این طور مردها

25,000 تومان

تقدیر واژه‌ای است که در طول تاریخ ذهن تمام آدمیان را همواره به خود مشغول کرده است. سرنوشت محتومی که به ظن خیلی‌ها پیشانی‌نوشت است و از آن گریزی نیست اما نویسنده در کتاب اینطور مردها با زبانی قصه‌گو و ساده به خلق شخصیت‌هایی می‌پردازد که یا تسلیم محض تقدیر هستند یا علیه پیشانی‌نوشت خود قیام می‌کنند تا عنان زندگی‌شان را به دست بگیرند. قصه‌ها به‌آسانی خواننده را در موقعیت داوری و انتخاب قرار می‌دهد. انتخابی بین این که آنچه هست بماند یا آنچه بشود که می‌خواهد.

در انبار موجود نمی باشد

توضیحات

این طور مردها

نویسنده
رویا محقق
مترجم
——-
نوبت چاپ ١
تعداد صفحات ١٢٠
نوع جلد شومیز
قطع رقعی
سال نشر ١٤٠٠
سال چاپ اول ——
موضوع
داستان‌های فارسی
نوع کاغذ بالکی
وزن ٢٥٤ گرم
شابک
9786226662161
توضیحات تکمیلی
وزن 0.254 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “این طور مردها”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Samaneh Fathi
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

شفا در میان ما نفس می‌کشد

1,700 تومان
کتاب روایتی ساده و صریح از آدم‌ها‌یی است که جبر زندگی آنها را به وضعیتی استثنایی کشانده است . وضعیتی که در آن « تنهایی » مثل یک موجود دوست‌داشتنی در لحظه‌ لحظه زندگی‌شان حضور دارد . این تنهایی گاهی معشوقی است دلفریب و گاه خاطره‌ای است دور و محو از روزگار سپری‌شده . زنان تنهایی این داستانها در جستجوی روح گمشده زندگی‌شان به همه چیز چنگ می‌اندازند ؛ حتی به روزهای هفته ‌؛ « صبح ریخت توی اتاق و غبار آن نشست روی تخت‌خواب رضا که روی آن شنبه ، یکشنبه ، دوشنبه و همه روزهای هفته مثل آدمی بیکار دراز کشیده بود . » آدم‌های این کتاب برای دمی نفس کشیدن و رها شدن از روزمرگی ، پناهگاهی بهتر از پشت‌بام آپارتمان‌های مسکونی‌شان پیدا نمی‌کنند . به آنجا می‌روند که شاید ستاره‌ای را در دوردست آسمان تیره شهر رصد کنند . « شفا در میان ما نفس می‌کشد » مجموعه‌ای از داستانهای مینی‌مالیستی است که زندگی معاصر انسانها را نشانه رفته است .

سال بلوا (جیبی)

190,000 تومان
دار سایه درازی‌ داشت‌. وحشتناک‌ و عجیب‌. خورشید که‌ برمی‌آمد، سایه‌اش‌ از جلو همه مغازه‌ها و خانه‌ها می‌گذشت‌. با این‌ صحنه شگفت‌ سال‌ بلوا آغاز می‌شود. داستانی‌ که‌ در آن‌ همه‌ چیز منظم‌ است‌ و منظم‌ نیست‌؛ داستانی‌ که‌ تاریخی‌ است‌ و تاریخی‌ نیست‌؛ داستانی‌ که‌ روایتش‌ خطی‌ است‌ و در عین‌ حال‌ سیال‌ است‌. ماجرا عمدتاً از زبان‌ دختری‌ روایت‌ می‌شود که‌ پدرش‌ سرهنگ‌ است‌ و در آرزوی‌ صعود از پله‌های‌ ترقی‌ مدام‌ سقوط‌ می‌کند. سرهنگ‌ هرگز به‌ پایتخت‌ خوانده‌ نمی‌شود، دخترش‌ نیز به‌ جای‌ آن‌ که‌ همسر ولیعهد و ملکه‌ ایران‌ شود، دل‌ سپرده‌ به‌ عشق‌ کوزه‌گری‌ غریب‌ به‌ ناچار به‌ همسری‌ پزشکی‌ در می‌آید که‌ سرانجام‌ قاتل‌ اوست‌. تصویر موشکافانه‌ مظلومیت‌ زن‌ ایرانی‌، مظلومیت‌ مرد هنرمند ایرانی‌ و تاریخ‌ پرهراس‌ یک‌ سرزمین‌ کهنسال‌، از سال‌ بلوا رمانی‌ ساخته‌ است‌ که‌ هرگز فراموش‌ نمی‌شود. عباس‌ معروفی‌، روزنامه‌نگار و نویسنده مشهور ایرانی‌، ٤٦ سال‌ دارد، جوایز داخلی‌ و بین‌المللی‌ بسیاری‌ را از آن‌ خود کرده‌ و مدتی‌ است‌ ایران‌ را به‌ ناچار ترک‌ گفته‌ است‌. معروفی‌ اکنون‌ ساکن‌ آلمان‌ است‌، همچنان‌ می‌نویسد و تسلطش‌ بر شیوه‌های‌ مدرن‌ داستان‌نویسی‌ و شناختش‌ از تاریخ‌ و اسطوره‌ او را در زمره پرمخاطب‌ترین‌ نویسندگان‌ ایرانی‌ قرار داده‌ است‌

چطور زندگی کنیم: ویراست دوم

58,000 تومان
قرن بیست و یکم مملو از انسان‌هایی است که مملو از خویشند . اگر به فضای مجازی سری بزنید با هزاران نفر روبرو می‌شوید که مجذوب و شیفته شخصیت خود هستند و خواستار جلب توجه . همه آنها فکر و ذکرشان تعریف از خودشان است . آنها خاطره‌نویسی و چت می‌کنند و از هر کاری که می‌کنند در صفحات اینترنتشان عکس می‌گذارند . این ایده – یعنی نوشتن درباره خود به منظور خلق آینه‌ای که مردم در آن به انسان بودن خود پی ببرند – همیشه وجود نداشت بلکه باید ابداع می‌شد . برخلاف بسیاری از ابداعات فرهنگی می‌توان این ایده را تنها به یک فرد نسبت داد : « میشل اکم دو مونتنی » ، یک نجیب‌زاده و دولتمرد که از سال ١٥٣٣ تا ١٥٩٢ در منطقه‌ای در جنوب غربی فرانسه به نام « پریگور » زندگی می‌کرد . او این ایده را صرفاً با انجام دادن آن ابداع کرد . او ، برخلاف بسیاری از شرح‌حال‌نویسان زمان خود ، شرح حال خود را به منظور ثبت موفقیت‌ها و دستاوردهای خود ننوشت . او کتاب خود را در سال‌هایی نوشت که جنگ‌های مذهبی و داخلی کشورش را به نابودی کشید . او که متعلق به نسلی محروم از ایده‌آلیسم امیدبخشی بود که همعصران پدرش از آن بهره‌مند بودند ، با تمرکز بر زندگی خصوصی‌اش خود را با بدبختی‌های جامعه وفق داد . او به نوشتن قطعاتی درباره دوستی ، نام‌ها ، بی‌رحمی‌ها ، تغییر رویه و . . . مبادرت کرد و در مجموع صد و هفت مقاله نوشت و به پرسش اخلاقی « انسان چطور باید زندگی کند » پرداخت .

عزیز و نگار

11,000 تومان
و امّا راویان‌ اخبار و ناقلان‌ آثار و محدثان‌ داستان‌گردان‌ و خوشه‌چینان‌ خرمنِ سخن‌ چنین‌ روایت‌ کرده‌اند که‌ ... سیصد چهار صد سال‌ پیش‌ یک‌ داستانی‌ به‌ دنیا آمد به‌ نام‌ عزیز و نگار. خودش‌ پا در آورد، از این‌ دهان‌ به‌ آن‌ دهان‌ و از این‌ روستا به‌ آن‌ روستا سفر کرد. با این‌ حال‌ هیچوقتِ خدا کسی‌ نفهمید که‌ پدرش‌ کی‌ بوده‌، مادرش‌ کی‌ بوده‌، و عزیز و نگار این‌طوری‌ بزرگ‌ شدند و بزرگ‌ شدند تا پس‌ از ماجراهای‌ زیبا در دل‌ کوه‌های‌ طالقان‌ و رودبار الموت‌ (رودبار محمد زمان‌ خانی‌) و البرز به‌ یکدیگر رسیدند. این‌ را داشته‌ باشید تا در کتاب‌ بگوییم‌ از محمدعلی‌ گرکانی‌، کمالی‌ دزفولی‌، سیدمحمدتقی‌ میرابوالقاسمی‌ و محمدعلی‌ اکبریان‌ (عاطف‌) که‌ طی‌ سال‌های‌ گذشته‌ نگذاشته‌اند غبار زمان‌ چهره‌ عزیز و نگار را بپوشاند.

خیال بازی

1,800 تومان
کتاب خیال بازی از دو داستان بلند به نام‌های «آرمیتا» و «این‌که همیشه می‌خواستم...» تشکیل شده است. «آرمیتا» داستان دختر ساده‌ای است که برای کارگشایی در امور زندگی‌ روزمره‌اش، سر و کارش به رمال حقه‌بازی می‌افتد . اما برخلاف آنچه انتظار دارد گره از مشکلاتش باز نمی‌شود و برعکس، مسائل جدیدی برایش رخ می‌دهد. او درصدد است که از این رمال حقه‌باز انتقام بگیرد، پس به فکر چاره می‌افتد تا این‌که.... در داستان دوم، دختری به نام ماندانا که برای حفظ آرامش خود به شدت تحت تأثیر کتاب‌های مثبت‌اندیشی و تأثیر نفوذ کلام است، به علت خواندن بیش از حد این کتاب‌ها جهت فکری‌اش تغییر می‌کند و هر آنچه می‌اندیشد، عینیت پیدا می‌کند. در هر دو این داستان‌ها با دختران ظریف و ساده‌اندیشی روبرو هستیم که ناخودآگاه، خیالشان مسیر زندگی آن‌ها را تغییر می‌دهد. آن‌ها در فکر و ذهن خود در پی قدرت‌های برتری هستند که به آن‌ها نیرو ببخشد و آن‌ها را از شر مشکلات زندگی خلاص کند و به خواسته‌ها و آرزوهایشان برساند.

من‌ مجردم‌ خانوم

4,500 تومان
درِ یکی‌ از اتاِها بسته‌ بود. آن‌ را باز کرد و بی‌آن‌ که‌ تو برود گردن‌ کشید و داخلش‌ را دید. در را بست‌ و به‌ آن‌ یکی‌ رفت‌. چشمش‌ به‌ تشک‌ و متکای‌ دونفره‌ای‌ که‌ روی‌ زمین‌ پهن‌ بود افتاد. گودیِ به‌ جا مانده‌ از دونفری‌ که‌ تویش‌ خوابیده‌ بودند هنوز دست‌ نخورده‌ مانده‌ بود. مینا نزدیک‌ درِ اتاِ آمد و گفت‌: «باید ببخشین‌ که‌ یه‌کم‌ به‌ هم‌ ریخته‌ است‌. می‌خواستم‌ روتشکی‌ها رو بشورم‌ که‌...»