بگذریم…

4,000 تومان

برشی از متن کتاب

قصه و غصه «اینجا چطوره؟» نپرس، دختر عسلی یه کوچیکم؛ بد، بدون تو همه جای دنیا از بد بدتره.

از لای این دیوارای شیری رنگ یه عالمه چشم منو می پان. تازگی ها زل می زنم بهشون، اون وقت مجبور می شن سرشونو فرو کنن تو گردنشون و به خودشون بد و بی راه بگن.

توی غذام چیزی می ریزن که وقتی می خورم خیلی خسته می شم، همه ی جونم می ریزه و دیگه نمی تونم برات قصه بگم. هنوز بدون قصه های من نمی خوابی مگه نه؟ سینی غذامو می ذارم جلو شنگول صد منی که همیشه ی خدا گرسنه است. شنگول همین دختر چاق و سرتراشیده اس که داره آواز می خونه و می رقصه.

گلای سرخ باغچه رو می کنه و روی لبش می ذاره و با آب دهن برگاشو پشت پلکاش می چسبونه و می خونه: خوشگلم و خوشگلم دل ها گرفتار مه …. تا دایی ناصر میاد تو که اتاق مونو گونی بکشه، می ره زیر ملافه قایم می شه.

بعد دایی ناصر به من می گه چشات سگ داره. شنگول هیشکی رو نداره. به مادر بزرگ گفتم یه وقتایی به جای من بیاد ملاقات شنگول. مادر بزرگ جوری نگام می کنه انگار گفته باشم چقدر پیر شده. شنگول از آدمایی که این جا می یان هیچی نمی خواد؛ نه سیگار نه شیرینی.

فقط و فقط ماتیک قرمز. بعد هم که دایی ناصر که همه صداش می زنن دایناسور می بردش تو اتاق پشت باغ، فقط من می دونم چرا شنگول تو لباساش دنبال مورچه می گرده و داد می زنه گازم گرفتن

همیناس، به خدا که غصه می شه و غصه گوله می شه و سرمو می ندازم جلو پام و می رم تو گلخونه و تا پیدام نکردن، همون جا می مونم.

 

در انبار موجود نمی باشد

شناسه محصول: 9789643622022 دسته: , , , , , برچسب: ,
توضیحات

 بگذریم…

نویسنده
بهناز علی‌پور گسکری
مترجم
نوبت چاپ 5
تعداد صفحات 136
نوع جلد شومیز
قطع رقعی
سال نشر 1399
سال چاپ اول ——
موضوع
ادبیات
نوع کاغذ ——
وزن 160 گرم
شابک
9789643622022
توضیحات تکمیلی
وزن 0.160 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “بگذریم…”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF
اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: aisa
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

داستان‌های خانه‌درختی 10/ خانه‌درختی 130‌طبقه

240,000 تومان

اندی و تری 13 طبقهی جدید به خانهدرختیشان اضافه کردهاند؛

این بار دیگر خانهشان خیلی بالا رفته!!!

با یک دمندهی حبابصابونی، یک ماشین قاپنده (که میتواند هرچیزی را از هرجایی بقاپد)،

یک طبقهی وقتتلفکنی،

یک کارخانهی دستمالتوالت (چون هرچقدر دستمالتوالت داشته باشی، باز هم کم است)،

یک طبقه برای پاهای دراز،

یک مرکز مشاهدات فرازمینی،

و بهترین کتابفروشی دنیا که واقع در یک خانهدرختیِ واقع در یک جنگلِ واقع در یک کتاب است!

خب، معطل چی هستید؟! بپرید بالا!

سفارش:0
باقی مانده:2

داستان‌های پس از مرگ

قیمت اصلی: 35,000 تومان بود.قیمت فعلی: 11,000 تومان.

معرفی کتاب داستان‌های پس از مرگ

کتاب داستان‌های پس از مرگ به روایت سه داستان از آخرین داستان‌های جی. دی. سلینجر می‌پردازد که تا زمان حیاتش اجازه‌ی چاپ آن‌ها را نداده بود. داستان اول این کتاب یعنی اقیانوسِ پُر از گوی‌های بولینگ از جمله مهم‌ترین آثار منتشر نشده‌ی سلینجر محسوب می‌شود و درآمدی است بر کتاب ناتور که محبوب‌ترین اثر اوست. این داستان جادویی، شیرین و غمناک است و نمی‌توان درک کرد که چرا داستان مخفی نگه داشته شده است. این اثر به مرگ شخصیتی به نام کِنِت کالفیلد که در ناتور به هیئت برادر هولدن، اَلی، پرورش یافته است، اشاره دارد. داستان دوم با نام پسری که روز تولدش بود داستانی است ساده و روان، که سبک نویسندگی جی. دی. سلینجر (J. D. Salinger) کاملا در آن مشهود است. و پائولا، تنها داستانی از سیلنجر است که در سبک ترسناک و دلهره‌آور به رشته تحریر درآمده است. جی. دی. سلینجر، نویسنده داستان‌های معروف آمریکایی از جمله ناتور دشت است که در لیست صد کتاب برتر قرن بیستم قرار گرفته. فیلم هامون و فیلم پری از داریوش مهرجویی نیز با برداشتی آزاد از رمان فرانی و زویی او ساخته شده است. در واقع سلینجر را با همین رمان می‌شناسند. پس از موفقیتی که این رمان به دست آورد چند مجوموعه داستان کوتاه و چند رمان کوتاه هم از او منتشر شد اما سلینجر در اواخر عمرش تصمیم گرفت داستان‌هایش را چاپ نکند و معتقد بود چاپ نکردن آثار آرامشی شگفت‌آور دارد. وقتی چاپ نشود مردم نمی‌دانند و می‌توان آن‌ها را برای خود نگه داشت. خبر پیدا شدن سه داستان آخر سلینجر ابتدا در سایت تعاملی ردیت مشخص شد پس از آن در دیگر رسانه‌ها هم آن را منتشر کردند. البته نسخه اصلی آن‌ها شناخته شده نیستند اما یک نسخه جلد کاغذی از آن در سایت حراج ای‌بی فروخته شد که گمان می‌رود یکی از 25 نسخه‌ای باشد که در سال 1999 به طور مخفیانه در انگلستان به چاپ رسید. کتاب‌های دوم و سوم این مجموعه قطعاتی ناتمام هستند. خواندن آن‌ها اما دست‌کم از این لحاظ جالب است که شما را به درکی از فرآیند این نویسنده می‌رساند. پسری که روز تولدش بود درباره‌ی مرد جوانی‌ است که احتمالاً در یک مرکز ترک اعتیاد به الکل بستری ‌است. رِی با موهای قهوه‌ای روشنش که انگار به دستِ یک مادر، مرتب شانه شده و یقه‌برگردان‌های ربدوشامبر خال‌خالی‌اش که تا گلوی تقریباً بی‌ریشش بالا کشیده شده بودند در تختش دراز کشیده است. به عبارت دیگر، او هم کودک ‌مانده است. این داستان درباره‌ی مرد جوانی در آستانه‌ی جنون است، اما سلینجر آشکارا در این‌جا به دنبال قالبی برای یک خط داستانی می‌گشته، که هرگز به طور کامل هم پیدایش نکرده است. و پائولا قصه‌ی یک فرد مطرود دیگر، و درباره‌ی زوج جوانی به نام آقا و خانم هینچر است. خانم هینچر فکر می‌کند باردار است، و از همسرش تقاضا می‌کند بگذارد او در طول دوره‌ی بارداری در تخت خواب بماند. از قضا معلوم می‌شود که او واقعاً باردار نیست. آخرین پاراگراف‌ها عملاً نه بخشی از داستان، که یادداشت‌هایی در مورد آن‌چه هستند که ممکن بود رخ بدهد، است. این سه داستان - به خصوص دو داستان پایانی - پیش‌نویس‌هایی هستند با اشتباه‌های املایی و لغزش‌های دستوری که ممکن است به خاطر رونوشت برداری باشند یا نباشند.

پیراهن‌‌های همیشه (مردان فوتبال:تک‌نگاری‌ها)

280,000 تومان
متن پشت جلد: پیراهن‌های همیشه توپ به جست‌وجویش آمده، به رویش لبخند زده، بر پایش نشسته. توپ به بازیکن نیاز داشته و بازیکن به توپ. آن‌ها رقص‌کنان جلو رفته‌اند و جلو... زمان سپری شده و توپ بی‌وفا، دل از بازیکن کنده و بازیکن را تنهاترین تنهای دنیا کرده. بازیکن کفش‌ها را درآورده، آب دهانش را قورت داده و گوش‌هایش را گرفته تا نفرین «تمام شده‌ای، تمام» را نشود... پیراهن‌های همیشه تک‌نگاری‌های شاعرانه‌ی حمیدرضا صدر درباره‌ی بزرگان دنیای فوتبال از جوزپه مئاتزا تا فرانتس بکن‏بائر است، از پله تا دیگو مارادونا، از روبرتو باجو تا الیور کان، از اریک کانتونا تا آلساندرو دل پیرو، از تیری آنری تا زین‌الدین زیدان، از کریستیانو رونالدو تا لیونل مسی... همه این‌جا هستند؛ چشم‌در‌چشمِ عاشقانِ سینه‌چاکی که گاهی دعای خیر سر داده‌اند و گاهی نفرین کرده‌اند؛ هم رفیق بوده‌اند و هم جلاد.
سفارش:0
باقی مانده:1

برادران سيسترز

240,000 تومان
کتاب «برادران سیسترز» دومین اثر پاتریک دوویت، نویسنده‌ی کانادایی است. این کتاب پس از انتشار، نامزد چندین جایزه‌ی ادبی در کانادا شد، دو جایزه دریافت کرد و به فهرست نهایی جایزه‌ی من بوکر هم راه یافت. او با سبک نگارش جدید و صریحاش توانسته جایگاه مناسبی در ادبیات کانادا پیدا کند. برادران سیسترز داستانی وسترن و تلخ است. نویسنده به‌خوبی می‌داند ماجراهای خون‌بار را چگونه طنز جلوه دهد؛ همان کاری که تارانتینو در فیلم‌هایش انجام می‌دهد. داستان در نیمه‌ی قرن نوزدهم می‌گذرد؛ ماجرای دو برادر که در تب و تاب به دست آوردن طلا و ثروتی بادآورده هستند. این دو برادر به نام‌های ایلای و چارلی که به سبب آدم‌کشی‌های فراوان‌شان شهرت دارند، مأمور می‌شوند شخصی به نام وارم را بکشند و اندوخته‌ی طلای او را به دست آورند. در بخشی از کتاب می‌خوانیم: «آخرین‌باری که بعد از چند ماه کار توی معدن برگشتم به شهر یه کیسه‌ی بزرگ طلا همراهم بود، با این‌که می‌دونستم این کار دیوونگیه ولی تصمیم گرفتم تو یکی از گرون‌ترین رستوران‌های شهر یه غذایی حسابی بخورم. به استحضارتون برسونم که مجبور شدم برای یه وعده غذا سی دلار پول بدم. غذایی که اگر توی شهر خودم خورده بودم نیم‌دلار بیشتر برام خرج برنمی‌داشت.» چارلی مشمئز شد «فقط یه مشنگ همچین پولی می‌‌ده.» مرد گفت «صددرصد باهاتون موافقم و مفتخرم که ورود شما رو به شهر مشنگ‌ها خوش‌آمد بگم. ضمناً امیدوارم تبدیل شدن شما به یک مشنگ تمام‌عیار تجربه‌ی خوشایندی باشه.»
سفارش:0
باقی مانده:1

شاهنامه‌ی فردوسی به نثر (جلد 10، بخش 2): پادشاهی لهراسب تا پایان هفت خوان اسفندیار

85,000 تومان

در بخشی از کتاب شاهنامه فردوسی - جلد 10: از پادشاهی لهراسب تا پایان هفت خوان اسفندیار می‌خوانیم

داستان کتایون دختر قیصر تقدیر چنان بود که در این موقع قیصر متوجه شد که دخترش جا افتاده و بخت و اقبالش بلندی گرفته و فهمید که زمان شوهرکردن اوست. پس بزرگان دانشمند و رایزن را در کاخش جمع کرد و هرکس دیگری را که درخور دخترش بود از آن نام‌آوران بالنده، در کاخ جمع کرد و دختر ماهرویش هم در میان آن‌ها به قصد انتخاب جفت می‌گشت. کنیزان دورش را گرفته بودند و او در میان آن جمع کسی را به مردی نمی‌دید. در سراپرده‌ی قیصر، سه دختر نام‌آور بودند که در قد‌و‌بالا و چهره و در آهستگی و سزاواری و شایستگی نظیر نداشتند. نام دختر بزرگ‌تر کتایون و بسیار خردمند و پاک‌نهاد و شادکام بود. کتایون یک شب در خواب دید که تمام کشور از آفتاب روشن شد و جمعی از مردان پدیدار شدند که از انبوه مردم جدا بودند. سرور آن انجمن بیگانه‌ای دل‌افروز و فرزانه بود که قد سرو و صورتی ماهگونه داشت و درخور تخت شاهی بود. کتایون دسته‌گلی به او داد و وقتی از او بازستاند، آن دسته‌گل پُررنگ‌و‌بو شد. سحرگاه وقتی خورشید طلوع کرد و تمام نامداران از خواب بیدار شدند، قیصر بزرگ، هرکس را که دلاور و بزرگ بود جمع کرد و همه را به شادی در بارگاهش نشاند و بعد پریچهره‌ی خود را فرا‌خواند. کتایون با شصت کنیز، در‌حالی‌که دسته‌گلی به‌دست داشت، به بارگاه پدر رفت و آن‌قدر در میان آن جمع گشت که خسته شد؛ امّا از میان آن‌ها، هیچ‌کس را نپسندید. پس خرامان و گریان و در‌حالی‌که طالب یافتن جفتش بود، عزم رفتن به سراپرده کرد. همان موقع زمین مانند پَر زاغ سیاه شد، تا این‌که ماه همچون چراغی از سر کوه برآمد.

فهرست مطالب کتاب

پادشاهی لهراسب پادشاهی گشتاسب هفت‌خوان اسفندیار

جنگولک‌بازی‌های جناب تام 4/ جناب تام یاد می‌گیرد بچه‌ی خوبی باشد

70,000 تومان

بخشی از کتاب جنگولک بازی‌های جناب تام 4

  یک روز که جناب تام رفت تا نامه ها را از صندوق پست در بیاورد، پاکت نامه پر زرق و برقی دید. روی آن اسم آنجلا ثراگمورتون نوشته شده بود. آنجلا که خانه را از بالا تا پایین حسابی تمیز کرده و برق انداخته بود؛ داشت روی مبل خستگی در می کرد ولی این نامه مهمی بود و باید زود جواب اش را می‌داد، دعوت نامه ملکه برای مهمانی عصرانه قصر! به آنجلا اجازه داده بودند یک همراه با خود ببرد. آنجلا که می دانست  ملکه به ادب و نزاکت خیلی اهمیت می دهد، به خاطر همین زود از جایش بلند شد و نامه تشکری برای او نوشت. آنجلا تمام تلاشش را کرده بود تا جناب تام را درست بار بیاورد. جناب تام بیش تر وقت ها با ذوق و شوق توی کارهای خانه کمک می کرد. گاهی هم دو تا کار را همزمان انجام می‌داد. ولی حالا که قرار بود به ملاقات ملکه بروند، لازم بود جناب تام چیزهای بیش تری درباره رفتار درست و آداب معاشرت یاد بگیرد. آنجلا دوستش را برای عصرانه دعوت کرد به جناب تام گفت: فکر کن او ملکه است و چیزهایی را که یادت داده ام تمرین کن. جناب تام یاد گرفته بود که یک لبخند زیبا همیشه به کار می آید. تام دوست داشت دیگران را خوشحال کند و دلش می خواست بچه خوبی باشد، به خاطر همین وقتی مهمان آنجلا کمی ناخوش شد جنابتان مهربان چشم از او بر نمی داشت. قبل از روز مهمانی آنجلا چیزهایی درباره آداب غذا خوردن به تام یاد داد: وقتی بهت کیک تعارف می کنند بر می داری و می‌گویی متشکرم، حواست هم باشد خورده هایش را روی زمین نریزی. هنوز خیلی چیزها بود که جناب تام باید یاد می‌گرفت. ولی تا همین جا هم از پیشرفت خودش خیلی راضی بود. آنجلا هم فکر می کرد او به تمرین بیشتری نیاز دارد. آنجلا حسابی ناامید و کلافه شده بود. دیگر وقت نداشتند و جناب تام هم از چیزی که بود بهتر نمی‌شد. آنجلا و جناب تام چمدان هایشان را بستند و راه افتادند. آنجلا خیلی هیجان زده بود ... جناب تام هم همین طور.
سفارش:0
باقی مانده:1