باستان شناسی و هنر اشکانی

12,000 تومان

توضیحات:

این کتاب برای دانشجویان رشته باستان‌شناسی گرایشهای دوران تاریخی در مقطع کارشناسی و کارشناسی ارشد به عنوان منبع کمک درسی «باستان‌شناسی و هنر اشکانی» به ارزش 2 واحد تدوین شده است.

امید است علاوه بر جامعه دانشگاهی، سایر علاقه‌مندان نیز از آن بهره‌مند شوند.

فهرست:

مقدمه

فصل اول: کلیات تاریخی و جغرافیایی
فصل دوم: دین و تدفین
فصل سوم: خط و زبان
فصل چهارم: محوطه‌ها، بناها و شهرها
فصل پنجم: هنرها
فصل ششم: سفال اشکانی

تصاویر رنگی
منابع

در انبار موجود نمی باشد

توضیحات

باستان شناسی و هنر اشکانی

نویسنده
دکتر یعقوب محمدی‌فر
مترجم
——-
نوبت چاپ 4
تعداد صفحات 344
نوع جلد شومیز
قطع وزیری
سال نشر 1393
سال چاپ اول 1387
موضوع
هنر
نوع کاغذ ——
وزن 0 گرم
شابک
9789645302908
توضیحات تکمیلی
وزن 0.0 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “باستان شناسی و هنر اشکانی”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

خلاصه کتاب

 

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: aisa
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

ساندویچ برای حیدر نعمت‌زاده

21,000 تومان

معرفی کتاب ساندویچ برای حیدر نعمت زاده اثر منصور علیمرادی

در این کتاب، اشباح ترسناک، دیو تک شاخ، جن و پری، و اسب بالدار هیچ اثری ندارند.
اما داستان دو نفر به نام‌های "علو" و "داوود" در آن آمده است که با خنده‌آور بودنشان شما را سرگرم می‌کند. این دو نف عاشق دوچرخه سواری و ساندویچ هستند، اما نه دوچرخه‌سواری می‌دانند و نه پولی برای خرید ساندویچ دارند.
زمانی که زنگ تفریح می‌زند، دوچرخه‌ی "امیرو"، بچه‌ی شرارت‌کار کلاس، به سرقت می‌رود و آنها باید داستان "ساندویچ برای حیدر نعمت‌زاده" را بخوانند تا ببینند که علو چه پدیده‌ای است. بدیهی است که این کتاب نه تنها نویسنده را می خنداند بلکه شما را نیز به خنده می‌آورد.
منصور علیمرادی، نویسنده، پژوهشگر فرهنگ و اهل جنوب کرمان است. او داستان می‌نویسد، شعر می‌گوید و در زمینه‌ی فرهنگ بومی استان کرمان تحقیق می‌کند.
آثار او شامل "شروگ ماه"، "لیکوهای رودباری"، "افسانه‌های مردمان کرانه‌های رود هلیل" و اشعار و ترانه‌های شفاهی و فرهنگ بزرگ ضرب‌المثل‌های جنوب کرمان هستند.
در این کتاب نه خبری از اشباح ترسناک و دیو تک‌شاخ هست و نه اثری از جن و پری و اسب بالدار، ولی داستان «عَلو» و «داوود» شما را از خنده روده‌بُر می‌کند.
این دو نفر عاشق دوچرخه‌سواری هستند
، همین‌طور عاشق ساندویچ. اما نه دوچرخه‌سواری بلدند، نه پولی برای خریدن ساندویچ دارند.
زنگ تفریح که می‌شود، دزدکی دوچرخه‌ی «امیرو»، بچه‌شرّ کلاس را برمی‌دارند و می‌زنند به چاک، باید «ساندویچ برای حیدر نعمت‌زاده» را بخوانید تا ببینید که علو چه پدیده‌ای است. قطعاً این کتاب همان‌قدر که نویسنده‌ی کتاب را خنداند، شما را هم می‌خنداند.
سفارش:0
باقی مانده:1

حکم در برابر حکم

130,000 تومان

معرفی کتاب حکم در برابر حکم

نمایشنامه‌ای غنی به قلم «سخن سرای آون»... ویلیام شکسپیر در کتاب حکم در برابر حکم به روایت ماجرای کلادیو می‌پردازد که توسط لرد آنجلو دستگیر شده است. دوک به بهانه‌ی خارج شدن از شهر همه‌چیز را به معاون خود آنجلو سپرده و تصمیمات او را مشاهده می‌کند. این اثر غنی به موضوعات مهمی همچون عدالت، حقیقت و افراط‌گرایی دینی می‌پردازد و این امر آن را از نمایشنامه‌ای صرفاً کمدی فراتر برده و به ژانر کمدی - تراژدی نزدیک کرده است.

درباره کتاب حکم در برابر حکم:

«حکم مکنید تا بر شما حکم نشود. زیرا بدان طریقی که حکم کنید بر شما نیز حکم خواهد شد و بدان پیمانه‌ای که پیمایید برای شما خواهند پیمود.» ویلیام شکسپیر (William Shakespeare) در نمایشنامه‌ی پرشور خود، حکم در برابر حکم (Measure for Measure) به روایت داستان فرمانروایی می‌پردازد که به طور موقت از اداره‌ی شهر فاصله گرفته و یکی از اعضای دولت خود، به نام آنجلو را به عنوان جانشین انتخاب کرده تا قوانین را با دقت بیشتری اجرا کند. چرا که شهر وین به فساد اخلاقی و سیاسی دچار شده است. آنجلو تلاش می‌کند تا با اجرای دقیق و موشکافانه‌ی قوانین بی‌اخلاقی را از بین ببرد. آنجلو در اولین قدم به بازداشت نجیب‌زاده‌ای جوان اقدام می‌کند و کلودیو اولین قربانی اوست. او که پیش از ازدواج ژولیت را باردار کرده بود، محکوم به حبس و اعدام می‌شود. در این میان، خواهر کلودیا که در آستانه‌ی راهبه شدن است، برای نجات جان برادرش به دعا می‌پردازد. آنجلو تمام تلاش خود را به کار می‌گیرد که از ایزابلا اخاذی کند و به او پیشنهاد می‌کند تا جان برادرش را در ازای پاکدامنی خود نجات دهد. دوک پنهانی و از دور شاهد همه‌ی این وقایع است و از ایزابلا می‌خواهد که علیه آنجلو با یکدیگر متحد شوند. دوک که جامه‌ی مبدل به تن کرده، در یکی از تاریک‌ترین نمایشنامه‌های شکسپیر که به ماهیت اخلاق و عدالت مربوط می‌شود، باز می‌گردد تا به اجرای عدالت بپردازد. از این نمایشنامه در فرهنگ کنونی عصر ما استقبال فراوانی صورت گرفته و پیرامون آن بحث‌های گسترده‌ای به میان آمده است. برای برخی امیر مداخله‌گری بی‌مورد است که معیارهای اخلاقی را به دیگران تحمیل می‌کند. بعضی برخورد آنجلو و ایزابلا را نمونه‌ای از اذیت جنسی می‌دانند و عده‌ای تنها حق انتخاب و تصمیم‌گیری یک زن راجع به بدن خود را مشاهده می‌کنند و نه چیزی تحت عنوان آزار جنسی. گفتنی‌ست که نمی‌توان از تأثیر زمینه‌ی سیاسی، تاریخی و فرهنگی اجتماعیِ نمایش‌نامه‌ی حکم در برابر حکم غافل شد. چرا که شکسپیر به خوبی از زمینه‌ها و دل‌مشغولی‌های زمانه‌ی خود آگاهی داشته است.
سفارش:0
باقی مانده:1

امنیت، قلمرو، جمعیت: درس گفتارهای کولژ دو فرانس 1977-1978

270,000 تومان

معرفی کتاب امنیت، قلمرو، جمعیت اثر میشل فوکو

انتشار سخنرانی های فوکو در کالج دوفرانس دیدگاه باورنکردنی از رشد تفکر وی به ما ارائه داده است.
این کتاب جدید از سخنرانی های وی ، امنیت قلمرو ، جمعیت، به ما نشان می دهد که چگونه فوکو رابطه ی بین خود و دیگران را که سیاسیت را را شکیل می دهند ، درک می کند ، گفتار بی پروا در مرکز هر دو چگونه است و این که چگونه از نظر فوکو ، عمل فلسفی را تعریف می کنند.
به لطف این سخنرانی ها ، ما فوکو را به عنوان متفکر بزرگی می بینیم. "- لئونارد لاولور ، استاد فلسفه اسپارکس ، دانشگاه ایالتی پن ، آمریکا." انتشار سخنرانی های فوکو بسیار حیاتی است.
نه تنها به دلیل که درک ما از کتاب ها و مقاله های وی را عمق می بخشند ، بلکه به این خاطر که این سخنرانی ها به طرز چشمگیری نحوه ی خواندن آثار او را تغییر می دهند.
این کتاب ما را وادار می کند رویه قدیمی و دیدگاه متاخر وی از سیاست را کنار بگذاریم. سوال اصلی در این سخنرانی ها رابطه فلسفه و سیاست است: وابستگی ضروری آنها ، اما تصادف غیرممکنشان . اهمیت سیاسی فلسفه در طول زندگی فوکو مسئله حادی بود.
امروز برای هر کسی که به فکر اندیشه سیاسی و عملی غرب باشد ، یک سوال قطعی باقی مانده است. "- یوهانا اوکسالا ، دانشگاه داندی ، انگلستان."
امنیت، قلمرو، جمعیت، تجزیه و تحلیل جذاب یک مفهوم است که در مرکز کار فلسفی و سیاسی است و برای دانشمندان متخصص و غیر متخصص بسیار توصیه می شود.
سفارش:0
باقی مانده:1

سفرنامه‌ی حاجی مهندس: سفرنامه‌ی فرش

35,000 تومان
  این کتاب سفرنامه‌ای متعارف نیست. در آن از سنت‌های بافندگی در ایران، بخش مهمی از هنرهای ایران، رسم‌ها، آداب و رسوم و گاه ریشه‏ی تاریخی برخی از پدیده‌ها و حوادث سخن رفته است. همچنین از اتفاقاتی که در حین گردآوری اطلاعات اساسی در مورد فرش ایران برای نویسنده رخ داده یا به گوشش خورده از بار فرهنگی یا تاریخی خالی نیست. در این سفرنامه نویسنده به برخی از هنرهای کاربردی، ابزارها و فنون و گاه ریشه‏ی تاریخی آن‌ها یا نسبت آن‌ها با شهرها و مناطق کشور پرداخته است.

مهماني تلخ

70,000 تومان

در بخشی از کتاب مهمانی تلخ می‌خوانیم

با انگشت جلو را نشان داد. خواستم راه بیفتم که دیدم دنده عقب گرفت و به سرعت آمد طرفم. جلوام که رسید، زد روی ترمز، طوری که لاستیک‌ها چند سانتی روی آسفالت کشیده شدند. سرم را خم کردم و کنار شیشه‌ی نیمه پایین گفتم: « پارک‌وی. » با انگشت شست، صندلی عقب را نشان داد.

وقتی در را باز کردم، زنی که عقب نشسته بود، رفت کنار شیشه. سوار شدم. راننده زد توی دنده. گفت: « حالا تا نیایش بریم. » « من پیاده می شم. » خواستم دستگیره را بکشم که گفت: « بشین، آقاجون. بالاخره یه کاریش می‌کنیم. » برگشته بود. گفتم: « نمی خوام وسط راه تاکسی عوض کنم. » پایش را گذاشت روی گاز و ماشین از جایش کنده شد.

شاید هنوز بیست متر نرفته بود که گفت: « خیلی زود جوش می آری،آقا. » « جوش نمی آرم. گفتم که نمی خوام تاکسی عوض کنم. » « اصلاً اون جا که شما وایساده بودی تا صبح هم کسی سوارت نمی‌کرد. » از توی آینه نگاهی به من انداخت.

بعد سرش را چرخاند طرف مردی که صندلی جلو نشسته بود. گفت: « شما دیدینش، آقا؟ » مرد بی آن که نگاهش کند، گفت: « من اصلاً حواسم به خیابون نبود.» زن گفت: « من دست شونو دیدم. » « آره، منم همون یه دستو دیدم که از لای درخت ها اومده بود بیرون. معلوم می شه شما هم مثل من حواس تون خیلی جَمعه. » گفتم: « می خواستین بیام وایسم وسط اتوبان؟ »

« دیگه آخه شما هم خیلی رفته بودی کنار. تا آدم می اومد بفهمه چی به چیه، پنجاه متر رفته بودجلو. » مردی که جلو نشسته بود، گفت: « اتفاقاً ایشون کار درستی کردن. تو این شهر تا بخوای جوون الکی خوش هست. می زنن به آدم و درمی رن. بعدش هم هیچی به هیچی. جنازه ت افتاده وسط اتوبان. » زن گفت: « آره، واقعاً. » کیفش را که گذاشته بود روی زانویش، باز کرد و دستمالی بیرون آورد

 گفت: « اگه تا پارک وی می رین، من هم می آم. » راننده از توی آینه نگاهش کرد. « تا تجریش هم بخواین می رم. می خوام برم اون جا بنزین بزنم.«من همون پارک وی پیاده می شم.» دوباره توی آینه نگاهش کرد. گفت: «رو چشمم، خانم.» لبخند زد.

کمی بعد، وقتی داشتیم به پل گیشا نزدیک می شدیم، راننده شیشه اش را تا آخر پایین کشید. آرنجش را گذاشت لب پنجره و به ماشین بغلی نگاه کرد که داشت نزدیک ما حرکت می کرد. از پنجره‌ی بازش صدای آهنگ ملایمی به گوش می‌رسید.

گفت: «لامسب، انگار نه انگار پاییز شده. هوا از تابستون هم گرم تره». دست راستش را گذاشت به صورتش. حدس زدم دارد با سبیلش ور می‌رود. باز توی آینه نگاهی به من انداخت. وقتی دید حواسم به اوست، نگاهش را دزدید. با این حال هنوز چشم‌های ریزش پیدا بود.

پروفسور شُخُلی و دستیارش خُل‌خُلی 3/ داستان‌هایی فلسفی درباره‌ی هنر

49,000 تومان

وقتی به یک آکادمی فکر میکنید، احتمالاً تصویر ساختمانی خیلی بزرگ با یکعالمه استاد و دانشجو میآید توی ذهنتان، اما «آکادمی کپلی» اینشکلی نیست! بیشتر وقتها توی این آکادمی فقط دو نفر هستند: پروفسورشخلی و خلخلی.

پروفسورشخلی استاد آکادمی کپلی است و خلخلی هم دستیارش. خلخلی سعی میکند تا میتواند از استادشخلی فلسفه یاد بگیرد، اما خب چون بیتجربه است، دستهگلهایی هم به آب میدهد!

آنها هر بار در مورد چیزهای مختلفی حرف میزنند. موضوع بحث آنها در این کتاب «هنر» است.

البته... این کتاب پروفسورشخلی و دستیارش خلخلی دربارهی هنر نیست. شما با خواندن این کتاب چیزی دربارهی فلسفهی هنر یاد نمیگیرید.

اصلاً این شما نیستید که در حال خواندن این کتاب هستید، راستش را بخواهید اصلاً کتابی در دست شما نیست! این کتاب، کتاب نیست! شما شما نیستید!

در بخشی از کتاب پروفسور شخلی و دستیارش خل خلی 3: داستان‌هایی فلسفی درباره‌ی هنر می‌ خوانیم:

در آکادمی فلسفه داشت از جا کنده می‌شد و پنجره‌ها می‌لرزیدند. خل‌خلی تک‌وتنها برای خودش آهنگ گوش می‌داد و خوشحال بود. اما این خوشحالی زیاد طول نکشید: «اینجا آکادمی فلسفه است یا دستیار من مهمانی گرفته؟!» «مهمونی که یه‌نفره نمی‌شه پروفسور. اینجا آکادمی فلسفه است ولی من داشتم بهترین آهنگ تاریخ همه‌ی دنیا رو گوش می‌کردم. جدید اومده آهنگش!» «خل‌خلی، ممکنه به خاطر صدای بلند این موسیقی ببخشمت، ولی برای این حرف خل‌خلی‌ای که زدی واقعاً باید اخراج بشی.» «پروفسور آخه چرا؟ شما حتی یه بار کامل این آهنگ رو گوش ندادید.» «نمی‌خوام هم گوش بدم خل‌خلی.»