بچه‌محل نقاش‌ها 7/ زمانی که هم‌بازی پولاک بودم

26,000 تومان

معرفی کتاب بچه محل نقاش ها 7 اثر محمدرضا مرزوقی

کتاب زمانی که هم بازی پولاک بودم هفتمین جلد از مجموعه ی بچه محل نقاش ها به قلم محمدرضا مرزوقی، تصویرگری مجتبی حیدرپناه و چاپ انتشارات هوپا است.

در این جلد از مجموعه ی جذاب و خواندنی بچه محل نقاش ها، دایی سامان به پیشنهاد پیکاسو و با استفاده از ساعت جیبی دالی، برای تهیه گزارشی درباره ی سبک کار نقاشان آمریکایی به این کشور می رود و جکسون پولاک و دیگر نقاشان جنبش مدرن آمریکا را که سال ها قبل می زیسته اند، ملاقات می کند.

او حتی جکسون را در خلق مهم ترین اثر هنری اش که اکنون در موزه ی هنرهای معاصر تهران است، یاری می کند.
چه حالی پیدا می‌کنی اگر موقع تمیز‌کردن اتاق دایی‌تان یک قاب کوچولو روی دیوار پیدا کنی که جکسون پولاک با خط خود نوشته:

“I can control the flow of paint; there is no accident”

قضیه پیچیده شد؟ باید کمی روی زبان انگلیسی خود کار کنید. اما اگر دایی بزرگه کنارتان باشد حتما برایتان ترجمه می‌کند:«من می‌توانم جریان رنگ را کنترل کنم؛ این تصادفی نیست.»

در این قسمت ما یک سورپرایز داریم. شاید هم چند سورپرایز. سورپرایز اول این‌که پیکاسو از سامی می‌خواهد برای یک مأموریت مهم به آمریکا برود. دایی‌سامان هم همراه دالی و با یک کشتی تفریحی به دل اقیانوس می‌زند. توی آمریکا با جکسون پولاک و همسرش و باقی نقاشان جنبش مدرن آمریکا آشنا می‌شود. برای دیدن نمایشگاه روتکو که در لوس آنجلس است دسته‌جمعی به یک سفر پرماجرا می‌روند. سفری پر از مسابقات رالی و اسب‌ها و آیین‌های سرخپوستی. بعد هم به پولاک کمک می‌کند تا مهمترین اثر هنری‌اش را خلق کند. اثری که حالا در موزه‌ی هنرهای معاصر تهران نگهداری می‌شود.

و در پایان باز هم یک سورپرایز دیگر داریم!

در انبار موجود نمی باشد

توضیحات

بچه‌محل نقاش‌ها 7/ زمانی که هم‌بازی پولاک بودم

نویسنده
محمدرضا مرزوقی
مترجم
مجتبی حیدرپناه
نوبت چاپ
تعداد صفحات 168
نوع جلد —-
قطع
سال نشر
سال چاپ اول ——
موضوع
کودک و نوجوان
نوع کاغذ ——
وزن 0 گرم
شابک
9786222041076
توضیحات تکمیلی
وزن 0.5 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “بچه‌محل نقاش‌ها 7/ زمانی که هم‌بازی پولاک بودم”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

چند صفحه از کتاب

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: aisa
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

هیمالایا، غول قاتل

25,000 تومان
آیا غول این کتاب واقعاً قاتل است؟
چه کسی را کشته؟
آیا غول موجود خبیثی است یا ناخواسته این اتفاق برایش پیش آمده است؟
گاهی اتفاقی می‌تواند زندگی آدم را برای همیشه عوض کند. داستان پیچیده‌ی زندگی هر کدام از ما در «کلاه زندگی»مان بافته شده است! هر کدام از ما همین‌که به دنیا می‌آییم «کلاه زندگی» خودمان را بر سرمان می‌گذاریم. کلاه زندگی هر کس هم یک‌جور متفاوتی است. معلوم نیست در کارگاه کلاه‌بافی زندگی، کلاه ما چه شکلی بافته شده است! اگر می‌خواهید ارتباطِ داستان غولِ تنها و بدشانس با زندگی دختر خوش‌قلب و مغازه‌ای جادویی را که کلاه زندگی می‌فروشد بدانید، چاره‌ای ندارید جز اینکه کتاب را بخوانید!
سفارش:0
باقی مانده:1

مرگ ايوان ايليچ

120,000 تومان

در بخشی از کتاب مرگ ایوان ایلیچ می‌خوانیم

زندگى را در خانه‌ى جدید شروع کردند و وقتى خوب مستقر شدند و به جاى جدید خو گرفتند، چنان‌که معمولاً چنین است، دیدند که فقط یک اتاق کم دارند و نیز درآمدشان، گرچه فوق‌العاده زیاد شده بود، اگر اندکى فقط پانصد روبل بیشتر مى‌بود دیگر نقصى در زندگى‌شان نمى‌ماند. در آغاز کار که هنوز خوب مستقر نشده بودند و چیزهایى مانده بود که بخرند یا سفارش دهند، و این یا آن مبل را جابه‌جا، یا فلان و بهمان را باهم جور کنند، احساس بسیار خوشایندى داشتند. گرچه اختلاف‌نظرهایى میان زن و شوهر باقى بود ولى هر دو به قدرى خشنود بودند و کارهاى کردنى به قدرى زیاد بود که بى‌جدال زیاد باهم کنار مى‌آمدند. وقتى دیگر کارى باقى نماند که کرده شود زندگى اندکى رنگ ملال گرفت و احساس کمبود آشکار شد. اما رفته‌رفته آشنایى‌هایى پیدا مى‌شد و عادت‌هایى پدید مى‌آمد و زندگى‌شان هر طور بود پر مى‌شد. ایوان ایلیچ صبح را در دادگاه مى‌گذرانید و براى ناهار به خانه مى‌آمد و ابتدا از این روال رضایت داشت و شادکام بود، هر چند که زندگى از اندکى دل‌آزارى خالى نبود، که تازه آن هم سرچشمه‌اش همین خانه بود. (کوچک‌ترین لکه روى سفره یا پارچه‌ى دیوارپوش، یا بریدن ریسمان پرده و از این نوع سخت به خشمش مى‌آورد. به قدرى براى آراستن خانه رنج برده بود که اندکى ضایع شدن صورت ظاهر آن برایش سخت دردناک بود.) اما به‌طور کلى زندگى‌اش طورى مى‌گذشت که به عقیده‌ى او بایسته بود، یعنى باآسودگى و لذت و باآبرومندى. ساعت نه از خواب برمى‌خاست، قهوه‌اش را مى‌نوشید و روزنامه‌اش را مى‌خواند، بعد اونیفورم قضاوت به تن مى‌کرد و به دادگاه مى‌رفت و آن‌جا طوق اسب عصارى آماده بود و فورا بر گردنش مى‌افتاد.
سفارش:0
باقی مانده:5

درآمدی به نظام حکمت صدرائی

232,000 تومان
این کتاب که با هدف تعمیق اندیشه های توحیدی، درک بهتر معارف بلند دینی و معرفی سنت تفکر اسلامی نگاشته شده است، جلد سوم مجموعه درآمدی به نظام حکمت صدرائی است. جلد نخست شامل مباحث هستی شناسی و جهان شناسی بود، نویسنده در جلد دوم به مباحث معرفت شناسی و خداشناسی پرداخت و این کتاب نیز درباره علم النفس یا انسان شناسی حکمت متعالیه است. علم النفس آخرین بخش از بخشهای پنج گانه مطرح در این مجموعه است که مشکل ترین بخش حکمت متعالیه به شمار می رود. ویژگی مهم علم النفس این است که در آن علاوه بر قوانین فلسفی، با تجربه درونی نیز سروکار داریم. پیداست برای آنکه هر فیلسوفی این تجربه ها را با قوانین فلسفی پذیرفته خویش وفق دهد، لازم است که آنها را در چارچوب این قوانین تبیین کند، وگرنه صحت این قوانین در کانون تردید قرار می گیرد. این امر ایجاب می کند که ضعفهای آنها یافته و برطرف شوند و این رویکردی است که صدرالمتألهین در قبال فلاسفه پیشین به ویژه ابن سینا دارد. فهرست : مقدمه بخش پنجم: انسان‌شناسی فصل شانزدهم: مزاج فصل هفدهم: وجود نفس فصل هجدهم: چیستی نفس فصل نوزدهم: تجرد نفس فصل بیستم: قوای نفس فصل بیست و یکم: مراتب نفس فصل بیست و دوم: حدوث نفس فصل بیست و سوم: بدن و نفس فصل بیست و چهارم: انفعال نفس فصل بیست و پنجم: خلاصه انسان‌شناسی سینوی فصل بیست و ششم: خلاصه انسان‌شناسی صدرائی منابع نمایه‌ها  

تودوروف در تهران

1,800 تومان
تزوتان تودوروف، بی‌شک از مطرح‌ترین فیلسوفان و نظریه‌پردازان ادبی ربع آخر قرن گذشته و قرن کنونی است. او که در بلغارستان به دنیا آمد و در همان جا درس خواند، پس از مهاجرت به فرانسه و حضور در صحن فرهنگی این کشور، به عنوان شخصیتی فرانسوی دست به قلم برد. از ویژگی‌های نسل او، جزم‌گریزی است. وی که سال‌های کودکی و جوانی خود را در جامعه‌ای جزم‌اندیش گذرانده بود، خود به درستی به این امر واقف بود که نظریات جزم‌اندیش و تمامیت‌خواه چه بر سر جامعه و فرد می‌آورد. پس در فضای آزاد فرانسه و به ویژه با افول نظریات چپ‌گرا و نیز دیدگاه‌های سارتر و پیروانش، کوشید که تمام باری را که این نظریات بر دوش انسان‌ها گذاشته بود، بشکافد و به عمق آنها پی ببرد؛ که این کوشش را در طرح اندیشة خیر و حافظة شر می‌بینیم. کتاب با موضوع ادبیات چیست؟، وسوسة خیر، حافظة شر؛ و مردم‌شناسی در شهر حاصل حضور تزوتان تدوروف در ایران است. او در آبان‌ ماه 1385 به دعوت انجمن ایران‌شناسی فرانسه در ایران به تهران سفر کرد.

مبانی علوم و سیستمهای اطلاعات جغرافیایی

7,000 تومان

فهرست:

پیشگفتار

فصل اول: مقدمه‌ای بر علوم و سیستمهای اطلاعات جغرافیایی فصل دوم: مدل‌سازی داده‌های جغرافیایی فصل سوم: ذخیره‌سازی، نمایش و مدیریت داده‌ها در کامپیوتر فصل چهارم: سیستمهای مختصات و زمین مرجع‌سازی در سامانه اطلاعات جغرافیایی فصل پنجم: جمع‌آوری و ورود داده‌های جغرافیایی در سامانه اطلاعات جغرافیایی فصل ششم: تحلیل مکانی با سامانه اطلاعات جغرافیایی فصل هفتم: مدل‌سازی با سامانه اطلاعات جغرافیایی فصل هشتم: طراحی و مدیریت سیستمهای اطلاعات جغرافیایی فصل نهم: استانداردها و زیرساخت داده‌های فضایی فصل دهم: مسائل تحقیقاتی و آینده سامانه اطلاعات جغرافیایی منابع و مآخذ

تاول

48,000 تومان

معرفی کتاب تاول

کتاب تاول اولین اثر مهدی افروزمنش که با بیانی ساده و داستانی قوی‌، جایزه‌ی رمان اول هفت اقلیم را از آن خود کرده، روایتی از محله‌ای نزدیک میدان راه آهن به نام «فلاح» در دهه‌ی 70 است که در آن روز شب نمی‌شود مگر اینکه دعوا و درگیری اتفاق بیفتد. این رمان داستان یکی از بچه‌های همین محل به نام «جعفر» است که روزی قهرمان کشتی و مورد احترام ساکنین محل بوده، تا هنگامی که تعادل روانی‌اش را از دست می‌دهد و معتاد و لات می‌شود و سرانجام در گیر و دار یک خصومت، سرهنگ سرشناسی را به قتل می‌رساند. افروزمنش در کنار داستان جعفر، قصه‌ی آدم‌های دیگری را هم روایت می‌کند؛ خانم ژاپنی که زن برادر جعفر است، اشرف شلغم، سرهنگ آرنولد، مجید سریش، یوسف آتاری، قاسم سلمونی، حسن جگرکی و خود راوی. در حقیقت، تاول داستان محله‌ی فلاح را روایت می‌کند. آدم‌های داستان یک ویژگی مشترک دارند و آن فقر و سرنوشت نه چندان درخشان است. گویی آن‌ها شخصیتی مستقل ندارند و تنها در محله‌شان معنا می‌یابند. آن‌ها در ایستادن در برابر نظم و قانون متفاهم و سرسخت هستند و دنیایی جدا از تمامیت شهر را شکل می‌دهند. راوی داستان نوجوانی است که با هیجان و کنجکاوی خاصی ماجراها را تعریف می‌کند و هر از گاهی که از چیزی باخبر نیست، به نقل قول از زبان زنان همسایه و خاله زنک‌های قدیمی محل متوسل می‌گردد. تاول روایت آدم‌هایی است که هر روز در اطراف خود می‌بینید؛ همان قدر لمس کردنی و باور کردنی. روایتی واقع‌گرایانه که افروزمنش می‌کوشد وقایع را همان گونه که هست، بازسازی کند. او در این اثر از اجتماعی آشنا حرف زده و کوشیده است بخشی از ساختار اجتماعی و فرهنگی جامعه‌ی شهری را نشان دهد، با شخصیت‌هایی ملموس که شما را درگیر خود می‌کنند و به فضای داستان می‌برند. انگار در آن محله سال‌ها با جعفر، قاسم سلمونی، اشرف شلغم و بقیه‌ی آدم‌های آن زندگی کرده‌اید و هر روز شاهد ماجراهای محله بوده‌اید. از مهم‌ترین نقاط ضعف این رمان می‌توان به عدم تسلط نویسنده به راوی و هرج و مرجی اشاره کرد که به دلیل همین عدم شناخت بر قصه غالب شده است. در نیمه‌ی اول داستان، شما با یک راوی خردسال و نونهال روبرو می‌شوید که لابلای آدم‌ها می‌چرخد و روایت می‌کند اما در نیمه‌ی دوم آن، بدون هیچ رویداد و پرش زمانی خاصی، راوی کودک به یک جوان تبدیل می‌گردد و در بعضی جاها هم حضورش فعل می‌شود! این نابسامانی روایت تا پایان داستان ادامه می‌یابد. در بخشی از کتاب تاول می‌خوانیم: جعفر هر جا می‌نشست دم از انتقام می‌زد. شب که شد، پنجشنبه، همه توی فوتبال دستی می‌دانستند جعفر آزاد شده و می‌خواهد انتقام بگیرد، اما کسی باور نکرده بود. تا قبل از این‌که آقاحیدر بیاید داخل و بعدش خود جعفر، تعریف می‌کردند جعفر چی گفته و می‌خندیدند. یکی ‌گفت جعفر گفته «به روح ننه‌م دهنش رو صاف می‌کنم.» بعدش هم اضافه کرد «زرشک.» آن یکی تعریف کرد جعفر در حالی که با تیزی دسته چوبی‌اش به نیمکت توی دخمه می‌زده، گفته «کاری می‌کنم بدونه جعفر کیه.» نادر بود که از آن‌طرف شیشکی کشید تا همه بترکند از خنده. عباس دختر هم خلاص شده بود. خندید که به من گفته «کاری می‌کنم تا قیوم قیومت اسم جعفر از این محله پاک نشه. فکر نکنی چون سرهنگه بی‌خیالش می‌شم! زده باید تاوون بده.» بعد هم صداش را جور خاصی کلفت کرد، گفت «من که گرخیدم، وای به حال سرهنگ.» همه خندیدند. گفتم، پنجشنبه بود و یک‌ کلاغ ‌چهل‌ کلاغ‌های کار جعفر هنوز توی محل جمع نشده بود که خودش آفتابی شد. موضوع انتقام را هم از صبح به کس و ناکس گفته بود. سرهنگ، همان‌طور که توی فوتبال دستی به آق حیدر قول داده بود، جعفر را به دادسرا نفرستاده بود و با استفاده ا اختیاراتش او را آزاد کرده بود. این طور می‌گفتند. نمی‌دانستیم دقیقاً کی آزاد شده و اصلاً آیا این دو روز توی کلانتری بوده یا سرهنگ همان دیشب آزادش کرده بود. اولین ساعتی که یکی گفته بود او را دیده نزدیک‌های ظهر بوده
سفارش:0
باقی مانده:1