

از غبار بپرس
280,000 تومان
کتاب «از غبار بپرس» نوشتهی جان فانته، نویسنده، رماننویس و فیلمنامهنویس از استادان تأثیرگذار ادبیات قرن بیستم آمریکاست که بابک تبرایی آن را به فارسی ترجمه کرده است.
جان فانته یک شخصیت داستانی به نام آرتورو باندینی خلق کرده که سرگذشتش را در چهار رمان خود دنبال میکند: «تا بهار صبر کن، باندینی»، «از غبار بپرس»، «رویاهایی از بانکر هیل» و «جادهی لسآنجلس». باندینی بهیقین، یکی از ماندگارترین شخصیتهای داستانی تاریخ ادبیات است.
در رمان از غبار بپرس این شخصیت که جوانی دورگهاست، در جستوجوی عشق و اشتیاق و شهرت و ثروت راهی لسآنجلس شده و میکوشد نویسندهای بزرگ شود.
جان فانته نویسندهی خوشاقبالی نبود و خیلی دیر کشف شد. با آنکه آثار تأثیرگذاری نوشت و ردپایش در آثار نویسندگانی چون بوکوفسکی و جک کرواک مشهود است، تا سالها پس از مرگش، هنوز منتقدان او را کشف نکرده بودند.
او را یکی از نخستین افرادی میدانند که شرایط دشوار نویسندگان ساکن لسآنجلس را ترسیم کرده است. فقر، مذهب، خانواده، هویت ایتالیایی آمریکایی، ورزش و زندگی نویسندهها از جمله موضوعاتی هستند که فانته در نوشتههایش به آنها پرداخته است.
در بخشی از رمان آمده است: «جوون بودم، گشنه و لب به خمره در تقلای نویسنده شدن.
بیشتر مطالعاتم رو تو کتابخونه عمومی وسط لسآنجلس انجام میدادم و هیچ کدوم از چیزهایی که میخوندم به من یا خیابونها و آدمهای دور و برم ربطی نداشت.
یه جوری بود که انگار همه فقط با کلمات بازی میکردن و اونهایی که تقریبا هیچی برای گفتن نداشتن، همونهایی بودن که نویسندههای درجه یک به حساب میاومدن.
نوشتههاشون ترکیبی بود از ظرافت و فرم و صناعت، و همینها بود که خونده میشد و تدریس میشد و هضم میشد و دفع میشد…»
در انبار موجود نمی باشد
از غبار بپرس
نویسنده |
جان فانته
|
مترجم |
بابک تبرایی
|
نوبت چاپ | 9 |
تعداد صفحات | 250 |
نوع جلد | شومیز |
قطع | رقعی |
سال نشر | 1402 |
سال چاپ اول | —— |
موضوع |
ادبیات
|
نوع کاغذ | —— |
وزن | 0 گرم |
شابک |
9789643626280
|
وزن | 0.0 کیلوگرم |
---|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: aisa
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
خط فاصله
نمايش و آموزش
رویای امریکایی/ داستان باغ وحش
معرفی کتاب رؤیای آمریکایی
کتاب رویای آمریکایی نوشته هاوارد زین امتیاز ویژهای را به علاقهمندان فارسی زبان میدهد تا به دور از آثار پژوهشی و علمی آکنده از عبارات و اصطلاحات دانشگاهی، اثری تاریخی، اما روان و سلیس را دربارهٔ تاریخ مردم آمریکا پیش رو داشته باشند. هاوارد زین به عنوان مورخی مارکسیست، مدعی است که تاریخ آمریکا را از نگاه کارگران، مردمگرایان، سیاهپوستان، زنان، بردگان و سرخپوستان این کشور ارائه کرده است. شیوهٔ او، در واقع دادخواستی علیه سفیدپوستان و نظام سرمایهداری «ایالات متحدهٔ آمریکا» است. او تأسیس جمهوری آمریکا را، اقدامی در راستای کنترل ظالمانهٔ یک اکثریت توسط یک اقلیت سودجو، توصیف میکند و در توصیفی که از صدور اعلامیهٔ استقلال ارائه میکند، آن را نه یک بیانیهٔ انقلابی حقوقی؛ بلکه ابزاری خودخواهانه برای واداشتن گروههای عامهٔ مردم، به سرنگون ساختن پادشاه به نفع ثروتمندان میشناسد. حقوقی که ظاهرا اعلامیهٔ استقلال آن را تضمین میکرد، به زندگی، آزادی و شادمانی مردان سفید و در واقع مردان سفید ثروتمند منحصر میشد؛ زیرا حقوق یاد شده، بردگان سیاه را در برنمیگرفت و نابرابریهای موجود در زمینهٔ مالکیت را نادیده میانگاشت. به بیان دیگر، این اعلامیه متضمن حقوق اجتماعی مردم آمریکا نبود. هاوارد زین اتهام دادههای تاریخی را میپذیرد؛ زیرا از نظر او انعکاس عینیت غیرممکن و نامطلوب است و آن را به نفع پیشبرد آرمانهای بشری و عدالت به نحوی که یک مارکسیست آن را ترجمه و بیان میکند نمیشناسد. اندیشمندی که با تأمل، این اثر تاریخی هاوارد زین را مطالعه میکند، در مییابد که وی، به دلیل رویکرد سوسیالیستی، نه تنها با طول و تفصیل بیشتری از جنبشهای مارکسیستی و کمونیستی سخن میگوید؛ بلکه ضمن دوری گزیدن از نقد این جنبشها با نوعی سهلگیری، از کنار مهمترین جنایات خمرهای سرخ در «کامبوج» هم میگذرد. با توجه به رویکرد انتقادی هاوارد زین، نسبت به جامعهٔ امپریالیستی آمریکا، امروز شاهدیم، نام او که نویسندهٔ پرخوانندهترین متون دانشگاهی این کشور است، در کتابی به نام «پرفسورها» به قلم دیوید هووتیز، در کنار یکصد نفر از اساتیدی آورده شده که برای ایالات متحده خطرناک هستند. پروفسور هاوارد زین (Howard Zinn)، مورخ، نویسنده، نمایشنامهنویس، متفکر و استاد علم سیاست در «دانشگاه بوستون» بود. او بیش از بیست عنوان کتاب را به رشتهٔ تحریر درآورد، که کتاب «تاریخ مردم ایالات متحده» پرفروشترین و تاثیرگذارترین اثر او به شمار میرود. زین، از فعالان حوزهٔ حقوق مدنی، آزادیهای اجتماعی، حقوق گروههای نژادی و جنبش ضد جنگ بود. او در محلهای فقیر نشین در «بروکلین» در خانوادهای به دنیا آمد که پیش از وقوع جنگ جهانی اول به تازگی به «آمریکا» مهاجرت کرده بودند. جنگ جهانی دوم، نقطه عطف مهم زندگی زین به شمار میرفت. او که با شروع این جنگ به نیروی هوایی ارتش پیوست، به عنوان خدمهٔ بمبافکنهای هواپیماهای جنگی به خدمت گمارده شد. این تجربه یکی از عوامل مؤثر در فعالیتهای ضد جنگ زین در سالهای بعد بود؛ زیرا دریافت حملات هوایی که او در آنها نقش دارد، موجب کشته شدن بیش از هزار غیرنظامی فرانسوی و سرباز آلمانی شده است. به گفتهٔ وی، تجربهٔ خدمت در جنگ جهانی دوم، تحقیقاتش دربارهٔ علل این جنگ و نیز تأثیرات بمبارانها، حساسیت او را برانگیخت است و سبب شد که به انتقاد از حملات نظامی «آمریکا» و بمباران شهرهای درزدن، «هیروشیما» و «ناکازاکی» در جنگ جهانی دوم، جنگ «ویتنام» و حمله به «عراق» و «افغانستان» که موجب کشتار غیرنظامیان و مردم بیگناه شده بود، بپردازد. کتاب رویای آمریکایی (A young people’s history of the United States) از زمان چاپ اولین نسخهاش در سال 1980 میلادی به جایگزینی برای کتب رسمی درس تاریخ در دبیرستانهای «آمریکا» مبدل شد و به عنوان مشهورترین اثر منتقدانه از تاریخ ایالات متحده شناخته شد. کتاب حاضر در سال 1981 میلادی برندهٔ جایزهٔ کتاب ملی در آمریکا شد. این کتاب به زبانهای مختلف ترجمه شده و در کشورهای متعدد، جایزههایی نصیب خود کرده است. زین در سال 2003 میلادی جایزهٔ دوستان انجمن دیپلماتیک را به خاطر نسخهٔ فرانسوی کتابش دریافت نمود. در بخشی از کتاب رویای آمریکایی میخوانیم: زنان معدودی در امور اجتماعی و همگانی مثل سیاست، شرکت میجستند، اما طی «انقلاب آمریکا»، فشارهای جنگ، برخی زنان را به عرصهٔ اجتماعی کشاند. آنها گروههای وطنپرستانه تشکیل میدادند، فعالیتهای ضدانگلیسی میکردند و دربارهٔ استقلال، مقالاتی مینوشتند. حتی در سال 1777 م. زنان، نسخهٔ منحصر به فرد خود از مهمانی چای بوستون را منتشر کردند. ابیگیل آدامزدر نامهای به همسرش جان آدامز که حقوقدان و از پدران بنیانگذار بود، مهمانی را توصیف کرد. او نوشت: هنگامی که یک تاجر ثروتمند حاضر نشد قهوه را با قیمت منصفانه بفروشد، دستهای از زنان به طرف انبارش حرکت کردند. پس از آنکه یکی از زنها تاجر را به داخل گاری پرت کرد، مجبور شد کلیدهایش را به آنها تحویل دهد. زنان قهوههای خود را برداشتند و رفتند.سلوک
نگاهی به کتاب سلوک
قیس نماد مرد شرقى، زن را از آن خود میدانسته، گویى شى اى بوده که به او تعلق داشته که از براى او آفریده شده بوده و از آن رو که همچون همزاد و همنامش “مجنون”، خود را در معشوق و معشوق را در خود ذوب مى بیند، توان درک این جدایى را ندارد، گویى پاره اى از روحش را از او ستانده اند. و این جاست که تهیگاه عشق جایش را به نفرت مى دهد و قیس که روزى از جان، عاشقِ دختر بوده بر آن مى شود تا دست در خونش بشوید.“چون عشق جاى تهى کند، تهیگاه آن را مرگ مى تواند پر کند یا نفرت؛ و بعضا هر دو با هم. “اما از آنجا که راوى ذهنیاتِ مغشوشِ قیس است، نباید ترازو را به نفع بغض و کینه ى او سنگین کرد. همان قسمت هاى کوتاه که از شرایط زندگى مهتاب خبر مى دهد کافى است تا گریزى بزنیم به عشق از نگاه او. زنى که ده سال از عمرش را به پاى عشق مردى گذاشته، و حالا در شروع سى سالگى در مى یابد که زندگى فقط “دوستت دارم” گفتن و شنیدن نیست، که زن اگر به پاى مرد بسوزد به این شکل، آن یکبار فرصت زندگى اش را از دست داده، چه آنکه زن از زندگى بیش از یک قلب تپنده مى خواهد؛ سرپناهى از آنِ خود، سایه ى سرى و شاید فرزندى. و براى زن با آن بیولوژى محدودش مقدور نیست تا ابد صبر کردن براى مردى که هر چند دوستش میدارد اما فرصتى براى کمال دلدادگى فراهم نمى کند. و حالا قیسى که وجود خود را قلمه زده بود به وجود معشوق، دیگر دلیلى براى ادامه ى زندگى ندارد. سرگردانى و آشفتگى اى که دلیلش آن است که دلیلى براى زندگى ندارد و پى دلیلى هم اصلا نمى گردد.
“به زنى مى اندیشم که چون از درون من مى رفت،یک چاه بى کبوتر در من بجا گذاشت از خود، یک چاه سرد و تاریک، همانچه در اصطلاح آسان مى شود به لغت و گفته مى شود خلأ. ستون درون من تهىِ خود را بجا گذاشته است و چه سرد و مبهم و تاربک است آن. تابش خورشید در ستون بلورین کجا و پژواک درد در پیچ هاى پر مُخافت چاه؟”قیس و داستان عاشقیش مرا به یادِ داستان “شب هاى روشن” داستایفسکى انداخت، که نسخه ى ایرانى اش به کارگردانى فرزاد موتمن خیلى به ساخت و فضاى این کتاب نزدیک است.
پیاده
معرفی کتاب صوتی پیاده
کتاب صوتی پیاده نوشتهی بلقیس سلیمانی، داستان زندگی زنی تنها و باردار را در سالهای پس از انقلاب به تصویر میکشد. زنی که در شهر بزرگ تهران تنها و بیپناه مانده است. کتاب صوتی پیاده روایتگر زندگی یک زوج کرمانی به نامهای انیس و کرامت است که در سالهای پس از انقلاب به تهران مهاجرت میکنند. همان سالهایی که جنگ میان ایران و عراق شدت گرفته بود، انیس شخصیت اصلی این داستان باردار است و شرایط سختی دارد. یکسال و نیم از ازدواج آنها میگذرد. پس از آمدن به تهران کرامت به دانشگاه میرود، اما کمکم رفتارهای او تغییر میکند، او مردی بد دل و شکاک میشود و به انیس اجازهی خروج از خانه را نمیدهد. در یکی از روزها کرامت به همراه مردی به نام هوشنگ به خانه میآید تا مدتی مهمان آنها باشد اما ماندن هوشنگ بیش از حد طولانی میشود و با رفتارهای عجیب و غریب کرامت، عرصه بر انیس تنگ میشود زیرا روزها که کرامت به دانشگاه میرود، انیس را در یکی از اتاقهای خانه زندانی میکند. انیس کمکم احساس میکند حضور هوشنگ در خانه آنها مشکوک به نظر میرسد. بالاخره پس از مدتی با دستگیر شدن کرامت موضوع برای انیس روشن میشود. انیس پس از دستگیری شوهرش با کودکی درون شکم تنها میماند، حتی آشنایان و فامیل هیچکدام او را قبول نمیکنند و او گریبانگیر مسائل و مشکلات بسیار و قربانی مناسبات سیاسی و اجتماعی دوران خود میشود. سلیمانی در این داستان جذاب نیز مثل دیگر داستانهایش، به روایت زندگی زنی دیگر و دلمشغولیهای آن میپردازد. با این تفاوت که شخصیت اصلی این بار زنی ساده و دهاتی که در فقر و فلاکت بزرگ شده و بازیچه دست رویدادهایی میشود که حتی از چگونگی و چرایی آنها چیزی نمیداند و سرانجام هم قربانی کینههای جهان مردانهای میشود که در سراسر زندگیاش بر او سایه انداخته بود.تندباد
معرفی کتاب تندباد
لوران گوده در کتاب تندباد، شما را با شخصیتی مواجه میکند که به خاطر فساد، تلخی و رنجی که در پیرامونش وجود دارد از زندگی به تنگ آمده و مدام مشغول روایت از جهان خشنی است که او را دربرگرفته و به قول خودش «دوست دارد سیاه و آزاد بمیرد». تندباد (Ouragan roman) رمانی پر از روایتهای کوچک از محلههای پست، کشمکشها و تلاش برای حفظ هویت است. راوی مانند قصهگویان سیاه پوست قرن نوزدهم مداوم روایت میکند و باعث میشود شما با قصهها و کلماتش میخکوب شوید. لوران گوده (Laurent Gaude) نویسندهای است که در هر یک از آثارش به گوشهای از جهان میرود و با پرداختن به رویدادها، آداب و رسوم، تاریخ و مصیبتهایی که انسان ناخودآگاه با آنها درگیر میشود، نگاهی از دنیای متفاوت در برابر چشمان شما میگذارد. او در این داستان به آمریکا میرود و قهرمانانش را از نیواورلئان و لوئیزیانا انتخاب میکند، شخصیتهایی که خود را رودرروی تندباد کاترینا (اوت 2005) میبینند و خط سرنوشتشان در تصویری از آخر زمان با هم تلاقی میکند. هنگامی که توفان شروع شد بیشتر محلههای مرفهنشین خانه خود را تخلیه کردند، اما ساکنان سیاه پوست بخشهای فقیر در خانههای خود ماندند چون نه وسیلهای برای فرار داشتند و نه تمایلی، چرا که زندگی برای آنها در جای دیگر بیمعنا بود. گوده که پس از این فاجعه بسیار دگرگون شده بود، تصمیم گرفت عکسها و مقالههایی از روزنامههای آن روزها را گردآوری کند. او در برنامهای تلویزیونی میگوید که عکس زن سیاه پوستی که پرچم امریکا را بر شانه حمل میکند از یکی از همین عکسها زاده شده است. او به دنبال شخصیتی بود که لبریز از خشم و نفرت است و اضافه میکند «برای من جالب است که در چنین مواقعی آتشسوزی جنگلها، زمین لرزهها، فوران آتشفشانها انسان پی میبرد که نیروی حاکم بر این سیاره هم تراز قدرت او نیست و چیزی مبهم و ژرف وجود دارد که بشر واقعاً در برابر آن حقیر است. اینکه غرور انسان در چنین لحظههایی خرد میشود و از بین میرود واقعاً جالب است.» بسیاری از استعارههای رمان برگرفته از تورات هستند، از جمله کشتی نوح در دل توفان و سیلاب و هرگونه ارجاع به کتابهای مقدس ناخواسته و غیر عمد بوده و نویسنده هیچ علاقهای نداشته که مفاهیم دینی را وارد چهارچوب داستان کند. در بخشی از کتاب تندباد میخوانیم: به خیابانهای شهر نگاه میکند که دارند خالی میشوند و به مردمی که دسته دسته میدوند و خانهها را ترک میکنند و میداند که جایی برای او نخواهد بود. پدرها را میبیند که ماشینها را پر از بار میکنند و بنزین ذخیره برمیدارند، مادرها را میبیند که با قیافههای درهم کشیده برای چندمین بار از بچههاشان میپرسند که آیا قمقمهها را پر کردهاند یا نه، همه را نگاه میکند و میداند که جزء آنها نیست. او میماند چون ماشینی ندارد، چون نمیداند کجا برود و خسته است. میماند، شهر در تب و تاب است و او جزء شهر نیست. مردم میترسند، عرق میریزند و هول برشان داشته که یک دقیقه را هم هدر ندهند، ولی او با آنها نیست. واقعاً نمیترسد، به مرگ فکر نمیکند، فقط فکر میکند که این هم یک امتحان است، امتحانی سخت. میداند که دوباره از پا درمیآید، انگار زندگی فقط همین است و او باید تسلیمش شود. به مردها و زنهایی که میروند نگاه میکند و به محلهی نکبتبارش برمیگردد، سرافکنده برمیگردد. خیابانهای اینجا آرامتر از مرکز شهرند. کسی در جنب و جوش نیست. باز خیابانهای پهن و فقیرانهای را میبیند که حتی خانههاشان هم خسته به نظر میرسند و بیاختیار صدای چکشِ قاضی را میشنود. باد بلند میشود. توفان نزدیک میشود و مثل همیشه قسمت آنهاست، قسمت بدبخت و بیچارههای درمانده، فقط مال آنها. موقع پرداخت صورت حساب به نظرش میرسد که زن جوان طور عجیبی نگاهش میکند. شاید از اینکه آدمی عادی دیده جا خورده است. حتماً با خودش فکر کرده بود که مسافر اتاق 507 مردی است بدبخت، معتادی که بیرون کردنش به این راحتیها نخواهد بود. « از مینیبار استفاده کردید؟» اشاره میکند که نه و بعد اضافه میکند، «فقط یک تماس تلفنی داشتم.» زن درحالیکه با اخم به صفحهی کامپیوتر زل زده تصدیق میکند. رسیدش را چاپ میکند و میگیرد طرفش. او نگاه میکند. مدت مکالمه مشخص است: یک دقیقه و پنج ثانیه. خندهاش میگیرد. یک دقیقه و پنج ثانیه. زمان خیلی کمی بود برای بیرون کشیدنش از آن اتاق. شماره گرفته بود. به رغم سالهای سپریشده هنوز شماره را از بر بود. فکر کرده بود خودش گوشی را برمیدارد یا اینکه باید پیغام بگذارد. برای شنیدن صدایش سر از پا نمیشناخت، ولی صدای بچگانهای جواب داده بود. لحظهای مکث کرده و بعد گفته بود «سلام، اسمت چیست؟» پسر بچهی آن طرف خط با اطمینان جواب داده بود «بایرون.» پرسیده بود «رز آنجاست؟» بچه انگار مردد بود. با صدای اخمآلودی جواب داده بود «مامانم؟» گفته بود «آره، به مامانت بگو من دارم میآیم.» بچه حرفش را بریده بود، «شما؟» شرم عجیب و خاصی سرتاپایش را گرفته بود. «کینو برنس.» و تکرار کرده بود «بهاش بگو من دارم میآیم.» و گوشی را گذاشته بود. یک دقیقه و پنج ثانیه. حالا دوباره به این لحظهها فکر میکند و نیروی تازهای در وجودش ریشه میدواند. ضربان رگهایش را حس میکند. عجله دارد. عجله دارد که این چند صد کیلومتر را طی کند و برود، آنقدر برود تا به او برسد، عجله دارد که پشت فرمان ماشینش بنشیند و بدون خوردن و نوشیدن براند، چهارصد کیلومتر براند. عجله دارد. این بیقراری از کی سراغش نیامده بود؟محصولات مشابه
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-هنر مفهومی و دستساخته
بسیاری از علاقهمندان به فلسفه در ایران که با فضای مجازی بیگانه نیستند نام دانشنامه فلسفه استنفورد را شنیدهاند و چه بسا از این مجموعه کم نظیر بهره هم برده باشند. این دانشنامه حاصل طرحی است که اجرای آن در سال ١٩٩٥ در دانشگاه استنفورد آغاز شد و همچنان ادامه دارد. این مجموعه از مدخلهای مناسبی برای ورود به گسترههای متنوع فلسفی برخوردار است و کسی که میخواهد برای اولین بار با مسأله یا مبحثی در فلسفه آشنا شود، یکی از گزینههای راهگشایی که پیش رو دارد این است که ابتدا به سراغ مدخل یا مدخلهای مربوط به آن در این دانشنامه برود.
نگارش، تدوین و انتشار مدخلهای دانشنامه فلسفه استنفورد به سرپرستی "دکتر ادوارد. ن. زالتا" افزون بر اینکه پیوندی فراگیر میان فضای دانشگاهی و عرصه عمومی برقرار کرده، ویژگیهای درخور توجه دیگری هم دارد و آن اینکه این دانشنامه به ویژه به کار دانشجویان و محققانی میآید که میخواهند در زمینهای خاص پژوهش کنند. ترجمه و انتشار تدریجی این دانشنامه به زبان فارسی و فراهم کردن امکان مواجهه شمار هرچه بیشتری از خوانندگان علاقهمند با آن از جمله اهدافی بوده که چه بسا مورد نظر بانیان این طرح بوده لذا "انتشارات ققنوس" با همکاری گروهی از مترجمان به سرپرستی "دکترمسعودعلیا" و با کسب اجازه از گردانندگان دانشنامه فلسفه استنفورد (SEP) اقدام به ترجمه و انتشار این دانشنامه مینماید و امیدوار است چاپ این مجموعه استمرار پیدا کند.دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-عشق
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-دوستی
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-هگل
آدمکش کور
دانشنامه فلسفه استنفورد 2: فلسفه و مسائل زندگی
موضوع | فلسفه |
نویسنده | جان ماریال، تادئوس مِتس، دن هِیبرون، تاد کالدر، بِنِت هِلم، رونالد دِ سوسا، کرولین مک لاود، الیزابت برِیک، جوزف میلم، رابین س.دیلون، استیون لوپر |
مترجم | امیرحسین خداپرست، مریم خدادادی، غلامرضا اصفهانی، ابوالفضل توکلی شاندیز، حسین عظیمی، ایمان شفیعبیک، ندا مسلمی، مهدی غفوریان، راضیه سلیمزاده |
سرپرست و ویراستار مجموعه | مسعود علیا |
نوبت چاپ | ٢ |
تعداد صفحات | ٦٨٠ |
سال نشر | ١٤٠٢ |
سال چاپ اول | ١٤٠٠ |
نوع جلد | گالینگور روکشدار |
قطع | رقعی |
نوع کاغذ | تحریر |
وزن | ٨٧٢ |
شابک | ١ -٠٣٨٢-٠٤-٦٢٢- ٩٧٨ |
تولید کننده | ققنوس |
دانشنامه فلسفه استنفور 1: زیباییشناسی آلمانی
نویسنده | پل گایر، هانا گینزبورگ، استیون هولگِیت، ایئن تامسون و نیکولاس دیوی |
مترجم | سید مسعود حسینی، داود میرزایی، گلنار نریمانی و وحید غلامیپورفرد |
سرپرست و ویراستار مجموعه | مسعود علیا |
نوبت چاپ | ٣ |
سال نشر | ١٤٠٢ |
سال چاپ اول | ١٣٩٩ |
تعداد صفحات | ٥٣٦ |
نوع جلد | گالینگور روکشدار |
قطع | رقعی |
موضوع | فلسفه |
نوع کاغذ | تحریر |
شابک | ٦ -٣٤٥-٠٤٠-٦٢٢- ٩٧٨ |
وزن | ٧٨٨ |
تولید کننده | ققنوس |
دانشنامه فلسفه استنفورد 3: شاخهها و مکتبها
نویسنده | استنفورد |
مترجم | مسعود علیا |
نوبت چاپ | ٢ |
تعداد صفحات | ٧٣٥ |
سال نشر | ١٤٠١ |
نوع جلد | گالینگور روکشدار |
موضوع | فلسفه |
نوع کاغذ | تحریر |
قطع | رقعی |
وزن | ٨٩٧ |
شابک | ٦ -٣٩٠-٠٤٠-٦٢٢- ٩٧٨ |
تولید کننده | ققنوس |
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.