تاریخ تحولات سیاسی و اجتماعی ایران

22,000 تومان

در انبار موجود نمی باشد

توضیحات

تاریخ تحولات سیاسی و اجتماعی ایران

نویسنده
دکتر سید علیرضا ازغندی
مترجم
—————–
نوبت چاپ 11
تعداد صفحات 448
نوع جلد شومیز
قطع وزیری
سال نشر 1397
سال چاپ اول  ————
موضوع
علوم سیاسی
نوع کاغذ  —————
وزن 614 گرم
شابک
9786000202033
توضیحات تکمیلی
وزن 0.614 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “تاریخ تحولات سیاسی و اجتماعی ایران”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF
اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: Ali
  • نشانی:
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

ریاضیات پایه برای علوم اجتماعی

58,000 تومان
ریاضیات پایه برای علوم اجتماعی نویسنده دکتر کریم منصورفر مترجم ———- نوبت چاپ 10 تعداد صفحات 372 نوع جلد شومیز

معنا شناسی کارکردهای معنا شناسی درفهم قرآن کریم

84,000 تومان
معنا شناسی کارکردهای معنا شناسی درفهم قرآن کریم نویسنده دکتر زهره اخوان‌مقدم ، دکتر سیده‌شیرین حجازی مترجم ———- نوبت چاپ

در خلاف آمد عادت

45,000 تومان
معرفی کتاب در خلاف آمد عادت در این کتاب می خوانید که طرح اندیشه ی حافظ در بعضی از اشکال آن،طرح مسائل کهنه و دور شدن از دل مشغولی های امروز نیست و بلکه در شیوه هایی از بررسی و شناخت او،می توان بسیاری از مسائل فکری و اعتقادی جامعه ی خود را بررسی کرد و شناخت؛همان مسائلی که همه ی دوره های تاریخی ما را مشغول خود کرده است ،یعنی رندی گری،صوفی گری،مرید بازی،سرسپردگی ،دین دروغ،جبرگرایی ،ستایش قدرت و ...!

گروه (1+5) 1 (جشن تولد پر دردسر)

28,000 تومان
توضیح کتاب: این مجموعه را فرهاد حسن زاده نوشته است؛ نویسنده ای که دوستش دارید. همه می دانند که 1+5 می شود 6 اما اینجا این طور نیست. اینجا 5+1 مساوی است با طوفان، ولوله، زلزله، قلقله، هلهله و فلفله و صد تا چیز دیگر... جشن تولد گرفتن یکی از کارهای خوب دنیاست. اما مهمان ها نباید آن قدر زیاد باشند که روی سر و کله ی هم وول بخورند و از در و دیوار و پرده و نرده بالا بروند. آن وقت نه چیزی گیرشان می آید بخورند، نه می توانند بازی کنند، تازه دو ساعت هم باید بایستند توی صف دستشویی. پسرها بادکنکی را کنار گوش دخترها ترکاندند و دخترها جیغ کشیدند. ته سالن چوب پرده با پرده اش ول شده بود روی سر بچه هایی که پشت مبل روی سر و کله ی هم نشسته بودند. آن طرف اسبی داشت راه می رفت. البته تابلوی نقاشی بود که افتاده بود دست بچه ها و پی تی کو پی تی کو می کرد.

کتاب توتم و تابو

225,000 تومان
معرفی کتاب توتم و تابو کتاب توتم و تابو، اثری نوشته ی زیگموند فروید است که اولین بار در سال 1913 به چاپ رسید. فروید پس از مطالعات خود دریافت که «جوامع بدوی» و «فرد» می توانند به شکلی دوطرفه به تفسیر یکدیگر کمک کنند و روانشناسی قوم های بدوی، شباهت های مشخصی با روانشناسی افراد مبتلا به اختلالات روانی دارد. فروید با انجام تحقیقات خود بر پایه ی یافته های متخصصین علم مردم شناسی، به این نتیجه رسید که «توتم گرایی» و محدودیت های ناشی از آن در رابطه با ازدواج برون قومیتی، از هراس های ذهنی انسان های بدوی منشأ می گیرد و «تابوها» نیز ارتباط تنگاتنگی با نشانه های برخی از اختلالات روانی دارند. فروید بیان می کند که کشتن «پدر نخستین» و احساس عذاب وجدان پس از آن، رویدادهایی تعیین کننده در شکل گیری تاریخ انسان قبیله ای و تمایلات سرکوب شده ی انسان ها به حساب می آید. بنا بر گفته های فروید، هم توتم و هم تابو در «عقده ی ادیپ» ریشه دارند؛ عقده ای که پایه و اساس تمامی اختلالات روانی است و طبق استدلال فروید، خاستگاه دین، اخلاقیات، جامعه و هنر نیز هست.

چشمهایش و ملکوت

110,000 تومان
کتاب چشمهایش و ملکوت نوشته جعفر مدرس صادقی توسط انتشارات مرکز با موضوع ادبیات، ادبیات داستانی، رمان، داستان های فارسی به چاپ رسیده است. بخشی از متن کتاب «بهرام صادقی نه اهل سیاست بود و نه هیچ سر و کاری با هیچ محفل و دار و دسته‌ای داشت. حتا کافه هم نمی‌رفت. قهوه‌خانه می‌رفت و به جاهای پرت و پلا. اما دوستان دلسوز و روشنفکری که در کمین او بودند او را پیدا کردند و به کافه‌ها بردند و به جلسه‌های ادبی و شعرخوانی و داستان‌خوانی کشاندند. هرچند این تلاش‌ها به جایی نرسید و اگر هم به جایی رسید، دوام چندانی پیدا نکرد. حتا وقتی که دوستان تصمیم گرفتند داستان‌های پراکنده‌ای را که در مجلّه‌های سخن و فردوسی و صدف و کتاب هفته چاپ کرده بود جمع و جور کنند و یک مجموعهٔ آبرومندی برای او ترتیب بدهند، خودِ او در دسترس نبود و در گرداوری و ویرایش متن داستان‌هایی که داشت چاپ می‌شد هیچ نظارت و مُراقبتی نکرد و هیچ نقشی نداشت. سالها پیش از انتشار این مجموعهٔ آبرومند و یکی دو ماه پیش از آن که دستنوشتهٔ «ملکوت» را به دست چاپ بدهد، در نامه‌ای به ابوالحسن نجفی می‌نویسد «به دنیای ذهنی خودم پناه برده‌ام» و از احساسی حرف می‌زند که از کودکی با او بوده است و این اواخر در وجودش به شدّت قوّت گرفته است. می‌گوید «از همان اوایل بچگی گاهی حس می‌کردم مثل این که روی زمین نیستم، یعنی به فاصلهٔ چند سانتی‌متر از خاک قدم برمی‌دارم...» و تعریف می‌کند که یک روز آفتابی که با خانواده رفته است باغ و دسته جمعی نشسته‌اند روی ایوانی که جوی آبی از کنارش می‌گذرد، ناگهان احساس می‌کند که سرش داغ شده و خودش را می‌بیند که سبک شده و از روی قالی بلند می‌شود و به هوا می‌رود. «همه چیز وضوح خودش را از دست داد و مه عجیب و غریبی سراسر باغ و گُلها و ایوان را گرفت و همه چیز حاشیه‌دار شد و من احساس کردم که وجودم از خودم مثل این که جدا شد و دیگر در دنیای پدر و مادرم و بچه‌ها و باغ نیستم، مثل این که به جای دیگری رفته‌ام... بعداً به من گفتند که تکانم داده بودند و من فوراً خوب شدم.» اما او هرگز خوب نشد. این واقعه هر چند سالی یک بار تکرار می‌شد و تا بزرگسالی و تا زمانی که این نامه را می‌نوشت و تا سالها بعد ادامه پیدا کرد. به قول خودش، احساس «بیگانگی» به «همه چیز» و تنهایی: «تنهای تنهایم. دیگر همه‌شان را شناخته‌ام... ولشان کن!» عین همین واقعه را در «ملکوت» از زبان «م.‌ ل.» روایت کرده است: «دوازده سال داشتم و با خانواده‌ام به باغ رفته بودیم. آن روز که در ایوان باغ نشستیم و من با گلهای سرخ باغچهٔ جلو ایوان بازی می‌کردم. جوی آب از کنار باغچه می‌گذشت و پونه‌های خودرو عطر خود را با نسیم تا دوردست می‌فرستادند، بچه‌ها پشت سرم به جست و خیز و بازی مشغول بودند و من باز هم از آنها کناره گرفته بودم. چیزی بود که مثل همیشه مرا بسوی انزوا و تنهایی می‌کشاند. ناگهان مادرم از قفا صدایم زد و در همین وقت بود که غنچه‌ای در انگشتانم له شد. دستم از تیغ خار آتش گرفت و من فریاد زدم می‌سوزد.... همه چیز زرد شد و پرده‌ای نگاهم را کدر کرد و مثل اینکه کمی از زمین بلند شدم. سرم گیج رفت و گرمای کشنده‌ای در سراسر بدنم لول خورد...» دکتر حاتم «ملکوت» هم که به دوست و دشمن و آشنا و بیگانه آمپول مرگ تزریق می‌کند، سرش پیر است و تنش جوان و میان مرگ و زندگی در نوسان است. می‌گوید «یک گوشهٔ بدنم مرا به زندگی می‌خواند و گوشهٔ دیگری به مرگ...» و می‌گوید «درد من این است. نمی‌دانم آسمان را قبول کنم یا زمین را... هر کدام برایم جاذبهٔ بخصوصی دارند...» احساس «انزوا» و «تنهایی» دوران کودکی به اندیشهٔ «مرگ» و «نیستی» در جوانی مُنجر شد. از همان سالهای آخر دبیرستان فکر خودکُشی در میان دوستان و همشاگردی‌ها قوّت گرفته بود. یک جور بازی و مسابقهٔ خودکُشی پیش آمده بود. منوچهر فاتحی یکی از دوستانی بود که چند بار تهدید به خودکُشی کرد، اما خودش را نکُشت. تا لب‌لب مُردن رفت، اما زنده و صحیح و سالم برگشت. یکی از همشاگردی‌ها همهٔ تقصیرها را به گردن معلّمی می‌اندازد که از رشت آمده بود و «اگزیستانسیالیست» بود و طرفداران فراوانی پیدا کرده بود. به این دار و دستهٔ ناامیدی که مُدام دم از خودکُشی می‌زدند «اگزی» می‌گفتند.» فهرست کتاب چشمهایش زمین هوا بزرگ علوی: ورق پاره ها و داستان های دیگر بهرام صادقی: قنقنه ها و داستان های دیگر یادداشت