بهار زندگی در زمستان تهران
98,000 تومان
معرفی کتاب بهار زندگی در زمستان تهران
از کنار قبر کمالالملک گذشتم و پا به دورن مقبرهی عطار گذاشتم. به محض ورود، چشمم به سنگنبشتهای کهن افتاد که بر سر مزارِ عطار به حال ایستاده نمایان بود. سنگنبشتهی سیاه و کهن گویی مرا در خود کشید و به ژرفای تاریخ فرو برد. لحظهای حس کردم کسی که در آن گور آرمیده از اجداد من است؛ رگ و ریشهی من است؛ هویت من است؛ خود من است! احساس غنا و نشاط و آرامشی ابدی و مطلق کردم. غرق در این احساس از مقبره بیرون زدم. اردیبهشتماه بود. سبزهها رسته، گلها شکفته، شکوفهها بردمیده و درختان سبزفام سر به آسمان داشتند و مرغان و بلبلان بر فراز آنها از نغمه و آواز غوغایی به پا کرده بودند. زیر سایهی صبحگاهی درختان گام زدم و سر به آسمان زلال و آبی داشتم. وصف آن حال لطیف و نشاط و شکوه آن از توانم خارج است.
بهار زندگی در زمستان تهران – انتشارات نی
فقط 1 عدد در انبار موجود است
نویسنده |
احمد زیدآبادی
|
مترجم | —— |
نوبت چاپ | 8 |
تعداد صفحات |
272
|
نوع جلد |
شومیز
|
قطع |
رقعی
|
سال نشر | —— |
سال چاپ اول | —— |
موضوع | سرگذشت و خاطرات؛ تاریخ |
نوع کاغذ | —— |
وزن | 270 گرم |
شابک | 9789641855705 |
وزن | 0.270 کیلوگرم |
---|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: Ali
- نشانی:
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
شاهکارهای ادبی مصور 8… ماجراهای تام سایر
کتاب من مردم هستم
تشیع، همبستگی و مخاطره هویتگرایی (ادوار اجتماعی فعالیتهای خیریهٔ نهاد دین)
معرفی کتاب تشیع، همبستگی و مخاطره هویتگرایی (ادوار اجتماعی فعالیتهای خیریهٔ نهاد دین)
من و تو
در بخشی از کتاب من و تو میخوانیم
با بازوهایی حلقهزده دور چوباسکیها ساک کفشها در دست و کولهپشتی به دوش، مادر را دیدم که دور میزد. با او خداحافظی و صبر کردم تا بیامو روی پُل ناپدید شود. مستقیم به سمت خیابان ماتزینی رفتم. ساختمان رای را رد کردم. در پنجاهقدمی خیابان لانا سرعتم را کم کردم. قلبم بهشدت میزد. دهانم تلخ بود؛ انگار یک رشته مس لیس زده باشم. آنهمه بار جلوِ حرکتم را میگرفت و درون کاپشنم مثل سونا شده بود. وقتی به تقاطع رسیدم، سرم را به گوشهی دیگر چرخاندم. آن انتها، روبهروی کلیسایی مدرن، یک مرسدس شاسیبلند بود. السیا رونکانتو، مادرش، سومرو و اسکار توماسی را دیدم که داشتند چمدانها را در صندوقعقب جا میدادند. یک ولوو با یک جفت چوباسکی روی سقفش کنار شاسیبلند ایستاد و ربکاردو دوبوسز از آن خارج شد و از کنار بقیه گذشت. کمی بعد پدر دوبوسز هم خارج شد. خودم را عقب کشیدم، روبهروی دیوار. به چوباسکیها تکیه دادم و کاپشنم را باز کردم. مادر السیا و پدر دوبوسز داشتند چوباسکیها را روی سقف مرسدس محکم میکردند. السیا و اسکار توماسی با موبایل حرف میزدند. سومرو میپرید و ادای مشت زدن به دوبوسز را درمیآورد. مدتی طول کشید تا آماده شوند. مادر السیا از دست بچههایی که کمک نمیکردند، عصبانی بود. سومرو روی سقف ماشین پرید تا چوباسکیها را بررسی کند و سرانجام راه افتادند. در طول مسیر در تراموا با آن چوبها و کفشهای اسکی، فشرده میان کارمندان کتوشلواری، مادران و بچههایی که به مدرسه میرفتند، احساس حماقت میکردم. میشد چشمهایم را ببندم و خیال کنم در تلهکابینم. بین السیا، اسکار توماسی، دوبوسز و سومری. میتوانستم بوی کرهی کاکائو را از میان کرمهای برنزکننده بشنوم. میخندیدیم و با هُل دادنِ همدیگر از کابین بیرون میآمدیم.می توانم یک من دیگر بسازم؟ – مجموعه فیلسوف کوچک (جلد ۲)
موش کتابخانه ۳… کشف کردن دنیا
محصولات مشابه
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-تاریخ هستی شناسی هنر
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-فلسفۀ شوخی
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-دوستی
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-معنای زندگی
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-پدیدارشناسی
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-زيبایشناسی هگل
آدمکش کور
دانشنامه فلسفه استنفورد 5: زیباییشناسی
نویسنده | استنفورد |
مترجم | مسعود علیا |
تعداد صفحات | ٦٨٠ |
قطع | وزیری |
سال نشر | ١٤٠١ |
موضوع | فلسفه |
نوع کاغذ | تحریر |
وزن | ١٣٥٤ |
شابک | ٧ -٤٦٣-٠٤٠-٦٢٢- ٩٧٨ |
نوع جلد | گالینگور روکشدار |
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.