تصرف عدوانی
110,000 تومان
کتاب تصرف عدوانی نوشته لنا آندرشون ترجمه سعید مقدم توسط انتشارات مرکز با رمان, رمان های خارجی, داستان های سوئدی به چاپ رسیده است.
وقتی آدم عاشق است و عشقش پذیرفته شده ،تنش احساس می کند وزنش سه برابر شده است .عشق نوپا روی لبه ی باریکی می رقصد .ممکن است آدم دوباره وزن واقعیش را احساس نکند،که این خود می تواند در آدم های مضطرب ،باتجربه و اینده نگر ،یا در آن هایی که مثل استر این قدر امیدوار و خوش باور نیستند،میزانی از تردید پدید آورد….
فقط 2 عدد در انبار موجود است
تصرف عدوانی
نویسنده | لنا آندرشون |
مترجم | سعید مقدم |
نوبت چاپ | چهل و هفتم |
تعداد صفحات | 176 |
قطع و نوع جلد | رقعی شومیز |
سال انتشار | 1403 |
شابک | 9789642132980 |
وزن | 0.175 کیلوگرم |
---|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: Ali
- نشانی:
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
گروه (1+5) 1 (جشن تولد پر دردسر)
سرگشتگی نشانهها، نمونههایی از نقد پسامدرن
دغدغهها و چشماندازهای اقتصاد اسلامی
شاهکارهای ادبی مصور 1… بیست هزارفرسنگ زیردریا
ژاپن قدیم
همچنان که تاریخ ژاپن از دوران باستان تا سال ۱۸۶۸ نشان میدهد، همبستگی زبانزد ژاپنیها عمیقا ریشه در رویدادهای سیاسی و فرهنگی ژاپن "قدیم" دارد، و این احساس همبستگی آشکارا در نگرش ژاپنیها به بیگانگانی که از ژاپن دیدن میکردند نمایان بود.
حتی امروزه هم آثاری از انزجار از خارجیها که میراث گذشته است در ژاپن دیده میشود. آنها با خارجیهایی که به کشورشان میآیند رفتاری مودبانه دارند، اما با این ذهنیت که دیر یا زود به وطنشان بازمیگردند. از نظر اغلب ژاپنیها، خارجیها همواره بیگانه باقی میمانند، برخلاف آمریکاییها که معمولا خارجیها را شهروندان بالقوه آمریکا میدانند.
نگرش دیگر که ریشه در ژاپن قدیم دارد احساس قوی یکی دانستن خود با سرزمین مادری و احساس تعهدی عمیق به آن است. در دوران گذشته بیشتر ژاپنیها خواستهها و نیازهایشان را در درجه دوم اهمیت و بعد از خواستههای امپراتور و دیگر رهبران قرار میدادند. امروزه بسیاری از ژاپنیها هنوز هم فکر میکنند وظیفهی فردی در قبال کشور بر هر نوع دستاورد شخصی ارجحیت دارد.
ما اينجا داريم مي ميريم
جملاتی از کتاب ما اینجا داریم میمیریم
خوشبختیها را گم کردهایم، همهشان گم شدهاند. دستمان خالی است دیگر هیچ نوری توی دستهامان نیست.
گاهی همین قدر که بنشینم و ده دقیقه توی حال خودم باشم و کارگرهای ساختمان روبرو تیرآهن خالی نکنند و دلم برای چیزی شور نزند و تسمه کولر پاره نشود به گمانم خوشبختم.
خوبی تهران همین است که همهچیز گم میشود توی های و هوی شهر.
طلاپری میداند که هر ستاره مال کدام آدمیزاد است و حال میبینیم که آدمیزادها همیشه با جام چای کنار پنجره میایستند و هیچوقت پریهای جنگل را صدا نمیزنند. آدمیزادها عاشق آسمان هستند و مدام دنبال ستارههایشان میگردند.
مادرش همیشه میگفت هیچ کار خدا بیحکمت نیست. بعد هم غشغش میخندید که یک خدایا شکر بگو و خودت را راحت کن. تا آن سر دنیا هم که بدوی نمیفهمی چرا بلاهای ریز و درشت سر آدم میآید.
آدمیزادها هیچوقت صدایی را که نمیبینند، نمیشنوند. حتی گاهی خوشبختیهای کوچکشان را هم نمیبینند.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.