

اينجا باران صدا ندارد
12,000 تومان
کتاب «اینجا باران صدا ندارد» نوشتهی کامران محمدی، داستان دو مرد به اسم اسماعیل و هومن را روایت میکند که به دلایل بیهودهای به همسران خود شک دارند و دو فاجعهی متقاطع در سه روز متوالی بارانی در تهران شکل میگیرد.
حسادت و تعصب مردانه، عنصر محوی این داستان است. در روز اول یک اتفاق غیر منتظره رخ میدهد که باعث یادآوری حادثهی دردناکی در گذشته میگردد و در روزهای دوم و سوم یادآوری خاطرات آن اتفاق و اثر روانشناختی آن بر شخصیتهای داستان را شاهد هستید.
فراموشی پسزمینهی فکری در لایههای زیرین این داستان محسوب میشود و پیرامون روابط دو زوج و یک فرد تنهاست که روایتی از سالهای جنگ نیز در آن بازگو میشود و نویسنده به گونهای به فعالیتهای گروهکها در کردستان در اوایل دههی 60 اشاره میکند.
در بخشی از رمان میخوانیم: «اسماعیل به گوشیاش نگاه کرد. چرا شیرین این همه به این ماجرا علاقهمند است؟ چرا در حالی که میدانست به بیمارستان رفته، تماس گرفته است؟ چرا هومن این حوالی بوده و …
نمیتوانست از تصور وجود رابطه میان تماس مرد غریبه و ماجرای هومن فرار کند. اما آنچه آشفتهاش میکرد چیزی فراتر از اینها بود؛ کرد بودن مرد و گلوی بریدهی هومن؛ دو واقعیت همزمان که انگار از گذشته، از زیر خروارها برف ناگهان بیرون پریده بودند تا دوباره او را به عقب برانند. باید با مردی که هومن را آورده بود تماس میگرفت. باید با هومن حرف میزد.»
در انبار موجود نمی باشد
اينجا باران صدا ندارد
نویسنده |
کامران محمدی
|
مترجم |
—–
|
نوبت چاپ | 2 |
تعداد صفحات | 159 |
نوع جلد | شومیز |
قطع | رقعی |
سال نشر | 1394 |
سال چاپ اول | —— |
موضوع |
ادبیات
|
نوع کاغذ | —— |
وزن | 185 گرم |
شابک |
9786002290861
|
وزن | 0.185 کیلوگرم |
---|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: aisa
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
قصههای باپدرومادر 1/ چگونه پدر و مادر خود را تربیت کنیم
زير نور کم
روابط بین الملل
غريبه
در بخشی از کتاب غریبه میخوانیم
درِ ماشین محکم بسته میشود. ماشین را با نگاهم دنبال میکنم که از راه فرعی میراند و وارد جاده میشود. این بیرون ظلمات است و چشم چشم را نمیبیند. صدای جیرجیرکها و موجودات شبزی از لای بوتههای کانولا شنیده میشود. نگاهی به دوروبرم میاندازم. من اینجا بزرگ شدهام. تمام دنیایم در اینجا خلاصه میشود و هیچوقت کنجکاوی چندانی به دنیای بیرون نداشتهام. هرگز فکرش را هم نمیکردم که ممکن است روزی سروکارم به دنیاهای ناشناخته بیفتد. به آسمان پُرستارهی بالای سرم نگاه میکنم. همان آسمان پُرستارهی همیشگی. تمام عمرم به این آسمان پُرستاره چشم دوختهام. تنها آسمانی که تابهحال دیدهام. تمام آن ستارهها، ماهوارهها، ماه. میدانم که ماه بسیار دور است. اما امشب خیلی عجیب به نظر میرسد. تابهحال هیچوقت بهاش فکر نکرده بودم، اما اگر من میتوانم همهی اینها تمام ستارهها و ماه را از اینجا با چشمان خودم ببینم، آیا این خودش مفهوم فاصله را زیر سؤال نمیبرد؟ به داخل خانه که برمیگردم همهجا سوتوکور است. هِن باید خواب باشد. این کارش کمی عجیب است. یعنی بدون اینکه منتظر بماند تا کمی دربارهی آنچه رُخ داده گپ بزنیم رفته بالا و خوابیده؟ لابد خیلی خسته است. دلیل دیگری نمیتواند داشته باشد. یک ناآشنا با خبرهایی باورنکردنی، بدون اطلاع قبلی، ناگهان دمدر خانهی ما ظاهر شد. پس درک میکنم اگر هِن خسته شده باشد. چراغ اتاقنشیمن را خاموش میکنم. لیوان خالی آب و بطری آبجو را از روی میز برمیدارم و به آشپزخانه میبرم و روی کابینت کنار سینک میگذارم. درِ یخچال را باز میکنم، نگاهی به داخلش میاندازم، اما چیزی برنمیدارم. هوای خنکی که از داخل یخچال بیرون میزند احساس خوشایندی دارد. در تاریکی از پلهها بالا میروم. روی هر پله میایستم و به قاب عکسهای روی دیوار نگاه میکنم. یادم نیست آخرینبار کِی این کار را کردم: اینکه روی پلهها بایستم و به این عکسها نگاه کنم. به خاطر نبودِ نور مجبورم به دیوار نزدیکتر شوم. سه قاب عکس کنار هم از دیوار آویخته شده: یک عکس از من و هِن با همدیگر و دو عکس هم از هر کدام از ما بهتنهایی.چهلسالگی
معرفی کتاب چهل سالگی اثر ناهید طباطبایی
هارپر و ارکستر دیوانه 3/ جنگل شب
با هارپر، دوستانش و رهبر ارکستر دیوانه به جایی که قصههای شاه پریان از آنجا شروع میشود، سفر کنید تا ببینید راز پرندهی یخی چیست.
محصولات مشابه
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-بخت اخلاقی
زیر نظر دکتر مسعود علیا بسیاری از علاقهمندان به فلسفه در ایران که با فضای مجازی بیگانه نیستند نام دانشنامه فلسفه استنفورد را شنیدهاند و چه بسا از این مجموعه کم نظیر بهره هم برده باشند. این دانشنامه حاصل طرحی است که اجرای آن در سال ١٩٩٥ در دانشگاه استنفورد آغاز شد و همچنان ادامه دارد. این مجموعه از مدخلهای مناسبی برای ورود به گسترههای متنوع فلسفی برخوردار است و کسی که میخواهد برای اولین بار با مسأله یا مبحثی در فلسفه آشنا شود، یکی از گزینههای راهگشایی که پیش رو دارد این است که ابتدا به سراغ مدخل یا مدخلهای مربوط به آن در این دانشنامه برود.
نگارش، تدوین و انتشار مدخلهای دانشنامه فلسفه استنفورد به سرپرستی "دکتر ادوارد. ن. زالتا" افزون بر اینکه پیوندی فراگیر میان فضای دانشگاهی و عرصه عمومی برقرار کرده، ویژگیهای درخور توجه دیگری هم دارد و آن اینکه این دانشنامه به ویژه به کار دانشجویان و محققانی میآید که میخواهند در زمینهای خاص پژوهش کنند. ترجمه و انتشار تدریجی این دانشنامه به زبان فارسی و فراهم کردن امکان مواجهه شمار هرچه بیشتری از خوانندگان علاقهمند با آن از جمله اهدافی بوده که چه بسا مورد نظر بانیان این طرح بوده لذا "انتشارات ققنوس" با همکاری گروهی از مترجمان به سرپرستی "دکترمسعودعلیا" و با کسب اجازه از گردانندگان دانشنامه فلسفه استنفورد (SEP) اقدام به ترجمه و انتشار این دانشنامه مینماید و امیدوار است چاپ این مجموعه استمرار پیدا کند.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.