ته جدولی‌ها 4/ راز چشم شاهین

165,000 تومان

سفارش:0
باقی مانده:1

برشی از متن کتاب

جلوی چشممان کامیون گنده ای ظاهر شد و پشت سرش یک جرثقیل آمد. پشتشان هم شش یا هفت تا ون آمدند. همه شان وسط حیاط مدرسه. دقیقا جلوی زمین فوتبال نگه داشتند. فوری یک عالمه متخصص و آدم فنی پیاده شدند. مثل ارتشی ها بودند. استبان و خرونیمو هم سریع رسیدند.

جوری با آن متخصص ها صحبت می کردند که انگار کل عمرشان همدیگر را می شناسند. خرونیمو با غرور زیاد گفت: «دیدید عجب چیزی است؟ ابر فناوری به سویالاچیکا رسیده! آینده این است! چشم شاهین!» فلیپه آب دهنش را قورت داد و گفت: «دارم می بینم.» استبان گلویش را صاف کرد و جوری شروع کرد به حرف زدن که انگار سر کلاس علوم است: «این یک جور سامانه ی داده ورزی است که موقعیت توپ را در هر تصویر به صورت سه تعدی محاسبه می کند.

بعد، با استفاده از قوانین فیزیک و از طریق دست کم دو تا دوربین که هم زمان یک تصویر را ثبت کرده اند، موقعیت های گوناگون پردازش شده را می گذارد وسط تا مسیری را که توپ طی کرده و همچنین برهم کنش این عوامل در زمین بازی را بازسازی کند.» همه مان جوری بهش نگاه می کردیم که انگار ژاپنی حرف می زند، مسئول های فنی بدون اینکه حتی یک ثانیه لفتش بدهند، با تمام سرعت شروع به کار کردند.

ما هم طبیعتا مجبور شدیم از زمین فوتبال برویم بیرون. آلیسیا اعتراض کرد: «این جوری که نمی شود تمرین کرد.» ولی کسی بهش توجهی نکرد. همه داشتیم به متخصص ها و جرثقیلی نگاه می کردیم که داشتند چشم شاهین معروف را رویش کار می گذاشتند.

اولش بالای سر هر کدام از دروازه ها دو تا جرثقیل پارک کردند. از هر کدام از جرثقیل ها چهار تا دوربین آویزان بود: دو تا بالای تیرک و دو تای دیگر دقیقا جلو و پشت تیرک. از جرثقیل ها یک عالمه سیم رنگ و وارنگ آویزان بود.

چند تا متخصص دیگر سیم ها را می بردند سمت یک میز بزرگ نظارت که گذاشته بودندش زیر یک سایه بان سبز. روی میز سه تا کامپیوتر بزرگ یود و سه تا نمایشگر خیلی گنده که تصاویر انیمیشنی دروازه را از زاویه های مختلف پخش می کردند.

 

فقط 1 عدد در انبار موجود است

توضیحات

ته جدولی‌ها 4/ راز چشم شاهین

نویسنده
روبرتو سانتیاگو
مترجم
سعید متین
نوبت چاپ
تعداد صفحات 284
نوع جلد —-
قطع
سال نشر
سال چاپ اول ——
موضوع
کودک و نوجوان
نوع کاغذ ——
وزن 0 گرم
شابک
9786222040956
توضیحات تکمیلی
وزن 0.5 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “ته جدولی‌ها 4/ راز چشم شاهین”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

چند صفحه از کتاب

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: aisa
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

برگزیده کشف الاسرار و عده الابرار میبدی

26,000 تومان
کتاب «برگزیده کشف الاسرار و عدّه الابرار میبدی» در دو دفتر تدوین یافته است: دفتر نخست به ویژگیهای ادبی تفسیر «کشف الاسرار و عدّه الابرار» می پردازد و حکم مقدمه این کتاب را دارد. در این دفتر مطالبی در باب زندگی و عقیده و روش تفسیری ابوالفضل میبدی، ویژگیهای ترجمه آیات این کتاب، ویژگیهای دستوری (صرفی و نحوی، نثر موزون و سبک کتاب آمده است. در دفتر دوم هفتاد قطعه به گزین شده عمدتاً از النوبه الثالثه و قسمتهایی از النوبه الثانیه به همراه شرح و توضیح لغات و نکات اد بی آن و در قالب ده بخش آورده شده است. این کتاب به دست دکتر محمدمهدی رکنی یزدی تدوین شده و دربرگیرنده مفاهیم تفسیر عرفانی قرآن کریم به زبان فارسی است . کتاب، فهرستهای راهنمای مفیدی دارد شامل فهرست آیات، احادیث، اعلام ناآشنا، منابع و مآخذ، واژه نامه و فهرست توصیفی مقالاتی درباره کتاب و مؤلف آن، میبدی.  

مغازه ي خود کشي

130,000 تومان

خلاصه کتاب مغازه خودکشی

این رمان درباره خانواده تواچ و کسب‌وکار منحصربه‌فرد آن‌هاست. خانواده تواچ مغازه‌ای با این شعار دارند: «آیا در زندگی شکست خورده‌اید؟ لااقل در مرگ‌تان موفق باشید.» مغازه آن‌ها که مغازه خودکشی نام دارد، به افرادی که قصد خودکشی دارند خدمات ارائه می‌دهد. خانواده تواچ حتی به مشتریان خود مشاوره خودکشی هم می‌دهند و انواع و اقسام روش‌های مختلف برای پایان دادن به زندگی فلاکت‌بارشان را به آن‌ها پیشنهاد می‌کنند. رمان در زمان و مکان نامشخصی اتفاق می‌افتد. اما چیزی که مشخص است، این است که ناامیدی فراگیر شده و بیشتر مردم دلیلی برای زنده بودن ندارند. شاد بودن و خندیدن از عجیب‌ترین چیزها به شمار می‌رود و آمار خودکشی بسیار بالا است. در این میان، مغازه خودکشی به خود افتخار می‌کند که به آدم‌ها کمک می‌کند تا از شر زندگی راحت شوند.
وقتی به اتاق‌خوابش برگشت، زنش به بالشت تکیه داده بود و مجله می‌خواند. زن پرسید «کی بود؟» «نمی‌دونم. یه بیچاره‌ای که تفنگش گلوله نداشت. چیزی رو که دنبالش بود از توی جعبه‌ی مهمات پیدا کردم و به‌ش دادم. دیگه می‌تونه مغزش رو بترکونه. داری چی می‌خونی؟» «آمار پارساله: هر چهل دقیقه یک خودکشی، صد و پنجاه هزار اقدام به خودکشی که فقط دوازده هزارتاش به مرگ منجر می‌شه. باورنکردنیه.» «آره همین‌طوره. چه‌قدر آدم هست که می‌خوان راحت بشن و موفق نمی‌شن… خوشبختانه ما واسه‌ی این کار این‌جاییم. چراغ رو خاموش کن عزیزم.» (کتاب مغازه خودکشی – صفحه ۱۵)
همه‌چیز در مغازه خودکشی و در خانواده تواچ خوب پیش می‌رود. پسر خانواده وسایل جدیدی برای خودکشی اختراع می‌کند و میل به خودکشی روز به روز بیشتر می‌شود. اعضای خانواده کار خود را به خوبی انجام می‌دهند تا اینکه آلن به دنیا می‌آید. آلن برعکس همه آدم‌هایی است که ما تا به حال در رمان دیده‌ایم. او شاد است! لبخند می‌زند و عاشق کمک به دیگران است. قوانین مغازه را رعایت نمی‌کند و به شکل غیر قابل باوری مثبت‌اندیش و خوش‌بین است. رفتارهای آلن کم‌کم باعث ایجاد تغییرات اساسی می‌شود و…
سفارش:7
باقی مانده:6

غريبه

150,000 تومان

در بخشی از کتاب غریبه می‌خوانیم

درِ ماشین محکم بسته می‌شود. ماشین را با نگاهم دنبال می‌کنم که از راه فرعی می‌راند و وارد جاده می‌شود. این بیرون ظلمات است و چشم چشم را نمی‌بیند. صدای جیرجیرک‌ها و موجودات شب‌زی از لای بوته‌های کانولا شنیده می‌شود. نگاهی به دوروبرم می‌اندازم. من این‌جا بزرگ شده‌ام. تمام دنیایم در این‌جا خلاصه می‌شود و هیچ‌وقت کنجکاوی چندانی به دنیای بیرون نداشته‌ام. هرگز فکرش را هم نمی‌کردم که ممکن است روزی سروکارم به دنیاهای ناشناخته بیفتد. به آسمان پُرستاره‌ی بالای سرم نگاه می‌کنم. همان آسمان پُرستاره‌ی همیشگی. تمام عمرم به این آسمان پُرستاره‌ چشم دوخته‌ام. تنها آسمانی که تابه‌حال دیده‌ام. تمام آن ستاره‌ها، ماهواره‌ها، ماه. می‌دانم که ماه بسیار دور است. اما امشب خیلی عجیب به نظر می‌رسد. تابه‌حال هیچ‌وقت به‌اش فکر نکرده بودم، اما اگر من می‌توانم همه‌ی این‌ها تمام ستاره‌ها و ماه را از این‌جا با چشمان خودم ببینم، آیا این خودش مفهوم فاصله را زیر سؤال نمی‌برد؟ به داخل خانه که برمی‌گردم همه‌جا سوت‌وکور است. هِن باید خواب باشد. این کارش کمی عجیب است. یعنی بدون این‌که منتظر بماند تا کمی درباره‌ی آن‌چه رُخ داده گپ بزنیم رفته بالا و خوابیده؟ لابد خیلی خسته است. دلیل دیگری نمی‌تواند داشته باشد. یک ناآشنا با خبرهایی باورنکردنی، بدون اطلاع قبلی، ناگهان دم‌در خانه‌ی ما ظاهر شد. پس درک می‌کنم اگر هِن خسته شده باشد. چراغ اتاق‌نشیمن را خاموش می‌کنم. لیوان خالی آب و بطری آبجو را از روی میز برمی‌دارم و به آشپزخانه می‌برم و روی کابینت کنار سینک می‌گذارم. درِ یخچال را باز می‌کنم، نگاهی به داخلش می‌اندازم، اما چیزی برنمی‌دارم. هوای خنکی که از داخل یخچال بیرون می‌زند احساس خوشایندی دارد. در تاریکی از پله‌ها بالا می‌روم. روی هر پله می‌ایستم و به قاب عکس‌های روی دیوار نگاه می‌کنم. یادم نیست آخرین‌بار کِی این کار را کردم: این‌که روی پله‌ها بایستم و به این عکس‌ها نگاه کنم. به خاطر نبودِ نور مجبورم به دیوار نزدیک‌تر شوم. سه قاب‌ عکس کنار هم از دیوار آویخته شده: یک عکس از من و هِن با همدیگر و دو عکس هم از هر کدام از ما به‌تنهایی.

جادوهای آرژانتینی 3/ فریب‌کاران فریب خورده

105,000 تومان
این کتاب قصه‌ی زندگی پدربزرگِ ملیساست. پدربزرگ سال‌ها پیش مُرده.
روزی ملیسا یکی از دوستان پدربزرگش را می‌بیند. ملیسا مشتاق است بیشتر و بیشتر درباره‌ی پدربزرگش بداند.
از دوست قدیمی پدربزرگ می‌خواهد ماجراهای زندگی او را برایش تعریف کند. او هم نشانی ملیسا را می‌گیرد و سه تا نامه برایش می‌نویسد.
سه نامه و سه داستان شگفت‌انگیز از زندگی پدربزرگ. داستان‌هایی که هیچ‌جوره نمی‌شود باورشان کرد.
سفارش:0
باقی مانده:1

از ديار آشتي

160,000 تومان
جهان چو گشت به يک چهره جلوه‌گر ز نخست نگاهِ چاره‌گر چهره‌آفرين با توست   نگاه توست که رنگ دگر دهد به جهان اگر که دل بسپاري به «مهر ورزيدن» اگر که خو نکند ديده‌ات به «بدديدن» اميد توست که در خارزار، کوه، کوير اگر بخواهد، صد باغِ ارغوان دارد.   ـ از متن کتاب ـ