ته جدولی‌ها 2/ راز هفت گل‌به‌خودی

215,000 تومان

سفارش:1
باقی مانده:1

در بخشی از کتاب ته جدولی‌ها 2: راز هفت گل به خودی میخوانیم:

بهش گفتم چرا می‌خوای النا رو ببری توی تیم خودتون؟‌ چشم‌های النا چهارتا شد. انگار که سوال خیلی بدی کردم. لوسین خندید. البته دست و پا شکسته گفته بودم چون انگلیسیم زیاد خوب نیست.

البته لوسین کاملاً متوجه سوالم شد چون گفت: «اُ‌لَلَه!». بهش نگاه کردم و سعی کردم بفهمم منظورش چیه. نمی‌دونستم اُ‌لَلَه یعنی چی. شاید یعنی جوابت رو نمی‌دم یا هر کی رو دلم بخواد می‌برم تیم خودمون یا شاید اصلاً یعنی به تو مربوط نیستش. شایدم اصلاً معنای خاصی نداره. خلاصه این که گفت و رفت.

النا نگام کرد. پرسید:‌ «این چه سوالی بود پرسیدی؟»

گفتم: «چی شده حالا؟ مگه فقط تو حق داری با لوسین حرف بزنی؟» النا با تعجب نگاهم کرد.

فقط 1 عدد در انبار موجود است

توضیحات

ته جدولی‌ها 2/ راز هفت گل‌به‌خودی

نویسنده
روبرتو سانتیاگو
مترجم
سعید متین
نوبت چاپ
تعداد صفحات 296
نوع جلد —-
قطع
سال نشر
سال چاپ اول ——
موضوع
کودک و نوجوان
نوع کاغذ ——
وزن 0 گرم
شابک
9786222040024
حمل و نقل
توضیحات تکمیلی
وزن 0.5 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “ته جدولی‌ها 2/ راز هفت گل‌به‌خودی”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

چند صفحه از کتاب

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: aisa
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

خانواده‌ی سلطنتی 2/ المپیک زمستانی

36,000 تومان

معرفی کتاب خانواده ی سلطنتی 2 اثر کریستوف موری

خانواده ی سلطنتی چهار نفره ای در قلعه ای وسط شهر زندگی می کنند. همه ی آن ها از تاج گذاشتن متنفرند. هربار از تاج گذاری فرار می کنند و به دریا و کوه و آتش فشان می روند. شاهزاده کوچولوهای بامزه، آلیس و لوییس کوچیکه، به هر بهانه ای دنبال بازی کردن هستند و بوزومخملی، فیل گنده ی عروسکی شان را همه جا با خودشان می برند. این بار باید همه ی خانواده ی سلطنتی، تاج به سر بروند و...
خانواده‌ی سلطنتی چهار نفره‌ای در قلعه‌ای وسطِ شهر زندگی می‌کنند. همه‌ی آن‌ها از تاج‌گذاشتن متنفرند. هربار از تاج‌گذاری فرار می‌کنند و به دریا و کوه و آتش‌فشان می‌روند
 شاهزاده‌کوچولوهای بامزه، آلیس و لوییس‌کوچیکه، به هر بهانه‌ای دنبالِ بازی‌کردن هستند و بوزومخملی، فیلِ گنده‌ی عروسکی‌شان را همه‌جا با خودشان می‌برند.
این‌بار باید همه‌ی خانواده‌ی سلطنتی، تاج‌به‌سر بروند و در بازی‌های زمستانی المپیکِ سلطنتی شرکت کنند. بابا با لباس شنا و لوییس‌کوچیکه با بوزومخملی‌اش می‌روند که هرطوری شده مدال طلا را به چنگ بیاورند. برویم ببینیم چه کسی برنده می‌شود؟

عشق‌های فراموش‌شده/ زال و رودابه (جلد سخت)

56,000 تومان
داستان زال سپیدموی سرخ‌چهره، پهلوان جوان و رودابه، دختر فرمان‌روای کابل. دیداری بر بالای برج … رودابه گیسویش را می آویزد تا زال از گیسوی بلند و دلربایش بالا رود.
زال و رودابه دل به مهر یکدیگر سپرده‌اند، اما آیا این دیدار نخستین رخ خواهد داد؟ آیا می‌توانند کارشکنی‌ها و آزمون‌های سخت را پشت سر بگذارند؟ … آیا قدرت عشق و ایمان برای آن‌ها سرافرازی به بار می‌آورد؟ … اختلاف میان کابلیان و ایرانیان را چه کنند؟
  داستان زال و رودابه برگرفته از «شاهنامه»‌ی بزرگمرد ایرانی، «حکیم ابوالقاسم فردوسی» است. این قصه فقط قصه‌ی عشق شیرین زال و رودابه نیست. قصه‌ی عشق تمامی انسان‌ها به یکدیگر است. به هر رنگ و نژاد و قبیله‌ای که باشند. الهام فلاح با قلم لطیف و شیوایش با پرهیز از شیوه‌های مرسوم روایت قصه‌های کهن و با افزودن ده شخصیت تازه به قصه، داستانی با رنگ و بویی آفریده است.

عليه تو اعلان عشق ميدهم

19,000 تومان

در بخشی از کتاب علیه تو اعلان عشق می‌دهم می‌خوانیم

با هوشیاری کامل (یا با آن‌چه که بعد از شناختنت بر جای مانده بود) بر آن شدم که به تو عاشق باشم کاری ارادی نه کاری از روی شکست و هزیمت هان اینک من با هوشیاری کامل (یا با جنونم) از حصارهای وجودت عبور می‌کنم و از پیش می‌دانم در چه سیاره‌ای آتش خواهم افروخت و کدام توفان را از صندوق گناهان رها خواهم کرد. و مشتاق به سوی تو خواهم شتافت تا مرزهایم در مرزهای تو گم شود و بر بستر ابرهای شفاف، باهم، به خواب رویم و من تو را صدا بزنم: ‌ای من!...

فهرست مطالب کتاب

مقدمه‌ی مترجم تماس شبانه عشق به‌خیر! علیه تو اعلانِ عشق می‌دهم چونان صاعقه در من رخنه کردی شکوفه‌های شبانه‌ی جنون فریاد وقتی که قلبت پروانه می‌شود با تو دانستم که زمین مسطح است روزگاران میان اخگر و خاکستر عشق مردان همچون آب در غربال است سفر می‌کنم با خاطرات‌مان که در چمدان من است نغمه‌ای غیرانفرادی با بربط اشتیاق شهادت می‌دهم علیه تو در برابر دادگاه شب غریبه... گویا من مُرده‌ام!
 

تندباد

18,000 تومان

معرفی کتاب تندباد

لوران گوده در کتاب تندباد، شما را با شخصیتی مواجه می‌کند که به خاطر فساد، تلخی و رنجی که در پیرامونش وجود دارد از زندگی به تنگ آمده و مدام مشغول روایت از جهان خشنی است که او را دربرگرفته و به قول خودش «دوست دارد سیاه و آزاد بمیرد». تندباد (Ouragan roman) رمانی پر از روایت‌های کوچک از محله‌های پست، کشمکش‌ها و تلاش برای حفظ هویت است. راوی مانند قصه‌گویان سیاه پوست قرن نوزدهم مداوم روایت می‌کند و باعث می‌شود شما با قصه‌ها و کلماتش میخکوب شوید. لوران گوده (Laurent Gaude) نویسنده‌ای است که در هر یک از آثارش به گوشه‌ای از جهان می‌رود و با پرداختن به رویدادها، آداب‌ و‌ رسوم، تاریخ و مصیبت‌هایی که انسان‌ ناخودآگاه با آن‌ها درگیر می‌شود، نگاهی از دنیای متفاوت در برابر چشمان شما می‌گذارد. او در این داستان به آمریکا می‌رود و قهرمانانش را از نیواورلئان و لوئیزیانا انتخاب می‌کند، شخصیت‌هایی که خود را رودرروی تندباد کاترینا (اوت 2005) می‌بینند و خط سرنوشت‌شان در تصویری از آخر زمان با هم تلاقی می‌کند. هنگامی که توفان شروع شد بیشتر محله‌های مرفه‌نشین خانه خود را تخلیه کردند، اما ساکنان سیاه پوست بخش‌های فقیر در خانه‌های خود ماندند چون نه وسیله‌ای برای فرار داشتند و نه تمایلی، چرا که زندگی برای آن‌ها در جای دیگر بی‌معنا بود. گوده که پس از این فاجعه بسیار دگرگون شده بود، تصمیم گرفت عکس‌ها و مقاله‌هایی از روزنامه‌های آن روزها را گردآوری کند. او در برنامه‌ای تلویزیونی می‌گوید که عکس زن سیاه‌ پوستی که پرچم امریکا را بر شانه حمل می‌کند از یکی از همین عکس‌ها زاده شده است. او به دنبال شخصیتی بود که لبریز از خشم و نفرت است و اضافه می‌کند «برای من جالب است که در چنین مواقعی آتش‌سوزی جنگل‌ها، زمین لرزه‌ها، فوران آتشفشان‌ها انسان پی می‌برد که نیروی حاکم بر این سیاره هم تراز قدرت او نیست و چیزی مبهم و ژرف وجود دارد که بشر واقعاً در برابر آن حقیر است. این‌که غرور انسان در چنین لحظه‌هایی خرد می‌شود و از بین می‌رود واقعاً جالب است.» بسیاری از استعاره‌های رمان برگرفته از تورات هستند، از جمله کشتی نوح در دل توفان و سیلاب و هرگونه ارجاع به کتاب‌های مقدس ناخواسته و غیر عمد بوده و نویسنده هیچ علاقه‌ای نداشته که مفاهیم دینی را وارد چهارچوب داستان کند. در بخشی از کتاب تندباد می‌خوانیم: به خیابان‌های شهر نگاه می‌کند که دارند خالی می‌شوند و به مردمی که دسته‌ دسته می‌دوند و خانه‌ها را ترک می‌کنند و می‌داند که جایی برای او نخواهد بود. پدرها را می‌بیند که ماشین‌ها‌ را پر از بار می‌کنند و بنزین ذخیره برمی‌دارند، مادرها را می‌بیند که با قیافه‌های درهم‌ کشیده برای چندمین‌ بار از بچه‌ها‌شان می‌پرسند که آیا قمقمه‌ها را پر کرده‌اند یا نه، همه را نگاه می‌کند و می‌داند که جزء آن‌ها نیست. او می‌ماند چون ماشینی ندارد، چون نمی‌داند کجا برود و خسته است. می‌ماند، شهر در تب‌ و تاب است و او جزء شهر نیست. مردم می‌ترسند، عرق‌ می‌ریزند و هول برشان داشته که یک دقیقه را هم هدر ندهند، ولی او با آن‌ها نیست. واقعاً نمی‌ترسد، به مرگ فکر نمی‌کند، فقط فکر می‌کند که این هم یک امتحان است، امتحانی سخت. می‌داند که دوباره از پا درمی‌آید، انگار زندگی فقط همین است و او باید تسلیمش شود. به مردها و زن‌هایی که می‌روند نگاه می‌کند و به محله‌ی نکبت‌بارش برمی‌گردد، سرافکنده برمی‌گردد. خیابان‌های این‌جا آرام‌تر از مرکز شهرند. کسی در جنب‌ و جوش نیست. باز خیابان‌های پهن و فقیرانه‌ای را می‌بیند که حتی خانه‌ها‌شان هم خسته به ‌نظر می‌رسند و بی‌اختیار صدای چکشِ قاضی را می‌شنود. باد بلند می‌شود. توفان نزدیک می‌شود و مثل همیشه قسمت آن‌هاست، قسمت بدبخت و بیچاره‌های درمانده، فقط مال آن‌ها. موقع پرداخت صورت‌ حساب به ‌نظرش می‌رسد که زن جوان طور عجیبی نگاهش می‌کند. شاید از این‌که آدمی عادی دیده جا خورده است. حتماً با خودش فکر کرده بود که مسافر اتاق 507 مردی است بدبخت، معتادی که بیرون‌ کردنش به این راحتی‌ها نخواهد بود. « از مینی‌بار استفاده کردید؟» اشاره می‌کند که نه و بعد اضافه می‌کند، «فقط یک تماس تلفنی داشتم.» زن درحالی‌که با اخم به صفحه‌ی کامپیوتر زل زده تصدیق می‌کند. رسیدش را چاپ می‌کند و می‌گیرد طرفش. او نگاه می‌کند. مدت مکالمه مشخص است: یک دقیقه و پنج ثانیه. خنده‌اش می‌گیرد. یک دقیقه و پنج ثانیه. زمان خیلی کمی بود برای بیرون کشیدنش از آن اتاق. شماره گرفته بود. به رغم سال‌های سپری‌شده هنوز شماره را از بر بود. فکر کرده بود خودش گوشی را برمی‌دارد یا این‌که باید پیغام بگذارد. برای شنیدن صدایش سر از پا نمی‌شناخت، ولی صدای بچگانه‌ای جواب داده بود. لحظه‌ای مکث کرده و بعد گفته بود «سلام، اسمت چیست؟» پسر بچه‌ی آن‌ طرف خط با اطمینان جواب داده بود «بایرون.» پرسیده بود «رز آن‌جاست؟» بچه انگار مردد بود. با صدای اخم‌آلودی جواب داده بود «مامانم؟» گفته بود «آره، به مامانت بگو من دارم می‌آیم.» بچه حرفش را بریده بود، «شما؟» شرم عجیب و خاصی سرتاپایش را گرفته بود. «کینو برنس.» و تکرار کرده بود «به‌اش بگو من دارم می‌آیم.» و گوشی را گذاشته بود. یک دقیقه و پنج ثانیه. حالا دوباره به این لحظه‌ها فکر می‌کند و نیروی تازه‌ای در وجودش ریشه می‌دواند. ضربان رگ‌هایش را حس می‌کند. عجله دارد. عجله دارد که این چند صد کیلومتر را طی کند و برود، آن‌قدر برود تا به او برسد، عجله دارد که پشت فرمان ماشینش بنشیند و بدون خوردن و نوشیدن براند، چهار‌صد کیلومتر براند. عجله دارد. این بی‌قراری از کی سراغش نیامده بود؟

شناخت اساطیر ایران

185,000 تومان

معرفی کتاب شناخت اساطیر ایران اثر جان هینلز

ایران باستان سرشار از اسطوره های گوناگون و افسانه های عامیانه بوده است. درست مانند فرهنگ غنی اش.
کتاب شناخت اساطیر ایران اسطوره ها را معرفی کرده و جایگاه این اسطوره ها در زندگی سیاسی، آیینی و شخصی افراد را روشن می سازد.
همچنین درباره ی مذهبی که به این اسطوره ها جان بخشید یعنی رزتشت نیز بحث می کند.
کتاب اساطیر زرتشتی، قهرمانان ایزدی، نیروهای شر، مناسک و نماد پردازی، اسطوره و تاریخ و بسیاری از مباحث دیگر به تفضیل و با روانی و سادگی مورد بررسی قرار می دهد.
اگرچه در زمینه ی اساطیر ایران کتاب ها و مقالات زیادی منتشر شده است، ولی کتابی به این صورت که طرحی ساده و جامع از اسطوره های ایرانی را در دسترس قرار دهد، وجود نداشته است.
مترجمین این اثر نیز کوشیده اند با افزودن نکات مختصری به عنوان توضیح بر برخی مطالب، این کتاب را برای خوانندگان ایرانی روان تر و قابل فهم تر سازند و به پیروی از همین روش، مثلا اسم های خاص فقط یک بار به صورت قدیمی آورده شده اند و سپس گونه متداول تر آنها به کار برده شده است.
به عنوان مثال یک بار در اول «ثریتونه» به صورت قدیمی فریدون را ذکر شده و سپس همه جا «فریدون» به کار رفته که نامی است که آشنا برای خواننده ی ایرانی است.
سفارش:0
باقی مانده:2

دلاويز ترين جیبی

360,000 تومان

معرفی کتاب دلاویزترین اثر فریدون مشیری

"کتاب حاضر، نخستین دفتر از دفاتر شش گانه ای است که حاوی گزیده شعرهای فریدون مشیری (1379-1305) است.
هر دفتر به آن دسته از شعرهای شاعر که مضمونی شبیه به هم دارند، اختصاص یافته و به زبان انگلیسی نیز ترجمه شده است.
دفتر حاضر با عنوان «دلاویزترین» حاوی شعرهایی با مضمون طبیعت است. پاره ای از عنوان های این سروده ها عبارت اند از: آسمان؛ خورشید؛ غروب غم افزا؛ در آغوش مهتاب؛ گل های کبود؛ یک گل بهار نیست؛ دلاویزترین؛ زمین و آدمی؛ برگ ریزان؛ نوروز می رسد؛ شب های کارون؛ هم آوای برف؛ و جهان شگفتی."
فریدون مشیری در تاریخ سی ام شهریور ماه 1305 در شهر تهران و خیابان ایران متولد شد.
از آن جایی که جد پدری فریدون، به خاطر یک ماموریت اداری به شهر همدان مهاجرت کرده بود، پدرش ابراهیم مشیری افشار در سال 1275 هجری شمسی در شهر همدان به دنیا آمد اما در دوران جوانی اش به تهران آمد و در سال 1298 بود که در وزارت پست مشغول به کار شد. مادرش نیز اعظم السلطنه نام داشت ولی به او لقب خورشید را داده بودند.
مادر فریدون بسیار به شعر و ادبیات علاقه داشته و حتی گاهی شعر می سروده است.فریدون از همان سال ها به دنیای...