تعلیق
490,000 تومان
معرفی کتاب تعلیق
رمانی جذاب که با ریتم کوبنده و هیجانانگیزش مخاطب را میخکوب خود میسازد. ژان پل سارتر در کتاب تعلیق، سردرگمی و نگرانی غیرقابل وصف مردم عادی در کشورهای اروپایی (خصوصاً کشور فرانسه) را در فاصلهی هشت روز مانده به امضای توافقنامهی سرنوشتساز 1938 مونیخ، به تصویر میکشد. گفتنیست اثر حاضر جوایز متعددی را برای نویسندهاش به ارمغان آورده است.
دربارهی کتاب تعلیق
در تاریخ 17 سپتامبر 1938، دقیقاً یک سال پیش از آغاز جنگ جهانی دوم، ارتش نازی به دستور آدولف هیتلر، وارد خاک چکسلواکی شد و حملاتی با شدت پایین علیه این کشور ترتیب داد. تحرکات خصمانهی آلمان در مرزهای کشور چکسلواکی، نگرانیهای دولتمردان اروپایی و مردم عادی دربارهی خطر آغاز جنگ جهانی دوم توسط نازیها را به شدت افزایش داد.
در واکنش فوری به این اقدامات، بریتانیا و فرانسه سه روز بعد، به صورت رسمی از حکومت چکسلواکی درخواست کردند که منطقهی آلمانینشینِ سودتنلند را به آلمان واگذار کنند تا از بروز جنگ جلوگیری شود.
سرانجام پس از گذشت حدوداً دو هفتهی تنشزا و پراسترس، در تاریخ 30 سپتامبر 1938، در شهر مونیخ، کشورهای بریتانیا، فرانسه، ایتالیا و آلمان، توافقنامهای امضا کردند که بر اساس آن، منطقهی سودتنلند به کشور آلمان واگذار شد. دولت چکسلواکی نیز از سر ناچاری، مجبور به پذیرش شروط غیرمنصفانهی قرارداد مونیخ شد.
امروزه که سالها از امضای توافقنامهی مونیخ گذشته است، تاریخدانان برای اثبات این حقیقت که سازش و مماشات با حکومتهای توتالیتر، سرانجام خوبی نخواهد داشت، این توافقنامه را به عنوان نمونهای روشن مثال میزنند.
فقط 1 عدد در انبار موجود است
تعلیق
نویسنده |
ژان پل سارتر
|
مترجم |
—-
|
نوبت چاپ | 6 |
تعداد صفحات | 478 |
نوع جلد | شومیز |
قطع | رقعی |
سال نشر | 1403 |
سال چاپ اول | —— |
موضوع |
ادبیات
|
نوع کاغذ | —— |
وزن | 0 گرم |
شابک |
9786220100225
|
وزن | 0.0 کیلوگرم |
---|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: aisa
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
مثل خون در رگهای من: نامههای احمد شاملو به آیدا
احمد شاملو
در بخشی از کتاب مثل خون در رگهای من میخوانیم: نمیدانم. نمیدانم این «بدترین شبها» را شروع کردهام یا دارم شروع میکنم. اما، به هر تقدیر، این ساعات تاریک و بیامید، این روزهایی که دست کم، اگر هیچ موفقیت دیگری درش نبود، اینش بود که به امید دیدار تو شروع میشد و حتی اگر هم در آخرین ساعات شب با نومیدی کامل، مثل دفتری بر هم نهاده میشد، باز این امید که فردا بتوانم ببینمت زنده نگهم میداشت، میدانی؟ از فردا صبح، دیگر این امید را هم از دست خواهم داد. امید بزرگی بود که اقلاً روزی یک بار تو را ببینم. اقلاً این امید به من نیروی آن را میداد که صورتم را بتراشم و از قبر خودم خارج بشوم برای آن که آفتاب وجود تو به جسم رطوبت کشیدهی من بتابد. میدانستم که آیدای من امید و حرارت و آفتاب زندگی من با لبخندش در انتظار من است. میدانستم که آیدای من با چشمهایی که پر محبتترین نگاهش را به من بخشیده نگاهم خواهد کرد. میدانستم که آیدای من از من شکایت خواهد کرد که چرا ریشم را نتراشیدهام، و این، نیرویی بود برای آن که ریشم را بتراشم. میدانستم که آیدای مهربان من از من گله میکند که چرا با وجود آن که در کنارش هستم افسرده و کسلم، چرا با او حرف نمیزنم و چرا او را نمیخندانم؛ و این، انگیزهیی بود که شاد و سرمست باشم، همهی غمها و ناراحتیهایم را فراموش کنم و دمی را که در کنار او هستم شاد و خندان باشم. اما از فردا این امید را ندارم. این امید را از خودم قیچی کردهام و به دنبال آنچه کلید زندگی فردای ما باشد این شهر را ترک میکنم. آخرین باری که دیدمت، سهشنبهی هفتهی پیش بود. چند دقیقهیی با تو بودم و بعد ترکت کردم که خودم را به دکتربرسانم. بدبختانه آن شب دکتر نیامد. تا نزدیکیهای نیمهشب، تنها و بدبخت، در کوچهها و پسکوچهها پرسه زدم.تام گیتس 5/ تام گیتس خیلی خیلی شگفتانگیز هست(در بعضی چیزها)
شاهنامهی فردوسی 14: از پادشاهی یزدگرد بزهگر تا پایان پادشاهی بلاش
در بخشی از کتاب شاهنامه فردوسی - جلد 14: از پادشاهی یزدگرد بزهگر تا پایان پادشاهی بلاش میخوانیم
وقتی فرزند خاقان شنید شاه ایران با سپاهیانش از رود جیحون گذشته و پیمان بهرام گور را شکسته و آشوب و جنگ سرزمینش را تهدید میکند، به دبیر خردمندش امر کرد تا نزد او برود. آنگاه نامهای با درود خداوند بر شاه ایران نوشت و ادامه داد: «من از زمان شاهان دادگر، تو را از نژاد شاهان نمیدانم. این رسم نیاکان و شاهان گذشتهی ایرانزمین نیست. حال که تو پیمان آزادگان را میشکنی و با این کار نشانههای بزرگی خود را بر خاک میافکنی، من نیز ناچارم پیمان بشکنم و دست به شمشیر ببرم.» خوشنواز در آن نامه همهچیز را گفت و آن را با هدایای فراوانی همراه کرد. سواری سخنگو برگزید و او را با نامه و هدایا روانه کرد. وقتی پیروزشاه نامه را خواند، بسیار خشمگین شد و به فرستاده گفت: «برخیز و نزد آن مرد بیمایه برو و به او بگو بهرام عهدش را برای شما تا رود تَرَک نوشته و حال هم تا کنارهی رود جیحون از بلندی و پستیهایش از آنِ توست. اکنون سپاهی عظیم از جنگجویان پهلوان خواهم آورد و سایهی خوشنواز را از این سرزمین برمیدارم.»فهرست مطالب کتاب
پادشاهی یزدگرد بزهگر پادشاهی بهرام گور پادشاهی یزدگرد، پسر بهرام گور پادشاهی هرمز، پسر یزدگرد پادشاهی پیروز، پسر یزدگرد پادشاهی بلاش، پسر پیروزبئاتریس و ویرژیل
معرفی کتاب بئاتریس و ویرژیل اثر یان مارتل
المجانی من النصوص العرفانیه
توضیحات:
فهرست:
بي بي پيک
محصولات مشابه
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-باروخ اسپینوزا
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-این همانیشخصی
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-ایمانوئل کانت
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-بدنآگاهی
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-معنای زندگی
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-هرمنوتیک
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-زيبایشناسی هگل
دانشنامه فلسفه استنفورد 2: فلسفه و مسائل زندگی
موضوع | فلسفه |
نویسنده | جان ماریال، تادئوس مِتس، دن هِیبرون، تاد کالدر، بِنِت هِلم، رونالد دِ سوسا، کرولین مک لاود، الیزابت برِیک، جوزف میلم، رابین س.دیلون، استیون لوپر |
مترجم | امیرحسین خداپرست، مریم خدادادی، غلامرضا اصفهانی، ابوالفضل توکلی شاندیز، حسین عظیمی، ایمان شفیعبیک، ندا مسلمی، مهدی غفوریان، راضیه سلیمزاده |
سرپرست و ویراستار مجموعه | مسعود علیا |
نوبت چاپ | ٢ |
تعداد صفحات | ٦٨٠ |
سال نشر | ١٤٠٢ |
سال چاپ اول | ١٤٠٠ |
نوع جلد | گالینگور روکشدار |
قطع | رقعی |
نوع کاغذ | تحریر |
وزن | ٨٧٢ |
شابک | ١ -٠٣٨٢-٠٤-٦٢٢- ٩٧٨ |
تولید کننده | ققنوس |
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.