9786009582433 |
“غلبه بر کمال خواهی” به سبد شما افزوده شد. مشاهده سبد خرید
اسب سفیدم یک غزل بود
14,500 تومان
سفارش:0
باقی مانده:1
قسمت هایی از کتاب اسب سفیدم یک غزل بود (لذت متن)
تو که پیراهنت نیلگون تر از شب بود. چرا از خواستگارم هزار اسب خواستی. او که جز دل خود هیچ نداشت؟ تا آن سحر که با مرغان هوا رفتی. و دانستم مرا برای خود می خواستی. پس چرا هیچ گاه لب نگشودی. که اقتدار در دست های تو بود و. امید در خیال من؟
فقط 1 عدد در انبار موجود است
شناسه محصول:
9786009582433
دسته: کتاب سرای نیک, شعر فارسی
برچسب: اسب سفیدم یک غزل بود, کتاب سرای نیک, گیتی خوشدل
توضیحات
اسب سفیدم یک غزل بود
نویسنده | گیتی خوشدل |
مترجم | —— |
نوبت چاپ | 2 |
تعداد صفحات | 92 |
نوع جلد | شوميز |
قطع | رقعی |
سال نشر | —– |
سال چاپ اول | 1397 |
موضوع |
شعر ایرانی
|
نوع کاغذ | —— |
وزن | 500 گرم |
شابک |
|
توضیحات تکمیلی
وزن | 0.5 کیلوگرم |
---|
نظرات (0)
اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “اسب سفیدم یک غزل بود” لغو پاسخ
اطلاعات فروشنده
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: Ali
- نشانی:
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر
راهنمای نگارش
2,650 تومان
شخصیت معاصر … فیدل کاسترو
32,000 تومان
(رهبر کمونیست کوبا) سال ١٩٥٩ در هاوانا پایتخت کوبا ، صدها هزار نفر از طرفداران فیدل کاسترو در انتظار شنیدن سخنان او بودند. یک هفته قبل در نخستین روز سال نو ، قوای چریکی کاسترو پس از در هم شکستن مقاومت ارتش کوبا و سقوط دیکتاتور آن، باتیستا، کنترل کوبا را در دست گرفته بودند و حکومت دراز مدت کاسترو بر کوبا آغاز شده بود. کوباییها آماده پذیرفتن رهبری جدید بودند. آنها پس از سالها حکومت استبدادی در انتظار دموکراسی و اصلاحاتی بودند که فیدل کاسترو وعده میداد. فیدل حتی زمانی که کودک بود طالب فرماندهی بود نه فرمانبری.
او در سال ١٩٢٦ در مزرعه بزرگ خانوادهاش به دنیا آمد . او زندگی در فضای باز مزرعه خانواده را دوست داشت و وقتی پنج ساله شد والدینش او را به سانتیاگو در شرق کوبا فرستادند تا با پدر و مادر تعمیدیاش که قرار بود به او آموزش دهند ، زندگی کند .کتاب فیدل کاسترو به زندگی رهبر ٨٤ ساله کوبا میپردازد و حوادث مهمی را که او نقش عمدهای در آن داشته برای خوانندگان شرح میدهد.
دروازه خورشید
98,000 تومان
معرفی کتاب دروازه خورشید
سمیح مدام از رؤیای خود میگفت؛ نوشتن کتابی که نه اول داشته باشد و نه آخر. میگفت حماسه. میگفت: «حماسهی مردم فلسطین» و از این میگفت که کتاب را با جزئیات اخراج بزرگِ ۱۹۴۸ شروع خواهد کرد. گفت: «ما تاریخمان را نمیشناسیم. باید داستانهای هر روستا را جمع کنیم تا روستاها در حافظهمان زنده بمانند.»
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.