

تاریخ خط میخی
9,500 تومان
انسان نوشتن را نه با قلم و مرکب روی کاغذ، بلکه با یک قطعه چوب یا نی نوک تیز روی گل رس شروع کرد. مواد خام به صورت آماده در درههای رودخانههای خاور نزدیک موجود بود و تهیه آن چندان زحمتی نداشت. گل رس را میتوان به آسانی به شکل مسطح مناسبی برای نوشتن درآورد، و اگر آن را پس از نوشتن در آفتاب بگذارند تا خشک شود، در برابر فرسودگی و شکستن، به قدر کافی محکم خواهد شد. خط میخی به مدت ٢٥٠٠ سال، همراه با علائم خط تصویری مصری، یکی از دو واسطه ارتباطی اصلی تمدن نوشتاری بود.
اگر پانصد سال افول تدریجی آن را نیز بیفزاییم، آن گاه مدت زمان کاربرد آن با مدت زمانی که الفبای خود ما مورد کاربرد عمومی بوده است برابری میکند. ارائه حتی شرحی مختصر از تاریخ اقوام و پادشاهیهای گوناگون مرتبط با خط میخی، بیرون از حدود این کتاب است. با وجود این، نقشهها و جدول گاهشماری، برای ارائه چشماندازی اساسی، ترسیم شدهاند. به هر حال آگاهی ما از جزئیات گاهشماری غالباً ناکافی باقی مانده است، به طوری که بسیاری از رخدادها و تحولات را میتوان معمولاً در حد سدهها یا هزارهها تاریخگذاری کرد.
در انبار موجود نمی باشد
تاریخ خط میخی
نویسنده |
کریستوفر فاستر
|
مترجم |
نادر میرسعیدی
|
نوبت چاپ | ٤ |
تعداد صفحات | ٩٦ |
نوع جلد | شومیز |
قطع | وزیری |
سال نشر | ١٣٩٨ |
سال چاپ اول | ١٣٨٦ |
موضوع |
خط میخی
|
نوع کاغذ | بالکی |
وزن | ١٥٢ گرم |
شابک |
9789643117344
|
وزن | 0.152 کیلوگرم |
---|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: Ali
- نشانی:
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
شاید بهتره با یکی حرف بزنی
حقوق تجارت : ورشکستگی و تصفیه امور ورشکسته
کتاب مجموعه سه گانه ی آخرین بازماندگان، منطقه ی آبی جلد 3
توضیح کتاب:
ماجرا در سرزمینی اتفاق میافتد که در آن تمام حیوانات به دلیل فعالیتهای انسان یکییکی رو به نابودیاند. قهرمان داستان کستر دوازده ساله است که توانایی شگفتانگیزی دارد که خودش از آن بیخبر است. آیا او میتواند با ویژگی منحصربهفردش حیوانات را از شر آدمها نجات دهد؟ منطقهی آبی سومین جلد از مجموعهی سه جلدی آخرین بازماندگان است. ... کستر دوازده ساله آخرین نسل حیوانات، آخرین بازماندگان، را نجات داده و شهرش را از نابودی کامل رهانده است. اما همچنان راهی سخت و پرخطر پیش رو دارد چون: تنها وال آبی نجات یافته خبرهایی از اقیانوس برایش آورده است. گنبد فلزی مرموزی از چهار برج بیرون زده. و شاهکلید نجات کروهی زمین هنوز در دست موش شجاعی است که کستر باید هر چه زودتر پیدایش کند.سکه سازان
ما اينجا داريم مي ميريم
جملاتی از کتاب ما اینجا داریم میمیریم
خوشبختیها را گم کردهایم، همهشان گم شدهاند. دستمان خالی است دیگر هیچ نوری توی دستهامان نیست.
گاهی همین قدر که بنشینم و ده دقیقه توی حال خودم باشم و کارگرهای ساختمان روبرو تیرآهن خالی نکنند و دلم برای چیزی شور نزند و تسمه کولر پاره نشود به گمانم خوشبختم.
خوبی تهران همین است که همهچیز گم میشود توی های و هوی شهر.
طلاپری میداند که هر ستاره مال کدام آدمیزاد است و حال میبینیم که آدمیزادها همیشه با جام چای کنار پنجره میایستند و هیچوقت پریهای جنگل را صدا نمیزنند. آدمیزادها عاشق آسمان هستند و مدام دنبال ستارههایشان میگردند.
مادرش همیشه میگفت هیچ کار خدا بیحکمت نیست. بعد هم غشغش میخندید که یک خدایا شکر بگو و خودت را راحت کن. تا آن سر دنیا هم که بدوی نمیفهمی چرا بلاهای ریز و درشت سر آدم میآید.
آدمیزادها هیچوقت صدایی را که نمیبینند، نمیشنوند. حتی گاهی خوشبختیهای کوچکشان را هم نمیبینند.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.