بهار را باور کن (جیبی)
12,500 تومان
کتاب بهار را باور کن اثر فریدون مشیری نشر چشمه
کتاب بهار را باور کن اثر فریدون مشیری نشر چشمه
بهترین بهترین من
زرد و نیلی و بنفش
سبز و آبی و کبود!
با بنفشه ها نشسته ام،
سال های سال،
صبح های زود.
در کنار چشمه ی سحر
سر نهاده روی شانه های یکدگر
گیسوان خیسشان به دست باد،
چهره ها نهفته در پناه سایه های شرم،
رنگ ها شکفته در زلال عطرهای گرم،
می تراود از سکوت دلپذیرشان،
بهترین ترانه،
بهترین سرود!
مخمل نگاه این بنفشه ها،
می برد مرا سبک تر از نسیم،
از بنفشه زار باغچه،
تا بنفشه زار چشم تو-که رسته در کنار هم-
زرد و نیلی و بنفش
سبز و آبی و کبود…
فقط 2 عدد در انبار موجود است
بهار را باور کن (جیبی)
نویسنده |
فریدون مشیری
|
مترجم |
—-
|
نوبت چاپ | 15 |
تعداد صفحات | 104 |
نوع جلد | شومیز |
قطع | رقعی |
سال نشر | 1399 |
سال چاپ اول | —— |
موضوع |
ادبیات
|
نوع کاغذ | —— |
وزن | 0 گرم |
شابک |
9789643622299
|
وزن | 0.0 کیلوگرم |
---|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: aisa
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
تام گیتس 15/ کدام هیولا؟
زيرآفتاب خوش خيال
معرفی کتاب زیر آفتاب خوش خیال عصر
جیران گاهان در کتاب زیر آفتاب خوش خیال عصر به روایت ازدواج دختری یهودی به نام مونا با مردی مسلمان میپردازد و مسائل و مشکلات زندگی این دو زوج را قبل و بعد از ازدواج به تصویر میکشد. این اثر که اولین رمان جیران گاهان، نویسنده جوان ایرانی است، در سال 1389 موفق به کسب جایزه بهترین رمان اول بنیاد گلشیری شده است. مونا دختری یهودی است که علیرغم عرف و دینی که دارد به پسری مسلمان که استاد موسیقی است، علاقهمند میشود و همین موضوع باعث میشود تا خانوادهاش او را طرد کنند. اما مونا از عشقش دست برنمیدارد و به خاطر شهریار به ظاهر مسلمان شده و با او ازدواج میکند. پس از مدتی که از زندگی زناشویی مونا و شهریار میگذرد، دچار مشکل شده و رابطهشان به جدایی ختم میشود. مونا مجبور میشود به تنهایی زندگی کند و یک روز با تماس خواهرش و اطلاع از بیماری مادرشان باعث میشود تا مونا شروع به مرور وقایع گذشته کند. جیران گاهان هنگام نگارش، نگاهی بیطرفانه به داستان داشته و از افراط و تفریط دوری میکند. همین موضوع سبب میشود تا روایت داستان باورپذیرتر جلوه کند. او در روایتش از شیوه جریان سیال ذهن استفاده کرده اما آن را به گونهای بکار برده است که شما را گیج نمیکند. زیباترین و در عین حال قابل تقدیرترین جنبه کتاب زیر آفتاب خوشخیال عصر آن است که از رائهی چهرهی سیاه یا سفید به شخصیتهای داستان پرهیز شده است. چهرهی خانوادهی مونا که کلیمی هستند به صورتی انسانی به تصویر کشیده شده است و هیچ کدام از آنان یکسره خوب یا یکسره بد نیستند. تمام شخصیتهای داستان از جمله مونا و شهریار جنبههای مثبت و منفی دارند. حتی در روند داستان اشارهای به پیشداوریهای پدر و مادر شهریار در رابطه با کلیمیان میشود. از ظرایف قابل احترام این کتاب نیز میتوان به عدم تجانس فرهنگی در بین خانوادههای این زوج اشاره کرد. عدم پذیرش کامل مونا از سوی خانوادهی شهریار گرمای رابطهی عاطفی این دو نفر را سرد کرده و به گونهای روایت میشود که گویی جدایی آنها به دلیل این عدم تجانس فرهنگی و پیشداوریهای ذهنی از پیش رقم خورده است. با اینکه شهریار در روند داستان، تلاشش را برای شناخت بهتر فرهنگ خانواده مونا میکند اما رفته رفته این تمایل به شناخت کم شده و جایش را به رفتاری آمرانه و مردسالارانه میدهد. در بخشی از کتاب زیر آفتاب خوشخیال عصر میخوانیم: شیشه شور را از روی هرهی پنجره برمیدارد. دمپاییها را به نوبت میکند و روی هره میرود. وزنش را روی پنجره میاندازد. شیشه شور را فشار میدهد. قطرههای ریز آب روی شیشه پخش میشوند. بوی تمیزی دماغش را پر میکند. روزنامه را روی سطح بیرنگ، محکم بالا و پایین میکشد. پشت قطرههای آب و کف، کوچه خالی است. نه زنی، نه مردی، نه گربهای، نه بچهای. کوچه خوابیده. یکی دو ساعت دیگر خیابان پر میشود از مامانها که سرشان را از در ورودی آپارتمانها بیرون میآورند و سر بچهها داد میکشند. پسربچهها که گلکوچیک بازی میکنند و دختر بچهها که دم در خانهی همدیگر میپلکند. فقط یک دختر مومشکی با پسرها فوتبال بازی میکند. آنقدر ریزه است که خودش را چابک از لا به لای پسرها رد میکند و شوت میزند توی دروازهی زپرتی که میگذارند وسط کوچه. موسی و ادنا عاشق فوتبال بودند. مامان نمیگذاشت بروند توی کوچه. میگفت: «لازم نکرده با این گوییمها بازی کنین واسهی من.» موسی توی خانه رژه میرفت و میگفت: «حرفم باهاشون نباید زد. چه برسه به فوتبال بازی کردن.» این کلمه را تازه یاد گرفته بود. تا چند ماه همهچیز و همهکس مزخرف بودند. مسئلههای ریاضی، پسرهای گوییم همسایه، ماهیهایی که هر از گاهی توی حوض جان میدادند، روی آب بیحرکت بالا آمدند و چپه میشدند، و شلوار پارهاش که هرچه مامان میدوخت هفته بعد دوباره خشتکش جر میخورد. ادنا ولی دور از چشم مامان توی کوچه میپرید. مخصوصاً وقتهایی که مامان تو زیرزمین بود. او لب حوض مینشست و با انگشتهای پایش بازی میکرد. شصت پای چپ با راست احوالپرسی میکرد و بهش شبات شالم میگفت.بیپناه
معرفی کتاب بیپناه
کتاب بیپناه ششمین اثر نویسنده فرانسوی اولیویه آدام است که در سال 2007 موفق به کسب دو جایزه ادبی در کشور فرانسه شد. این کتاب داستان زنی را بازگو میکند که در منطقهای دورافتاده، روزگار سخت و کسالتباری را میگذراند، اما پناه آوردن چند مهاجر از کشورهای آسیایی و آفریقایی به همسایگی او ماجراهای جالبی را برایش رقم میزند. درباره کتاب بیپناه: این کتاب از سرخوردگیها، تنهاییها و بیپناهیهای انسانها روایت میکند. شخصیت اصلی کتاب بیپناه (À l'abri de rien) زن میانسال و افسردهای به نام ماری است که در منطقهای دوردست در فرانسه به نام جنگل کاله به تنهایی زندگی میکند. ماری دیگر از زندگی خود لذت نمیبرد و هیچ چیز او را خوشحال نمیکند و زندگیاش کاملا یکنواخت شده است تا اینکه حضور پناهجویانی از کشورهای مختلف خاورمیانه و آفریقا که با رویای رفتن به انگلیس به طور موقت آنجا ساکن میشوند، زندگی ماری را دگرگون میکند. این مهاجران خیال ساختن زندگی نو در کشور جدیدی را در سر میپرورانندآنها و ماری ارتباط خوبی با هم برقرار میکنند. ماری با کمک کردن و هم صحبتی با مهاجران حالش بهتر میشود و نشاط پیدا میکند اما به زودی همه چیز دوباره رنگ و روی زیبایش را از دست میدهد. فیلم فرانسویزبان «مامان دیوانه است (Maman est folle)» اقتباسی از این رمان است که جایزه بهترین فیلمنامه فستیوال روشل را به دست آورد. اولیویه آدام درباره خلق رمان بیپناه میگوید: «سرانجام پس از چهارسال مجادلههای درونی خود بالاخره مجبور به نوشتن این کتاب شدم اما از همان ابتدا شخصیت ماری را همراه خود میدیدم.» آنچه که به خوبی عیان است تسلط آدام و بینش او نسبت به مشکلات فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی است که در کشورش میگذرد و آگاهی او نسبت به مشکلاتی که مهاجران با آنها دست و پنجه نرم میکنند. او به خوبی توانسته است گوشهای از این مسائل را به دور از هر گونه شعار زدگی و مبالغهای به تصویر بکشد.غرامت مضاعف
«والتر»، راوی اولشخص داستان، کارمند باسابقه و کاربلد یک شرکت بیمه در کالیفرنیا است. او روایتش را با این جملات آغاز میکند:
«با ماشین رفتم گلِندل تا سهتا رانندهی کامیونِ تازه به بیمهنامهی یه شرکت آبجوسازی اضافه کنم که مورد تمدیدیهی هالیوودلند یادم اومد. گفتم اونجا هم برم.
این جوری شد که پا گذاشتم تو اون «خونهی مرگ»، دربارهش تو روزنامهها خوندهین. وقتی من دیدمش اصلا شبیه «خونهی مرگ» نبود. صرفاً یه خونه به سبک اسپانیایی بود، شبیه باقیشون تو کالیفرنیا، دیوارهای سفید، سقفِ سفالی قرمز، یه طرفش حیاط.»
این جملات آغازین، با ضربآهنگ مناسبی که دارد بدون شک خوانندهی علاقمند را سریعاً به داخل داستان میکشاند و البته حاوی چند نکتهی مهم نیز هست. اول اینکه شخصیت اصلی همانگونه که در حال انجام امور متداول و روزمرهی خود است؛ همچون تهسیگاری که در جوی کنار خیابان روی آب حرکت میکند، ناگهان داخل گردابی میشود که سرنوشت او را تغییر میدهد.
این نوع وارد شدن به ماجرا یا به عبارتی تخطی از محدودههای حرفهای یا قانونی یا اخلاقی را در عمدهی آثار این سبک میبینیم، مثلاً در رمان قبلی همین نویسنده یعنی «پستچی همیشه دوبار زنگ میزند». در آنجا هم شخصیت اصلی ناخواسته و اتفاقی وارد مکانی میشود که به قول خودش بتواند غذای مجانی گیر بیاورد اما در واقع وارد مسیری میشود که او را به یک قاتل تبدیل میکند.
نکته دوم مکمل نکته اول است! اگر در اولی ما با شخصیتهایی روبرو هستیم که قبل از ماجرا شبیه آدمهای معمول دیگر هستند (گانگستر و جانی بالفطره نیستند) در دومی با مکانهایی روبرو میشویم که با مکانهای مشابه دیگر تفاوتی ندارند.
در اینجا خانهی مرگ با آن توصیفاتی که در روزنامهها به آن پرداخته شده کاملاً همان است که در مناطق مشابه وجود دارد و اینطور نیست که یک محیط بهصورت مستقل بتواند جرم و جنایت بزایاند.
حال اگر آدم همین آدمِ معمول است و محیط هم همان، چه چیز یا چیزهایی موجبات وقوع «قتل» را فراهم میکند!؟ در ادامه به این داستان بیشتر خواهم پرداخت.
پیش از آن همانند کتاب «پستچی...» لازم است بگویم کار نویسنده حداقل در این دو کتاب بهگونهایست که انگار هیچ چیز اضافهای وجود ندارد؛ نثری بدون حشو و زواید و کاری فاقد گوشههای تیز که خواننده را اذیت کند. لذا این کتاب را به علاقمندان داستانهای جنایی توصیه میکنم.
در واقع اگر بخواهیم در مقابل این پرسش که «سبک نوآر چیست؟» خودمان را به دردسر نیاندازیم، یک راهحل این است که بگوییم همین دو کتاب را بخوانید تا با مختصات این سبک آشنا شوید! شخصیتی تنها که قهرمان نیست، به خاطر جاهطلبی و اعتماد به نفس بالا در مقابل محرکهایی نظیر طمع و اغواگری، از محدودههای اخلاقی و قانونی خارج شده و در جهنمی خودساخته فرو میرود و رویای آمریکایی به تراژدی آمریکایی تبدیل میشود.
تام گیتس 10/ مهارتهای خفن (تقریباً)
تاریخ فلسفهی راتلج (جلد پنجم): فلسفهی بریتانیایی و عصر روشنگری
معرفی کتاب تاریخ فلسفهی راتلج - جلد پنجم: فلسفهی بریتانیایی و عصر روشنگری
کتاب تاریخ فلسفهی راتلج - جلد پنجم: فلسفهی بریتانیایی و عصر روشنگری، به تحولات فلسفی قرن هجدهم میلادی اختصاص دارد و میکوشد از تأثیر عصر روشنگری بر اندیشهی آن دوران بگوید. این کتاب ضمن تشریح معنای روشنگری و فلسفهی بریتانیایی، رابطهی متقابل آن با روشنگری فرانسوی و آلمانی را توضیح میدهد و مکتب و ایدههای فیلسوفانی همچون جان لاک، نیوتون و هیوم را مرور میکند. ویراستاری این جلد بر عهدهی استوارت براون بوده است.دربارهی کتاب تاریخ فلسفهی راتلج - جلد پنجم: فلسفهی بریتانیایی و عصر روشنگری
با وقوع رنسانس بسیاری از افکار و ایدههای انسان تغییر کرد و زندگی شکل جدیدی به خود گرفت، اما فلسفهی مسیحیت و ایدههای مذهبی همچنان وجود داشتند. با وجود تفاوتهای ماهویای که رنسانس و قرونوسطی داشتند، برخی مشابهتها میان این دو دوره وجود داشت. ظهور عقلگرایی در دورهی دوم رنسانس بود که باعث تحولات بزرگ این عصر شد و تا حدی مسیحیت را به حاشیه راند. عقلباوران، مبنای همهچیز را خرد و عقل انسان گذاشتند و معتقد بودند به این شکل میتوان به کنه حقیقت پی برد. موتور محرکهی اصلی عقلباوری و آنچه آن را به پیش میبرد، علم بود. دکارت یکی از مهمترین دانشمندان و متفکرین قرن هفدهم، از پیشروان این مکتب فکری محسوب میشد. ماحصل افکار و تلاشهای او و دیگر عقلگرایان، در دهههای پایانی قرن هفدهم بروز کرد؛ در قالب جنبشی بزرگ که به نام روشنگری معروف شد. روشنگری که بر سه مفهوم اندیشه، انسانگرایی و مدارا تأکید میکرد، از بریتانیا و با دانشمند-فیلسوفهایی مثل نیوتون آغاز شد، به آلمان رفت و در نهایت، در فرانسه به اوج خود رسید. کتاب تاریخ فلسفهی راتلج - جلد پنجم: فلسفهی بریتانیایی و عصر روشنگری (Routledge History of Philosophy Volume V) به تحولات اواخر قرن هفدهم و قرن هجدهم میپردازد و اتفاقات عصر روشنگری را بررسی مینماید. کتاب مباحثش را از علم و فلسفهی بریتانیایی آغاز میکند که در حقیقت خاستگاه عصر روشنگری است و به دنبال آن، مهمترین ایدهپردازان این جنبش یعنی نیوتون، جان لاک، برکلی و هیوم را معرفی میکند و افکارشان را توضیح میدهد. بسیاری از محققین، روشنگری را نه یک کل منسجم، که بیشتر پدیداری فرهنگی و متنوع میدانند. عصر روشنگری در طول بیش از صدسال، پدیدههای فرهنگی متفاوت و فلسفههای مختلفی را به خود دید. گرچه همهی آنها سعی داشتند به اصولی مشترک پایبند باشند، ولی در نگرش و جزئیات و ایده متفاوت بودند. بهعنوان نمونه، فلسفهی روشنگری را دنبالهی عقلگرایی میدانند، اما برخی تاریخشناسان جان لاک و هیوم را از دکارت و اسپینوزا متمایز میکنند و اعتقاد دارند اینان بیشتر تجربهگرا بودند تا عقلگرا. باوجود این تکثر و پراکندگی، نکتهی برجستهی دوران روشنگری این بود که پدیدهها در تعامل با یکدیگر قرار داشتند و عمیقاً بر هم تأثیرگذار بودند. ایرلندیها انگلیسیها را متأثر کردند، فرانسویها ایدههای جان لاک انگلیسی را گرفتند و در نهایت به خود انگلیسیها پس دادند. کتاب تاریخ فلسفهی راتلج - جلد پنجم: فلسفهی بریتانیایی و عصر روشنگری (British Empiricism and the Enlightenment)، بهتفصیل این تأثیرات متقابل بین فلسفههای روشنگری و تنوع آنها را بررسی میکند. این کتاب پس از عنوان کردن فلسفهی نیوتون، نظریهی سیاسی جان لاک و فلسفهی اخلاق و سیاست هیوم، به سراغ روشنگری فرانسه میرود و از جریانهای شاخص آن مثل مادیگرایی، علم، جبرگرایی و دئیسم صحبت میکند. در ادامه نیز تفکر آلمانی و رابطهی متقابل آلمان و انگلستان بررسی میشود.محصولات مشابه
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-هنر مفهومی و دستساخته
بسیاری از علاقهمندان به فلسفه در ایران که با فضای مجازی بیگانه نیستند نام دانشنامه فلسفه استنفورد را شنیدهاند و چه بسا از این مجموعه کم نظیر بهره هم برده باشند. این دانشنامه حاصل طرحی است که اجرای آن در سال ١٩٩٥ در دانشگاه استنفورد آغاز شد و همچنان ادامه دارد. این مجموعه از مدخلهای مناسبی برای ورود به گسترههای متنوع فلسفی برخوردار است و کسی که میخواهد برای اولین بار با مسأله یا مبحثی در فلسفه آشنا شود، یکی از گزینههای راهگشایی که پیش رو دارد این است که ابتدا به سراغ مدخل یا مدخلهای مربوط به آن در این دانشنامه برود.
نگارش، تدوین و انتشار مدخلهای دانشنامه فلسفه استنفورد به سرپرستی "دکتر ادوارد. ن. زالتا" افزون بر اینکه پیوندی فراگیر میان فضای دانشگاهی و عرصه عمومی برقرار کرده، ویژگیهای درخور توجه دیگری هم دارد و آن اینکه این دانشنامه به ویژه به کار دانشجویان و محققانی میآید که میخواهند در زمینهای خاص پژوهش کنند. ترجمه و انتشار تدریجی این دانشنامه به زبان فارسی و فراهم کردن امکان مواجهه شمار هرچه بیشتری از خوانندگان علاقهمند با آن از جمله اهدافی بوده که چه بسا مورد نظر بانیان این طرح بوده لذا "انتشارات ققنوس" با همکاری گروهی از مترجمان به سرپرستی "دکترمسعودعلیا" و با کسب اجازه از گردانندگان دانشنامه فلسفه استنفورد (SEP) اقدام به ترجمه و انتشار این دانشنامه مینماید و امیدوار است چاپ این مجموعه استمرار پیدا کند.دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-هگل
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-معنای زندگی
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-زيبایشناسی هگل
آدمکش کور
دانشنامه فلسفه استنفورد 5: زیباییشناسی
نویسنده | استنفورد |
مترجم | مسعود علیا |
تعداد صفحات | ٦٨٠ |
قطع | وزیری |
سال نشر | ١٤٠١ |
موضوع | فلسفه |
نوع کاغذ | تحریر |
وزن | ١٣٥٤ |
شابک | ٧ -٤٦٣-٠٤٠-٦٢٢- ٩٧٨ |
نوع جلد | گالینگور روکشدار |
دانشنامه فلسفه استنفور 1: زیباییشناسی آلمانی
نویسنده | پل گایر، هانا گینزبورگ، استیون هولگِیت، ایئن تامسون و نیکولاس دیوی |
مترجم | سید مسعود حسینی، داود میرزایی، گلنار نریمانی و وحید غلامیپورفرد |
سرپرست و ویراستار مجموعه | مسعود علیا |
نوبت چاپ | ٣ |
سال نشر | ١٤٠٢ |
سال چاپ اول | ١٣٩٩ |
تعداد صفحات | ٥٣٦ |
نوع جلد | گالینگور روکشدار |
قطع | رقعی |
موضوع | فلسفه |
نوع کاغذ | تحریر |
شابک | ٦ -٣٤٥-٠٤٠-٦٢٢- ٩٧٨ |
وزن | ٧٨٨ |
تولید کننده | ققنوس |
دانشنامه فلسفه استنفورد 3: شاخهها و مکتبها
نویسنده | استنفورد |
مترجم | مسعود علیا |
نوبت چاپ | ٢ |
تعداد صفحات | ٧٣٥ |
سال نشر | ١٤٠١ |
نوع جلد | گالینگور روکشدار |
موضوع | فلسفه |
نوع کاغذ | تحریر |
قطع | رقعی |
وزن | ٨٩٧ |
شابک | ٦ -٣٩٠-٠٤٠-٦٢٢- ٩٧٨ |
تولید کننده | ققنوس |
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.