این خانه از آن من است

180,000 تومان

دورته هانزن در این رمان که اولین اثر اوست به مضامینی همچون خانواده، خانه، بستگان و نیز پناهندگی می‌پردازد. این خانه از آنِ من است در واقع داستان جنگ و مهاجرت است، روایت سه نسل از انسان‌هایی متفاوت و دور از هم که به اجبار زمانه کنار هم قرار می‌گیرند.

این خانه از آن من است جزو پرفروش‌های ادبیات آلمان و نیز دنیا بوده و نظر بسیاری از منتقدان را به خود جلب کرده است.

فقط 2 عدد در انبار موجود است

توضیحات

این خانه از آن من است

نویسنده
دورته هانزن
مترجم
فاطمه اترکی
نوبت چاپ ١
تعداد صفحات ٢٨٨
نوع جلد شومیز
قطع رقعی
سال نشر ١٤٠٢
سال چاپ اول ——
موضوع
داستان خارجی
نوع کاغذ بالکی
وزن ٢٦٠ گرم
شابک 9786220404514
توضیحات تکمیلی
وزن 0.26 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “این خانه از آن من است”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

خلاصه کتاب

 

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Ali
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

چهار گوهر گزیده شعر شاعران حوزه ادبی عراق

144,000 تومان
کتاب چهار گوهر منتخبی از اشعار چهار گوهر شعر فارسی است که در عراق و خراسان می زیسته اند و از پایه گذاران شعر عراقی محسوب می شوند. انوری ابیوردی اگرچه به پیامبر ستایشگران معروف است اما در تغییر سبک شعر فارسی تأثیر بسزایی داشته است و در استفاده از زبان محاوره گاه سخن را به درجه ای از سادگی می رساند که گویی قسمت هایی از محاورات معمول و عادی را در شعر خود گنجانیده است. جمال الدین اصفهانی از دیگر قصیده سرایانی است که اشعارش سرشار از مضامین اخلاقی و حکمی و در عین حال روان و ساده و خالی از تکلف است.  ظهیر الدین فاریابی نیز از قصیده سرایان و غزل گویان معروف قرن ششم  است که شعر او مانند اشعار انوری، روان و پر از معانی دقیق و بدیع است. کمال الدین اصفهانی معروف به «خلاق المعانی»، در آوردن معانی دقیق استاد بود. او شاعری باریک اندیش و خلاق معانی است و در آوردن التزامات دشوار و به کار بردن ردیف های مشکل شهرت دارد. شاعران نام برده همچون بسیاری از شعرای فارسی با وجود اینکه توجه خاصی به مدح و مدیحه سرایی داشته اند، همگی به علوم زمان خود چون فلسفه، حکمت، طب، نجوم، لغت و کلام آگاه بوده اند. خوشبختانه در برنامه جدید درسی رشته زبان و ادبیات فارسی به این چهار گوهر ارزنده شعر فارسی توجه شده است و این منتخب برای سرفصل جدید با عنوان «گزیده اشعار شاعران حوزه عراق» جهت استفاده دانشجویان عزیز تدوین گردیده است.
سفارش:0
باقی مانده:1

بی همان

390,000 تومان
ماجرای این رمان در سال های ۱۹۴۰ تا ۱۹۴۲ اتفاق می افتد و تصویری بی نظیر از وضعیت آشفته برلین آن زمان و نیروهای نازی ارائه می دهد. این اثر دو کاراکتر فعال دارد؛ یک پیرمرد و یک پیرزن عاشق که البته در دادن احساسات به یکدیگر بسیار امساک می کنند و به سختی به همدیگر ابراز علاقه می کنند. اما همین افراد کسانی هستند که می توانند به راحتی فضای اس اس ها و فضای زمان هیتلری را چنان به هم بریزند که انسان باورش نمی شود. «بی همان» پس از مرگ نویسنده اش منتشر شد و خیلی زود به فهرست کتاب های پرفروش در کشورهای امریکا، بریتانیا، فرانسه و کانادا راه یافت. حتی نیویورک تایمز آن را رویداد ادبی سال ۲۰۰۹ اعلام کرد.
سفارش:0
باقی مانده:1

می بینم بزرگ می شم جلد 5، حیوانات

3,000 تومان
می بینم بزرگ می شم جلد 5 نویسنده راضيه خوئيني مترجم ——- نوبت چاپ ——- تعداد صفحات 20 نوع جلد

کودکی و تاریخ (درباره ویرانی تجربه)

192,000 تومان
نویسنده در این کتاب مفهوم تجزیه زبانی کودکی و ارتباط آن با زمان‌مندی و تاریخی‌بودن وجود انسان را بررسی می‌کند. از این رو، نخست رابطة آیین و بازی را با اتکا به بحث‌های «لوی استروس» و رویکرد ساختارگرایانة او در تحلیل آیین‌های اقوام ابتدایی ارزیابی می‌کند. سپس رابطة هر یک از این دو مقوله را با زمان و تاریخ مورد بررسی قرار می‌دهد. آن‌گاه در پرتو نگاهی گذرا به تاریخ فلسفة زمان در غرب، مفهوم متافیزیکی «زمان گاه‌شمارانه» یا «کرونولوژیک» را نقد می‌کند و به دنبال آن مسئلة رابطة مارکسیسم و ماتریالیسم تاریخی را با «دیالکتیک» و مفهوم «هگلی»و «وساطت» مورد بحث قرار می‌دهد. در پایان نیز دربارة مفهوم «ژست» و رابطة آن با سینما و سیاست و تاریخ مطالبی را بازگو و رابطة انسان را با تاریخ بررسی می‌کند.

کتاب دیوان وحشی بافقی (بابائی)

375,000 تومان
معرفی کتاب دیوان وحشی بافقی (بابائی) وحشی بافقی، نام یکی از شاعران مشهور ادبیات فارسی در دوره‌ی ساسانیان است. او به عنوان یکی از شاعران بزرگ و پیشرو در زمینه‌ی شعر و ادبیات فارسی شناخته می‌شود. اطلاعات کامل درباره‌ی زندگی وحشی بافقی محدود و غیرقطعی است، اما شعرهای او در منابع ادبی مختلف از جمله “شاهنامه” به چشم می‌خورد. وحشی بافقی به عنوان یکی از شاعران ساسانی شهرت دارد و زبان‌شناسی که از شعر وی بهره برده‌اند نشان می‌دهد که شعرهای او با اصول تخلص و فنون ساختاری زبان فارسی مطابقت دارد. اشعار وی عمدتا به زبان پهلوی نوشته شده‌اند که نشان‌دهنده‌ی فرهنگ و ادبیات آن دوره است. وحشی بافقی در شعرهای خود، به موضوعات مختلفی از جمله عشق، طبیعت، حکومت، و مذهب اشاره می‌کند. شعرهای او به سبک‌ها و قالب‌های مختلف نوشته شده‌اند و از اصطلاحات فارسی و پهلوی استفاده می‌کند. موضوعات انسانی و اخلاقی نیز در شعرهای وحشی بافقی به چشم می‌خورد و او با استفاده از زبان شاعری، احساسات و ارزش‌های انسانی را به تصویر می‌کشد. شعرهای وحشی بافقی به عنوان یکی از گوهرهای ادبیات فارسی و نماد تاریخی و فرهنگی ایران تا به امروز ادامه دارد و مورد مطالعه و بررسی علاقه‌مندان به ادبیات و شعر فارسی قرار دارد. اثر و تأثیر وحشی بافقی در ادبیات فارسی به‌عنوان یکی از شعرای برجسته و مرموز این دوره بی‌قید و شرط است.

چشمهایش و ملکوت

110,000 تومان
کتاب چشمهایش و ملکوت نوشته جعفر مدرس صادقی توسط انتشارات مرکز با موضوع ادبیات، ادبیات داستانی، رمان، داستان های فارسی به چاپ رسیده است. بخشی از متن کتاب «بهرام صادقی نه اهل سیاست بود و نه هیچ سر و کاری با هیچ محفل و دار و دسته‌ای داشت. حتا کافه هم نمی‌رفت. قهوه‌خانه می‌رفت و به جاهای پرت و پلا. اما دوستان دلسوز و روشنفکری که در کمین او بودند او را پیدا کردند و به کافه‌ها بردند و به جلسه‌های ادبی و شعرخوانی و داستان‌خوانی کشاندند. هرچند این تلاش‌ها به جایی نرسید و اگر هم به جایی رسید، دوام چندانی پیدا نکرد. حتا وقتی که دوستان تصمیم گرفتند داستان‌های پراکنده‌ای را که در مجلّه‌های سخن و فردوسی و صدف و کتاب هفته چاپ کرده بود جمع و جور کنند و یک مجموعهٔ آبرومندی برای او ترتیب بدهند، خودِ او در دسترس نبود و در گرداوری و ویرایش متن داستان‌هایی که داشت چاپ می‌شد هیچ نظارت و مُراقبتی نکرد و هیچ نقشی نداشت. سالها پیش از انتشار این مجموعهٔ آبرومند و یکی دو ماه پیش از آن که دستنوشتهٔ «ملکوت» را به دست چاپ بدهد، در نامه‌ای به ابوالحسن نجفی می‌نویسد «به دنیای ذهنی خودم پناه برده‌ام» و از احساسی حرف می‌زند که از کودکی با او بوده است و این اواخر در وجودش به شدّت قوّت گرفته است. می‌گوید «از همان اوایل بچگی گاهی حس می‌کردم مثل این که روی زمین نیستم، یعنی به فاصلهٔ چند سانتی‌متر از خاک قدم برمی‌دارم...» و تعریف می‌کند که یک روز آفتابی که با خانواده رفته است باغ و دسته جمعی نشسته‌اند روی ایوانی که جوی آبی از کنارش می‌گذرد، ناگهان احساس می‌کند که سرش داغ شده و خودش را می‌بیند که سبک شده و از روی قالی بلند می‌شود و به هوا می‌رود. «همه چیز وضوح خودش را از دست داد و مه عجیب و غریبی سراسر باغ و گُلها و ایوان را گرفت و همه چیز حاشیه‌دار شد و من احساس کردم که وجودم از خودم مثل این که جدا شد و دیگر در دنیای پدر و مادرم و بچه‌ها و باغ نیستم، مثل این که به جای دیگری رفته‌ام... بعداً به من گفتند که تکانم داده بودند و من فوراً خوب شدم.» اما او هرگز خوب نشد. این واقعه هر چند سالی یک بار تکرار می‌شد و تا بزرگسالی و تا زمانی که این نامه را می‌نوشت و تا سالها بعد ادامه پیدا کرد. به قول خودش، احساس «بیگانگی» به «همه چیز» و تنهایی: «تنهای تنهایم. دیگر همه‌شان را شناخته‌ام... ولشان کن!» عین همین واقعه را در «ملکوت» از زبان «م.‌ ل.» روایت کرده است: «دوازده سال داشتم و با خانواده‌ام به باغ رفته بودیم. آن روز که در ایوان باغ نشستیم و من با گلهای سرخ باغچهٔ جلو ایوان بازی می‌کردم. جوی آب از کنار باغچه می‌گذشت و پونه‌های خودرو عطر خود را با نسیم تا دوردست می‌فرستادند، بچه‌ها پشت سرم به جست و خیز و بازی مشغول بودند و من باز هم از آنها کناره گرفته بودم. چیزی بود که مثل همیشه مرا بسوی انزوا و تنهایی می‌کشاند. ناگهان مادرم از قفا صدایم زد و در همین وقت بود که غنچه‌ای در انگشتانم له شد. دستم از تیغ خار آتش گرفت و من فریاد زدم می‌سوزد.... همه چیز زرد شد و پرده‌ای نگاهم را کدر کرد و مثل اینکه کمی از زمین بلند شدم. سرم گیج رفت و گرمای کشنده‌ای در سراسر بدنم لول خورد...» دکتر حاتم «ملکوت» هم که به دوست و دشمن و آشنا و بیگانه آمپول مرگ تزریق می‌کند، سرش پیر است و تنش جوان و میان مرگ و زندگی در نوسان است. می‌گوید «یک گوشهٔ بدنم مرا به زندگی می‌خواند و گوشهٔ دیگری به مرگ...» و می‌گوید «درد من این است. نمی‌دانم آسمان را قبول کنم یا زمین را... هر کدام برایم جاذبهٔ بخصوصی دارند...» احساس «انزوا» و «تنهایی» دوران کودکی به اندیشهٔ «مرگ» و «نیستی» در جوانی مُنجر شد. از همان سالهای آخر دبیرستان فکر خودکُشی در میان دوستان و همشاگردی‌ها قوّت گرفته بود. یک جور بازی و مسابقهٔ خودکُشی پیش آمده بود. منوچهر فاتحی یکی از دوستانی بود که چند بار تهدید به خودکُشی کرد، اما خودش را نکُشت. تا لب‌لب مُردن رفت، اما زنده و صحیح و سالم برگشت. یکی از همشاگردی‌ها همهٔ تقصیرها را به گردن معلّمی می‌اندازد که از رشت آمده بود و «اگزیستانسیالیست» بود و طرفداران فراوانی پیدا کرده بود. به این دار و دستهٔ ناامیدی که مُدام دم از خودکُشی می‌زدند «اگزی» می‌گفتند.» فهرست کتاب چشمهایش زمین هوا بزرگ علوی: ورق پاره ها و داستان های دیگر بهرام صادقی: قنقنه ها و داستان های دیگر یادداشت