اعترافات گرگ تنها
220,000 تومان
معرفی کتاب اعترافات گرگ تنها
کتاب اعترافات گرگ تنها نوشتهٔ ناصر ایرانی وقایعنگاری زندگی نویسنده بین سالهای ۱۳۱۶ تا ۱۳۵۳ است که نشر چشمه منتشر کرده است.
درباره کتاب اعترافات گرگ تنها
اعترافات گرگ تنها که زندگینامهٔ ناصر ایرانی به قلم خودِ اوست، شامل ۲ جلد است. جلد اول از تولد او در سال ۱۳۱۶ تا اواسط دههٔ پنجاه هجری شمسی را در بر میگیرد و جلد دوم از اواسط دههٔ ۵۰ تا اوایل دههٔ هشتاد را؛ یعنی سالهای نگارش این کتاب.
پس از مرگ ناصر ایرانی در آبان ۱۳۹۷ با تلاشها و پیگیریهای قاسمعلی فراست جلد اول اعترافات گرگ تنها مجوز انتشار گرفت که اکنون در نشر چشمه منتشر شده است.
ناصر ایرانی با نام کامل ناصر نظیفپور ایرانی نویسنده، مترجم و نمایشنامهنویس مشهور ایرانی است. او در آغاز ۱۴ سالگی عضو سازمان جوانان حزب توده ایران شد و در آغاز ۱۸ سالگی در تابستان ۱۳۳۴ شمسی از آن سازمان کناره گرفت.
او در شب ۲ آبان ۱۳۹۷ شمسی در ۸۱ سالگی و پس از تحمل مدتها بیماری درگذشت. از مشهورترین نمایشنامههای او میتوان به «ما را مس کنید»، «کسالتبار»، «قتل»، «در پایان» و «حُفره» اشاره کرد. او با کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و دفتر نشر فرهنگ اسلامی همکاری میکرده و در دههٔ ۷۰ هجری شمسی در نشریات بسیاری مطلب مینوشت.
این کتاب شرح زندگیاش از زبان خودش است با قلمی جذاب و شیوا که شما را با خود همراه میکند.
خواندن کتاب اعترافات گرگ تنها را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به تاریخ اجتماعی ایران پیشنهاد میکنیم.
فقط 1 عدد در انبار موجود است
اعترافات گرگ تنها
نویسنده |
ناصر ایرانی
|
مترجم |
—-
|
نوبت چاپ | 4 |
تعداد صفحات | 548 |
نوع جلد | گالینگور |
قطع | رقعی |
سال نشر | 1401 |
سال چاپ اول | —— |
موضوع |
زندگی نامه
|
نوع کاغذ | —— |
وزن | 0 گرم |
شابک |
9786220108375
|
وزن | 0.0 کیلوگرم |
---|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: aisa
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
چرا فیلسوفان نمیتوانند بخندند؟
معرفی کتاب چرا فیلسوفان نمی توانند بخندند؟ اثر کاترین فروزه
رفتیم بیرون سیگار بکشیم، هفده سال طول کشید.
معرفی کتاب رفتیم بیرون سیگار بکشیم، هفده سال طول کشید
کتاب رفتیم بیرون سیگار بکشیم، هفده سال طول کشید، مجموعه داستانهای کوتاهی از دنیای نه چندان مهربان نویسندگان روسی است که هنوز سیگار کشیدنشان ادامه دارد. در مورد این اثر چیزی که در ابتدا توجه شما را به خودش جلب میکند عنوان باشکوه و طولانی آن است. همین سبب میشود کنجکاویتان تحریک شود و شما را مجبور میکند تا آن را مطالعه کنید. در این کتاب نه داستان از هفت نویسندهی معاصر روس وجود دارد که به صورت تصادفی برگزیده نشدهاند و دنیایشان تقریباً به هم مرتبط هستند. این داستانها در غیر عادی بودن فضا و روایتشان با وجود انسانهای عادی، وجه اشتراک دارند. قهرمانان این داستانها از قسمتهایی از جامعه هستند که قبلاً شرایطی برای رساندن صدایشان به گوش شما نداشتند و چه بسا وجودشان به چشم نمیآمد. تنهایی، روزمرگی و خشونت موجود در زندگی آنها که بازتاب مستقیم شرایط اجتماعی روسیهی بعد از فروپاشی اتحاد شوروی نیز است، به طور واضح در این داستانها دیده میشود. مقدمهای کوتاه دربارهی هر یک از نویسندگان جهت آشنایی شما با زندگی، سبک هنری و آثار آنان در ابتدای داستانها موجود است. هم اکنون همهی آنها زنده و در حال نوشتن هستند و همین مسئله بر جذابیت این اثر میافزاید. ادبیات روس دهههای گذشته با وجود داشتن داستاننویسان معروفی که شهرت جهانی دارند، مخاطبان فارسی زبان، کمتر آن را میشناسند. در داستانهای روسی همواره فضا با یک ابر تیره و تار پوشیده میشود و انگار نمیتوانید اثری از شادی، نشاط و آرامش در آنها ببینید. شاید به این دلیل باشد که هنوز سایهی کمونیسم از جوامع روس رخت برنبسته است. در بخشی از کتاب رفتیم بیرون سیگار بکشیم، هفده سال طول کشید میخوانیم: او در جوانی از پسر عمهاش، که جوانی باهوش و خوشقیافه و بیکاره بود، حامله شد و وقتی پسرعمهاش به او توصیه کرد به لژبیتسکی، پزشک مشهور ناخوشیهای زنان، مراجعه کند (و البته قول سفت و سخت پول هم داده بود)، با یک قوطی اسید سولفوریک در کمین او نشست و آن را به صورتش پاشید. پسر عمه فریادهای هولناکی سر داد، دنبال خاله برتا دوید، افتاد و مرد. البته درستتر است که بگوییم: مرد و افتاد. قلبش ضعیف بود. البته خاله برتا خالهی مادرم بود، نه خالهی من. بنابراین باید مختصات زمانی را هم تصحیح کنم: ماجرا اوایل قرن گذشته اتفاق افتاده بود. در اینجا باید فضای فرهنگی و زندگی بیدرد و غم شهرک کوچکی را که ماجرا در آن رخ میدهد نیز توصیف کنم. خانوادهی ارجمند کاگانوفسکی، جد من پینخوس الیویچ و زنش، ننه خایا... نمیشود گفت: که خیلی ثروتمند بودند، ولی به هر حال یک کارگاه شیرینیپزی را میگرداندند. البته تمام خانواده در این کار سهیم بودند. تعدادشان هم کم نبود: پنج دختر، همه شبیه هم. شوخی نیست! دخترها در قسمت بستهبندی مینشستند و شکلاتها را لای کاغذ میپیچیدند. کار دقیق و طاقتفرسایی بود. همه چیز به سرعت انگشتان بستگی داشت. آنها که ماهرتر بودند، با سرعت یک شکلات در ثانیه کار میکردند.سازمان و قوانین آموزش و پرورش ایران
بلارت 3/ پسری که با گاو به دریا زد
معرفی کتاب بلارت 3 اثر دومینیک بارکر
آخ آخ!
شاهدختلوییس را دزدیدهاند! دست تقدیر یقهی بلارت را ول نمیکند. این بار حتی کاپابلانکا هم نمیتواند کمکش کند چون مشغول زالودرمانی است. بلارت، شوالیهی جوگیر بیو، دانشمند عتیقه هرگولوز و متفکر بیمغز اولافآقا همراه دوست جدیدشان راهی سفری پرماجرا میشوند تا شاهدختلوییس را نجات دهند. این بار چه بلایی قرار است سرشان بیاید؟
اوه اوه!
آنها باید با گاو به دلِ دریا بزنند!
سوروسات در سوراخ موش
در بخشی از کتاب سور و سات در سوراخ موش میخوانیم:
امروز اخبار تلویزیون میگفت: ببرها در باغوحش گوآدالاخارا یک زن را کامل خوردهاند، غیر از پای چپش. شاید پای چپش خیلی خوشمزه نبوده. یا شاید ببرها دیگر سیر شده بودهاند. من هیچوقت باغوحش گوآدالاخارا نرفتهام. یکبار از یولکائوت خواهش کردم من را ببرد، ولی عوض آنکه ببرد حیوانهای بیشتری به قصر آورد. همان موقع بود که برایم شیر آورد. برایم از مردی گفت که نمیتوانسته به کوه برود و برای همین کوه پیش او رفته است. زنِ خوردهشده، سرنگهبان باغوحش بوده و دوتا بچه و یک شوهر و پرستیژ بینالمللی داشته. پرستیژ؛ چه لغت قشنگی. میگویند شاید قتل یا خودکُشی بوده باشد، چون زن هیچوقت توی قفس ببر نمیرفته است. ما هیچوقت از ببرهایمان برای خودکُشی یا قتل استفاده نمیکنیم. میستلی و چیچیلکوآلی با سوراخهای گلولهها قتلها را انجام میدهند. نمیدانم ما چهطور خودکُشی میکنیم، ولی بههرحال از ببر استفاده نمیکنیم. از ببرها برای خوردن جنازهها استفاده میکنیم. از شیرمان هم استفاده میکنیم. ولی بیشتر از آنها برای تماشا کردنشان استفاده میکنیم، به خاطر اینکه حیوانهای قوی و واقعاً خوشهیکلی هستند و تماشایشان خیلی کیف میدهد. من قرار نیست این چیزها را بفهمم، چون این کارها را میستلی و چیچیلکوآلی مخفیانه شبها انجام میدهند. ولی فکر میکنم در این زمینه تیزهوشم، در زمینهی کشف کارهای مخفی. آخرِ گزارش، مردِ توی اخبار خیلی غمگین به نظر میرسید و گفت امیدوار است روح سرنگهبان قرین آرامش شود. چه احمقانه. چون سرنگهبان آن موقع دیگر به حالت جویدهجویده توی شکم ببر بوده است. سرنگهبان فقط میتوانسته همان جا بماند تا ببر هضمش کند، و آخرش هم به تپالهی ببر تبدیل شود. زکی، قرین آرامش. تهِ تهش فقط پای چپش قرین آرامش میشود.خموشان
معرفی کتاب خموشان: داستانهای کوتاه آلبر کامو
کتاب خموشان: داستانهای کوتاه آلبر کامو نوشتهی آلبر کامو، مجموعهای از شش داستان این نویسنده و فیلسوف شهیر فرانسوی است. او در این داستانها به تنهایی انسان و حس بیگانگی و انزوا پرداخته است. احساس تعلق آلبر کامو به الجزایر، پیرنگ بسیاری از داستانهای کتاب خموشان را شکل داده است و در برخی از داستانهای این مجموعه، ما تصویری از خود کامو را مشاهده میکنیم. آلبر کامو که در سال 1957 برندهی نوبل ادبیات شده بود، کمی پس از انتشار این کتاب در یک تصادف در گذشت.دربارهی کتاب خموشان: داستانهای کوتاه آلبر کامو
داستانهای کتاب خموشان (Exile and the Kingdom) نوشتهی آلبر کامو (Albert Camus) همه درونمایههای اگزیستانسیالیستی دارند. نام اصلی کتاب، «جلای وطن و قلمرو» است و در آن شش داستان کوتاه از آلبر کامو، نویسندهی مشهور فرانسوی گرد آمدهاند. اسمِ هیچکدام از داستانهای این مجموعه، جلای وطن و قلمرو نیست، ولی شخصیتهای این داستانها سلطنت و قلمروی خود را به معنایی فلسفی از دست دادهاند. این شخصیتها تنها هستند و به نوعی از جامعهی خود بیرون زدهاند. در تمامیِ این داستانها، شخصیتها با جهانِ اطرافشان تضاد دردناکی دارند. تضادی که انزوایی خودخواسته یا ناخواسته را در پی داشته است. شخصیتهای این داستانها تبعید شدهاند و بر سر دوراهیای قرار دارند؛ بین تنهایی و تعلق؛ بین مهاجرت و بازگشت؛ بین سکوت و صدا. داستانهای کتاب خموشان، این باور آلبر کامو را نشان میدهند که زندگی و جهان بیمعنی هستند و بزرگترین و اصلیترین نیاز و میل بشر یافتن معنایی برای زندگی و جهان است. از نظر آلبر کامو، پوچیِ زندگی ناشی از برخورد و مواجههی این دو واقعیت با یکدیگر است و تنها کاری که میتوان کرد این است که این کشمکش را بفهمیم و بدون آنکه به دنبالِ راهِ فراری باشیم در این کشمکش و تعارض زندگی کنیم. آلبر کامو در داستانهای کتاب خموشان، توانایی بیبدیلی در تصویر کردن مناظر زیبا، اما خشن از خود نشان میدهد. آفتاب سوزان و صحراهای الجزایر، دشتهای متروک، جنگلهای انبوه و رازآلودِ برزیل، همه با نثری قدرتمند و شاعرانه تصویر شدهاند. آلبر کامو با ترسیم چنین مناظری به خوبی توانسته است احساسِ عمیقِ تعلقش به زادگاهش را نشان دهد. همین احساس تعلق هم موجب شده است که در داستانها نشانههای بسیاری از خود کامو را میبینیم. برای مثال، در داستانِ میزمان، شخصیت اصلی نامی شبیه به نامِ کامو و حتی دغدغههایی شبیه به خودِ آلبر کامو دارد؛ این شخصیت هم دلش برای الجزایر میسوزد ولی الجزایریها به واسطهی کشوری که در آن زندگی میکند، به او اعتماد ندارند و او را محرم خودشان نمیدانند. کتاب خموشان، آخرین کتابی از آلبر کاموست که پیش از مرگ نابهنگامش در سال 1960 منتشر شد. این کتاب توسط محمدمهدی شجاعی ترجمه شده و انتشارات چشمه آن را منتشر کرده است.محصولات مشابه
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-تاریخ هستی شناسی هنر
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-ماکس شلر
بسیاری از علاقهمندان به فلسفه در ایران که با فضای مجازی بیگانه نیستند نام دانشنامه فلسفه استنفورد را شنیدهاند و چه بسا از این مجموعه کم نظیر بهره هم برده باشند. این دانشنامه حاصل طرحی است که اجرای آن در سال ١٩٩٥ در دانشگاه استنفورد آغاز شد و همچنان ادامه دارد. این مجموعه از مدخلهای مناسبی برای ورود به گسترههای متنوع فلسفی برخوردار است و کسی که میخواهد برای اولین بار با مسأله یا مبحثی در فلسفه آشنا شود، یکی از گزینههای راهگشایی که پیش رو دارد این است که ابتدا به سراغ مدخل یا مدخلهای مربوط به آن در این دانشنامه برود.
نگارش، تدوین و انتشار مدخلهای دانشنامه فلسفه استنفورد به سرپرستی "دکتر ادوارد. ن. زالتا" افزون بر اینکه پیوندی فراگیر میان فضای دانشگاهی و عرصه عمومی برقرار کرده، ویژگیهای درخور توجه دیگری هم دارد و آن اینکه این دانشنامه به ویژه به کار دانشجویان و محققانی میآید که میخواهند در زمینهای خاص پژوهش کنند.
ترجمه و انتشار تدریجی این دانشنامه به زبان فارسی و فراهم کردن امکان مواجهه شمار هرچه بیشتری از خوانندگان علاقهمند با آن از جمله اهدافی بوده که چه بسا مورد نظر بانیان این طرح بوده لذا "انتشارات ققنوس" با همکاری گروهی از مترجمان به سرپرستی "دکترمسعودعلیا" و با کسب اجازه از گردانندگان دانشنامه فلسفه استنفورد (SEP) اقدام به ترجمه و انتشار این دانشنامه مینماید و امیدوار است چاپ این مجموعه استمرار پیدا کند.
نقدی بر این کتابدانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-باروخ اسپینوزا
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-این همانیشخصی
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-عشق
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-عقل به روایت کانت
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-زيبایشناسی هگل
دانشنامه فلسفه استنفورد 5: زیباییشناسی
نویسنده | استنفورد |
مترجم | مسعود علیا |
تعداد صفحات | ٦٨٠ |
قطع | وزیری |
سال نشر | ١٤٠١ |
موضوع | فلسفه |
نوع کاغذ | تحریر |
وزن | ١٣٥٤ |
شابک | ٧ -٤٦٣-٠٤٠-٦٢٢- ٩٧٨ |
نوع جلد | گالینگور روکشدار |
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.