

امپراتور پرتغالستان (شاهلیر سوئدی)
79,500 تومان
تا نيمهي کتاب گمان ميکردم با داستاني بچگانه و شيرين دربارهي پدري شيدا روبهرويم. اما سلما لاگرلوف چه غافلگيريها که برايم در چنته نداشت!… اين اثر رماني درخشان است و سلما لاگرلوف در ميان ??? نفري که نوبل [
باب کوربِت، استاد دانشگاه وبستر، ميسوري، ????
امپراتور پرتغالستان شاهکار کوچکي از سلما لاگرلوف است… اما بهخوبي چيرهدستي نويسنده را نشان ميدهد. اين اثر رماني شيرين و لطيف است، با داستاني تأثيرگذار که يادآور افسانههاي باستاني است. عشق يک پدر به دخترش و جنوني که فقط محصول خيال باطل عشق ابدي است، هستهي داستان را تشکيل ميدهد. خوانندگان بايد با دو عينک اثر را بخوانند: عينک عشق و عينک جنون، که جداييناپذيرند و اجتنابناپذير… جالب است که تأثيرگذارترين جملهي کتاب مربوط به رابطهي يان با دخترش نيست، بلکه مربوط به رابطهي او با همسرش است، که جنون يان آن را از رابطهاي سرد و دور به رابطهاي نرم و شيرين تبديل ميکند:
«يان ديوانه نيست، اما خداوند پردهاي جلو چشمانش کشيده تا مجبور نباشد چيزي را ببيند که طاقتش را ندارد؛ و اين مايهي شکرگزاري است.»
فقط 2 عدد در انبار موجود است
امپراتور پرتغالستان (شاهلیر سوئدی)
نویسنده | سلما لاگرلوف |
مترجم | مرجان رضایی |
نوبت چاپ | 1 |
تعداد صفحات | 248 |
قطع و نوع جلد | رقعی شومیز |
سال انتشار | 1400 |
شابک | 9789642135004 |
وزن | 0.219 کیلوگرم |
---|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: Ali
- نشانی:
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
مفهوم آیرونی
من و تو
در بخشی از کتاب من و تو میخوانیم
با بازوهایی حلقهزده دور چوباسکیها ساک کفشها در دست و کولهپشتی به دوش، مادر را دیدم که دور میزد. با او خداحافظی و صبر کردم تا بیامو روی پُل ناپدید شود. مستقیم به سمت خیابان ماتزینی رفتم. ساختمان رای را رد کردم. در پنجاهقدمی خیابان لانا سرعتم را کم کردم. قلبم بهشدت میزد. دهانم تلخ بود؛ انگار یک رشته مس لیس زده باشم. آنهمه بار جلوِ حرکتم را میگرفت و درون کاپشنم مثل سونا شده بود. وقتی به تقاطع رسیدم، سرم را به گوشهی دیگر چرخاندم. آن انتها، روبهروی کلیسایی مدرن، یک مرسدس شاسیبلند بود. السیا رونکانتو، مادرش، سومرو و اسکار توماسی را دیدم که داشتند چمدانها را در صندوقعقب جا میدادند. یک ولوو با یک جفت چوباسکی روی سقفش کنار شاسیبلند ایستاد و ربکاردو دوبوسز از آن خارج شد و از کنار بقیه گذشت. کمی بعد پدر دوبوسز هم خارج شد. خودم را عقب کشیدم، روبهروی دیوار. به چوباسکیها تکیه دادم و کاپشنم را باز کردم. مادر السیا و پدر دوبوسز داشتند چوباسکیها را روی سقف مرسدس محکم میکردند. السیا و اسکار توماسی با موبایل حرف میزدند. سومرو میپرید و ادای مشت زدن به دوبوسز را درمیآورد. مدتی طول کشید تا آماده شوند. مادر السیا از دست بچههایی که کمک نمیکردند، عصبانی بود. سومرو روی سقف ماشین پرید تا چوباسکیها را بررسی کند و سرانجام راه افتادند. در طول مسیر در تراموا با آن چوبها و کفشهای اسکی، فشرده میان کارمندان کتوشلواری، مادران و بچههایی که به مدرسه میرفتند، احساس حماقت میکردم. میشد چشمهایم را ببندم و خیال کنم در تلهکابینم. بین السیا، اسکار توماسی، دوبوسز و سومری. میتوانستم بوی کرهی کاکائو را از میان کرمهای برنزکننده بشنوم. میخندیدیم و با هُل دادنِ همدیگر از کابین بیرون میآمدیم.دل شکستگی
تاریخ زندان
طرحوارههای شناختی و باورهای بنیادین
رویکردهای شناختی نوین، آسیبشناسی روانی را فراتر از شناختهای سطحی و افکار خودآیند بررسی کرده و به ریشههای عمیقتر شناختی یا همان طرحوارههای شناختی و باورهای بنیادین میپردازند. اگر درمانگری بخواهد از تسکین علایم حاد بیماری روانی پا را فراتر بگذارد باید به عملکرد فرد پیش از آغاز اختلال و پس از فروکشی مرحلۀ حاد توجه کند. یافتههای پژوهشی نشان میدهد طرحوارههای شناختی نقش مهمی در ایجاد و تداوم اختلالهای روانشناختی و نیز در عود یا بازگشت دورههای بعدی اختلال بازی میکنند.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.