بالون مهتا

14,900 تومان

رمان کوتاه «بالون مهتا»، فضایی فانتزی و غیرواقعی دارد و علاقه‌مندان به این فضا، با این رمان به خوبی ارتباط برقرار می‌کنند. «بالون مهتا» سومین رمان جعفر مدرس صادقی است. او این رمان را در سال ۱۳۶۶ نوشته است.
«بالون مهتا»‌ درباره مهتاست، مردی هندی تبار، که دلش می‌خواهد بدون کمک بالون پرواز کند. نه فقط پرواز در پهنۀ مکان، که پرواز در پهنۀ زمان را هم می‌خواهد. او دلش می‌خواهد به کودکی‌ها و پیری‌هایش هم پرواز کند. مهتا ویژگی‌های خاص و منحصر به فردی دارد. مهتا یک بالون سفید دارد و قدرتی خاص که با کمک آن می‌تواند خیلی کارهایی را که دوست دارد، انجام دهد و دیگران را هم وادار کند که طبق خواست و نظر او رفتار کنند. رامین و سیما هم از دیگر شخصیت‌های این رمان هستند. رامین ، همراه مهتا در یک ساختمان هشت طبقه زندگی می‌کند. او درگیر تلفن‌های زیاد است و مدام در باجه تلفن عمومی روبه روی ساختمان، مشغول تلفن زدن و حرف‌زدن‌های طولانی است. سیما، شخصیت اصلی کتاب، از دیگر ساکنین این ساختمان است. او در طبقه دوم زندگی می‌کند و سخت تنهاست. پدر و مادر سیما، به آمریکا مهاجرت کرده‌اند. سیما مدتی است که درگیر تنهایی و افسردگی است. بعد از رفتن پدر و مادرش او باید او لوازم خانه را بفروشد. تنهایی و پریشانی سیما، رفته رفته روی مهتا، تاثیر می‌گذارد.
در تکه‌ای از کتاب می‌خوانیم:
«سیما هنوز تصمیمی برای این گلدان‌ها نگرفته. این گلدان‌ها از دوازده سال پیش که پدرش این آپارتمان را خرید این جا بوده‌اند و جزئی از خود آپارتمان‌اند. هر کسی که این آپارتمان را بخرد صاحب این گلدان‌ها هم می‌شود. گلدان‌های سفالی، گلدان‌های بزرگ و کوچک، با گیاه‌های پر شاخ و برگ و سرسبز. گلدان‌های بزرگ‌تر روی بالکن و گلدان‌های کوچک‌تر در گوشه و کنار اتاق پذیرایی، پهلوی شیشۀ پنجرۀ قدی رو به بالکن، روی میزهای کوتاه کنار دیوار. همۀ گلدان‌ها گیاه‌های پر شاخ و برگ و سرسبزی دارند و سیما هنوز هم به آن‌ها آب می‌دهد.»
جعفر مدرس صادقی را علاقه‌مندان جدی ادبیات می‌شناسند. او سال‌هاست که می‌نویسد. در کارنامۀ کاری‌اش علاوه بر چند رمان و مجموعه داستان کوتاه، ویرایش برخی از متون کلاسیک فارسی هم به چشم می‌خورد. «گاو خونی» از رمان‌های معروف اوست. او بعد از فعالیت‌های مطبوعاتی در شروع راه، مثل گزارش‌نویسی و نقد و معرفی کتاب، اولین داستان کوتاهش را در ۱۹ سالگی در ماهنامه رودکی منتشر کرد. در آثار مدرس صادقی می‌توان شاهد وقایع و پدیده‌های شگفت‌انگیز بود. او خیلی خود را مقید به واقع‌نمایی نمی‌کند.
برخی اعتقاد دارند، جعفر مدرس صادقی نیز از آن دست نویسندگانی است که تحت تاثیر گابریل گارسیا مارکز است. بنابراین شاید بی‌ربط نباشد که برخی از منتقدان و پژوهشگران ادبی تاثیر «صد سال تنهایی»‌ مارکز را در داستان کم‌حجم «بالون مهتا» دیده‌اند و به تحلیل و مقایسه این دو اثر، از منظر ادبیات تطبیقی، نشسته‌اند. از پررنگ‌ترین نقاط اشتراک می‌توان به: میل زیاد به انجام کارهای خارق‌العاده، مایوس شدن و تلخ‌کامی نهایی اشاره کرد.
«بالون مهتا»‌ در ۱۲۷ صفحه و ۷ فصل نوشته شده است. بر‌خلاف «گاوخونی» که راوی اول شخص دارد، راوی «بالون مهتا» سوم شخص است. نثر آن با وجود سادگی، کلیشه‌ای و معمولی نیست. شاید خواندن این کتاب کم‌حجم، برای خوانندگانی که می‌خواهند با دنیای داستانی و نثر این نویسنده ایرانی آشنا شوند، خالی از لطف نباشد.

در انبار موجود نمی باشد

توضیحات

بالون مهتا

نویسنده جعفر مدرس صادقی
مترجم
نوبت چاپ 3
تعداد صفحات 120
قطع و نوع جلد رقعی شومیز
سال انتشار 1399
شابک 9789642133598
حمل و نقل
توضیحات تکمیلی
وزن 0.5 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “بالون مهتا”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Ali
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

یوزپلنگانی که با من دویده‌اند (مجموعه داستان)

95,000 تومان
کتاب حاضر، مشتمل بر 10 داستان کوتاه با نام‌هاي سپرده به زمين؛ استخري پر از کابوس؛ روز اسبريزي؛ تاريکي در پوتين؛ شب سهراب‌کشان؛ چشم‌هاي دکمه‌اي من؛ مرا بفرستيد به تونل؛ خاطرات پاره پارة ديروز؛ سه شنبة خيس و گياهي در قرنطينه است. نگارنده در هر يک از اين داستان‌ها بخش‌ها و برش‌هايي از زندگي انسان‌هايي معمولي با نام‌هايي مشابه و در رده‌هاي سني مختلف را بيان کرده و گوشه‌هايي از دغدغه‌ها و غم‌هاي مردم جامعه را شرح داده است. داستان «سپرده به سرزمين» ماجراي پيرزن و پيرمرد تنهايي است که سال‌ها پيش از هياهوي مردم روستا متوجّه پيشامدي شده و در همراهي با آن‌ها با جسد کودکي مواجه مي‌شوند که کنار رودخانه و زير پل پيدا شده است. هيچ کس قادر به شناسايي کودک نيست و کسي علّت غرق شدن او را نمي‌داند. پيرزن و پيرمرد از داشتن بچّه محروم بوده‌اند، پيکر کودک را با خود برده و دفن مي‌کنند و پس از آن براي او همچون فرزند خود عزاداري مي‌کنند.

ماجراهای علمی 7 … توماس ادیسون

12,000 تومان
توماس ادیسون یکی از افراد بسیار مهم آمریکا در تاریخ ملی این کشور است . او مخترع و اهل کسب و کار بود و تولیدات و ایده‌هایش جهان را برای زندگی ما روشن‌تر ، امن‌تر و راحت‌تر ساخت . با همه اینها او هیچ‌گاه منصب مشخصی نداشت ، کتابی ننوشت یا در کلاسی درس نداد . والدینش آدم‌هایی معمولی بودند ، بدون دارایی و ثروت زیاد . او زمان زیادی در مدرسه نگذراند . به همین دلیل مردم اغلب از خود می‌پرسند چرا ادیسون به چنین موفقیت‌های عظیمی دست یافت . او در کودکی به مشکلات زیادی دچار بود و به نظر می‌رسید که توان یادگیری ندارد . در نوجوانی مدتی به عنوان تلگرافچی کار کرد و بدون درآمد چندان یا سکنی گزیدن در جایی مشخص ، بی‌هدف دوره چرخید . توماس ادیسون زمانی متولد شد که تکنولوژی به سرعت در حال تغییر بود . زمانی که تعداد مخترعان زیاد شده بود و مردم مشتاقانه پیشرفت‌هایی تازه در زمینه ماشین‌های بخار ، تلگراف ، عکاسی و الکتریسیته به کار می‌بستند . توماس ادیسون تقریباً در هر زمینه دست به اختراع می‌زد . ایده‌های او بیشتر چیزهایی بود که دیگران رها کرده بودند . این کتاب چگونگی زندگی توماس ادیسون ، اختراعاتش و چند تایی از شکست‌ها و پیروزی‌هایش را توصیف کرده است .

کتاب طوفان

145,000 تومان
معرفی کتاب طوفان Tempest نمایشنامه ای است که در اوایل دهه 1600 توسط ویلیام شکسپیر نوشته شده است.با شروع نمایش ، پروسپرو ، دوک مخلوع میلان و دختر نوجوانش میراندا در یک جزیره دورافتاده زندگی می کنند که در طی دوازده سال گذشته در آنجا محاصره شده اند.تنها همراهان آنها آریل هستند ، روحی جادویی که توسط پروسپرو به بردگی گرفته شده است و کالیبان، بومی این جزیره است که توسط پروسپرو نیز به بردگی گرفته شده. پروسپرودر ابتدا دوک میلان بود ، اما مقام وی توسط برادرش آنتونیو غصب شد ، احتمالا با رضایت پادشاه ناپل، آلونسو و برادر آلونسو، سباستین.این نمایشنامه با آنتونیو ، آلونسو و چندین مستخدم آنها در یک کشتی در یک توفان بزرگ آغاز می شود.نمی دانستند که توفان کار پروسپرو است، که قصد دارد کشتی را غرق کند و آن ها را به جزیره خود ببرد.پروسپروقصد دارد از دشمنان خود انتقام بگیرد و جایگاه خود را به عنوان دوک میلان بدست آورد.سرانجام ، با جادو ، ارعاب و فریبکاری ، پروسپرو در برنامه های خود موفق می شود.پروسپروبه قلمرو خود بازگردد ، افشاگری خیانت آنتونیو را انجام داد و ازدواج میراندا را با پسر پادشاه آلونسو ، شاهزاده فردیناند تضمین می کند.

کتاب راه بی سرانجام

100,000 تومان
معرفی کتاب راه بی سرانجام جنگ اوّل جهانی بیشتر به عنوان واقعه‌ای به یاد مانده است که به دلیل پایان دادن به عمر پاره‌ای از امپراتوری‌های بزرگ، زمینه‌ساز حیات مجدد گروهی از ملل کوچک‌تر و تشکیل یک رشته کشورهای جدید شد. اما جنگ اوّل جهانی جنبۀ دیگری داشت که بدان کمتر پرداخته شده است؛ یعنی پایان دادن به حیات نسبتاً مستقل پاره‌ای از ملل کوچک‌تر که در این فراز و نشیب همان حداقل موجودیت پیشین را نیز از دست داده و متلاشی شدند.راه بی‌سرانجام، نگاهی به سرگذشت آسوریان در جنگ جهانی اوّل مرور کوتاهی است بر این تجربۀ دردناک به گونه‌ای که در اسناد و گزارش‌های ایرانی منعکس شده‌اند.
سفارش:0
باقی مانده:1

ویتک (خرس قهرمان)

79,500 تومان
.. نويسنده‌ي مهاجر، ويسلاو لاسُتسکي، در اين کتاب داستان خرس قهوه‌اي معروف ايراني، "ويتک"، را روايت مي‌کند. زماني که سربازان گروهان بيست‌ودوم توپخانه‌ي ارتش لهستان در بحبوحه‌ي جنگ جهاني دوم از خاک ايران عبور مي‌کردند، ويتک را که در آن زمان توله‌خرس کوچکي بود از يک پسربچه‌ي ايراني خريدند و دور از چشم فرمانده‌هايشان با خود همراه کردند. ويتک همراه گروهان از ايران به عراق و سوريه و اردن و فلسطين سفر کرد و بالاخره از طريق مديترانه به ايتاليا رفت و آنجا در نبرد مونته‌کاسينو در برابر ارتش آلمان نازي و ايتاليا براي اولين بار در حمل گلوله‌هاي خمپاره به سربازان کمک کرد و الهام‌بخش نيروهاي متفقين شد. پس از پايان جنگ سربازان قرار گذاشتند تا زمان باز پس‌ گيري استقلال لهستان ويتک را موقتاً به باغ وحش شهر ادينبرا در اسکاتلند بسپارند. ولي لهستان سال‌ها در تصرف شوروي سابق باقي ماند و سرانجام ويتک در باغ وحش ادينبورگ از دنيا رفت.لهستاني‌هايي که در زمان جنگ جهاني دوم از خاک ايران عبور کردند هزاران شهروند معمولي و نظامياني بودند که پس از حمله‌ي اشغال لهستان توسط ارتش آلمان به خاک شوروي پناه برده بودند و حکومت وقت اتحاد جماهير شوروي آنها را به سيبري تبعيد کرده بود. بعداً بر اساس توافق دولت‌هاي انگلستان و آمريکا با شوروي قرار شد لهستاني‌ها آزاد شوند و از طريق ايران به نيروهاي متفقين در فلسطين و شمال آفريقا بپيوندند. از ميان آنها بعضي در ايران ماندند و تشکيل خانواده دادند و بعضي نيز بر اثر بيماري‌هاي مختلف درگذشتند و در شهرهاي بندرانزلي، تهران و اصفهان به خاک سپرده شدند. آرامستان لهستاني‌هاي تهران در منطقه‌ي دروازه دولاب خوابگاه ابدي 1892 شهروند و چندصد نظامي لهستاني است که در تهران درگذشتند

چشمهایش و ملکوت

110,000 تومان
کتاب چشمهایش و ملکوت نوشته جعفر مدرس صادقی توسط انتشارات مرکز با موضوع ادبیات، ادبیات داستانی، رمان، داستان های فارسی به چاپ رسیده است. بخشی از متن کتاب «بهرام صادقی نه اهل سیاست بود و نه هیچ سر و کاری با هیچ محفل و دار و دسته‌ای داشت. حتا کافه هم نمی‌رفت. قهوه‌خانه می‌رفت و به جاهای پرت و پلا. اما دوستان دلسوز و روشنفکری که در کمین او بودند او را پیدا کردند و به کافه‌ها بردند و به جلسه‌های ادبی و شعرخوانی و داستان‌خوانی کشاندند. هرچند این تلاش‌ها به جایی نرسید و اگر هم به جایی رسید، دوام چندانی پیدا نکرد. حتا وقتی که دوستان تصمیم گرفتند داستان‌های پراکنده‌ای را که در مجلّه‌های سخن و فردوسی و صدف و کتاب هفته چاپ کرده بود جمع و جور کنند و یک مجموعهٔ آبرومندی برای او ترتیب بدهند، خودِ او در دسترس نبود و در گرداوری و ویرایش متن داستان‌هایی که داشت چاپ می‌شد هیچ نظارت و مُراقبتی نکرد و هیچ نقشی نداشت. سالها پیش از انتشار این مجموعهٔ آبرومند و یکی دو ماه پیش از آن که دستنوشتهٔ «ملکوت» را به دست چاپ بدهد، در نامه‌ای به ابوالحسن نجفی می‌نویسد «به دنیای ذهنی خودم پناه برده‌ام» و از احساسی حرف می‌زند که از کودکی با او بوده است و این اواخر در وجودش به شدّت قوّت گرفته است. می‌گوید «از همان اوایل بچگی گاهی حس می‌کردم مثل این که روی زمین نیستم، یعنی به فاصلهٔ چند سانتی‌متر از خاک قدم برمی‌دارم...» و تعریف می‌کند که یک روز آفتابی که با خانواده رفته است باغ و دسته جمعی نشسته‌اند روی ایوانی که جوی آبی از کنارش می‌گذرد، ناگهان احساس می‌کند که سرش داغ شده و خودش را می‌بیند که سبک شده و از روی قالی بلند می‌شود و به هوا می‌رود. «همه چیز وضوح خودش را از دست داد و مه عجیب و غریبی سراسر باغ و گُلها و ایوان را گرفت و همه چیز حاشیه‌دار شد و من احساس کردم که وجودم از خودم مثل این که جدا شد و دیگر در دنیای پدر و مادرم و بچه‌ها و باغ نیستم، مثل این که به جای دیگری رفته‌ام... بعداً به من گفتند که تکانم داده بودند و من فوراً خوب شدم.» اما او هرگز خوب نشد. این واقعه هر چند سالی یک بار تکرار می‌شد و تا بزرگسالی و تا زمانی که این نامه را می‌نوشت و تا سالها بعد ادامه پیدا کرد. به قول خودش، احساس «بیگانگی» به «همه چیز» و تنهایی: «تنهای تنهایم. دیگر همه‌شان را شناخته‌ام... ولشان کن!» عین همین واقعه را در «ملکوت» از زبان «م.‌ ل.» روایت کرده است: «دوازده سال داشتم و با خانواده‌ام به باغ رفته بودیم. آن روز که در ایوان باغ نشستیم و من با گلهای سرخ باغچهٔ جلو ایوان بازی می‌کردم. جوی آب از کنار باغچه می‌گذشت و پونه‌های خودرو عطر خود را با نسیم تا دوردست می‌فرستادند، بچه‌ها پشت سرم به جست و خیز و بازی مشغول بودند و من باز هم از آنها کناره گرفته بودم. چیزی بود که مثل همیشه مرا بسوی انزوا و تنهایی می‌کشاند. ناگهان مادرم از قفا صدایم زد و در همین وقت بود که غنچه‌ای در انگشتانم له شد. دستم از تیغ خار آتش گرفت و من فریاد زدم می‌سوزد.... همه چیز زرد شد و پرده‌ای نگاهم را کدر کرد و مثل اینکه کمی از زمین بلند شدم. سرم گیج رفت و گرمای کشنده‌ای در سراسر بدنم لول خورد...» دکتر حاتم «ملکوت» هم که به دوست و دشمن و آشنا و بیگانه آمپول مرگ تزریق می‌کند، سرش پیر است و تنش جوان و میان مرگ و زندگی در نوسان است. می‌گوید «یک گوشهٔ بدنم مرا به زندگی می‌خواند و گوشهٔ دیگری به مرگ...» و می‌گوید «درد من این است. نمی‌دانم آسمان را قبول کنم یا زمین را... هر کدام برایم جاذبهٔ بخصوصی دارند...» احساس «انزوا» و «تنهایی» دوران کودکی به اندیشهٔ «مرگ» و «نیستی» در جوانی مُنجر شد. از همان سالهای آخر دبیرستان فکر خودکُشی در میان دوستان و همشاگردی‌ها قوّت گرفته بود. یک جور بازی و مسابقهٔ خودکُشی پیش آمده بود. منوچهر فاتحی یکی از دوستانی بود که چند بار تهدید به خودکُشی کرد، اما خودش را نکُشت. تا لب‌لب مُردن رفت، اما زنده و صحیح و سالم برگشت. یکی از همشاگردی‌ها همهٔ تقصیرها را به گردن معلّمی می‌اندازد که از رشت آمده بود و «اگزیستانسیالیست» بود و طرفداران فراوانی پیدا کرده بود. به این دار و دستهٔ ناامیدی که مُدام دم از خودکُشی می‌زدند «اگزی» می‌گفتند.» فهرست کتاب چشمهایش زمین هوا بزرگ علوی: ورق پاره ها و داستان های دیگر بهرام صادقی: قنقنه ها و داستان های دیگر یادداشت