



تاریخ نقاشی ایران: از آغاز تا عصر حاضر
150,000 تومان
این کتاب برای دانشجویان رشته هنر (نقاشی) در مقطع کارشناسی به عنوان منبع اصلی درس «تاریخ عمومی نقاشی (3)» به ارزش 2 واحد تدوین شده است.
فهرست:
فهرست تصاویر
مقدمه
فصل اول: هنر ایران در گذر تاریخ
فصل دوم: هنر سلجوقی و ایلخانی
فصل سوم: هنر تیموری
فصل چهارم: هنر صفویه
فصل پنجم: هنر افشاریه، زندیه و قاجار
فصل ششم: هنر پهلوی
فصل هفتم: هنر پس از انقلاب اسلامی
فهرست منابع
در انبار موجود نمی باشد
تاریخ نقاشی ایران: از آغاز تا عصر حاضر
نویسنده |
دکتر مرتضی گودرزی(دیباج)
|
مترجم |
——-
|
نوبت چاپ | 7 |
تعداد صفحات | 308 |
نوع جلد | شومیز |
قطع | وزیری |
سال نشر | 1401 |
سال چاپ اول | —— |
موضوع |
هنر
|
نوع کاغذ | —— |
وزن | 430 گرم |
شابک |
9789644599941
|
وزن | 0.430 کیلوگرم |
---|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: aisa
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
در دفاع از فهم: سخنرانیهای آلبر کامو (1958_1936)
معرفی کتاب در دفاع از فهم: سخنرانیهای آلبر کامو 1958 - 1936
کتاب در دفاع از فهم، دربردارندهی متن سیوچهار سخنرانی آلبر کامو است که طی حدود بیست سال، با موضوعات مختلف و در محافل گوناگون بیان شدهاند. عمدهی مضامین این کتاب یا در حوزهی فلسفه، سیاست و تاریخ میگنجند یا دیگر وجوه حیات انسانی را مد نظر داشتهاند. کتابی که مقابلتان قرار گرفته، شما را با مبانی فکری یکی از داستاننویسان و فلاسفهی مطرح جهان بیشتر آشنا خواهد کرد.دربارهی کتاب در دفاع از فهم
ممکن است بیشتر مخاطبان، آلبر کامو (Albert Camus) را با آثار ادبی برجسته و ماندگارش به یاد بیاورند و او را صرفاً داستاننویسی نابغه در تاریخ ادبیات معاصر بدانند. چنین مخاطبانی حتماً متعجب خواهند شد اگر پی ببرند که کامو علاوهبر نویسندگی، در سخنرانیهای پرشور و خطابههای اعتراضی نیز ید طولایی داشته است. برای اینکه با اندیشههای وی در خلال سخنرانیهایش آشنا شوید، پیشنهاد ما این است که هرچه سریعتر کتاب در دفاع از فهم (Conférences et discours) را تهیه کنید تا به گنجینهای از تمامی سخنرانیهای کامو، به مناسبتهای گوناگون و با موضوعات متنوع، دسترسی داشته باشید. آنچه در اثر حاضر میخوانید، مجموعهای است از متن سیوچهار سخنرانی کامو طی سالهای 1936 تا 1958. با وجود اینکه آلبر کامو با سخنرانی میانهی خوبی نداشته و تصور میکرده سخنران خوبی نیست، اما به نظر میرسد در سخنرانیهایش نیز مانند رمانها، مقالات و جستارهایش، خوش درخشیده و توانسته رضایت خاطر مخاطبان را جلب کند. جالب است بدانید او با اینکه هنگام ارائهی سخنرانیهایش، نویسندهی سرشناسی بوده اما در هیچکدام از سخنرانیها، هیچ اشارهای به متنها و داستانهایش نکرده است! بااینحال، مسئلهی «تعهد هنرمند» در سخنانش بهوضوح دیده میشود. بنابراین، اگرچه کامو در خطابههایش، سخنی از کتابها و رمانهایش به میان نیاورده اما همواره هویت خود را بهعنوان یک هنرمند حفظ کرده و آن را در سخنرانیهایش نیز نشان داده است. این متفکر روشنفکر، در تلاش بوده تا هنگام سخنرانیهایش، تعهد خود را بهعنوان یک انسان و مسئولیتی را که نسبت به سایر انسانها داشته، شرح بدهد. همچنین صدای اعتراض نسلی باشد که لابهلای محدودیتها، در حال نابود شدن است. کامو چه در آثار ادبی و چه بهعنوان یک فیلسوف و سخنران، به دنبال راهی برای درک «بحران بشر» و نشان دادن چهرهی پلید آن بوده است. همچنین میکوشیده تا مرهمی برای زخمهای دیرینهی بشریت عرضه کند. او معتقد بود در میان انواع و اقسام مشاغل امروزی، شغلی نیز با عنوان «انسان بودن» وجود دارد. وظیفهی کسانی که به این شغل روی آوردهاند، چیزی نیست جز مبارزه با فلاکت آدمی یا کاستن از شدت آن. از مشخصههای قابل توجه کتاب حاضر، میتوان به مشخص بودن بُعد زمانی و مکانی سخنرانیهای کامو اشاره کرد. به عبارت دیگر، در ابتدای متن هر سخنرانی، توضیحی کوتاه در مورد اوضاع زمانی آن، مراسمی که کامو در آن به سخنرانی پرداخته و نشریهای که متن سخنرانی را نخستین بار چاپ کرده، بیان شده است که قطعاً مطالعهی دقیق آنها، برای درک بهتر سخنرانیها، یاریگر خوانندگان خواهد بود. به همین شکل، گوشهای از شرح حال کامو، هنگام ارائهی سخنرانیهایش مطرح شده که خواندن آن نیز میتواند درک کلی اما دقیقی را از شخصیت کامو برای مخاطبان به ارمغان بیاورد.بیان شفاهی داستان 2
فهرست:
Introduction
1. The Kitten / Richard Wright 2. Little Girls Wiser Than Old Men / Leo Tolstoy 3. Old Man at the Bridge / Ernest Hemingway 4. The Flying Machine / Ray Bradbury 5. The Story of an Hour / Kate Chopin 6. The Open Window / H. H. Munro (Saki) 7. Misery / Anton Chekhov 8. The Glove / R. U. Joyce 9. Sredni Vashtar / H. H. Munro (Saki) 10. War / Luigi Pirandello 11. After Twenty Years / O. Henry 12. The Doll’s House / Katherine Mansfield 13. The House on the Border / Aziz Nesin 14. An Old Man / Guy de Maupassan 15. The Sniper / Liam O’Flaherty 16. A Death in the Stadium / Robert Nathan 17. The Tell-Tale Heart / Edgar Allan Poe 18. The Bet / Anton Chekhov 19. Luck / Mark Twain 20. Rescue at Sea / Unknown Author
چاپ هفدهم، با تجدید نظر اساسی
آفتاب پرست ها
غول مدفون
معرفی کتاب غول مدفون اثر کازوئو ایشی گورو
غريبه
در بخشی از کتاب غریبه میخوانیم
درِ ماشین محکم بسته میشود. ماشین را با نگاهم دنبال میکنم که از راه فرعی میراند و وارد جاده میشود. این بیرون ظلمات است و چشم چشم را نمیبیند. صدای جیرجیرکها و موجودات شبزی از لای بوتههای کانولا شنیده میشود. نگاهی به دوروبرم میاندازم. من اینجا بزرگ شدهام. تمام دنیایم در اینجا خلاصه میشود و هیچوقت کنجکاوی چندانی به دنیای بیرون نداشتهام. هرگز فکرش را هم نمیکردم که ممکن است روزی سروکارم به دنیاهای ناشناخته بیفتد. به آسمان پُرستارهی بالای سرم نگاه میکنم. همان آسمان پُرستارهی همیشگی. تمام عمرم به این آسمان پُرستاره چشم دوختهام. تنها آسمانی که تابهحال دیدهام. تمام آن ستارهها، ماهوارهها، ماه. میدانم که ماه بسیار دور است. اما امشب خیلی عجیب به نظر میرسد. تابهحال هیچوقت بهاش فکر نکرده بودم، اما اگر من میتوانم همهی اینها تمام ستارهها و ماه را از اینجا با چشمان خودم ببینم، آیا این خودش مفهوم فاصله را زیر سؤال نمیبرد؟ به داخل خانه که برمیگردم همهجا سوتوکور است. هِن باید خواب باشد. این کارش کمی عجیب است. یعنی بدون اینکه منتظر بماند تا کمی دربارهی آنچه رُخ داده گپ بزنیم رفته بالا و خوابیده؟ لابد خیلی خسته است. دلیل دیگری نمیتواند داشته باشد. یک ناآشنا با خبرهایی باورنکردنی، بدون اطلاع قبلی، ناگهان دمدر خانهی ما ظاهر شد. پس درک میکنم اگر هِن خسته شده باشد. چراغ اتاقنشیمن را خاموش میکنم. لیوان خالی آب و بطری آبجو را از روی میز برمیدارم و به آشپزخانه میبرم و روی کابینت کنار سینک میگذارم. درِ یخچال را باز میکنم، نگاهی به داخلش میاندازم، اما چیزی برنمیدارم. هوای خنکی که از داخل یخچال بیرون میزند احساس خوشایندی دارد. در تاریکی از پلهها بالا میروم. روی هر پله میایستم و به قاب عکسهای روی دیوار نگاه میکنم. یادم نیست آخرینبار کِی این کار را کردم: اینکه روی پلهها بایستم و به این عکسها نگاه کنم. به خاطر نبودِ نور مجبورم به دیوار نزدیکتر شوم. سه قاب عکس کنار هم از دیوار آویخته شده: یک عکس از من و هِن با همدیگر و دو عکس هم از هر کدام از ما بهتنهایی.مهماني تلخ
در بخشی از کتاب مهمانی تلخ میخوانیم
با انگشت جلو را نشان داد. خواستم راه بیفتم که دیدم دنده عقب گرفت و به سرعت آمد طرفم. جلوام که رسید، زد روی ترمز، طوری که لاستیکها چند سانتی روی آسفالت کشیده شدند. سرم را خم کردم و کنار شیشهی نیمه پایین گفتم: « پارکوی. » با انگشت شست، صندلی عقب را نشان داد.
وقتی در را باز کردم، زنی که عقب نشسته بود، رفت کنار شیشه. سوار شدم. راننده زد توی دنده. گفت: « حالا تا نیایش بریم. » « من پیاده می شم. » خواستم دستگیره را بکشم که گفت: « بشین، آقاجون. بالاخره یه کاریش میکنیم. » برگشته بود. گفتم: « نمی خوام وسط راه تاکسی عوض کنم. » پایش را گذاشت روی گاز و ماشین از جایش کنده شد.
شاید هنوز بیست متر نرفته بود که گفت: « خیلی زود جوش می آری،آقا. » « جوش نمی آرم. گفتم که نمی خوام تاکسی عوض کنم. » « اصلاً اون جا که شما وایساده بودی تا صبح هم کسی سوارت نمیکرد. » از توی آینه نگاهی به من انداخت.
بعد سرش را چرخاند طرف مردی که صندلی جلو نشسته بود. گفت: « شما دیدینش، آقا؟ » مرد بی آن که نگاهش کند، گفت: « من اصلاً حواسم به خیابون نبود.» زن گفت: « من دست شونو دیدم. » « آره، منم همون یه دستو دیدم که از لای درخت ها اومده بود بیرون. معلوم می شه شما هم مثل من حواس تون خیلی جَمعه. » گفتم: « می خواستین بیام وایسم وسط اتوبان؟ »
« دیگه آخه شما هم خیلی رفته بودی کنار. تا آدم می اومد بفهمه چی به چیه، پنجاه متر رفته بودجلو. » مردی که جلو نشسته بود، گفت: « اتفاقاً ایشون کار درستی کردن. تو این شهر تا بخوای جوون الکی خوش هست. می زنن به آدم و درمی رن. بعدش هم هیچی به هیچی. جنازه ت افتاده وسط اتوبان. » زن گفت: « آره، واقعاً. » کیفش را که گذاشته بود روی زانویش، باز کرد و دستمالی بیرون آورد
گفت: « اگه تا پارک وی می رین، من هم می آم. » راننده از توی آینه نگاهش کرد. « تا تجریش هم بخواین می رم. می خوام برم اون جا بنزین بزنم.«من همون پارک وی پیاده می شم.» دوباره توی آینه نگاهش کرد. گفت: «رو چشمم، خانم.» لبخند زد.
کمی بعد، وقتی داشتیم به پل گیشا نزدیک می شدیم، راننده شیشه اش را تا آخر پایین کشید. آرنجش را گذاشت لب پنجره و به ماشین بغلی نگاه کرد که داشت نزدیک ما حرکت می کرد. از پنجرهی بازش صدای آهنگ ملایمی به گوش میرسید.
گفت: «لامسب، انگار نه انگار پاییز شده. هوا از تابستون هم گرم تره». دست راستش را گذاشت به صورتش. حدس زدم دارد با سبیلش ور میرود. باز توی آینه نگاهی به من انداخت. وقتی دید حواسم به اوست، نگاهش را دزدید. با این حال هنوز چشمهای ریزش پیدا بود.
محصولات مشابه
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-ایمانوئل کانت
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-بدنآگاهی
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-هگل
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-فلسفۀ اخلاق کانت
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-معنای زندگی
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-هرمنوتیک
دانشنامه فلسفه استنفورد 5: زیباییشناسی
نویسنده | استنفورد |
مترجم | مسعود علیا |
تعداد صفحات | ٦٨٠ |
قطع | وزیری |
سال نشر | ١٤٠١ |
موضوع | فلسفه |
نوع کاغذ | تحریر |
وزن | ١٣٥٤ |
شابک | ٧ -٤٦٣-٠٤٠-٦٢٢- ٩٧٨ |
نوع جلد | گالینگور روکشدار |
دانشنامه فلسفه استنفورد 3: شاخهها و مکتبها
نویسنده | استنفورد |
مترجم | مسعود علیا |
نوبت چاپ | ٢ |
تعداد صفحات | ٧٣٥ |
سال نشر | ١٤٠١ |
نوع جلد | گالینگور روکشدار |
موضوع | فلسفه |
نوع کاغذ | تحریر |
قطع | رقعی |
وزن | ٨٩٧ |
شابک | ٦ -٣٩٠-٠٤٠-٦٢٢- ٩٧٨ |
تولید کننده | ققنوس |
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.