

بهار 63
5,000 تومان
مجتبی پورمحسن در «بهار 63» نخستین رمانش، از شیوه ی روایتی تک گویی برای روایت داستان عشق و خیانت استفاده می کند.
راوی داستان بیستوچهار بخشی شخصیتی به نام فرزین است که خود را به خاطر خیانت هایی که کرده، محاکمه می کند. به گفته ی خودفرزین، او هزار و یک دلیل برای خیانت نکردن دارد، اما خیانت می کند. شریک های عاطفی زندگی خود را فریب می دهد و به آن ها دروغ می گوید.
سرگذشت او، سرگذشت نسل سر خورده و اندوهگین ایران امروز است. سرگذشتی آکنده از نا راستی ها و شکست ها.
فرزین میداند که دلایل بیشماری برای خیانت نکردن دارد اما دائما این کار را میکند.
او با شرح خیانتهایش، دروغهایی که به همسرش میگوید و فریبهایی که به خورد او میدهد، روایتی از سرگذشت نسل سرکوبشده و غمگین ایران کنونی را به دست داده. سرگذشتی که از ناراستیها و شکستها پر شده است.
مخاطب در طول مطالعهی رمان با شهر رشت، خیابانهایش، مغازههایش و… آشنا میشود. نویسنده در این اثر عشق میان شخصیتهای داستان، بحثهای جدی به سبک ژان لوک گدار در مورد ادبیات، سینما و زندگی، صحبتهایی که به همه چیز شباهت دارد به جز یک زندگی معمولی، را به نمایش میگذارد.
در بخشی از رمان میخوانیم: «از زمان کودکی پدر و معلم مدرسه برایمان تکرار میکنند، خیانت نفرتانگیزترین چیزی است که میتوان تصور کرد. اما خیانت چیست؟ خیانت کردن از صف خارج شدن است، خیانت، از صف خارج شدن است.
میترا زیر این جملهها خط کشیده بود، میگفت درکت میکنم تو نمیخواهی خیانت کنی، تو دوست داری از صف خارج شوی. میترا فکر میکرد وجدانم درد میکند، پای کندرا را کشیده بود وسط تا متقاعدم کند، او میدانست من از صف خارج شدهام. اما نمیدانست در کدام خط قرار گرفتهام. سما آمده بود دفتر و نشسته بود کنارم.»
در انبار موجود نمی باشد
بهار 63
نویسنده |
مجتبی پورمحسن
|
مترجم |
—-
|
نوبت چاپ | 4 |
تعداد صفحات | 100 |
نوع جلد | شومیز |
قطع | رقعی |
سال نشر | 1388 |
سال چاپ اول | —— |
موضوع |
ادبیات
|
نوع کاغذ | —— |
وزن | 120 گرم |
شابک |
9789643626389
|
وزن | 0.120 کیلوگرم |
---|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: aisa
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
کوهستان شارلاتان
تندباد
معرفی کتاب تندباد
لوران گوده در کتاب تندباد، شما را با شخصیتی مواجه میکند که به خاطر فساد، تلخی و رنجی که در پیرامونش وجود دارد از زندگی به تنگ آمده و مدام مشغول روایت از جهان خشنی است که او را دربرگرفته و به قول خودش «دوست دارد سیاه و آزاد بمیرد». تندباد (Ouragan roman) رمانی پر از روایتهای کوچک از محلههای پست، کشمکشها و تلاش برای حفظ هویت است. راوی مانند قصهگویان سیاه پوست قرن نوزدهم مداوم روایت میکند و باعث میشود شما با قصهها و کلماتش میخکوب شوید. لوران گوده (Laurent Gaude) نویسندهای است که در هر یک از آثارش به گوشهای از جهان میرود و با پرداختن به رویدادها، آداب و رسوم، تاریخ و مصیبتهایی که انسان ناخودآگاه با آنها درگیر میشود، نگاهی از دنیای متفاوت در برابر چشمان شما میگذارد. او در این داستان به آمریکا میرود و قهرمانانش را از نیواورلئان و لوئیزیانا انتخاب میکند، شخصیتهایی که خود را رودرروی تندباد کاترینا (اوت 2005) میبینند و خط سرنوشتشان در تصویری از آخر زمان با هم تلاقی میکند. هنگامی که توفان شروع شد بیشتر محلههای مرفهنشین خانه خود را تخلیه کردند، اما ساکنان سیاه پوست بخشهای فقیر در خانههای خود ماندند چون نه وسیلهای برای فرار داشتند و نه تمایلی، چرا که زندگی برای آنها در جای دیگر بیمعنا بود. گوده که پس از این فاجعه بسیار دگرگون شده بود، تصمیم گرفت عکسها و مقالههایی از روزنامههای آن روزها را گردآوری کند. او در برنامهای تلویزیونی میگوید که عکس زن سیاه پوستی که پرچم امریکا را بر شانه حمل میکند از یکی از همین عکسها زاده شده است. او به دنبال شخصیتی بود که لبریز از خشم و نفرت است و اضافه میکند «برای من جالب است که در چنین مواقعی آتشسوزی جنگلها، زمین لرزهها، فوران آتشفشانها انسان پی میبرد که نیروی حاکم بر این سیاره هم تراز قدرت او نیست و چیزی مبهم و ژرف وجود دارد که بشر واقعاً در برابر آن حقیر است. اینکه غرور انسان در چنین لحظههایی خرد میشود و از بین میرود واقعاً جالب است.» بسیاری از استعارههای رمان برگرفته از تورات هستند، از جمله کشتی نوح در دل توفان و سیلاب و هرگونه ارجاع به کتابهای مقدس ناخواسته و غیر عمد بوده و نویسنده هیچ علاقهای نداشته که مفاهیم دینی را وارد چهارچوب داستان کند. در بخشی از کتاب تندباد میخوانیم: به خیابانهای شهر نگاه میکند که دارند خالی میشوند و به مردمی که دسته دسته میدوند و خانهها را ترک میکنند و میداند که جایی برای او نخواهد بود. پدرها را میبیند که ماشینها را پر از بار میکنند و بنزین ذخیره برمیدارند، مادرها را میبیند که با قیافههای درهم کشیده برای چندمین بار از بچههاشان میپرسند که آیا قمقمهها را پر کردهاند یا نه، همه را نگاه میکند و میداند که جزء آنها نیست. او میماند چون ماشینی ندارد، چون نمیداند کجا برود و خسته است. میماند، شهر در تب و تاب است و او جزء شهر نیست. مردم میترسند، عرق میریزند و هول برشان داشته که یک دقیقه را هم هدر ندهند، ولی او با آنها نیست. واقعاً نمیترسد، به مرگ فکر نمیکند، فقط فکر میکند که این هم یک امتحان است، امتحانی سخت. میداند که دوباره از پا درمیآید، انگار زندگی فقط همین است و او باید تسلیمش شود. به مردها و زنهایی که میروند نگاه میکند و به محلهی نکبتبارش برمیگردد، سرافکنده برمیگردد. خیابانهای اینجا آرامتر از مرکز شهرند. کسی در جنب و جوش نیست. باز خیابانهای پهن و فقیرانهای را میبیند که حتی خانههاشان هم خسته به نظر میرسند و بیاختیار صدای چکشِ قاضی را میشنود. باد بلند میشود. توفان نزدیک میشود و مثل همیشه قسمت آنهاست، قسمت بدبخت و بیچارههای درمانده، فقط مال آنها. موقع پرداخت صورت حساب به نظرش میرسد که زن جوان طور عجیبی نگاهش میکند. شاید از اینکه آدمی عادی دیده جا خورده است. حتماً با خودش فکر کرده بود که مسافر اتاق 507 مردی است بدبخت، معتادی که بیرون کردنش به این راحتیها نخواهد بود. « از مینیبار استفاده کردید؟» اشاره میکند که نه و بعد اضافه میکند، «فقط یک تماس تلفنی داشتم.» زن درحالیکه با اخم به صفحهی کامپیوتر زل زده تصدیق میکند. رسیدش را چاپ میکند و میگیرد طرفش. او نگاه میکند. مدت مکالمه مشخص است: یک دقیقه و پنج ثانیه. خندهاش میگیرد. یک دقیقه و پنج ثانیه. زمان خیلی کمی بود برای بیرون کشیدنش از آن اتاق. شماره گرفته بود. به رغم سالهای سپریشده هنوز شماره را از بر بود. فکر کرده بود خودش گوشی را برمیدارد یا اینکه باید پیغام بگذارد. برای شنیدن صدایش سر از پا نمیشناخت، ولی صدای بچگانهای جواب داده بود. لحظهای مکث کرده و بعد گفته بود «سلام، اسمت چیست؟» پسر بچهی آن طرف خط با اطمینان جواب داده بود «بایرون.» پرسیده بود «رز آنجاست؟» بچه انگار مردد بود. با صدای اخمآلودی جواب داده بود «مامانم؟» گفته بود «آره، به مامانت بگو من دارم میآیم.» بچه حرفش را بریده بود، «شما؟» شرم عجیب و خاصی سرتاپایش را گرفته بود. «کینو برنس.» و تکرار کرده بود «بهاش بگو من دارم میآیم.» و گوشی را گذاشته بود. یک دقیقه و پنج ثانیه. حالا دوباره به این لحظهها فکر میکند و نیروی تازهای در وجودش ریشه میدواند. ضربان رگهایش را حس میکند. عجله دارد. عجله دارد که این چند صد کیلومتر را طی کند و برود، آنقدر برود تا به او برسد، عجله دارد که پشت فرمان ماشینش بنشیند و بدون خوردن و نوشیدن براند، چهارصد کیلومتر براند. عجله دارد. این بیقراری از کی سراغش نیامده بود؟پسرکی با پیژامهی راهراه (کپی)
تاریخ فلسفهی راتلج (جلد یکم): از آغاز تا افلاطون
معرفی کتاب تاریخ فلسفهی راتلج - جلد اول: از آغاز تا افلاطون
کتاب تاریخ فلسفهی راتلج - جلد اول: از آغاز تا افلاطون، فلسفهی پیشاافلاطونی و افلاطونی را مرور میکند و مهمترین مکتبهای فکری آن برهه را تشریح مینماید. مباحث کتاب به قرن ششم تا چهارم پیش از میلاد اختصاص دارد و ایدههای شاخص یونانی همچون ایونی، فیثاغورثی، سوفسطایی، اتمگرایی، اخلاق سقراطی، و متافیزیک و روانشناسی افلاطون را معرفی میکند. این کتاب بخش اول مجموعهی دهجلدی راتلج است و سی. سی. تایلور ویراستاری آن را بر عهده داشت.دربارهی کتاب تاریخ فلسفهی راتلج - جلد اول: از آغاز تا افلاطون
کتاب تاریخ فلسفهی راتلج - جلد اول: از آغاز تا افلاطون (Routledge History of Philosophy Volume I) مرور تاریخ فلسفهی غرب را از زمان مکتب ایونی آغاز میکند و تا دو و نیم قرن بعد ادامه میدهد. در این جلد، به مکاتب فلسفی پیشاافلاطونی و افلاطونی نیز پرداخته میشود و به شکلی ساده ایدههای اصلی آنان مطرح میگردد. تا قرنها پیش از میلاد، تمام دنیا و هستی بر پایهی اسطورهها میگشت. انسانها که قادر نبودند برای بسیاری از پدیدهای طبیعی پیرامونشان توضیحی پیدا کنند، همهچیز را به خدایان نسبت میدادند و سعی میکردند اینچنین این وقایع را توجیه کنند، اما در قرن ششم پیش از میلاد برای اولین بار تصور دیگری شکل گرفت. چند اندیشمند یونانی به این نتیجه رسیدند که شاید خیلی از اتفاقات مبنایی ماتریالیستی و فیزیکی داشته باشند و الزاماً ساخته و پرداختهی خدایان نباشند. ایونیها، برخلاف گذشتگان که کیهان را با غولها و تایتانها تصور میکردند، به دنبال عناصری ثابت و پایهای و فرآیندهایی بودند و میخواستند کائنات را در قالب آنها بیابند. این دیدگاه فیزیکی دقیقاً مقابل نگاه اسطورهپرور گذشته بود و میکوشید بر مبنای مشاهده و پیشبینی عمل کند. طالس، اناکسیمندر و انکسیمانوس از مهمترین چهرههای مکتب ایونی محسوب میشدند. بسیاری از تاریخ شناسان، ایونیها را پایهگذار و شروعکنندهی مفهوم فلسفه میدانند. پس از سنت کیهانشناسی ایونی، بهمرور نحلههای فکری دیگری هم در یونان پا گرفت. مکتبهای فیثاغورث و هراکلیت از جمله مهمترین اندیشههایی بودند در سدهی پنجم ظهور کردند، ایدههای ایونی را بسط دادند و حتی مسائل جدیدتری مثل زبان و واقعیت را هم مطرح کردند. اما در سدهی پنجم دو فیلسوف بزرگ ظهور کردند که نهفقط بر دوران خود، که بر تمام اندیشههای پس از خود نیز تأثیر گذاشتند؛ سقراط و پارمنیدس. پارمنیدس آغازگر بحث تجربهگرایی و خردباوری بود و سقراط هم موضوع اخلاق را پیش کشید تا تحول بزرگی در فلسفه به وجود آورَد. گرچه سقراط اثر مکتوبی از خود بهجای نگذاشت، اما شاگرد بزرگ او، افلاطون، راوی بسیاری از ایدههای استادش شد. افلاطون اما خود به طیف وسیعی از موضوعات علاقه داشت و در مورد آنها فلسفهورزی میکرد؛ از کیهانشناسی تا هنر، از سیاست تا اخلاق. میتوان گفت او چکیدهای از تمام اندیشهورزان پیش از خود بود و توانست بسیاری از ایدههای پیشین را شرح و بسط دهد. کتاب تاریخ فلسفهی راتلج - جلد اول: از آغاز تا افلاطون، در ابتدا پولیس و ایونیها را معرفی و پسازآن در مورد هراکلیت، امپدوکلس، فیثاغورثیها، اتمگرایان و سوفسطاییها سخن میگوید. در ادامه نیز به سقراط و مسألهی اخلاق او میپردازد و آن را تفسیر مینماید. بخشهای پایانی کتاب هم به نظرات، افکار و مباحث افلاطون در حوزههای مختلف، از متافیزیک تا زیباییشناسی، اختصاص یافته و ایدههای متنوع او مرور میشود.مردی هست که عادت دارد با چتر بکوبد تو سرم
معرفی کتاب مردی هست که عادت دارد با چتر بکوبد تو سرم اثر فرناندو سورنتینو
راهنمای نور پردازی
فهرست:
پیشگفتار مقدمه مترجم 1. شناخت فیلم 2. فیلم خام 3. دامنه نوردهی 4. دامنه پذیرش نوردهی 5. دامنه روشنایی (درخشش) 6. ظهور افزوده (پوشینگ) 7. نور دادن امولسیون در لابراتوار 8. نوردهیسنجها 9. نسبت نوردهی 10. لنزها 11. کاربرد فیلترها 12. فیلترهای تبدیلکننده 13. فیلترهای متوازنکننده نور (LB) 14. فیلترهای جبرانکننده رنگ (CC) 15. جلوههای ویژه نورپردازی با نورهای رنگی 16. فیلترهای غبار و پولاریزه 17. حبابهای چراغ 18. چراغهای نورپردازی 19. طراحی نور 20. نسبت نوری 21. حالت نوری فیلمبرداری در استودیو 22. نمای باز 23. نمای متوسط 24. نمای نزدیک (بسته) 25. اصول طراحی نور 26. نورپردازی زاویه باز 27. نورپردازی زاویه بسته 28. نورپردازی از روبهرو 29. نورپردازی جانبی 30. نورپردازی انگیزشی فیلمبرداری خارج از استودیو 31. فضای خارجی ـ نماهای باز 32. فضای خارجی ـ نماهای بسته 33. فضای داخلی ـ توازن تنگستن 34. فضای داخلی ـ توازن نور روز 35. فضای داخلی ـ روشنایی لامپ فلوئورسنت 36. فضای خارجی ـ فیلمبرداری شب برای شب روش نورپردازی دستورالعمل محاسبه شدت نور اصلی در برابر نور پرکننده ضمیمه 1: واژهنامه ضمیمه 2: فهرست متخصصان گروه فیلمبرداری و مسئولیتهایشان ضمیمه 3: فهرست فشرده واژگان حوزه نورپردازیمحصولات مشابه
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-تاریخ هستی شناسی هنر
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-فلسفۀ تکنولوژی
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-عشق
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-ایمانوئل کانت
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-هگل
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-معنای زندگی
آدمکش کور
دانشنامه فلسفه استنفورد 3: شاخهها و مکتبها
نویسنده | استنفورد |
مترجم | مسعود علیا |
نوبت چاپ | ٢ |
تعداد صفحات | ٧٣٥ |
سال نشر | ١٤٠١ |
نوع جلد | گالینگور روکشدار |
موضوع | فلسفه |
نوع کاغذ | تحریر |
قطع | رقعی |
وزن | ٨٩٧ |
شابک | ٦ -٣٩٠-٠٤٠-٦٢٢- ٩٧٨ |
تولید کننده | ققنوس |
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.