوزه ی افسانه ها و داستان های عامیانه و آداب و رسوم مردم ایران است.
قوت قلم، روش علمی، تازگی مطبوعات، شیرینی و جاذبه مطالب از ویژگی های این مجموعه است. برخی مقالات این مجموعه در نوع و در زمان خود و حتا امروز تازگی داشته و دارد. بی شک این مجموعه مقالات از جمله منابع محققان حوزه ی ادب عامیانه ی ایران خواهد بود.
برخی از داستان های معرفی شده در این کتاب عبارتند از: سمک عیار، ابومسلم نامه، امیر ارسلان رومی، اخترنامه، داراب نامه، داستان فیروز شاه، بهرام و گل اندام و…. عنوان چند مقاله ی مربوط به آداب و رسوم: سخن وری، کبوتر و کبوتر بازی در ایران، نقالی، قصه خوانی، روش های عیاری، افسانه های مرغان.

در انبار موجود نمی باشد

شناسه محصول: 9789643621001 دسته: , , , برچسب: ,
توضیحات

ادبيات عاميانه ي ايران

نویسنده
 حسن ذوالفقاری
مترجم
——
نوبت چاپ 8
تعداد صفحات 1340
نوع جلد شومیز
قطع رقعی
سال نشر 1401
سال چاپ اول ——
موضوع
ادبیات
نوع کاغذ ——
وزن 0 گرم
شابک
9789643621001
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “ادبيات عاميانه ي ايران”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF
اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: aisa
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

زنان، دشتان و جنون ماهانه

50,000 تومان

معرفی کتاب زنان، دشتان و جنون ماهانه: پژوهشی اسطوره شناختی و تاریخی پیرامون قاعدگی و نشانگان پیش از آن

نگاهی متفاوت به دوره قاعدگی زنان و نشانگان پیش از آن به لحاظ تاریخی، اسطوره‌ای و روان‌شناختی؛ شهلا زرلکی در کتاب زنان، دشتان و جنون ماهانه باورهای کهن و منفی رایج نسبت به این مساله را که از دیرباز در فرهنگ‌ها و جوامع بسیاری رایج بوده است، بررسی می‌کند.

درباره کتاب زنان، دشتان و جنون ماهانه

دوران قاعدگی یا خارج شدن خون از دیواره رحم به‌صورت ماهانه از جمله مهم‌ترین و کلیدی‌ترین مرحله‌های رشد و بلوغ دختران است و یکی از عادی‌ترین و رایج‌ترین بخش‌های زندگی آن‌ها محسوب می‌شود و مهم‌ترین دلیل رخ دادن آن تغییرات فیزیولوژیکی بدن زنان بارور برای آماده شدن جهت تولید مثل است. با وجود اینکه نیمی از جمعیت جهان چیزی در حدود نصف عمر خود را در حال دست و پنجه نرم کردن با دوران قاعدگی هستند اما باز هم در قرن بیست و یکم، در کنار همه‌ی آگاهی‌بخشی‌ها و آموزش‌هایی که درباره آن انجام شده است، هنوز در بسیاری از مناطق و فرهنگ‌های سراسر جهان، این اتفاق به‌عنوان یک تابو و امری مذموم و مسکوت شناخته می‌شود. به‌راستی دلیل وجود نگاه منفی نسبت به این پدیده‌ی طبیعی چه می‌تواند باشد؟ شهلا زرلکی در کتاب زنان، دشتان و جنون ماهانه فارغ از هرگونه مبحث علمی و بهداشتی و به دور از هرگونه پیش‌داوری این مساله را بررسی می‌کند. این کتاب سه بخش اصلی دارد. در بخش نخست اصطلاحات و توضیحات مربوط به این پدیده و اختلالات پیش از آن توضیح داده شده است. در بخش دوم از دیدگاه‌های رایج در اجتماع و ادیان مختلف در طول تاریخ نسبت به این مساله آگاه خواهید شد. بخش سوم هم از دید اسطوره‌شناسی، خرافات و... به این مقوله می‌نگرد. در نهایت شاید بتوان گفت مهم‌ترین عاملی که باعث نگرش منفی بیشتر فرهنگ‌ها و جوامع به پدیده قاعدگی شده، اختلالات و ناخوشی‌های عصبی و هورمونی است که در قبل و آغاز این دوره رخ می‌دهد. از نظر بسیاری از افراد زنی عصبی، افسرده، خسته، خشمگین، آشفته و در رنج، برای اطرافیان خوشایند نیست.

منظور از دشتان و جنون ماهانه چیست؟

کلمه دشتان در لغت به معنای خونریزی ماهانه از رحم زنان است. این کلمه هم به جای اسم به کار می‌رود و هم به جای صفت فاعلی. یعنی در ایران باستان به خون خارج شده از بدن زنان در هر ماه هم اطلاق می‌شده است. در این واژه، برعکس دیگر معادل‌ها در زبان‌های دیگر، هیچ اشاره‌ای به ماه وجود ندارد. در فرهنگ ایرانی، خون‌ریزی ماهانه‌ی زن یک نشانه و علامت است. علامتی که به بسیاری از ممنوعیت‌ها و باید و نبایدها اشاره می‌کند. از طرفی این ریشه‌ی اوستایی پهلوی از نظر مشتقات، غنای شگفتی دارد. این شگفتی از این‌روست که هیچ‌یک از این مشتقات در زبان فارسی معاصر، کاربرد ندارند. زبان فارسی در پانصد سال اخیر بر استفاده از معادل‌های بیگانه‌ی این وضعیت زنانه، اصرار داشته است. روشن است که تعریف فیزیولوژیک دشتان و پیش‌دشتان در همه‌ی کتاب‌های پزشکی و مرتبط وجود دارد. حتی مقوله‌ی پیش‌دشتان هم به‌عنوان یک پدیده‌ی تقریباً تازه شناخته‌شده، امروزه در نشریات و کتاب‌هایی با رویکرد فرهنگ پزشکی و سلامت بسیار دیده می‌شود. بااین‌همه از آن‌جا که موضوع این کتاب دشتان و مراحل پس و پیش آن است، خوب است در همین ابتدا تعریف‌های کامل و البته موجز و مفیدی از این دو وضعیت زیستی زنانه بیاوریم. از طرفی آوردن تعاریف علمی و مقایسه‌ی آن با تعاریف اساطیری که در متن کتاب آمده است، نگاه شما را وسعت می‌بخشد. افزایش استروژن و کاهش پروژسترون دگرگونی‌هایی را در بدن سبب می‌شود و طیف وسیعی از نشانه‌های روحی و جسمی ناخوشایند و آزاردهنده برای اندام زنانه به همراه دارد. نشانگان پیش‌دشتان حدود چهارده روز پیش از آغاز خون‌ریزی آشکار می‌شود و تا روزهای آغازین خون‌ریزی ادامه دارد و ممکن است منجر به ایجاد اختلالات روانی هم بشود که با نام اختصاری آن «پی‌ام‌اس» یا آنچه که در این کتاب آورده شده، «پیش‌دشتان» نام دارد.
سفارش:0
باقی مانده:3

شاهراه

27,000 تومان
سینا دادخواه اولین رمانش یوسف­آباد خیابانِ سی و سوم را در نیمه­ی دوم دهه­ی هشتاد منتشر کرد، رمانی که با بازتاب­های فراوانی روبه‏رو شد. رمانِ دومش زیباتر ادامه­ی روند کار اول بود، و سومین رمانش شاهراه دغدغه­های او را در سطح و ساختاری متفاوت­تر به نمایش گذاشته است. شاهراه روایت پسر بودن است در تهرانِ سال­های اخیر. در بابِ پرسه زدن در شهر و درکِ رازها و خاطراتِ گذشته‏ای نه­چندان دور. رمان درباره­ی پسری است جوان که مدام گذشته­ی خود را به یاد می­آورد. گذشته­ای که بخشی از آن با پدری خاص گره خورده و البته مکان‏هایی که او آن­ها را دوست داشته است. دادخواه در روایتی بی­وقفه، پیش‏رونده و مملو از تکه­های ریز و درشتِ داستانی، پازلی با قطعاتِ فراوان ساخته که باید تکمیل شود. خواننده­ی شاهراه با رمانی قصه­گو و شهری روبه‏روست که تلاش می­کند از دلِ مکان­ها حافظه­ی یک دورانِ مملو از تغییر را بازیابی کند؛ حافظه­ی دو دهه­ی گذشته شاید. و این میان پسر گره می­خورد در برخوردهایش با شهر، آزادی­ای که در پرسه­زنی­های جسمی و ذهنی­اش می­سازد تا به رهایی برسد. و سؤال این‏جاست که آیا رستگار خواهد شد؟ تازه­ترین رمانِ دادخواه راوی جست‏وجوی زمانی است «گم­شده». دعوت به تماشای رنگ­هایی که مدام در فضا دورتر می­شوند. عیشِ زیستن و خون داشتن...  

چرتوپيا

17,000 تومان

معرفی کتاب چرتوپیا؛ تاریخ زوال یک اتوپیا به روایت سباستون میکلانکوس

داستان چرتوپیا و گرفتن مساحت مربع و آرمان‌های بزرگ فیلسوف بزرگ، افلاطون را که یادتان هست؟ همان شهری ‌که تنها هندسه‌دان‌ها می‌توانند شهروند آن باشند؛ البته خیلی هم شرط سختی نیست چون برای ورود تنها باید گرفتن مساحت مربع را بلد باشید. این شهر زیبا که آیدین سیار سریع آن را بر اساس آرمان‌های فیلسوف بزرگ، افلاطون بنا کرده قرار است برای خودش آرمان‌شهری باشد، منتهی از نوعی دیگر. قبلا چرتوپیا را به صورت داستان سریالی و غیر سریالی در طاقچه خوانده‌اید اما آیدین سیار سریع در ویرایش جدید آن که با همکاری نشر چشمه منتشر شده، تغییرات و اصلاحاتی ایجاد کرده است. پس بنابراین چرتوپیا را دوباره و این‌بار کاملتر و از نشر چشمه بخوانید. چرتوپیا در جزیره‌ای «چِرت» نام (با الهام از پنجمین جزیره بزرگ دریای مدیترانه یعنی «کِرت») در استرالیا قرار دارد که فیلسوف‌شاهی با نام «گذالفون» آن را اداره می‌کند. این شاه، وزیری به نام «سباستوس میکلانکوس» دارد که خاطراتش را از دوران حکومت این پادشاه می‌نویسد. تاریخ تاسیس این شهر به گفته «آیدین سیار سریع» به سال ۲۰۰۹ بازمی‌گردد. زمانی که یونان بحران اقتصادی را پشت سرگذاشته و دچار بی‌ثباتی سیاسی بود. در این میان عده‌ای از اشراف کشور به دولت پیشنهاد تاسیس مدینه فاضله‌ای دادند اما دولت آن را رد کرد و گفت «برای این نوع کارهای غیرضروری وقتی ندارد» چنین شد که بزرگان، خود به فکر ساختن آرمان‌شهر یادشده افتادند و این شهر را چنان که گفتیم در یکی از جزایر استرالیا (کوکوس) بنا کردند و فراخوان دادند که «هرکس دل در گروی فلسفه افلاطونی دارد» را به عنوان شهروند می پذیرند. آنها با الهام از کتیبه سردر مدرسه آتن بر سر در شهر خود نوشتند «هرکس هندسه نمی‌داند وارد نشود». این مسئله ورود بسیاری را به شهر با مشکل مواجه می‌کرد، پس به پیشنهاد شاه عبارت «در حد گرفتن مساحت مربع» را در ابرویی با فونت ریز به جمله افزودند و چرتوپیا کم کم رونق گرفت.... سیار سریع در این طنز فرهنگی- اجتماعی با هنرمندی از مفاهیم فلسفی وامگیری کرده و شوخی‌های نمک‌داری باآنها کرده‌است. «چرتوپیا، تاریخ زوال یک اتوپیا» در حقیقت کنایه‌ای طنزآمیز به چگونگی زوال جامعه‌ای است که در سر رویای تاسیس مدینه فاضله می‌پروراند ولی در عمل هر روز از آن دورتر و دورتر می‌شود. اگر به فلسفه، سیاست، اقتصاد، عشق و هرچیزی از نوع افلاطونی آن علاقه‌مندید. از خواندن خاطرات سباستوس میکلانکوس اعظم لذت خواهیدبرد، البته.... به شرط آن که گرفتن مساحت مربع را بلد باشید.
سفارش:0
باقی مانده:2

شوري در سر

50,000 تومان
در بخشی از کتاب شوری در سر می‌خوانیم: مولود، در ده‌ها هزارباری که به خانه‌ای در استانبول پا گذاشته و در آشپزخانه‌ای ماست یا بزا می‌فروخت، از زنان خانه‌دار، خاله‌ها، عمه‌ها، کودکان، پدربزرگ‌ها، مادربزرگ‌ها، بازنشسته‌ها، پیشخدمت‌ها، فرزندخوانده‌ها، یتیم‌ها،... می‌شنید که به پدرش می‌گفتند «خوش اومدی آق مصطفا، نیم‌کیلو ماست تو این کاسه بریز برا ما، دستت درد نکنه.» «به به! آقا مصطفا، خیلی وقته چشم به راه شما موندیم، امسال خیلی تو ده بودین، نه؟» «ماست فروش! ماستت که ترش نیست، نه؟ ترازوت درست کار می‌کنه دیگه، آره؟» «این جوون خوش‌تیپ دیگه کیه آقا مصطفا؟ نگو که پسرته! ماشاالله، ماشاالله.» «ای بابا! خیلی می‌بخشی عمو، اشتباه شده، بچه‌ها از بقالی سر محل خریده بودن، نگاه! اون هم کاسه به این بزرگی.» «کسی تو خونه نیست، پولش رو بنویس به حساب‌مون.» «آقا مصطفا بچه‌های ما دوست ندارن، از سرشیرش اصلاً نذار واسه ما.» «آقا مصطفا می‌خوای این دختر خوشگلو بدم به پسر خوش تیپت فامیل شیم؟!» «ماست فروش، کجا موندی پس؟ همه‌ش دو طبقه‌ست‌ ها!» «ماست فروش، تو این بشقابه هم می‌شه یا یه کاسه بیارم برات؟» «گرون شده؟» «مدیر ساختمون گفته که دست فروشا حق ندارن از آسانسور استفاده کنن، می‌فهمی؟» «آقا مصطفا شما خودتون این همه ماست رو از کجا می‌گیرین؟» «آقا مصطفا داری می‌ری در خونه رو محکم ببند، این سرایدار ما باز معلوم نیست کدوم گوری رفته.» «ببین آقا مصطفا، این درست نیست، درست نیست این بچه رو تو این سن و سال کوچه به کوچه دنبال خودت بکشونی، این الان باید مدرسه باشه، درس بخونه، به خدا اگه نفرستیش مدرسه دیگه ازت ماست نمی‌خرم.» «ماست فروش، هر دو روز یه بار نیم‌کیلو ماست با این جوون بفرست بالا برا عیال ما، حله؟» «نترس عمو، نترس، این سگا از اون سگا نیستن، ببین، می‌خواد باهات بازی کنه، نگاه.» «آقا مصطفا می‌خوای یه دقیقه بشین یه چایی بخور. خانم بچه‌ها نیستن. یه خرده پلو خورشت هم هست‌ها، می‌خوای براتون گرمش کنم؟»
سفارش:0
باقی مانده:1

سومين پليس

280,000 تومان
در بخشی از کتاب سومین پلیس می‌خوانیم: اتاقی که در آن بودم با لایه‌ی ضخیمی از گردوخاک پوشیده شده بود و بوی نا می‌داد و هیچ اسباب‌واثاثیه‌ای هم نداشت. عنکبوت‌ها تارهای عظیمی جلو شومینه تنیده بودند. سریع رفتم داخل راهرو و درِ اتاقی را که جعبه در آن قرار داشت باز کردم و در آستانه‌ی در ایستادم. صبحِ تاریکی بود و رطوبت چنان پنجره‌ها را با ردهای خاکستری پوشانده بود که قوی‌ترین اشعه‌های آن نور ضعیف هم توان ورود نداشتند. گوشه‌ی تهِ اتاق در سایه گم شده بود. ناگهان این نیاز در من جوشید که کارم را سریع تمام کنم و دیگر هرگز به آن خانه بازنگردم. روی تخته‌های لخت پیش رفتم، گوشه‌ی اتاق زانو زدم و دست‌هایم را به جست‌وجوی تخته‌ی لق روی زمین کشیدم. در کمال تعجب راحت پیدایش کردم. حدود یک متر طولش بود و زیر دستم تکان می‌خورد و از صدایش معلوم بود که زیرش خالی است. تخته را برداشتم و گذاشتمش کنار و یک کبریت روشن کردم. جعبه‌ی پول سیاه‌رنگ را دیدم که در ظلمت سوراخ جای گرفته بود. دستم را پایین بردم و انگشتم را به دستگیره‌ی خوابیده‌ی جعبه قلاب کردم، ولی ناگهان کبریت پِرپِر کرد و خاموش شد و جعبه که چهارپنج سانتی بالا آمده بود از دستم سُر خورد و به سنگینی افتاد. این‌بار بدون نور کبریت دستم را در حفره فرو بردم و درست در لحظه‌ای که قاعدتاً باید به جعبه می‌رسید اتفاقی افتاد. امیدی ندارم که بتوانم اتفاقی را که افتاد درست شرح دهم. تغییراتی در من یا اتاق پیش آمد، نامحسوس ولی با این حال بسیار غریب و وصف‌ناشدنی. انگار نور روز با فوریتی غیرطبیعی دگرگون شد، انگار دمای هوا ناگهان تغییر کرد، انگار در چشم‌به‌هم‌زدنی هوا دو برابر رقیق‌تر یا دو برابر متراکم‌تر شد؛ شاید هم تمام این‌ها به همراه چیزهای دیگر باهم پیش آمد. نمی‌دانم. چون تمام حواسم چنان سردرگم شده بود که دیگر توانی برای ارائه‌ی توضیح به من نداشت. انگشتان دست راستم که داخل سوراخ بودند بی‌اراده بسته شدند، ولی چیزی نیافتند و خالی بیرون آمدند. جعبه‌ای در کار نبود.

لاوينيا

31,000 تومان

معرفی کتاب لاوینیا اثر جیوکوندا بلی

بهتر از همه این بود که از آن جا برود،فکر این که گرد ملی به دنبال آن هاست،او را دچاروحشت میکرد.روش کار آن ها کاملا شناخته شده بود:شکنجه و بعد دهانه آتشفشان؛و او یک زن بود.
فیلیپه نمی بایست این طور بی خبر وارد خانه او میشد!شاید هم چاره ی دیگری نبود.
با وجود این حق نداشت این طور او را به خطر بیندازد. لاوینیا مهندس معمار جوان و جذاب،در آغاز پیمودن مراحل پیشرفت های شغلی خود قرار دارد.
در اروپا تحصیل کرده است و اکنون در پایتخت کشور زادگاهش،در آمریکای لاتین،زندگی آسوده و فارغ از نگرانی زنی از قشر بالای جامعه را می گذراند.
عصیان او بر ضد مناسبات اجتماعی موجود او را به اعتراض های گه گاهی علیه خانواده محافظه کارش بر می انگیزد.
اما یک شب این وضع دگرگون میشود،عشق او به همکارش فیلیپه که با جنبش مخفی همکاری دارد.همه چیز را تغییر میدهددر حالی که ابتدا با تردید نقش «کمکی»ایفا میکند،به زودی نقش مستقل از فیلیپه در مبارزه علیه ترور و فشار بر عهده میگیرد.
روزنامه آلمانی «آبند سایتونگ»می نویسد:«جیوکوندا بلی در کنار ارنستو کاردنال،شاعره بزرگ نیکاراگوئه،صدایی رسا در ادبیات آمریکای لاتین است.