بیست هزار فرسنگ زیر دریاها

420,000 تومان

ژول ورن، نویسندۀ فرانسوی که رمان‌های ماجراجویانه‌اش نام او را سر زبان‌ها انداخت، در سال  ١٨٦٣پنج هفته در بالن را تحویل ناشر داد. این رمان با چنان موفقیتی رو‌به‌رو شد که نویسنده و ناشر تصمیم گرفتند به اتفاق هم مجموعه‌ای با عنوان «سفرهای شگفت‌انگیز» و با صحافی متفاوت منتشر کنند؛ کتاب‌هایی نفیس، در قطع رقعی، با گراورهایی سیاه و سفید اثر نقاشان مختلف. از دل این تصمیم ٦٢ رمان و ١٨ مجموعه داستان متولد شد.

داستان‌های ژول ورن چه به لحاظ قصه‌گویی و چه به لحاظ محتوایی به گونه‌ای است که از بچه نه ساله تا آدم نود ساله با آن ارتباط برقرار می‌کند و از خواندنش لذت می‌برد. شاید از این روست که هم شاهکارهای سینمای جهان با اقتباس از آثار ژول ورن ساخته شده، هم کارتون‌هایی برای کودکان و نوجوانان.

گروه انتشاراتی ققنوس، بنا به اهمیت آثار ژول ورن، تصمیم گرفت نسخۀ کاملی از مجموعه آثار این نویسنده را تهیه، ترجمه و منتشر کند تا همۀ مخاطبان به صورتی منسجم با نخستین آثار علمی- تخیلی جهان و پیشگویی‌های علمی این نویسندۀ بزرگ در قالب رمان‌های جذاب و پرکشش او آشنا شوند. این مجموعه از روی نسخۀ بزرگسالِ فرانسوی و بدون هیچ گونه تلخیص و تغییری تهیه شده است و در اختیار مخاطبان قرار می‌گیرد؛ امید است ادای دینی باشد به این نویسندۀ بزرگ و خلأ مجموعه آثارش را در زبان فارسی پُر کند.

فقط 1 عدد در انبار موجود است

توضیحات

بیست هزار فرسنگ زیر دریاها

نویسنده
ژول ورن
مترجم
محمد نجابتی
نوبت چاپ ٣
تعداد صفحات ٦٧٢
نوع جلد سلفون
قطع پالتویی
سال نشر ١٤٠٢
سال چاپ اول ——
موضوع
داستان‌های فرانسه
نوع کاغذ تحریر
وزن ٦٦٧ گرم
شابک 9786003910577
حمل و نقل
توضیحات تکمیلی
وزن 0.667 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “بیست هزار فرسنگ زیر دریاها”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

خلاصه کتاب

 

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Ali
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

یک غفلت و دو سوءتفاهم (در زمینه‌ی طرح‌های جامع شهری و منطقه‌ای)

86,000 تومان

معرفی کتاب یک غفلت و دو سوءتفاهم (در زمینه‌ی طرح‌های جامع شهری و منطقه‌ای)

‌کتاب حاضر شامل دو بخش و پنج مقاله است. موضوع سه مقاله‌ی بخش اول «غفلت» از اهمیت و ضرورتِ برنامه‌ریزی و مدیریت تحولات کالبدی در «منطقه‌ها یا مجموعه‌های شهری» ــ به‌عنوان عرصه‌ی واقعی شهرها ــ است. این منطقه‌ها یا مجموعه‌های شهری هریک شامل یک (یا چند) شهر اصلی با تعداد زیادی شهر و روستا و مراکز کار و فعالیت در پیرامون آن‌ها هستند و بازارهای واحدی از سکونت و فعالیت را تشکیل می‌دهند. بخش دوم شامل دو مقاله است. مقاله‌ی چهارم شرح ناکامی تجربه‌ی «طرح ساختاری ـ راهبردی» در ایران به‌عنوان مصداق بارزی از یک «سوءتفاهمِ» رایج است مبنی بر این‌که می‌توان آموزه‌ها، الگوها و دستاوردهای غرب در حوزه‌های اجتماعی‌ ـ سیاسی را ــ مانند کالاهای ساخته‌شده و انواع فناوری‌های نوین ــ به کشور وارد و از آن‌ها استفاده کرد. مقاله‌ی پنجم نیز شرح مختصر آثار و نتایج زیانبار یک «سو‌ءتفاهمِ» دیگر است مبنی بر این‌که با تعیین ضوابط و استانداردهای «سرانه» می‌توان، ضمن رفع کمبودهای موجود، نیازهای آینده‌ی شهرها را در زمینه‌ی انواع خدمات و تسهیلات شهری ــ با جانمایی آن‌ها در نقشه‌های جامع شهرها ــ تأمین کرد. یک غفلت و دو سوءتفاهم (در زمینه‌ی طرح‌های جامع شهری و منطقه‌ای) - انتشارات نی

مقدمه اي بر جامعه شناسي نابرابريها

قیمت اصلی: 52,000 تومان بود.قیمت فعلی: 33,000 تومان.
نویسنده دکتر علی کمالی مترجم —————— نوبت چاپ 8 تعداد صفحات 350 نوع جلد شومیز قطع وزیری سال نشر 1400

مجمع الجزایر گولاگ (جلد سوم)

600,000 تومان
هنگامي که «ماکسيم گورکي»، از اردوگاه‌هاي سيبري ديدن کرد، تا آخرين ساعات همه‌چيز همان‌طور گذشته بود که قدرت مي‌خواست. در همان لحظه‌هاي آخر بود که زنداني‌اي حقيقت را پيش روي نويسنده‌ي بزرگ روس گذاشت و به قول الکساندر سولژنستين، درست در زماني که گورکي سوار بر قايق، آنجا را ترک مي‌کرد، آن زنداني تيرباران شد و توامان همه‌ي آن آرمان‌هاي انساني جا گرفته در ذهن شبه‌ پيامبر شوروي، درحال فروريختن بود. هرچند او نمي‌دانست که اين فروريختن هم، به قيمت جان آن زنداني تمام شده است! گورکي پيرسال‌تر از آن بود که بتواند براي روايت آن‌چه دانسته بود کاري کند و ازهمين‌رو ظهور سولژنستين و روايت‌هايش از گولاگ، الزامي بود و مبدل به سهمگين‌ترين روايت‌هاي تاريخ بشري از سرحدات رنج زير يوغ استبداد شد. با اينکه در آغازين سال‌هاي پسااستاليني، نيکيتا خروشچف، سومين رهبر اتحاد جماهير شوروي، از در دوستي با سولژنستين درآمد و اجازه‌ي انتشار کتاب «يک روز از زندگي ايوان دنيسويچ» را صادر کرد، اما هيچ‌کس انتظارش را نداشت ماجراي گولاگ و گولاگي‌ها، از آن‌چه بر ايوان دنيسويچ رفته، فراتر باشد. شوک عظيم دوازده سال پس‌از چاپ «يک روز از زندگي...» اتفاق افتاد: نسخه‌هاي زيرزميني و بدون سانسور «مجمع‌الجزاير گولاگ»، حاصل ده سال تحقيق و تفحص الکساندر سولژنستين از اردوگاه‌هاي کار اجباري شوروي و گفت‌وگو با بازماندگان، در زمستان 1974، ميان مردم دست به دست شد. درحالي‌که جاسوسان کا. گ. ب، در همه‌جا به‌دنبال سولژنستين‌خوان‌ها بودند، وقايع‌نگاري هول‌انگيز و هوش‌رباي برنده‌ي نوبل ادبيات 1970، منظر مردم شوروي و همه‌ي جهانيان را نسبت به اعماق وحشت زيستن در جهان استاليني، براي هميشه تغيير داد. مجمع‌الجزاير گولاگ به مثابه‌ي تجربه‌اي در تحقيق و تفحص ادبي، فقط از عهده‌ي نويسنده‌اي متعهد، چپ‌گرا و معتقد به آرمان‌هاي بزرگ اخلاقي و انساني هم‌چون سولژنستين برمي‌آمد که وجدان بيدارش، به او اجازه‌ي سکوت برابر رنج و محنت مردمش را نمي‌داد. خواندن کتاب بزرگ سولژنستين، در زمانه‌ي اکنون، بايد همراه با يادآوري جمله‌هاي خود او در پيامش هنگام دريافت نوبل ادبيات باشد، تا گولاگ‌هاي دور و نزديک خودمان را در همين هزاره‌ي سوم، فراموش نکنيم: «بياييد هيچ‌يک از مدعوين اين خوان ضيافت از خاطر نبرند که همين الساعه زنداني‌هاي سياسي در دفاع از حقوقي که محدود و پايمال شده‌اند، در اعتصاب غذا به سر مي‌برند.»

نخستین کتاب بزرگ من جلد 8، افعال حرکتی، واژه های متضاد

30,000 تومان
کتاب نخستین کتاب بزرگ من(2)میوه ها و سبزیجات،کتابیست برای آشنایی با میوه ها و سبزی ها به همراه تصاویر و آموزش فارسی و معادل انگلیسی آنهاست.این کتاب توسط انتشارات قدیانی منتشر و به بازار عرضه شده است و...

چشمهایش و ملکوت

110,000 تومان
کتاب چشمهایش و ملکوت نوشته جعفر مدرس صادقی توسط انتشارات مرکز با موضوع ادبیات، ادبیات داستانی، رمان، داستان های فارسی به چاپ رسیده است. بخشی از متن کتاب «بهرام صادقی نه اهل سیاست بود و نه هیچ سر و کاری با هیچ محفل و دار و دسته‌ای داشت. حتا کافه هم نمی‌رفت. قهوه‌خانه می‌رفت و به جاهای پرت و پلا. اما دوستان دلسوز و روشنفکری که در کمین او بودند او را پیدا کردند و به کافه‌ها بردند و به جلسه‌های ادبی و شعرخوانی و داستان‌خوانی کشاندند. هرچند این تلاش‌ها به جایی نرسید و اگر هم به جایی رسید، دوام چندانی پیدا نکرد. حتا وقتی که دوستان تصمیم گرفتند داستان‌های پراکنده‌ای را که در مجلّه‌های سخن و فردوسی و صدف و کتاب هفته چاپ کرده بود جمع و جور کنند و یک مجموعهٔ آبرومندی برای او ترتیب بدهند، خودِ او در دسترس نبود و در گرداوری و ویرایش متن داستان‌هایی که داشت چاپ می‌شد هیچ نظارت و مُراقبتی نکرد و هیچ نقشی نداشت. سالها پیش از انتشار این مجموعهٔ آبرومند و یکی دو ماه پیش از آن که دستنوشتهٔ «ملکوت» را به دست چاپ بدهد، در نامه‌ای به ابوالحسن نجفی می‌نویسد «به دنیای ذهنی خودم پناه برده‌ام» و از احساسی حرف می‌زند که از کودکی با او بوده است و این اواخر در وجودش به شدّت قوّت گرفته است. می‌گوید «از همان اوایل بچگی گاهی حس می‌کردم مثل این که روی زمین نیستم، یعنی به فاصلهٔ چند سانتی‌متر از خاک قدم برمی‌دارم...» و تعریف می‌کند که یک روز آفتابی که با خانواده رفته است باغ و دسته جمعی نشسته‌اند روی ایوانی که جوی آبی از کنارش می‌گذرد، ناگهان احساس می‌کند که سرش داغ شده و خودش را می‌بیند که سبک شده و از روی قالی بلند می‌شود و به هوا می‌رود. «همه چیز وضوح خودش را از دست داد و مه عجیب و غریبی سراسر باغ و گُلها و ایوان را گرفت و همه چیز حاشیه‌دار شد و من احساس کردم که وجودم از خودم مثل این که جدا شد و دیگر در دنیای پدر و مادرم و بچه‌ها و باغ نیستم، مثل این که به جای دیگری رفته‌ام... بعداً به من گفتند که تکانم داده بودند و من فوراً خوب شدم.» اما او هرگز خوب نشد. این واقعه هر چند سالی یک بار تکرار می‌شد و تا بزرگسالی و تا زمانی که این نامه را می‌نوشت و تا سالها بعد ادامه پیدا کرد. به قول خودش، احساس «بیگانگی» به «همه چیز» و تنهایی: «تنهای تنهایم. دیگر همه‌شان را شناخته‌ام... ولشان کن!» عین همین واقعه را در «ملکوت» از زبان «م.‌ ل.» روایت کرده است: «دوازده سال داشتم و با خانواده‌ام به باغ رفته بودیم. آن روز که در ایوان باغ نشستیم و من با گلهای سرخ باغچهٔ جلو ایوان بازی می‌کردم. جوی آب از کنار باغچه می‌گذشت و پونه‌های خودرو عطر خود را با نسیم تا دوردست می‌فرستادند، بچه‌ها پشت سرم به جست و خیز و بازی مشغول بودند و من باز هم از آنها کناره گرفته بودم. چیزی بود که مثل همیشه مرا بسوی انزوا و تنهایی می‌کشاند. ناگهان مادرم از قفا صدایم زد و در همین وقت بود که غنچه‌ای در انگشتانم له شد. دستم از تیغ خار آتش گرفت و من فریاد زدم می‌سوزد.... همه چیز زرد شد و پرده‌ای نگاهم را کدر کرد و مثل اینکه کمی از زمین بلند شدم. سرم گیج رفت و گرمای کشنده‌ای در سراسر بدنم لول خورد...» دکتر حاتم «ملکوت» هم که به دوست و دشمن و آشنا و بیگانه آمپول مرگ تزریق می‌کند، سرش پیر است و تنش جوان و میان مرگ و زندگی در نوسان است. می‌گوید «یک گوشهٔ بدنم مرا به زندگی می‌خواند و گوشهٔ دیگری به مرگ...» و می‌گوید «درد من این است. نمی‌دانم آسمان را قبول کنم یا زمین را... هر کدام برایم جاذبهٔ بخصوصی دارند...» احساس «انزوا» و «تنهایی» دوران کودکی به اندیشهٔ «مرگ» و «نیستی» در جوانی مُنجر شد. از همان سالهای آخر دبیرستان فکر خودکُشی در میان دوستان و همشاگردی‌ها قوّت گرفته بود. یک جور بازی و مسابقهٔ خودکُشی پیش آمده بود. منوچهر فاتحی یکی از دوستانی بود که چند بار تهدید به خودکُشی کرد، اما خودش را نکُشت. تا لب‌لب مُردن رفت، اما زنده و صحیح و سالم برگشت. یکی از همشاگردی‌ها همهٔ تقصیرها را به گردن معلّمی می‌اندازد که از رشت آمده بود و «اگزیستانسیالیست» بود و طرفداران فراوانی پیدا کرده بود. به این دار و دستهٔ ناامیدی که مُدام دم از خودکُشی می‌زدند «اگزی» می‌گفتند.» فهرست کتاب چشمهایش زمین هوا بزرگ علوی: ورق پاره ها و داستان های دیگر بهرام صادقی: قنقنه ها و داستان های دیگر یادداشت

ژاک دریدا

6,500 تومان
ژاک دریدا نویسنده نیکلاس رویل مترجم پویا ایمانی نوبت چاپ 1 تعداد صفحات 288 قطع و نوع جلد رقعی (شومیز)