

اسطوره های ایرانی
150,000 تومان
کتاب اسطوره های ایرانی نوشته وستا سرخوش کرتیس ترجمه عباس مخبر توسط انتشارات مرکز با موضوع تاریخ، اسطوره های ایرانی به چاپ رسیده است.
گلچینی از مشهورترین و زیباترین داستانهای اسطورهای ایران که از کهنترین روزگاران تاکنون سینهبهسینه روایت شده یا در ادبیات به صورت نظم و نثر باقی ماندهاند و عنصر مهمی از میراث فرهنگی این سرزمین هستند. داستانها از متونی چون اوستا و بندهش و شاهنامه و خمسهی نظامی و امثال آنها برگزیده و با زبانی ساده و روشن، بدون تفصیل و پرداختن به جزییات بازگو شدهاند و خواننده را به آسانی با مهمترین و جذابترین قصهها و چهرههای افسانهای ایران آشنا میکنند.
معرفی مباحث کتاب اسطوره های ایرانی
مقدمه
خدایان و آفرینش دنیای ایران باستان
دیوان، موجودات افسانه ای و پهلوانان
کتاب شاهان شاهنامه فردوسی
موجودات اسطوره ای در شاهنامه
داستان های زردشت کوروش و اسکندر
استمرار یک سنت باستانی
قصه های پریان و تعزیه
نتیجه
فقط 1 عدد در انبار موجود است
اسطوره های ایرانی
نویسنده | وستا سرخوش کرتیس |
مترجم | عباس مخبر |
نوبت چاپ | شانزدهم |
تعداد صفحات | 106 |
قطع و نوع جلد | وزیری شومیز |
سال انتشار | 1403 |
شابک | 9789643050115 |
وزن | 0.2 کیلوگرم |
---|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: Ali
- نشانی:
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
تئاتر یونان و روم
به دنبال حسن صباح
من و تو
در بخشی از کتاب من و تو میخوانیم
با بازوهایی حلقهزده دور چوباسکیها ساک کفشها در دست و کولهپشتی به دوش، مادر را دیدم که دور میزد. با او خداحافظی و صبر کردم تا بیامو روی پُل ناپدید شود. مستقیم به سمت خیابان ماتزینی رفتم. ساختمان رای را رد کردم. در پنجاهقدمی خیابان لانا سرعتم را کم کردم. قلبم بهشدت میزد. دهانم تلخ بود؛ انگار یک رشته مس لیس زده باشم. آنهمه بار جلوِ حرکتم را میگرفت و درون کاپشنم مثل سونا شده بود. وقتی به تقاطع رسیدم، سرم را به گوشهی دیگر چرخاندم. آن انتها، روبهروی کلیسایی مدرن، یک مرسدس شاسیبلند بود. السیا رونکانتو، مادرش، سومرو و اسکار توماسی را دیدم که داشتند چمدانها را در صندوقعقب جا میدادند. یک ولوو با یک جفت چوباسکی روی سقفش کنار شاسیبلند ایستاد و ربکاردو دوبوسز از آن خارج شد و از کنار بقیه گذشت. کمی بعد پدر دوبوسز هم خارج شد. خودم را عقب کشیدم، روبهروی دیوار. به چوباسکیها تکیه دادم و کاپشنم را باز کردم. مادر السیا و پدر دوبوسز داشتند چوباسکیها را روی سقف مرسدس محکم میکردند. السیا و اسکار توماسی با موبایل حرف میزدند. سومرو میپرید و ادای مشت زدن به دوبوسز را درمیآورد. مدتی طول کشید تا آماده شوند. مادر السیا از دست بچههایی که کمک نمیکردند، عصبانی بود. سومرو روی سقف ماشین پرید تا چوباسکیها را بررسی کند و سرانجام راه افتادند. در طول مسیر در تراموا با آن چوبها و کفشهای اسکی، فشرده میان کارمندان کتوشلواری، مادران و بچههایی که به مدرسه میرفتند، احساس حماقت میکردم. میشد چشمهایم را ببندم و خیال کنم در تلهکابینم. بین السیا، اسکار توماسی، دوبوسز و سومری. میتوانستم بوی کرهی کاکائو را از میان کرمهای برنزکننده بشنوم. میخندیدیم و با هُل دادنِ همدیگر از کابین بیرون میآمدیم.کتاب برای خرس
شاهکارهای ادبی مصور 1… بیست هزارفرسنگ زیردریا
شش گفتار درباره قرآن و خشونت
معرفی کتاب شش گفتار درباره قرآن و خشونت
شش گفتار درباره قرآن و خشونت - انتشارات نی
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.