بانوی پیشگو

170,000 تومان

جون فاستر، که سایه شوم یک مادرسالار بر گذشته‌اش سایه افکنده، تصمیم می‌گیرد نویسنده رمان‌های تاریخی عامه‌پسند شود و زندگی مستقلی آغاز کند اما سرخوردگی‌های مکرر عاطفی در نهایت او را به سوی سرنوشتی غریب سوق می‌دهد: چون او به این نتیجه می‌رسد که برای شروع دوباره زندگی ابتدا باید بمیرد.

ماجراهای این رمان میان صحنه‌هایی از گذشته و حال در حرکت است و از میان این بازگشت به عقب‌هاست که مخاطب با داستان قهرمان این داستان آشنا می‌شود و به زندگی گذشته او پی می‌برد. نویسنده در این رمان از روایتی چند لایه برای پیش بردن داستانش بهره می‌گیرد و موضوعات روانشناسانه، جنایی و عاشقانه را با هم درمی‌آمیزد.

مارگارت اتوود در این رمان گیرا و شاعرانه بار دیگر نشان می‌دهد که چرا او را در شمار برجسته‌ترین نویسندگان معاصر می‌دانند.

فقط 1 عدد در انبار موجود است

توضیحات

بانوی پیشگو

نویسنده
مارگارت‌ اتوود
مترجم
سهیل‌ سمی
نوبت چاپ ٤
تعداد صفحات ٤٢٤
نوع جلد شومیز
قطع رقعی
سال نشر ١٤٠١
سال چاپ اول ١٣٩١
موضوع
——-
نوع کاغذ بالکی
وزن ٣٠٧ گرم
شابک
9786002780126
توضیحات تکمیلی
وزن 0.307 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “بانوی پیشگو”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Samaneh Fathi
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

تناردیه را من کشتم

110,000 تومان

زنانگی مرز باریك و ناپیدایی است كه تا زن نباشی و خودت را درون آن محصور نبینی حسش نمی‌كنی. آن‌قدر ناپیداست كه گاهی ناخواسته از آن رد می‌شوی،‌ بی‌اعتنا به بهایی كه باید بابتش بپردازی، هرآنچه داری،‌ شاید همۀ زندگی‌ات را.

در كتاب تناردیه را من كشتم اثر عترت اسماعیلی، كه به تازگی روانه بازار شده، زن‌ها هركدام در مقطعی از زندگی‌شان خواسته‌اند یا مجبور شده‌اند از دایرۀ امن خود بیرون بیایند، تا از مرزی كه آن‌ها را از دنیای اطرافشان جدا كرده است رد شوند. روایت همۀ این گذرها در همۀ داستان‌ها در دنیای واقعی رخ نمی‌دهد،‌ و هستند زن‌هایی كه فقط در رؤیاهایشان همان می‌شوند كه می‌خواهند.

فضای متفاوت هركدام از قصه‌ها نشان می‌دهد نویسنده قصد دارد ما را با دنیایی چند بعدی آشنا كند، كه در هر بعد از آن زن‌ها بابت از مرز گذشتنشان بهای خاص خود را می‌پردازند.

تاریخ‌ ادبیات‌ ایران‌

45,000 تومان
این‌ کتاب‌ خلاصه‌ای‌ است‌ از دو مجلد اول‌ و دوم‌ کتاب‌ «تاریخ‌ ادبیات‌ در ایران‌» نوشته‌ همین‌ مولف‌. موضوع‌ این‌ مجلد ، تاریخ‌ ادبی‌ ایران‌ از آغاز عهد اسلامی‌ تا اوایل‌ قرن‌ هفتم‌ هجری‌ یعنی‌ تا دوران‌ حملات‌ تاتار و مغول‌ است‌.

عزازیل

380,000 تومان
عزازیل رمانی از یوسف زیدان مصری است، شامل سی طومار که از زبان سریانی به عربی ترجمه و در سال ٢٠٠٨ منتشر شد. طومارها در یک جعبۀ چوبی مهر و موم‌شده در خرابه‌های باستانی در نزدیکی حلب در سوریه و در وضعیت خوبی کشف شدند. وقایع این رمان در قرن پنجم میلادی در مصر علیا، اسکندریه و شمال سوریه رخ می‌دهد؛در فضای پس از پذیرش مسیحیت از جانب امپراتوری روم، کشمکش فرقه‌ای بزرگان کلیسا از یک سو و نوکیشان از سوی دیگر،و بت‌پرستی‌ای که رو به افول است. این رمان زندگی‌نامه هیپا راهب مسیحی مصری است که در دوره پرتلاطمی از تاریخ کلیسای مسیحی می‌زیست، دوره‌ای که اختلافات گسترده‌ای بین کلیساهای اصلی به دلیل اختلاف بر سر ماهیتشان به وجود آمد. این رمان برنده جایزه بوکر عربی در سال ٢٠٠٩ و جایزه بریتانیایی "آنوبی" برای بهترین رمان ترجمه‌شده به انگلیسی در سال ٢٠١٢ شد.

تمساح بودایی نیوزلندی محبوب من

2,000 تومان
این مجموعه از ٨ داستان کوتاه تشکیل شده است . داستان « صبح به خیر شادپری » اوج کسالت‌بار بودن و اندوه بی‌پایان یک زن را روایت می‌کند : « ساعت نزدیک ٦ صبح است ، ساعت ده باید بروم تشییع جنازه شوکت خانم . فکرشو بکن ؟ اونم مرد . بدبخت . . . خوشبخت . . . چه می‌دونم ؟ چی بگم ؟ بگم اونم راحت شد ؟ آخه یه زن ، نه اصلاً یه آدم ، اونم آدمی مثل اون ، مجبور باشه پنج سال با چشم کور تو یه خونه بی کولر و بی بخاری رو تخت بخوابه ، کم‌کم از زور درد پا نتونه راه بره . » دیگر داستانهای این مجموعه عبارتند از : باد ، باران ، برف ، خاک ، تمساح بودایی نیوزلندی محبوب من ، صبح به خیر شادپری ، ماهی‌ها ، مردی که مرد نبود و خون می‌چکید از قلبش و افلیا ، افلیا . . . . « از پله‌ها پایین می‌روند و دست همدیگر را می‌گیرند . اتاق انتظار ساکت است . موزاییک‌ها سفید و رگه رگه است . نور بی‌ حال مهتابی‌ها ، روی میزها و صندلی‌های تمیز افتاده است . برگ‌ها و گل‌های مصنوعی زیر باد کولر تکان می‌خورند . پشت میز پذیرش مردی مو جوگندمی نشسته است و از تلویزیونی که به دیوار روبرو چسبیده فوتبال نگاه می‌کند . » « آسیه نظام شهیدی » ساکن مشهد نویسنده‌ای است که با بیانی موجز و کوتاه حرف و خواسته‌های درونی‌اش را بیان می‌کند .

عشق و جنایت در سیسیل

3,900 تومان
بهمن فرزانه مترجم خوش ذوق و قریحه کتاب مشهور "صد سال تنهایی" اثر جاودانه مارکز کلمبیایی، این بار به سراغ یکی دیگر از نویسندگان ایتالیایی زاده سیسیل رفته و مشهورترین اثرش را با ترجمه‌ای روان و یکدست در اختیار خواننده ایرانی قرار داده است. "مارکی روکاوردینا" برای رهایی از آنچه شب و روزش را، افکارش را به اسارت گرفته است بسیار می‌کوشد، اما رهایی دور از دسترس می‌نماید و عشق و جنایت استوارتر از آن است که بتوان به انکارش برخاست. وی شخصاً به این امر اعتقاد پیدا نکرده بود، ولی آن همه جادو و جنبل آنطور که او اعمالش را می‌نامید، او را نگران آینده ساخته بود. حال جادو بود یا خیالبافی و یا توهم، به هر حال او را وحشت‌زده می‌کرد. آن هم درست در آن زمان... سیسیل جزیره پرماجرای ایتالیا این بار شاهد عشق و خشونت برخاسته از آن است. ‏

کوچه پریدخت

2,200 تومان
ببین روشنک‌جان، این کوچه‌ای که الآن آسفالت شده، قبلاً خاکی بود، کوچه پریدخت. این جوب آبی که این وسط ساختن و خشکه، قبلاً نبود، اما یک راه‌آب باریک بودش که می‌رفت ته این پارکی که قبلاً خاکی بود و ما توش گُل‌کوچیک بازی می‌کردیم. اون ساختمون شیشه‌ای که می‌گی شبیه ساختمون‌های فضاییه، قبلاً یه خونه آجری بود که توش حوض داشت و چند تا درخت انجیر و خرمالو، درست کر خونه بغلیش، همون آجریه رو می‌گم، اون خونه رسول‌ایناست، شیشه‌اییه هم خونه ماست.
قدیما، خیلی سالای پیش توی اون زمین خاکی، بچه‌های محل وول می‌خوردن. فوتبال بازی می‌کردیم، تیله‌بازی، هفت‌سنگ، دخترا لی‌لی بازی می‌کردن. اما حالا که پارک شده و این همه وسیله هم توش داره، پرنده هم پر نمی‌زنه. اون موقع‌ها عصر که می‌شد رسول با سنگ می‌زد به شیشه ما، می‌پریدیم توی کوچه می‌رفتیم تو اون زمین خاکی و تا شب که با کتک و داد و دعوا می‌کشیدنمون تو خونه، بازی می‌کردیم. بابای رسول مغازه عطاری داشت، اون مغازه‌ای که اون‌جاست و کرکره‌هاش پایینه، همونه. بزرگ‌تر که شدیم با رسول هفته‌ای یه بار می‌رفتیم سینما، یه فیلم می‌دیدیم و تا یه هفته بعدش هزار بار جای هنرپیشه‌هاش بازی می‌کردیم. از فیلمای فارسی گرفته تا «وسترن» و هندی و «بروس لی». خلاصه هر چی که بود. کم‌کم من شدم عشق فیلم، هفته‌ای چند بار می‌رفتم سینما و بعدش می‌اومدم واسه رسول تعریف می‌کردم.