تام گیتس 8/ آره! نه (شاید…)

210,000 تومان

سفارش:0
باقی مانده:3

معرفی کتاب آره! نه (شاید…) اثر لیز پیشون

بعضی وقت ها تصمیم گرفتن اصلا ساده نیست. مخصوصا وقتایی که خواهر بدعنقم دیلیا میاد سراغم.
ساکت باش، حرف نزن، کارتو بکن!
مامان قصد کرده کل خونه را مرتب و تروتمیز کنه. می گه اگه نمی تونی تصمیم بگیری کدوم یک از وسایلتو که لازم نداری بفروشیم بره، خودم جات تصمیم می گیرم.
اگه اینجوری بشه فاجعه می شه ها!
خوشبختانه آفتاب های لب بوم برای نجاتم سرمی رسن (چند بارم میان)
تام و پدرش در حراج‌بازار چیزمیزهای خانه‌شان را می‌فروشند. اما این وسط سنجاق‌سینه‌ی مامان هم به یک خانم پیر فروخته می‌شود.

غافل از اینکه سنجاق‌سینه‌ی گربه‌ای چقدر گران‌قیمت است و مامان هم هیچ از دسته‌گلی که به آب داده‌اند خبر ندارد.

باید ببینیم تام و پدر چطوری گندشان را درست می‌کنند…

موجود در انبار

توضیحات

تام گیتس 8/ آره! نه (شاید…)

نویسنده
لیز پیشون
مترجم
 بهار سرلک
نوبت چاپ
تعداد صفحات 272
نوع جلد —-
قطع
سال نشر
سال چاپ اول ——
موضوع
کودک و نوجوان
نوع کاغذ ——
وزن 0 گرم
شابک
9786222045807
توضیحات تکمیلی
وزن 0.5 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “تام گیتس 8/ آره! نه (شاید…)”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

چند صفحه از کتاب

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: aisa
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

مومی ترول‌ها 3/ کلاه جادو

20,000 تومان
در روزی بهاری و زیبا «ترولک»، «شامه‌زاد» و «بوبو» در نوکِ کوه، کلاهی سیاه پیدا می‌کنند و آن را به خانه می‌برند. این کلاهِ جادویی می‌تواند شکل هر چیزی را عوض کند. اولِ داستان کلاه جادویی سرگرمشان می‌کند. اما بعد اتفاق‌هایی می‌افتد که هم خطرناک‌اند و هم خنده‌دار. کم‌کم کار به جاهای باریک می‌کشد. وسط جشنی که «ماما‌ترول» برای اهالی دره برپا کرده، سروکله‌ی یک جادوگر پیدا می‌شود... .

استخوان خوک و دست‌های جذامی

98,000 تومان
مصطفی مستور، یکی از موفق‌ترین و پر‌فروش‌ترین نویسندگان ایران است. او که در حوزه‌ی‌ترجمه، نمایش‌نامه‌نویسی و شعر بخت‌آزمایی کرده، بیشتر به دلیل داستان‌ها و رمان‌های عاشقانه - فلسفی‌اش شناخته شده است. مستور در این رمان زندگی مردمانی را روایت می‌کند که گرچه در کنار هم و نزدیک به هم زندگی می‌کنند. اما باز هم از یکدیگر دور هستند. داستان در برجی در تهران اتفاق می‌افتد و قصه‌ی زندگی ساکنان‌اش که هر یک با دغدغه‌ها، معضلات و مشکلات متعدد دست‌و‌پنجه نرم می‌کنند و تنها ویژگی مشترک‌شان رفت‌و‌آمد به این مکان است، بیان می‌شود. هفت خانواده در هفت طبقه‌ی ساختمان زندگی می‌کنند. در طبقه‌ی هفدهم، دکتر مفید به همراه پسر و همسرش زندگی می‌کند. فرزندش به سرطان مبتلا است و امیدی به زنده بودن‌اش نیست. در طبقه‌ی چهاردهم، دانیال همراه با والده‌اش زندگی می‌کند. او که پدرش را از دست داده و خرج خود و مادرش را از طریق دریافت مستمری پدرش تامین می‌کند، علی‌رغم دست‌و‌پنجه نرم کردن با مشکلات جسمی، جملات زیبا و پر‌معنایی به زبان می‌آورد. در طبقه‌ی نهم، دکتر محسن سپهر، همراه با دختر و مادرش روزگار می‌گذراند. مدتی است همسرش تقاضای طلاق داده اما پس از مثبت شدن آزمایش بارداری، به خانه بازگشت. در طبقه‌ی هشتم، جوانی حامد نام با مادرش زندگی می‌کند. حامد عکاس است. نامزدش برای ادامه‌ی تحصیل به خارج از کشور رفته. او به دختری که به آتلیه‌ی‌اش رفت‌و‌آمد می‌کند و شبیه نگار - نامزد سابق‌‌اش - است دل‌بسته است. خانه‌ی شهرام در طبقه‌ی هفتم است که کارش برگزاری پارتی‌های شبانه است. زنی بدکاره که کیانوش عاشقش می‌شود در طبقه‌ی پنجم مستقر است. نوذر، خلافکاری که در طبقه‌ی چهارم اقامت دارد، نقشه‌ی قتل صاحب یک زمین را همراه با دو رفیق‌اش می‌کشد، اما آن‌ها جان‌اش را می‌گیرند. چنین است که نویسنده، داستان کشمکش شخصیت‌ها با دنیا را با مهارت و چیره‌دستی بیان می‌کند.

آخرين روياي فروغ

140,000 تومان
کتاب «آخرین رویای فروغ» نوشته‌ی سیامک گلشیری، نویسنده و مترجم ایرانی است. گلشیری رمان‏‌های بسیاری نوشته که بعضی از آن‏‌ها از پرخواننده‌‏ترین رمان‏‌های ایرانی‌اند و جوایز متعددی را از آن خالق خود کرده‌اند. او در جایی گفته که دوست دارد در آثارش ناظر مطلق باشد و بگذارد تنها صدای شخصیت‏‌هایش به گوش خواننده برسد. گلشیری در رمانی که پیش روی شماست، به‌‏خوبی این شگرد را به کار گرفته است. آدم‏‌های داستان در شبی طولانی، در موقعیتی ناب و بحرانی، در کنار هم قرار می‌‏گیرند و بی‌‏آن‏که قصدش را داشته باشند، به حرف می‏‌آیند؛ حرف‏‌هایی که شاید هرگز در زندگی روزمره و ملال‏‌آورشان به زبان نیاورده‌‏اند. سیامک گلشیری در این رمان تماما نمایشی، تصویری محض از انسان‏‌هایی به تماشا می‌گذارد که سرشار از عشق و نفرت‌‏اند؛ عشق‌‏هایی که گمان می‌‏کنند هرگز به آن دست نیافته‌‏اند و نفرتی که گاهی احساس می‏‌کنند قلب و روح‏شان را احاطه کرده است. در بخشی از رمان می‌خوانیم: «داشتم خیلی آهسته می‌راندم. نگاهم به دیوار ویلایی بود که از جلوش رد می‌شدیم/ می‌خواستم همین‌جا توی ماشین قضیه را تمام کنیم. دوست نداشتم بیشتر از این کش پیدا کند. آذر گفت، خودش هم که می‌خواست، نباید می‌آوردنش. اگه یه ذره عقل توی کله‌هاشون بود، نباید قبول می‌کردن با این حال بیارنش این‌جا.»
سفارش:0
باقی مانده:1

سوء‌قصد به ذات همایونی

235,000 تومان

معرفی کتاب سوء قصد به ذات همایونی اثر رضا جولایی

"سوء قصد به ذات همایونی" اثر "رضا جولایی"، داستانی است جذاب و خواندنی که در اواخر دوران مشروطه رخ می دهد. "رضا جولایی"، داستان را با ترور "محمدعلی شاه" آغاز نموده و سپس روایت زندگی یکایک افراد دخیل در ترور را به همراه نحوه ی آشنایی شان با همدیگر، از کودکی تا حال به تصویر می کشد.
به این ترتیب هر یک از فصول کتاب "سوء قصد به ذات همایونی" مختص به یکی از این افراد بوده و "رضا جولایی" در لا به لای این فصل ها، نقش سایر افراد مرتبط به ترور را نیز بیان می کند. در انتهای داستان "سوء قصد به ذات همایونی" سرنوشت و سرانجام این افراد را پس از اتفاق اقتادن ترور در می یابیم. این اثر موفق شده تصویر قابل توجهی را از شرایط فرهنگی و اجتماعی در دهه ی بیست تهران در اختیار مخاطب قرار دهد.
شخصیت پردازی درخشان و قابل باور "رضا جولایی" در تلفیق با چندین شخصیت حقیقی، جنبه ی پویایی به داستان داده است و با وجود اینکه رمان "سوء قصد به ذات همایونی" به طور غالب از دریچه نگاه سوم شخص روایت می شود، لحن کنایی و طعنه های نویسنده به عملکرد و افکار شخصیت ها، فضایی مفرح و جذاب را در خواندن آن به وجود می آورد.
این داستان گیرا و پرحادثه که حاصل تسلط نویسنده بر فضای اجتماعی و سیاسی حاکم بر آن دوره ی تاریخی است، آن چنان در گره زدن اتفاقات حقیقی با تخیل و قصه پردازی موفق بوده که خواننده را به هیچ وجه دچار دوگانگی نخواهد کرد و قصه ای یکپارچه و جذاب را پیش روی او خواهد گذاشت.
سفارش:0
باقی مانده:1

راهنمای ژانر: معرفی و بررسی ده گونه‌ی سینمایی

35,000 تومان

معرفی کتاب راهنمای ژانر؛ معرفی و بررسی ده گونه‌ی سینمایی

ژانرهای سینمایی در عین سادگی، بی‌اندازه پیچیده هستند.
آنها با خود یک پیشینه قوی تاریخی دارند و در گذر زمان افت‌وخیزهای زیادی را از سرگذرانده‌اند. شناخت دقیق این ژانرها، عیار قضاوت ما را درباره فیلم‌های سینمایی بالا می‌برد. در کتاب «راهنمای ژانر»، یحیی نطنزی تلاش کرده است مسیر این شناخت را هموار کند.
بنابراین، خوانندگانی که پیش از این مجبور بودند دانش سینمایی خود را درباره ژانرها با رجوع به منابع پراکنده و محدود افزایش دهند، از این به بعد مجموعه‌ای مفصل و منسجم در اختیار خواهند داشت که چشم‌انداز دقیقی از ده ژانر اصلی سینمایی برایشان ترسیم می‌کند.
امید است این کتاب بتواند بخشی از خلأهای نظری موجود در مباحث مربوط به ژانر را برطرف کند و حرکت مؤثری باشد برای انتشار کتاب‌های جامع‌تر.

زيرآفتاب خوش خيال

4,000 تومان

معرفی کتاب زیر آفتاب خوش خیال عصر

جیران گاهان در کتاب زیر آفتاب خوش خیال عصر به روایت ازدواج دختری یهودی به نام مونا با مردی مسلمان می‌پردازد و مسائل و مشکلات زندگی این دو زوج را قبل و بعد از ازدواج به تصویر می‌کشد. این اثر که اولین رمان جیران گاهان، نویسنده جوان ایرانی است، در سال 1389 موفق به کسب جایزه بهترین رمان اول بنیاد گلشیری شده است. مونا دختری یهودی است که علیرغم عرف و دینی که دارد به پسری مسلمان که استاد موسیقی است، علاقه‌مند می‌شود و همین موضوع باعث می‌شود تا خانواده‌اش او را طرد کنند. اما مونا از عشقش دست برنمی‌دارد و به خاطر شهریار به ظاهر مسلمان شده و با او ازدواج می‌کند. پس از مدتی که از زندگی زناشویی مونا و شهریار می‌گذرد، دچار مشکل شده و رابطه‌شان به جدایی ختم می‌شود. مونا مجبور می‌شود به تنهایی زندگی ‌کند و یک روز با تماس خواهرش و اطلاع از بیماری مادرشان باعث می‌شود تا مونا شروع به مرور وقایع گذشته کند. جیران گاهان هنگام نگارش، نگاهی بی‌طرفانه به داستان داشته و از افراط و تفریط دوری می‌کند. همین موضوع سبب می‌شود تا روایت داستان باورپذیرتر جلوه کند. او در روایتش از شیوه جریان سیال ذهن استفاده کرده اما آن را به گونه‌ای بکار برده است که شما را گیج نمی‌کند. زیباترین و در عین حال قابل تقدیرترین جنبه کتاب زیر آفتاب خوش‌خیال عصر آن است که از رائه‌ی چهره‌ی سیاه یا سفید به شخصیت‌های داستان پرهیز شده است. چهره‌ی خانواده‌ی مونا که کلیمی هستند به صورتی انسانی به تصویر کشیده شده است و هیچ‌ کدام از آنان یکسره خوب یا یکسره بد نیستند. تمام شخصیت‌های داستان از جمله مونا و شهریار جنبه‌های مثبت و منفی دارند. حتی در روند داستان اشاره‌ای به پیش‌داوری‌های پدر و مادر شهریار در رابطه با کلیمیان می‌شود. از ظرایف قابل احترام این کتاب نیز می‌توان به عدم تجانس فرهنگی در بین خانواده‌های این زوج اشاره کرد. عدم پذیرش کامل مونا از سوی خانواده‌ی شهریار گرمای رابطه‌ی عاطفی این دو نفر را سرد کرده و به گونه‌ای روایت می‌شود که گویی جدایی آن‌ها به دلیل این عدم تجانس فرهنگی و پیش‌داوری‌های ذهنی از پیش رقم خورده است. با اینکه شهریار در روند داستان، تلاشش را برای شناخت بهتر فرهنگ خانواده مونا می‌کند اما رفته رفته این تمایل به شناخت کم شده و جایش را به رفتاری آمرانه و مردسالارانه می‌دهد. در بخشی از کتاب زیر آفتاب خوش‌خیال عصر می‌خوانیم: شیشه ‌شور را از روی هره‌ی پنجره برمی‌دارد. دمپایی‌ها را به نوبت می‌کند و روی هره می‌رود. وزنش را روی پنجره می‌اندازد. شیشه شور را فشار می‌دهد. قطره‌های ریز آب روی شیشه پخش می‌شوند. بوی تمیزی دماغش را پر می‌کند. روزنامه را روی سطح بی‌رنگ، محکم بالا و پایین می‌کشد. پشت قطره‌های آب و کف، کوچه خالی است. نه زنی، نه مردی، نه گربه‌ای، نه بچه‌ای. کوچه خوابیده. یکی دو ساعت دیگر خیابان پر می‌شود از مامان‌ها که سرشان را از در ورودی آپارتمان‌ها بیرون می‌آورند و سر بچه‌ها داد می‌کشند. پسربچه‌ها که گل‌کوچیک بازی می‌کنند و دختر بچه‌ها که دم در خانه‌ی همدیگر می‌پلکند. فقط یک دختر مو‌مشکی با پسرها فوتبال بازی می‌کند. آن‌قدر ریزه است که خودش را چابک از لا به ‌لای پسرها رد می‌کند و شوت می‌زند توی دروازه‌ی زپرتی که می‌گذارند وسط کوچه. موسی و ادنا عاشق فوتبال بودند. مامان نمی‌گذاشت بروند توی کوچه. می‌گفت: «لازم نکرده با این گوییم‌ها بازی کنین واسه‌ی من.» موسی توی خانه رژه می‌رفت و می‌گفت: «حرفم باهاشون نباید زد. چه برسه به فوتبال بازی کردن.» این کلمه را تازه یاد گرفته بود. تا چند ماه همه‌چیز و همه‌کس مزخرف بودند. مسئله‌های ریاضی، پسرهای گوییم همسایه، ماهی‌هایی که هر از گاهی توی حوض جان می‌دادند، روی آب بی‌حرکت بالا آمدند و چپه می‌شدند، و شلوار پاره‌اش که هرچه مامان می‌دوخت هفته بعد دوباره خشتکش جر می‌خورد. ادنا ولی دور از چشم مامان توی کوچه می‌پرید. مخصوصاً وقت‌هایی که مامان تو زیرزمین بود. او لب حوض می‌نشست و با انگشت‌های پایش بازی می‌کرد. شصت پای چپ با راست احوال‌پرسی می‌کرد و بهش شبات شالم می‌گفت.