تاریخ تحلیلی اسلام: از بعثت تا غیبت

75,000 تومان

سفارش:1
باقی مانده:1

این کتاب برای دانشجویان رشته تاریخ در مقطع کارشناسی به عنوان منبع اصلی درس «تاریخ اسلام» به ارزش 2 واحد منظور شده است.

فهرست:

درآمد

بخش اول: پیامبر از تولد تا بعثت
بخش دوم: اسلام در دوره مدنی
بخش سوم: از خلافت نبوی تا سلطنت اموی
بخش چهارم: از سلطنت معاویه تا ظهور عباسیان
بخش پنجم: از تکوین فرمانروایی عباسی تا غیبت کبری

منابع و مآخذ
فهرست اعلام

فقط 1 عدد در انبار موجود است

توضیحات

تاریخ تحلیلی اسلام: از بعثت تا غیبت

نویسنده
دکتر غلامحسین زرگری نژاد
مترجم
——-
نوبت چاپ 9
تعداد صفحات 212
نوع جلد شومیز
قطع وزیری
سال نشر 1401
سال چاپ اول —–
موضوع
مطالعات تاریخی
نوع کاغذ ——
وزن 295 گرم
شابک
9789645301765
توضیحات تکمیلی
وزن 0.295 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “تاریخ تحلیلی اسلام: از بعثت تا غیبت”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

خلاصه کتاب

 

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: aisa
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

اين برف کي آمده

2,600 تومان
فکر کردم براي تو هم جالبه. امروز اينو خوندم. مي‌دونستي فقط ما آدما نيستيم که با مُرده‌ها زندگي مي‌کنيم؟ الان داشتم مي‌خوندم که شمپانزه‌ها هم مُرده‌هاشون رو با خودشون نگه مي‌دارن و اين‌ور و اون‌ور مي‌برن. مي‌دوني هم گروهي زندگي مي‌کنن و هم گروهي حرکت مي‌کنن. وقتي يکي‌شون مي‌ميره، بقيه ولش نمي‌کنن. مُرده رو با خودشون اين‌ور اون‌ور مي‌برن. مي‌گن فيل‌ها هم مُرده‌هاشون رو فراموش نمي‌کنن. هر وقت از کنار استخون‌هاي فيل مرده‌اي رد مي‌شن، پا سست مي‌کنن و وامي‌ستن. گاهي هم برمي‌گردن به اون‌جايي که يکي از فيل‌ها مُرده. وامي‌ستن کنارِ جاي خاليش. مي‌گن فيل‌هايي رو ديدن که وايساده بودن کنار جايي خالي يا کنار تکه استخوني و داشتن گريه مي‌کردن. ـ از متن کتاب ـ

تندباد

18,000 تومان

معرفی کتاب تندباد

لوران گوده در کتاب تندباد، شما را با شخصیتی مواجه می‌کند که به خاطر فساد، تلخی و رنجی که در پیرامونش وجود دارد از زندگی به تنگ آمده و مدام مشغول روایت از جهان خشنی است که او را دربرگرفته و به قول خودش «دوست دارد سیاه و آزاد بمیرد». تندباد (Ouragan roman) رمانی پر از روایت‌های کوچک از محله‌های پست، کشمکش‌ها و تلاش برای حفظ هویت است. راوی مانند قصه‌گویان سیاه پوست قرن نوزدهم مداوم روایت می‌کند و باعث می‌شود شما با قصه‌ها و کلماتش میخکوب شوید. لوران گوده (Laurent Gaude) نویسنده‌ای است که در هر یک از آثارش به گوشه‌ای از جهان می‌رود و با پرداختن به رویدادها، آداب‌ و‌ رسوم، تاریخ و مصیبت‌هایی که انسان‌ ناخودآگاه با آن‌ها درگیر می‌شود، نگاهی از دنیای متفاوت در برابر چشمان شما می‌گذارد. او در این داستان به آمریکا می‌رود و قهرمانانش را از نیواورلئان و لوئیزیانا انتخاب می‌کند، شخصیت‌هایی که خود را رودرروی تندباد کاترینا (اوت 2005) می‌بینند و خط سرنوشت‌شان در تصویری از آخر زمان با هم تلاقی می‌کند. هنگامی که توفان شروع شد بیشتر محله‌های مرفه‌نشین خانه خود را تخلیه کردند، اما ساکنان سیاه پوست بخش‌های فقیر در خانه‌های خود ماندند چون نه وسیله‌ای برای فرار داشتند و نه تمایلی، چرا که زندگی برای آن‌ها در جای دیگر بی‌معنا بود. گوده که پس از این فاجعه بسیار دگرگون شده بود، تصمیم گرفت عکس‌ها و مقاله‌هایی از روزنامه‌های آن روزها را گردآوری کند. او در برنامه‌ای تلویزیونی می‌گوید که عکس زن سیاه‌ پوستی که پرچم امریکا را بر شانه حمل می‌کند از یکی از همین عکس‌ها زاده شده است. او به دنبال شخصیتی بود که لبریز از خشم و نفرت است و اضافه می‌کند «برای من جالب است که در چنین مواقعی آتش‌سوزی جنگل‌ها، زمین لرزه‌ها، فوران آتشفشان‌ها انسان پی می‌برد که نیروی حاکم بر این سیاره هم تراز قدرت او نیست و چیزی مبهم و ژرف وجود دارد که بشر واقعاً در برابر آن حقیر است. این‌که غرور انسان در چنین لحظه‌هایی خرد می‌شود و از بین می‌رود واقعاً جالب است.» بسیاری از استعاره‌های رمان برگرفته از تورات هستند، از جمله کشتی نوح در دل توفان و سیلاب و هرگونه ارجاع به کتاب‌های مقدس ناخواسته و غیر عمد بوده و نویسنده هیچ علاقه‌ای نداشته که مفاهیم دینی را وارد چهارچوب داستان کند. در بخشی از کتاب تندباد می‌خوانیم: به خیابان‌های شهر نگاه می‌کند که دارند خالی می‌شوند و به مردمی که دسته‌ دسته می‌دوند و خانه‌ها را ترک می‌کنند و می‌داند که جایی برای او نخواهد بود. پدرها را می‌بیند که ماشین‌ها‌ را پر از بار می‌کنند و بنزین ذخیره برمی‌دارند، مادرها را می‌بیند که با قیافه‌های درهم‌ کشیده برای چندمین‌ بار از بچه‌ها‌شان می‌پرسند که آیا قمقمه‌ها را پر کرده‌اند یا نه، همه را نگاه می‌کند و می‌داند که جزء آن‌ها نیست. او می‌ماند چون ماشینی ندارد، چون نمی‌داند کجا برود و خسته است. می‌ماند، شهر در تب‌ و تاب است و او جزء شهر نیست. مردم می‌ترسند، عرق‌ می‌ریزند و هول برشان داشته که یک دقیقه را هم هدر ندهند، ولی او با آن‌ها نیست. واقعاً نمی‌ترسد، به مرگ فکر نمی‌کند، فقط فکر می‌کند که این هم یک امتحان است، امتحانی سخت. می‌داند که دوباره از پا درمی‌آید، انگار زندگی فقط همین است و او باید تسلیمش شود. به مردها و زن‌هایی که می‌روند نگاه می‌کند و به محله‌ی نکبت‌بارش برمی‌گردد، سرافکنده برمی‌گردد. خیابان‌های این‌جا آرام‌تر از مرکز شهرند. کسی در جنب‌ و جوش نیست. باز خیابان‌های پهن و فقیرانه‌ای را می‌بیند که حتی خانه‌ها‌شان هم خسته به ‌نظر می‌رسند و بی‌اختیار صدای چکشِ قاضی را می‌شنود. باد بلند می‌شود. توفان نزدیک می‌شود و مثل همیشه قسمت آن‌هاست، قسمت بدبخت و بیچاره‌های درمانده، فقط مال آن‌ها. موقع پرداخت صورت‌ حساب به ‌نظرش می‌رسد که زن جوان طور عجیبی نگاهش می‌کند. شاید از این‌که آدمی عادی دیده جا خورده است. حتماً با خودش فکر کرده بود که مسافر اتاق 507 مردی است بدبخت، معتادی که بیرون‌ کردنش به این راحتی‌ها نخواهد بود. « از مینی‌بار استفاده کردید؟» اشاره می‌کند که نه و بعد اضافه می‌کند، «فقط یک تماس تلفنی داشتم.» زن درحالی‌که با اخم به صفحه‌ی کامپیوتر زل زده تصدیق می‌کند. رسیدش را چاپ می‌کند و می‌گیرد طرفش. او نگاه می‌کند. مدت مکالمه مشخص است: یک دقیقه و پنج ثانیه. خنده‌اش می‌گیرد. یک دقیقه و پنج ثانیه. زمان خیلی کمی بود برای بیرون کشیدنش از آن اتاق. شماره گرفته بود. به رغم سال‌های سپری‌شده هنوز شماره را از بر بود. فکر کرده بود خودش گوشی را برمی‌دارد یا این‌که باید پیغام بگذارد. برای شنیدن صدایش سر از پا نمی‌شناخت، ولی صدای بچگانه‌ای جواب داده بود. لحظه‌ای مکث کرده و بعد گفته بود «سلام، اسمت چیست؟» پسر بچه‌ی آن‌ طرف خط با اطمینان جواب داده بود «بایرون.» پرسیده بود «رز آن‌جاست؟» بچه انگار مردد بود. با صدای اخم‌آلودی جواب داده بود «مامانم؟» گفته بود «آره، به مامانت بگو من دارم می‌آیم.» بچه حرفش را بریده بود، «شما؟» شرم عجیب و خاصی سرتاپایش را گرفته بود. «کینو برنس.» و تکرار کرده بود «به‌اش بگو من دارم می‌آیم.» و گوشی را گذاشته بود. یک دقیقه و پنج ثانیه. حالا دوباره به این لحظه‌ها فکر می‌کند و نیروی تازه‌ای در وجودش ریشه می‌دواند. ضربان رگ‌هایش را حس می‌کند. عجله دارد. عجله دارد که این چند صد کیلومتر را طی کند و برود، آن‌قدر برود تا به او برسد، عجله دارد که پشت فرمان ماشینش بنشیند و بدون خوردن و نوشیدن براند، چهار‌صد کیلومتر براند. عجله دارد. این بی‌قراری از کی سراغش نیامده بود؟

اقتصاد سیاسی بین‌الملل: جهان بینی های متعارض

25,000 تومان
سه مکتب مهم و رقیب که هسته تحلیلی رشته اقتصاد سیاسی بین الملل را تشکیل می دهند، به ترتیب از دیدگاههای آدام اسمیت، دیوید ریکاردو و کارل مارکس سرچشمه می گیرند. گرچه هر سه اندیشمند عضوی از اقتصاد سیاسی کلاسیک به شمار می آیند، سه چشم انداز متفاوت را پیش نهاده اند. این مکاتب فکری تفاوت بسیاری با هم دارند و در ابعاد گوناگون مقابل هم قرار می گیرند و در مورد هر موضوع مرتبط با اقتصاد سیاسی بین الملل، شیوه های متفاوتی را در پیش می گیرند. کتاب حاضر بر مبنای الگویی واحد و منسجم، این مکاتب را در دو بُعد نظری و کاربردی، مقایسه و واکاوی می کند.  

رکسانا نیستم اگر…

6,000 تومان

معرفی کتاب رکسانا نیستم اگر... اثر ناهید طباطبایی

«رکسانا نیستم اگر...» مجموعه داستانی از ناهید طباطبایی است. این مجموعه شامل هشت داستان کوتاه است. مرا ببوس، بهار دلنشین، پارمیدای من کوش؟، زندان سکندر، سودی و فافا، رکسانا نیستم اگر...، کلاه‌گیس و کجا را گفته‌اند، عناوین داستان‌های این مجموعه است. ناهید طباطبایی از نوجوانی مشغول داستان‌نویسی شده است و حالا بعد از چندین سال کار در حیطه داستان‌نویسی، داوری چندین جایزه ادبی، مدیریت نشر و سردبیری چندین مجموعه ادبی، صاحب نام و اعتبار است و داستان‌هایش خوانندگان خاص خودش را دارد. برخی داستان‌های او، به زبان‌های گوناگون نیز ترجمه شده‌‌اند و از روی رمان « چهل سالگی» اش نیز فیلمی سینمایی ساخته‌اند.
«مرا ببوس» اولین داستان این مجموعه درباره مردی است به نام شهاب که همسرش فرزانه، بعد از بیست سال، او را ترک کرده و به خارج رفته است. حالا شهاب است و دلتنگی‌هایش و آهنگ‌ها و ترانه‌های نوستالژی که گاه و بی‌گاه گوش می‌دهد تا بلکه کمی حالش التیام یابد. یکی از این ترانه‌ها «مراببوس» است که او را در پیوندی غریب با پیرزن همسایه قرار می‌دهد. در داستان «بهار دلنشین»‌ شاهد مادری هستیم که دخترش را به کلاس آواز می‌برد. این زن خودش در خانواده‌ای سنتی به دنیا آمده است و تلاش کرده تا راه خودش را در زندگی پیدا کند اما... داستان «رکسانا نیستم اگر...» ماجرای رکساناست. او به خواهرش که به تازگی عروسی کرده و روانه اتریش شده، قول می‌دهد تا ماجرای پدرشان را حل کند.
مادر رکسانا و آتوسا، زنی ساده است و پدرش به تازگی با منشی شرکت‌شان سر و سری پیدا کرده است. رکسانا تصمیم می‌گیرد سرزده به شرکت برود و ... تمام داستان‌های مجموعۀ «رکسانا نیستم اگر...» نشان از دغدغه‌مندی نویسنده دارد. در تمام داستان‌ها مضمونی خانوادگی، عاطفی و یا اجتماعی را می‌توان به وضوح دید. ناهید طباطبایی در «رکسانا نیستم اگر...»‌ شخصیت‌ها و فضای داستان‌هایش را به کار می‌گیرد تا حرف و دغدغۀ اصلی‌اش را مطرح کند. او از پس سال‌ها نوشتن و فعالیت در عرصۀ ادبیات داستانی، اینک نویسنده‌ای نام آشناست و اهالی ادبیات، کارهایش را با جدیت دنبال می‌کنند.

تام گیتس 2/ بهانه‌های معرکه و چیزهای باحال دیگر

275,000 تومان
کتاب تام گیتس 2 ماجرایی طنز و خنده دار از دردسرهای پسر کوچولویی به اسم تام و ایده‌های مسخره اش است. مجموعه کتاب‌های تام گیتس از نشر هوپا در ابتدای انتشار در ایران توانست رکورد فروش بهترین کتاب طنز برای کودکان و نوجوانان را بشکند و به بهترین و محبوب‌ترین کتاب در این ژانر برای بچه‌ها تبدیل شود. علت این امر را می‌توان در تصویرگری‌های جذاب این مجموعه و قلم توانمند لیز پیشون و ترجمه جذاب نشر هوپا دانست. مجموعه تام گیتس از سال 2014 تاکنون در جهان نیز در دستۀ پرفروش‌ترین کتاب‌های کودک قرار داشته و دارد.

معلوم می‌شود رسیدن به بالای جدول

برندگانِ کلاس آقای فولِرمَن یک‌کم سخت است!

دلیلش بیشتر این است که:

  1. بغل‌دستی‌ام، مارکوس مِلدرو آدم حرص‌درآر و آب‌زیرکاهی است و کارهایی می‌کند که اصلاً خوب نیست.
  2. دندانم آن‌قدر درد می‌کند که حتی نمی‌توانم

روی نقاشی کشیدن سرِ کلاس تمرکز کنم.

  1. کارهای جالبی هستند که مدام حواسم را

پَرت می‌کنند. مثلاً شنا، شکار حشره، و از همه

مهم‌تر، گذراندن وقت‌های آزادم به اذیت کردنِ

خواهرم دلیا.

سفارش:0
باقی مانده:3

دست هاي کوچولو کف مي زنند

320,000 تومان

معرفی کتاب دست‌های کوچولو کف می‌زنند

کتاب دست‌های کوچولو کف می‌زنند نوشته‌ی دَن رودز رمانی جذاب و عجیب‌وغریب است. از همان شروع داستان که پیرمرد نگهبان موزه روی تختش عنکبوتی زنده را از گلویش به پایین قورت می‌دهد و یک دقیقه نگذشته، صدای خرناسش برمی‌گردد؛ می‌فهمیم که قرار است با داستانی متفاوت و جذاب سروکار داشته باشیم. این رمان که می‌تواند هم‌زمان در ژانرهای وحشت، کمدی، جنایی، درام، فانتزی، عاشقانه و حتی رئالیسم جادویی دسته‌بندی شود، از تحسین‌شده‌ترین کتاب‌های دهه‌ی اخیر جهان است.

درباره‌ی کتاب دست‌های کوچولو کف می‌زنند

دن رودز (Dan Rhodes) در کتاب دست‌های کوچولو کف می‌زنند (Little Hands Clapping) تلاش کرده رمانی بنویسد که شبیه رمان‌های دیگر نباشد و از همین رو با ژانرهای مختلفی در این داستان روبه‌رو هستیم: کمدی سیاه،، گوتیک، جنایی و ترسناک، درام، فانتزی و عاشقانه. برای نوشتن چنین رمانی، طبعاً باید سوژه‌ی داستان نیز منحصربه‌فرد باشد، و دن رودز از پس این کار نیز به‌خوبی برآمده است. دست‌های کوچولو کف می‌زنند درباره‌ی موزه‌ای عجیب‌وغریب در یکی از شهرهای آلمان است که کارکردش جلوگیری از خودکشی آدم‌هاست. نویسنده در شخصیت‌پردازی‌ها نیز بسیار خلاق عمل کرده و همه‌ی کاراکترهایش اعم از پیرمرد متصدی موزه با آن انگشت‌های باریک و چهره‌ی غریبش، زن وسواسی صاحب موزه، شوهر آدم‌خوارش، نظافت‌چی و...، به خلق داستانی متفاوت کمک کرده‌اند. دن رودز در ساختار کتاب دست‌های کوچولو کف می‌زنند، یک زمینه‌ی ازپیش‌تعیین‌شده را دنبال نمی‌کند و در هر فصل، داستانش را با رویدادهایی غیرقابل‌پیش‌بینی روایت می‌کند و در این مسیر ابایی هم ندارد که واقعیت و فانتزی را در هم بیامیزد و جهانی ویژه و یگانه خلق کند. از همین رو احتمالاً بسیار سخت است اگر بخواهیم بگوییم این کتاب درباره‌ی چیست! بااین‌همه، شاید بتوان این رمان را یک داستان عاشقانه و درعین‌حال، شورشی علیه بی‌اعتنایی آدم‌ها به یکدیگر قلمداد کرد. شاید اگر بخواهیم نمونه‌ی مشابهی برای ژانر کمدی سیاه این داستان در عالم سینما پیدا کنیم، فیلم «جایی برای پیرمردها نیست» اثر برادران کوئن، مثال مناسبی برای آن باشد؛ بااین‌حال، دست‌های کوچولو کف می‌زنند، چاشنی فانتزی را هم به این جهان واقعی کمیک اضافه می‌کند و جهان روایی خاص خود را می‌آفریند.