

تورفین، وایکینگ مهربان 5/ تورفین و مهاجمان خشمگین
30,000 تومان
کتاب تورفین وایکنیگ مهربان داستان پسری به اسم تورفین است. تورفین برخلاف سایر وایکینگها پسری بسیار مهربان است ، در واقع او یک وایکینگ معمولی نیست. پدر تورفین که جانش از مهربانی بیش از حد پسرش به لب رسیده، تصمیم میگیرد او را به سفرهای دریایی بفرستد
اما تورفین یک وایکینگ معمولی نیست!
تورفین و سه برادرش، به دریای شمال میروند تا مادرشان را که دزدیده شده، نجات بدهند.
آیا تورفین وایکینگ مهربان میتواند مادرش را پیدا کند، پیش از آنکه خیلی دیر شود؟
فقط 1 عدد در انبار موجود است
تورفین، وایکینگ مهربان 5/ تورفین و مهاجمان خشمگین
نویسنده |
دیوید مکفیل
|
مترجم |
عذرا جوزدانی
|
نوبت چاپ | — |
تعداد صفحات | 140 |
نوع جلد | —- |
قطع | — |
سال نشر | — |
سال چاپ اول | —— |
موضوع |
کودک و نوجوان
|
نوع کاغذ | —— |
وزن | 0 گرم |
شابک |
9786008869900
|
وزن | 0.5 کیلوگرم |
---|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: aisa
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
منشور شعر حکمت
در بخشی از کتاب منشور شعر حکمت میخوانیم
شعر حکمت یک پروسه است، غیرممکن است شاعری پیش از رسیدن به درک رَمزیتِ درونی این راز، به شعر حکمت برسد. شعر حکمت ارمغانی عظیم برای همه است، درحالیکه خود مولودِ توافق با تنهایی است. رسیدن به این عطیهی ابدی... چه میخواهد؟! هیچ! تنها مراقبت از ارتباطِ عمیقِ خویش با روحِ هستی، وگرنه ضمیر ناخودآگاه تو را از دعوت به شهود شعلهور محروم میکند، و بسا همهی عمر! تنها تمرکز بر لذتِ کشف... موجب یکی شدن و یگانه شدنِ آن تثلیت عهدشده شود، یعنی شعر بهعلاوهی شاعر، بهعلاوهی مخاطب. مزمورِ موحد و وحدتِ حضور همین است. شعر پارسی سرشار از پیشنهادات خارقالعاده است. «کاشفانِ فروتنِ شوکران» باید بیایند و خبر باران بیاورند. جامعه و ملتی که کاشفانِ خود را دیر کشف کند، محکوم است به حداقلها قناعت کند. خامزاییهای سردستی و شِبهفلسفی که خود سرریزِ خودشیفتگی عوامانه است، عنصر و اتفاقِ فریبکار و کاهل و خوشظاهری است (در وهلهی نخست دیدن و شنیدن) اما با مرور چندبارهی آن متوجه میشویم هیچ ربطی به «شعر حکمت» نداشته است. مراقب این معناهای موذی باشید، خلطِ مبحث نشود. مواجههی عوامانه با شعر حکمت، عین انحراف است. فلسفه ایجاد سؤال میکند، اما حکمت همان ظرفیتِ پاسخ است. کار فلسفه نشان دادنِ ظرفیتهای موجود است، اما دستاورد حکمت ظرفیتسازی است.مهماني تلخ
در بخشی از کتاب مهمانی تلخ میخوانیم
با انگشت جلو را نشان داد. خواستم راه بیفتم که دیدم دنده عقب گرفت و به سرعت آمد طرفم. جلوام که رسید، زد روی ترمز، طوری که لاستیکها چند سانتی روی آسفالت کشیده شدند. سرم را خم کردم و کنار شیشهی نیمه پایین گفتم: « پارکوی. » با انگشت شست، صندلی عقب را نشان داد.
وقتی در را باز کردم، زنی که عقب نشسته بود، رفت کنار شیشه. سوار شدم. راننده زد توی دنده. گفت: « حالا تا نیایش بریم. » « من پیاده می شم. » خواستم دستگیره را بکشم که گفت: « بشین، آقاجون. بالاخره یه کاریش میکنیم. » برگشته بود. گفتم: « نمی خوام وسط راه تاکسی عوض کنم. » پایش را گذاشت روی گاز و ماشین از جایش کنده شد.
شاید هنوز بیست متر نرفته بود که گفت: « خیلی زود جوش می آری،آقا. » « جوش نمی آرم. گفتم که نمی خوام تاکسی عوض کنم. » « اصلاً اون جا که شما وایساده بودی تا صبح هم کسی سوارت نمیکرد. » از توی آینه نگاهی به من انداخت.
بعد سرش را چرخاند طرف مردی که صندلی جلو نشسته بود. گفت: « شما دیدینش، آقا؟ » مرد بی آن که نگاهش کند، گفت: « من اصلاً حواسم به خیابون نبود.» زن گفت: « من دست شونو دیدم. » « آره، منم همون یه دستو دیدم که از لای درخت ها اومده بود بیرون. معلوم می شه شما هم مثل من حواس تون خیلی جَمعه. » گفتم: « می خواستین بیام وایسم وسط اتوبان؟ »
« دیگه آخه شما هم خیلی رفته بودی کنار. تا آدم می اومد بفهمه چی به چیه، پنجاه متر رفته بودجلو. » مردی که جلو نشسته بود، گفت: « اتفاقاً ایشون کار درستی کردن. تو این شهر تا بخوای جوون الکی خوش هست. می زنن به آدم و درمی رن. بعدش هم هیچی به هیچی. جنازه ت افتاده وسط اتوبان. » زن گفت: « آره، واقعاً. » کیفش را که گذاشته بود روی زانویش، باز کرد و دستمالی بیرون آورد
گفت: « اگه تا پارک وی می رین، من هم می آم. » راننده از توی آینه نگاهش کرد. « تا تجریش هم بخواین می رم. می خوام برم اون جا بنزین بزنم.«من همون پارک وی پیاده می شم.» دوباره توی آینه نگاهش کرد. گفت: «رو چشمم، خانم.» لبخند زد.
کمی بعد، وقتی داشتیم به پل گیشا نزدیک می شدیم، راننده شیشه اش را تا آخر پایین کشید. آرنجش را گذاشت لب پنجره و به ماشین بغلی نگاه کرد که داشت نزدیک ما حرکت می کرد. از پنجرهی بازش صدای آهنگ ملایمی به گوش میرسید.
گفت: «لامسب، انگار نه انگار پاییز شده. هوا از تابستون هم گرم تره». دست راستش را گذاشت به صورتش. حدس زدم دارد با سبیلش ور میرود. باز توی آینه نگاهی به من انداخت. وقتی دید حواسم به اوست، نگاهش را دزدید. با این حال هنوز چشمهای ریزش پیدا بود.
توبی درختنشین 1/ زندگی معلق
زخمی
معرفی کتاب زخمی
اردل از یکی از بزرگترین نویسندگان ادبیات معاصر ترکیه به شمار میرود. او در کتاب زخمی به روایت سرگذشتِ مردی مبارز و نستوه پرداخته که به علت فعالیتهای سیاسی - اجتماعیِ رادیکال خود، مدتی را در حبس میگذراند. از در نگارش این رمان از تجارب شخصی خویش در زندانهای ترکیه بهره گرفته است. لازم به ذکر است که اثر پیش رو، پس از انتشار اولیه به جایزهی ادبی «اورهان کمال» رسید.درباره کتاب زخمی
کشور ترکیه، و پیش از آن، امپراتوری عثمانی، در سدهی اخیر در کانون آن دسته از حوادث تاریخیای واقع بوده که به عمدهی تحولات بنیادین در جغرافیای خاورمیانه منتهی شدند. برای شناخت این حوادث و تحولات، میتوان به متون تاریخی بسیاری مراجعه کرد؛ آثاری تحقیقی که برای استفادهی پژوهشگران به رشتهی تحریر درآمدهاند. اما راهی بهتر، راهی میانبُر، نیز وجود دارد، که از طریق آن میتوان به شناختی دقیق از جامعهی ترکیه دست یافت. این راهْ مطالعهی آثار ادبیات معاصر ترکیه است، خصوصاً آثاری که در حیطهی ادبیات داستانی به نگارش درآمدهاند. کتاب زخمی (Yaralisin) که هماینک نسخهی الکترونیک آن پیش روی شماست، یکی از بهترین آثار ادبیای به شمار میرود که با عطف توجه به تحولات تاریخی، سیاسی و اجتماعی مهم در مرزهای ترکیه به رشتهی تحریر درآمده است. این اثر خواندنی که اولبار در سال 1973 به انتشار رسید، توسط اردل از نگاشته شده است؛ نویسندهای برجسته که همچون بسیاری از همتایان و همکاران ترکِ خود در سدهی اخیر، بخش اعظمی از عمر را به فعالیتهای رادیکالِ سیاسی و اجتماعی اختصاص داد، و در این راه هزینههای گزافی را نیز متحمل شد؛ از جمله زندانی و شکنجه شدن در یکی از بدنامترین زندانهای کشور ترکیه. کتاب زخمی بر اساسی همین تجربهی دهشتناک نوشته شده است. شخصیت اصلی این اثر، مردی میانسال است که در اثرِ پارهای از فعالیتهای سیاسی علیه حکومت، دستگیر شده و به زندان میافتد. عمدهی وقایع داستانِ کتاب زخمی در زندان میگذرد. این رمان، برخلاف داستانهای کلاسیک، پیرنگ منسجم و پیچیدهای ندارد. به واقع، آنچه در این اثر مهم است، نه قصه و داستان، بلکه موقعیتهاست. صفحاتی از کتاب را که ورق میزنیم، به سرعت درمییابیم که اردل از قصهی چندانی برای بازگفتن ندارد. اما در عوض، خردهروایتهای گزارشگونهی بسیاری در چنته دارد، که جملگیِ آنها برآمده از تجارب زیستهی خود او میباشند؛ خردهروایتهایی که مخاطب را به طور مستقیم با آنچه روزگاری در زندانهای ترکیه گذشته، آشنا میسازند. اردل از در کتاب زخمی به روشنی نشان داده که آدمیزاد در ددمنشی و خباثت، به چه مقام شامخی میتواند نائل آید! شخصیتهای کتاب او را میتوان در دو گروه تقسیمبندی کرد: یکی گروه زندانیان، و دیگری گروهِ زندانبانان. آنچه در بیشتر صفحاتِ رمان روایت شده، ظلم و اجحافِ گزافیست که گروه اول به واسطهی گروه دوم متحمل میشود. به قول یاشار کمال، ناقد برجستهی ترک که مقدمهای خواندنی بر کتاب زخمی نگاشته، در رمانِ از شاهد فرایندی هستیم که طی آن، آدمیان به پیچ و مهرههای دستگاهِ ظلم و سرکوب بدل میشوند؛ فرایندی مکانیکی که با تهی ساختنِ روحِ انسان از آرمانهای اخلاقی، وی را به جانوری درنده تبدیل میکند، جانوری که اگر پایش بیفتد، در دریدن گلوی همنوع خویش نیز لحظهای درنگ نمیکند... کتاب زخمی توسط علیرضا سیفالدینی به زبان فارسی ترجمه شده و از سوی نشر چشمه در اختیار مخاطبین علاقهمند قرار گرفته است. لازم به ذکر است که نسخهی صوتی این اثر نیز، در سایت و اپلیکیشن کتابراه موجود است.تئوری موسیقی
میلیسنت مین، دختر نابغه
قسمتی از متن کتاب
من کلوچه خودم را تف کردم. ولی امیلی کلوچه اش را خورد. هر طور شده به لبخند زدن ادامه داد. واقعا آدم جالبی است. البته امیلی عیب هایی دارد. همه ما عیب هایی داریم. مثلا خود من. همیشه در تمیز کردن پانچ سه سوراخه ام سهل انگاری می کنم. امیلی هم همینطور. رفتارهایی دارد که من را دیوانه می کند. مثلا اینکه همیشه وانمود می کند. به بازی های جدید پدرم علاقه مند است. یا این که اصرار دارد به مادرم در کار خانه کمک کند. که خیلی مسخره است. چون در خانه شان دست به سیاه و سپید نمی زند. و بدتر از همه. رفتار او با پسرهاست. امیلی جلوی پسرها به کلی عقلش را از دست می دهد. از نظر من حرف زدن با پسرها وقت تلغ کردن است. اما امیلی اصرار دارد. پسرها مهمترین بخش زندگی اند. هر موقع یک سر با نمک ببیند. با انگشت نشانش می دهد. و آبرو ریزی راه می اندازد. بیشتر علاقه دارم . به فکر گرفتن مدرک های درسی ام باشم. تا اینکه به موجوداتی مثل پسرها اظهار علاقه کنم. نمی توانم این را به او بگویممحصولات مشابه
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-درونگری
بسیاری از علاقهمندان به فلسفه در ایران که با فضای مجازی بیگانه نیستند نام دانشنامه فلسفه استنفورد را شنیدهاند و چه بسا از این مجموعه کم نظیر بهره هم برده باشند. این دانشنامه حاصل طرحی است که اجرای آن در سال ١٩٩٥ در دانشگاه استنفورد آغاز شد و همچنان ادامه دارد. این مجموعه از مدخلهای مناسبی برای ورود به گسترههای متنوع فلسفی برخوردار است و کسی که میخواهد برای اولین بار با مسأله یا مبحثی در فلسفه آشنا شود، یکی از گزینههای راهگشایی که پیش رو دارد این است که ابتدا به سراغ مدخل یا مدخلهای مربوط به آن در این دانشنامه برود.
نگارش، تدوین و انتشار مدخلهای دانشنامه فلسفه استنفورد به سرپرستی "دکتر ادوارد. ن. زالتا" افزون بر اینکه پیوندی فراگیر میان فضای دانشگاهی و عرصه عمومی برقرار کرده، ویژگیهای درخور توجه دیگری هم دارد و آن اینکه این دانشنامه به ویژه به کار دانشجویان و محققانی میآید که میخواهند در زمینهای خاص پژوهش کنند. ترجمه و انتشار تدریجی این دانشنامه به زبان فارسی و فراهم کردن امکان مواجهه شمار هرچه بیشتری از خوانندگان علاقهمند با آن از جمله اهدافی بوده که چه بسا مورد نظر بانیان این طرح بوده لذا "انتشارات ققنوس" با همکاری گروهی از مترجمان به سرپرستی "دکترمسعودعلیا" و با کسب اجازه از گردانندگان دانشنامه فلسفه استنفورد (SEP) اقدام به ترجمه و انتشار این دانشنامه مینماید و امیدوار است چاپ این مجموعه استمرار پیدا کنددانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-باروخ اسپینوزا
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-روشنگری
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-فلسفۀ تکنولوژی
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-هگل
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-عقل به روایت کانت
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-هرمنوتیک
دانشنامه فلسفه استنفورد 2: فلسفه و مسائل زندگی
موضوع | فلسفه |
نویسنده | جان ماریال، تادئوس مِتس، دن هِیبرون، تاد کالدر، بِنِت هِلم، رونالد دِ سوسا، کرولین مک لاود، الیزابت برِیک، جوزف میلم، رابین س.دیلون، استیون لوپر |
مترجم | امیرحسین خداپرست، مریم خدادادی، غلامرضا اصفهانی، ابوالفضل توکلی شاندیز، حسین عظیمی، ایمان شفیعبیک، ندا مسلمی، مهدی غفوریان، راضیه سلیمزاده |
سرپرست و ویراستار مجموعه | مسعود علیا |
نوبت چاپ | ٢ |
تعداد صفحات | ٦٨٠ |
سال نشر | ١٤٠٢ |
سال چاپ اول | ١٤٠٠ |
نوع جلد | گالینگور روکشدار |
قطع | رقعی |
نوع کاغذ | تحریر |
وزن | ٨٧٢ |
شابک | ١ -٠٣٨٢-٠٤-٦٢٢- ٩٧٨ |
تولید کننده | ققنوس |
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.