بدبیاری‌های فردی تنگلز 2/ گاوچران قهرمان یا بزدل عنکبوتی؟

23,000 تومان

سفارش:0
باقی مانده:1

قسمتی از کتاب:

هوگو گفت: “دیدی! واسه من کاری نداشت.”

آن ها رفتند و من از پشت درخت بیرون آمدم. له و لورده شده بودم.

جسمم کم نبود، حالا روحم هم داغون شده بود.

وقتی رفتم خانه مامان فکر کرد یکی کتکم زده.

– کی این کار رو باهات کرد؟

وقتی گفتم کار خودم بوده باورش نشد. گفت: “هیچ کس نمی تونه این بلا رو سر خودش بیاره.”

چرا می تواند اگر از شیب صخره ای و پردرخت تپه ی مولگاری با دوچرخه بیاید پایین. آن هم با کله!

ولی این را به مامان نگفتم. فقط گفتم: “از دوچرخه افتادم.”

مامان سرش را تکان می داد و دور من می چرخید.

هرجا را نگاه می کرد یک زخم پیدا می کرد.

– چندبار از دوچرخه افتادی؟ هزار بار؟

همه جایم زخم و زیلی بود. مامان وان را با آب داغ و نمک پر کرد و من حمام کردم. خیلی حال داد.

گردن و شانه هایم شل شدند. مامان کمی بعد آمد توی حمام و گفت:

“امروز بعدازظهر مامان هوگو رو دیدم. خیلی خانم خوبیه. درباره ی اتفاق توی مدرسه با هم حرف زدیم.”

دوباره گردنم خشک شد و تیر کشید.

گفتم: “خب پس اونم از من متنفره؟ ها؟”

-نه اتفاقا! این طور نیست. راستی اون ها یه حیاط پشتی خیلی جالب دارن.

می دونستی توی قزاقستان که بودن توی یه دشت بزرگ زندگی می کردن و یه مزرعه ی پرورش اسب داشتن؟

فقط 1 عدد در انبار موجود است

توضیحات

بدبیاری‌های فردی تنگلز 2/ گاوچران قهرمان یا بزدل عنکبوتی؟

نویسنده
 جک برند
مترجم
اعظم مهدوی
نوبت چاپ
تعداد صفحات 120
نوع جلد —-
قطع
سال نشر
سال چاپ اول ——
موضوع
کودک و نوجوان
نوع کاغذ ——
وزن 0 گرم
شابک
9786008655190
توضیحات تکمیلی
وزن 0.5 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “بدبیاری‌های فردی تنگلز 2/ گاوچران قهرمان یا بزدل عنکبوتی؟”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

چند صفحه از کتاب

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: aisa
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

خط فاصله

6,000 تومان
روی میز یک کارد بود. همان که مادرم با آن گوشت تکه می‌کرد. بعد پدرم چرخید و تقریبا به نجوا رو به مادرم گفت: «قاچم کن.» مادرم گریه می‌کرد و پدر با اندوهی غیرقابل وصف از او می‌خواست قاچش کند؛ آن هم به دو قسمت مساوی. بعد نظرش عوض شد و گفت: «نه، چهار تیکه‌م کن.» نمی‌دانم آن دو تکه‌ی اضافی سهم که بود. بعد گفت: «فقط خواهشی از تو دارم و اینه که پوستم رو نکنی، چون فکر می‌کنم باید خیلی دردناک باشه.لطف کن تا زرد نشدم، تا نگندیدم، نصفم کن.» - از متن کتاب -

دفعه‌ی بعد، آتش: نامه‌ای از منطقه‌ای در ذهنم

48,000 تومان

معرفی کتاب دفعه‌ی بعد، آتش: نامه‌ای از منطقه‌ای در ذهنم

کتاب دفعه‌ی بعد، آتش، به‌عنوان پرفروش‌ترین کتاب ملی، دربردارنده‌ی انتقادات جیمز بالدوین در مورد نژادپرستی سفیدپوستان و تبعیض قائل شدن آنان نسبت به سیاه‌پوستان است. نویسنده در جستارهای این کتاب، هم تجربیات تلخ نوجوانی و جوانی خود را از زندگی در میان سفیدپوستان متعصب مطرح کرده و هم برخی بحث‌های نظری را درباره‌ی موضوع نژاد در تاریخ آمریکا و ارتباط آن با مذهب بیان کرده است. مطالعه‌ی این کتاب جامعه‌شناختی حقایق بسیاری را برایتان آشکار خواهد کرد.

درباره‌ی کتاب دفعه‌ی بعد، آتش

تبعیض و نژادپرستی، به‌ویژه علیه سیاه‌پوستان، پدیده‌‌های جدیدی نیستند. دست‌کم دویست سال است که بشر با این موضوعات سروکار داشته؛ گاه در آثار انتقادی و جامعه‌شناختی خود به مبارزه با آن‌ها برخاسته و گاه تصمیم گرفته برای حفظ منافع خود هم که شده، در برابر این بی‌عدالتی سکوت کند. نمی‌توان ادعا کرد تبعیض و نژادپرستی صرفاً محصولات جهان غرب هستند اما به‌جرأت می‌تواند گفت با کشورگشایی‌ها و استعمار کشورهای غربی، این دو مفهوم در سطح جهان هم بیشتر گسترش یافتند و هم وارد مراحل بحرانی شدند. از سال‌ها پیش تاکنون کتاب‌های فراوانی در نکوهش نژادپرستی و برای مبارزه با تبعیض نوشته شده‌اند. بخش گسترده‌ای از آن‌ها را اندیشمندان غربی نگاشته‌اند و تعدادی را نیز افرادی به نگارش درآورده‌اند که خود سال‌ها مورد تبعیض و بی‌عدالتی قرار گرفته بودند. کتاب دفعه‌ی بعد، آتش (The Fire Next Time) یکی از نمونه‌های درخشان کتاب‌های نوع دوم محسوب می‌شود که با قلم گیرا و لحن عصیان‌گر جیمز بالدوین (James Baldwin) نگاشته شده است. کتاب حاضر شامل دو جستار است که برای انتقاد از دیدگاه نژادپرستانه نسبت به سیاه‌پوستان نوشته شده‌اند.
سفارش:0
باقی مانده:1

دست به دهان، گاه‌شماری شکست‌های نخستین

38,000 تومان

معرفی کتاب دست به دهان

کتاب دست به دهان، نوشته پل آستر است که با ترجمه بهرنگ رجبی منتشر شده است. این کتاب روایت‌های جذاب و کوتاهی است که انتشارات چشمه برای مخاطب منتشر کرده است.

درباره کتاب دست به دهان

کتاب دست به دهان از روایت‌های واقعی زندگی پل استر است. خاطراتِ جالب و جذابی از این نویسنده، درباره‌ی زمانی که هنوز نویسنده  مشهوری نشده بود و به هر دری می زند تا کتابی چاپ کند و پولی به دست آورد و زنده بماند و زندگی کند. او کارهای بسیار متفاوتی را امتحان می‌کند از کارگری روی نفت‌کش تا مشارکت در پروژه‌های فیلم‌سازی یا ترجمه‌ی قانون اساسی ویتنام و … تا این که در نهایت پس از افت و خیزهای فراوان نویسنده می‌شود.

خواندن این کتاب تصویر متفاوتی از آستر و زندگی‌اش به خواننده می‌دهد.

خواندن کتاب دست به دهان را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

بخشی از کتاب دست به دهان

من حتا پیش از آن‌که بروم تو آمده بودم بیرون. پا به نوجوانی که گذاشتم دیگر به این نتیجه رسیده بودم که دنیای تجارت باید بی‌لطفِ حضورِ من روزگارش را بگذراند. آن‌موقع شاید بدترین حالم را داشتم، تحمّل‌ناپذیرترین حالم را، پریشان‌ترین حالم را. در آتشِ اشتیاقِ ایده‌آلیسمی نویافته می‌سوختم، و جدّیت‌های کمالی که پی‌اش بودم تبدیلم کرده بود به زاهدِ کوچولویی تحتِ کارآموزی. ظواهر بیرونی ثروت زده‌ام کرده بود، و هر نشانه‌ای از تظاهر را که پدر و مادرم به خانه می‌آوردند تحقیر می‌کردم. زندگی منصف نبود. بالاخره این حالی‌ام شده بود، و از آن‌جا که کشف خودم بود با تمامِ نیروی نهفته در یک کشف هم بهم ضربه زد. همچنان که ماه‌ها می‌گذشتند تطبیق دادن خوشبختی خودم با بدبختی بسیاری آدم‌های دیگر برایم سخت‌تر و سخت‌تر می‌شد. من چه کرده بودم که درخورِ آسایش و امتیازاتی باشم که بر سرم باریده بود؟ پدرم استطاعتش را داشت ــ همین ــ و این‌که او و مادرم سر پول باهم دعوا می‌کردند یا نمی‌کردند در مقایسه با این حقیقت که پیش از هر چیز آن‌ها پول داشتند که سرش دعوا کنند اهمیتِ اندکی داشت. هربار که مجبور بودم سوار اتومبیلِ خانوادگی‌مان شوم شرمسار می‌شدم ــ اتومبیلی آن‌همه پُرجلا و نو و گران، که چنان به‌وضوح دعوتی بود از جهان تا تحسین کند اوضاعِ ما چه‌قدر روبه‌راه است. همدلی من اما به‌تمامی با ستمدیده‌ها بود، با ندارها، با پایین‌دستی‌های نظمِ اجتماعی؛ و چنان اتومبیلی مرا از شرم سرشار می‌کرد ــ نه‌فقط شرم از خودم، بلکه از زندگی کردن در دنیایی که اجازه می‌داد چنین اتفاقاتی هم بیفتد. اولین شغل‌هایم حساب نیستند. پدر و مادرم هنوز به‌لحاظ مالی حمایتم می‌کردند و هیچ الزامی نداشتم روی پای خودم بایستم یا در دخل‌وخرجِ خانه سهمی داشته باشم. بنابراین فشاری نبود، و فشاری که نباشد هیچ‌وقت هیچ‌چیزِ مهمی هم نمی‌تواند به خطر بیفتد. از داشتنِ پولی که درمی‌آوردم خوشحال بودم اما هیچ‌وقت لازم نبود برای الزاماتِ معیشتی خرجش کنم، هیچ‌وقت لازم نبود نگران غذای سفره یا عقب افتادن اجاره باشم. این مشکلات بعدتر می‌آمدند سراغم. الان صرفاً بچه‌دبیرستانی‌یی بودم پی یک جفت بال، تا از آن‌جایی که بودم ببَرَدم.

فرهنگ، هنر و توسعه

قیمت اصلی: 95,000 تومان بود.قیمت فعلی: 75,000 تومان.

در بخشی از کتاب فرهنگ، هنر و توسعه می‌خوانیم

جامعه‌شناسان، مردم‌شناسان و تاریخ‌نگاران اغلب درخصوص بی‌توجّهی اقتصاددانان به فرهنگ در بررسی ‌عملکرد جوامع به‌طور اعم و فرایند توسعه به‌طور اخص اظهار‌نظر کرده‌اند. اگرچه می‌توانیم مثال‌های نقیضِ بسیار درخصوص غفلت اقتصاددانان از فرهنگ برشماریم، که دست‌کم با اَدم اسمیت، جان استیوارت میل یا آلفرد مارشال آغاز می‌شود؛ با این‌همه، به‌عنوان انتقادی کلّی، اتهام مورد بحث تاحدّ زیادی موجّه است. این غفلت (یا شاید به‌ کلامی صحیح‌تر، بی‌اعتنایی نسبی) ارزش جبران دارد، و اقتصاددانان می‌تو‌انند به‌نحوی ثمربخش به تأثیر فرهنگ بر اقتصاد و موضوع‌های اجتماعی بیشتر توجّه کنند. ضمن این‌که نهادهای توسعه مانند بانک جهانی، حتّا به این دلیل که چون به‌شکلی قاطع تحت نفوذ تفکّر اقتصاددانان و متخصّصان امور مالی‌اند، دست‌کم می‌توانند تاحدّی این غفلت را بازتاب دهند. به این ترتیب، شکّاکیت اقتصاددانان به نقش فرهنگ ممکن است به‌طور غیرمستقیم در نگرش‌ها و رویکردهای نهادهایی از قبیل بانک جهانی بازتاب یابد. جدا از این‌که غفلت مورد بحث تا چه حد جدّی است (و احتمالاً در این‌جا ارزیابی‌ها تفاوت دارد)، در تحلیل‌ توسعه، بُعد فرهنگی توسعه مستلزم بررسی دقیق‌تری است. مطالعه‌ی شیوه‌های متفاوت که می‌تواند بسیار متنوّع باشد به این دلیل اهمیّت دارد که در آن فرهنگ باید در بررسی چالش‌های توسعه، و در ارزیابی مقتضیات راهبردهای صحیح اقتصادی در نظر گرفته شود. با توجّه به‌ عنوان کتابی مهم و فوق‌العاده موفّق به سرپرستی و ویراستاری مشترک لارنس هریسن و سمیوئل هانتینگتن، موضوع این نیست که آیا فرهنگ اهمیّت دارد. به‌دلیل تأثیر فراگیر آن بر حیات انسان، فرهنگ باید اهمیّت داشته باشد. موضوع چه‌گونگی اهمیّت فرهنگ است نه این‌که آیا فرهنگ اهمیّت دارد. فرهنگ به چه شیوه‌های گوناگونی ممکن است بر توسعه اثر بگذارد؟ این تأثیرات را به چه نحو می‌توان بهتر دریافت، و سیاست‌های توسعه‌ را که صحیح به‌نظر می‌رسد، ممکن است به چه شیوه‌ای اصلاح کنند یا تغییر دهند؟

ملکه‌ی سایه‌ها: کودکانه‌های بامداد

19,000 تومان

معرفی کتاب ملکه ی سایه ها اثر احمد شاملو

داستان «ملکه سایه ها» داستان برادر و خواهری است که یک روز لب پنجره نشسته اند و خواهر آرزو می کند که ای کاش کبوتری می شد و می توانست پرواز کند. برادرش به او می گوید این که کاری ندارد، اگر واقعا می خواهی پرواز کنی آرزو کن، کبوتر می شوی.
خواهر کبوتر می شود و از پنجره پر می کشد و می رود اما برادر تنها می ماند و به دنبال خواهرش می گردد. همه جنگل و دور و اطراف را به جست وجوی خواهرش که پرنده ای شده و تاجی روی سرش است می گردد اما او را پیدا نمی کند.
سفارش:0
باقی مانده:2

غريبه

150,000 تومان

در بخشی از کتاب غریبه می‌خوانیم

درِ ماشین محکم بسته می‌شود. ماشین را با نگاهم دنبال می‌کنم که از راه فرعی می‌راند و وارد جاده می‌شود. این بیرون ظلمات است و چشم چشم را نمی‌بیند. صدای جیرجیرک‌ها و موجودات شب‌زی از لای بوته‌های کانولا شنیده می‌شود. نگاهی به دوروبرم می‌اندازم. من این‌جا بزرگ شده‌ام. تمام دنیایم در این‌جا خلاصه می‌شود و هیچ‌وقت کنجکاوی چندانی به دنیای بیرون نداشته‌ام. هرگز فکرش را هم نمی‌کردم که ممکن است روزی سروکارم به دنیاهای ناشناخته بیفتد. به آسمان پُرستاره‌ی بالای سرم نگاه می‌کنم. همان آسمان پُرستاره‌ی همیشگی. تمام عمرم به این آسمان پُرستاره‌ چشم دوخته‌ام. تنها آسمانی که تابه‌حال دیده‌ام. تمام آن ستاره‌ها، ماهواره‌ها، ماه. می‌دانم که ماه بسیار دور است. اما امشب خیلی عجیب به نظر می‌رسد. تابه‌حال هیچ‌وقت به‌اش فکر نکرده بودم، اما اگر من می‌توانم همه‌ی این‌ها تمام ستاره‌ها و ماه را از این‌جا با چشمان خودم ببینم، آیا این خودش مفهوم فاصله را زیر سؤال نمی‌برد؟ به داخل خانه که برمی‌گردم همه‌جا سوت‌وکور است. هِن باید خواب باشد. این کارش کمی عجیب است. یعنی بدون این‌که منتظر بماند تا کمی درباره‌ی آن‌چه رُخ داده گپ بزنیم رفته بالا و خوابیده؟ لابد خیلی خسته است. دلیل دیگری نمی‌تواند داشته باشد. یک ناآشنا با خبرهایی باورنکردنی، بدون اطلاع قبلی، ناگهان دم‌در خانه‌ی ما ظاهر شد. پس درک می‌کنم اگر هِن خسته شده باشد. چراغ اتاق‌نشیمن را خاموش می‌کنم. لیوان خالی آب و بطری آبجو را از روی میز برمی‌دارم و به آشپزخانه می‌برم و روی کابینت کنار سینک می‌گذارم. درِ یخچال را باز می‌کنم، نگاهی به داخلش می‌اندازم، اما چیزی برنمی‌دارم. هوای خنکی که از داخل یخچال بیرون می‌زند احساس خوشایندی دارد. در تاریکی از پله‌ها بالا می‌روم. روی هر پله می‌ایستم و به قاب عکس‌های روی دیوار نگاه می‌کنم. یادم نیست آخرین‌بار کِی این کار را کردم: این‌که روی پله‌ها بایستم و به این عکس‌ها نگاه کنم. به خاطر نبودِ نور مجبورم به دیوار نزدیک‌تر شوم. سه قاب‌ عکس کنار هم از دیوار آویخته شده: یک عکس از من و هِن با همدیگر و دو عکس هم از هر کدام از ما به‌تنهایی.