تو در قاهره خواهي مرد

240,000 تومان

سفارش:0
باقی مانده:1

معرفی کتاب تو در قاهره خواهی مرد

کتاب تو در قاهره خواهی مرد اولین رمان حمیدرضا صدر، زندگی محمدرضا پهلوی را در سال 1344 به شیوه‌ای جذاب روایت می‌کند.

نویسنده در این اثر که تقدیر شده در جایزه‌ی ادبی جلال آل احمد 1394 است، با زبانی گزارشی، ترس‌ها و باورهای شاهی را در رفت و برگشت‌های زمانی روایت می‌کند که از ترور هراس دارد. او مدام به گوشه‌های تاریک ذهنش سرک می‌کشد تا تصویری از اطرافیان، نخست وزیران، دوستان محبوب و سوء قصد کنندگانش نمایان کند.

او با مطالعه‌ی انبوهی مجله، کتاب و سند کتابخانه‌های ایران و بهره‌گیری از فلاش‌بک و فلاش فوروارد، مستندهای تاریخی فراوانی از شاه در این رمان به تصویر می‌کشد. تو در قاهره خواهی مرد روایتی پر ضرب آهنگ از گذشته و آینده‌ی مردی است که سال 1344 در حال ساختن قدرتی همه جانبه بود.

اطلاعات ریزی که شما در این کتاب با آن مواجه می‌شوید بسیار زیاد هستند. نویسنده وقتی از یک واقعه‌ی خاص یا حتی یک رویداد معمولی در این اثر می‌گوید، حتی‌الامکان تمامی جزئیات را نیز بازگو می‌نماید. این توصیفات مو به مو مخصوصاً شامل داده‌های تاریخی مفصلی در بازه‌ی زمانی اسفند 1343 تا اول فروردین 1345 می‌شوند.

او درباره‌ی این اثر گفته که مدت‌ها در فکر نوشتن رمانی بر اساس واقعیت‌های تاریخی و وقایع مستند بوده است. در واقع او بعد از ترجمه‌ی‌ رمان “یونایتد نفرین شده” نوشته‌ی “دیوید پیس” که درباره‌ی زندگی “برایان کلاف” مربی جنجالی فوتبال انگلیس می‌باشد، به فکر نوشتن رمانی با این موضوع افتاد. به همین دلیل هم به نظرش رسید آخرین شاه ایران بیش از هر چهره‌‌ی تاریخی دیگری می‌تواند برای روایت چنین رمانی مناسب باشد.

شخصیتی که قدرت و ثروت او را فرا می‌گیرد و در عین حال در خلوت و تنهایی‌اش از چیزهای زیادی وحشت دارد و این تناقض‌ها و پرداختن به آن‌ها برای نویسنده جذابیت داشته است، از طرفی خواندن تاریخ معاصر ایران هم یکی از علاقه‌مندی‌های او به شمار می‌رود و همه‌ی این‌ها باعث شد تا این رمان را بنویسد.

در بخشی از کتاب تو در قاهره خواهی مرد می‌خوانیم:

علی امینی در ده روز اول صدارتش انحلال مجلسین را اعلام کرد. در ده روز اول صدارتش برخی از بلندپایگان لشگری و کشوری‌ات را به اتهام سوء استفاده از بیت‌المال دستگیر کرد و به محبس انداخت. به زندان دژبان در خیابان سوم اسفند روبه‌روی ساختمان وزارت جنگ.

سرلشگر علی‌اکبر ضرغام و سپهبد مهدی‌قلی علوی‌مقدم و خیلی‌های دیگر را. علی امینی بود که در نطق رادیویی‌اش اقتصاد ایران را اسفناک و ورشکسته خواند.

علی امینی بود که اعلام کرد درآمد نفتی کشور سالی دویست و هشتاد میلیون دلار است و تنها ارتش دویست هزار نفری تو سالی دویست میلیون دلار خرج برمی‌دارد.

با آمدن علی امینی بود که دکتر اقبال، نخست وزیر سابقت همراه همسر فرانسوی‌اش با پاسپورت سیاسی‌اش از تهران به مقصد پاریس و بوردو فرار کرد و اعلام کردند محاکمه‌ی غیابی خواهد شد. با آمدن علی امینی بود که زمزمه‌ی رفتن شاهپورها و شاهدخت‌ها دهان به دهان گشت.

زبان به زبان. گوش به گوش. زمزمه‌ی فرار شاهپورها و شاهدخت‌ها. فرار… فرار… فرار… و تو از شنیدن زمزمه نفرت داری. نفرت.

با آمدن علی امینی بود که جبهه ملی‌ها میتینگ‌شان را برگزار کردند و زمزمه‌ی بازگشت دکتر محمد مصدق از احمدآباد پس از نه سال گوشه‌گیری و تحت نظر بودن دهان به دهان گشت. زبان به زبان. گوش به گوش. مصدق… مصدق… مصدق… و تو از مصدق نفرت داری. نفرت.

فهرست مطالب کتاب

پیش از بهار 1344
بهار 1344
تابستان 1344
پاییز 1344
زمستان 1344
پس از زمستان 1344

فقط 1 عدد در انبار موجود است

توضیحات

تو در قاهره خواهي مرد

نویسنده
حمیدرضا صدر
مترجم
—-
نوبت چاپ 12
تعداد صفحات 250
نوع جلد شومیز
قطع رقعی
سال نشر 1403
سال چاپ اول ——
موضوع
ادبیات
نوع کاغذ ——
وزن 0 گرم
شابک
9786002292667
توضیحات تکمیلی
وزن 0.0 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “تو در قاهره خواهي مرد”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF
اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: aisa
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

کارآگاه کرگدن در باغ‌وحش مرموز 4/ اسرار «غروب»

20,000 تومان

برشی از متن کتاب

نصف شب از خواب بیدار شدم. خواب چیزی را دیدم که من را بیدار کرد. خواب یکی از حرف های بیسنتیا خانم فیله بود. داشت می گفت: دختره تشویقم کرد این کار رو بکنم! دختره؟ منظورش کی بود؟ دختره کی بود؟ یک لحظه شک کردم نکند او باشد؟... نگاهش کردم. غروب کف قفس دراز کشیده بود. لبخند زیبایی روی لب داشت و خوابیده بود. شبیه فرشته ها بود. چطور امکان داشت او بیسنتیا خانم فیله را راضی کرده باشد تا روی بدن فیل دیگری نقاشی بکشد؟ به خودم گفتم: اصلاٍ امکان ندارد. بعد کمی جا به جا شدم تا جایم راحت تر باشد و باز بخوابم. فایده نداشت. یک لحظه با خودم گفتم نکند همه این ها کار غروب بوده. یک لحظه بعدش گفتم نه. اصلاً کار او نیست. امکان نداشت کار او باشد! هر چه باشد من دوستش بودم، مگر نه؟ بودم، نبودم... نتوانستم نتیجه ی مشخصی بگیرم. دیدم بهتر است بلند شوم و یک حمام گِل درست و حسابی کنم محشر بود! ماه کامل بود و می درخشید. باغ وحش ساکت ساکت بود و تمام حوض گل مال خودم بود. تنها بودن و تنهایی حمام کردن چیز دیـ... _ کرگدن جون؟ خوابت نمی بگه؟ تنهایی چی کاگ داگی می کنی؟ الان می آم پیشت. بله. می گفتم. چیز دیگری بود. ولی این چیز دیگر دوام نداشت. خیلی معمولی پرسیدم: غروب! وقتی بیسنتینا خانم فیله گفت: دختره تشویقم کرد. فکر می کنی منظورش کی بود؟ یک لحظه انگار دست و پایش را گم کرد. ولی فقط یک لحظه. گفت: مگه همچین چیزی گفت؟ ها؟ گفتم: آره. گفت دختره من رو تشویق کرد. گفت: شاید... مامانش نبوده؟ یا شاید استاد نقاشی اش بوده. بله، حرف غروب منطقی بود. گفت: کرگدن جون! تو که فکگ نمی کنی کاگ من باشه. مگه نه؟ امان از دست آن آه و ناله ها! چیزی نمانده بود گریه اش بگیرد! من از کی این قدر بی رحم شده بودم؟ حالم از دست خودم بد شد. پیشنهاد دادم با هم کاه بخوریم تا صبح زیر نور ماه با هم مشغول خوردن کاه بودیم. داستان زندگی خودمان را تعریف کردیم. خندیدیم. عالی بود. آن روز روز خوبی می شد. می شد! ولی نشد. چون مانوئلا گفت اره پرونده ی جدیدی برای ما آورد. آمد توی دفترم و سه تا نامه به من داد. نامه ی اول را باز کردم و خواندمش، نوشته بود: آهای کفتار! صدای خنده هات ترسناکه. پرسیدم: خب این چشه؟ گفت: بقیه ش رو هم بخون کرگدن جون! دومین پاکت را باز کردم. نوشته بود: آهای کفتار! صدای خنده هات ترسناکه. ازت متنفریم! گفتم: حالا خودت رو نگران نکن. باغ وحش جمعیتش زیاده. می دونی که... بعضی وقت ها بچه ها بازی شون می گیره... گفت: بقیه اش رو هم بخون کرگدن جون! سومین پاکت را باز کردم. نوشته بود: آهای کفتار! صدای خنده هات ترسناکه. ازت متنفریم! به زودی می میری! از جا پریدم. این یک تهدید جدّی بود! نگاهی به آدرس فرستنده کردم. چیزی ننوشته بودند. فکرش را می کردم! نامه ها را ناشناس فرستاده بودند. گفت: کرگدن جون! می تونی مجرم رو پیدا کنی؟ حتماً متوجه ی که خانواده ام حسابی نگرانن. گفتم: حتماً مانوئلای عزیز! حتماً. همین الان می رم سر وقت تحقیـ... هنوز حرفم را تموم نکرده بودم که...

تحولات اقتصادی ایران

20,000 تومان

فهرست

فصل اول: سرمایه اجتماعی فصل دوم: محیط زیست و توسعه پایدار فصل سوم: اقتصاد غیر رسمی (سایه ای) فصل چهارم: سیاستهای رشد و توسعه اقتصادی فصل پنجم: جهانی شدن فصل ششم: ساختار بازارها در اقتصاد ایران فصل هفتم: فرار نخبگان فصل هشتم: اقتصاد سیاسی فصل نهم: فقر فصل دهم: عدالت اجتماعی و توزیع درامد فصل یازدهم: توسعه انسانی در ایران خلاصه پرسشها منابع

دوتانقطه

7,500 تومان

معرفی کتاب دو تا نقطه

کتاب دو تا نقطه، مجموعه داستانی مشتمل بر 15 داستان کوتاه و مینیمال به قلم پیمان هوشمندزاده است که با زبان و لحنی صمیمانه آن را روایت کرده. نقطه مشترک این داستان‌ها را می‌توان بیان حسی مشترکی میان انسان‌های امروزی تلقی کرد.

درباره کتاب دوتا نقطه:

داستان کوتاه را می‌توان ژانری نسبتا جدید در ادبیات داستانی سراسر جهان در نظر گرفت؛ ژانری که اقبال عمومی از آن در انواع سبک‌ها قابل توجه است. شاید به جرات بتوان گفت یکی از دلایل محبوبیت این ژانر ادبی نسبت به سایر ژانرهای داستانی از جمله رمان، کم‌حوصله شدن بشر امروزی و البته اهمیت یافتن عنصر زمان است. با این وجود، این ژانر نیز همچون دیگر انواع ادبی، گسترش یافته و گونه‌های متنوعی از آن زاده شده است. پیمان هوشمندزاده در کتاب دو تا نقطه که برگرفته از نام یکی از داستان‌های همین مجموعه است، 15 داستان مینیمال را روایت می‌کند. عدم انسجام موضوعی این داستان‌ها، توصیف درباره این کتاب را دشوار می‌سازد. شاید به همین دلیل است که داستان دو تا نقطه خود به تنهایی توانست جایزه داستان‌های برگزیده هوشنگ گلشیری را از آن خود نماید. فارغ از انسجام موضوعی و محتوای داستان‌ها، می‌توان نقطه اشتراکی در تکنیک داستان‌نویسی و زبان هوشمندزاده برای روایت این داستان‌ها ذکر کرد و آن لحن خودمانی و صمیمانه‌ای است که در سراسر داستان دیده می‌شود. گاهی اوقات با شکسته‌نویسی نیز همراه می‌شود. توجه به احساسات بعضا متناقض و دل‌مشغولی‌های امروزی انسان معاصر را می‌توان درون‌مایۀ بنیادین این داستان‌های کوتاه دانست.

شاهنامه‌ی فردوسی 7: از داستان کاموس تا پایان جنگ رستم و اکوان دیو

80,000 تومان

در بخشی از کتاب شاهنامه فردوسی - جلد 7: از داستان کاموس تا پایان جنگ رستم با اکوان دیو می‌خوانیم

بخشیدن خسرو ایرانیان را وقتی خورشید از پشت کوه برآمد و شب تیره در خم کمند روز گرفتار شد، خروشی از درِ بارگاه شاه برخاست و تهمتن نزد شاه آمد و گفت: «ای بزرگ ستوده که تخت و تاج و نگین پادشاهی از تو شادمان است ! حال که شاه از توس و سپاه ایران آزرده شده، می‌خواهم هرچند‌که آن‌ها گناهکارند، آن‌ها را به من ببخشی. وقتی توس داماد و فرزند خود را کُشته دید، هرچه عقل و خرد در دل و مغزش بود، از او دور شد و دلیلش آن است که او در کارها بسیار تند است و آدمی هوشمند نیست و دیگر این‌که درد مرگ پسر، دردی کوچک نیست. وقتی ریونیز و زرسپ دلاور پیش چشم او کُشته شدند، اگر او نمی‌آشفت، جای بسی شگفتی بود؛ پس شاه نباید از او خشم گیرد. دیگر آن‌که سپاه به‌خاطر آن به شک افتاد که گمان کرد برادر نزد شاه آمده است. این را بدان که هیچ‌کس قبل از موعدش نمُرده است؛ پس نباید دل خود را در این غم بیازاری. چه روح خود از جسم بیرون برود و یا کسی آن را بیرون کند، فرقی نمی‌کند و اگر سیصد‌بار هم بر آن دریغ خورند، آنکس زنده نخواهد ماند.»

فهرست مطالب کتاب

داستان کاموس کشانی داستان رستم و خاقان چین داستان جنگ رستم و اکوان‌دیو

قلندرنامه آداب الطريق

30,000 تومان

معرفی کتاب قلندرنامه ای به نام آداب الطریق اثر بابا حاجی عبدالرحیم

قلندریه به عنوان گروه هایی از صوفیان و اهل طریق حدودا از قرن هفتم هجری در تاریخ تصوف و عرفان اسلامی پدیدار شدند.
آنان ظاهری خشن داشتند، گروهی سفر می کردند، غزل و آواز سر می دادند و هیاهو و سماع می کردند، بنگ می خوردند و حشیش می کشیدند، تکدی گری می کردند و غالبا اظهار به تشیع می کردند اما فرایض دینی و عبادات را انجام نمی دادند.
این کتاب متن مصحّح قلندرنامه ای با عنوان «آداب الطریق» است که یکی از منابع مهم فارسی دربارۀ قلندریه و تصوف عوامانه می باشد که در سدۀ یازدهم در ماوراءالنهر نوشته شده است.
برای آشنایی خواننده از متن مصحّح، پژوهشی نو دربارۀ قلندریه به عنوان مقدمه در چهار فصل آورده شده است: فصل نخست سرچشمه های قلندری گری را جستجو می کند. فصل دوم ویژگی های قلندران در جمع صوفیان را می شناساند.
فصل سوم طریقه های قلندری را در سرزمین های اسلامی بررسی می کند و فصل چهارم به معرفی قلندرنامۀ آداب الطریق می پردازد.
قلندرنامۀ آداب الطریق نوشتۀ بابا حاجی عبدالرحیم عاقبت به خیر، یکی از قلندران نقشبندیه در سدۀ یازدهم هجری است که در ماوراءالنهر می زیسته و مرید و خلیفۀ بابا قولمزید از پیران بزرگ قلندریه در ماوراءالنهر بوده است.
حاجی عبدالرحیم آداب الطریق را به سال 1083 قمری در عهد فرمانروایی پنجمین امیر سلسلۀ جانیان در بخارا، عزیز خان نوشته و در دیباچۀ کتاب خود او را ستوده است.

مثل عکسی سیاه و سفید: 100 نامه‌ی فرانسوآ تروفو

39,000 تومان

در بخشی از کتاب مثل عکسی سیاه و سفید می‌خوانیم

روبر عزیزم؛ از هسدن که برگشتم هر دو‌تا نامه‌ات به دستم رسید. برسون را دیدم. آدم فوق‌العاده‌ای‌ است. دیروز، یعنی یکشنبه شب، با ژاکلین رفتیم تماشای فیلمِ وارث در سینمای اگریکولتور. بعد هم رفتیم به خانه‌اش و باهم شام خوردیم. پدر و مادرش رفته‌اند به سفری یک‌هفته‌ای و ما هم تقریباً هر شب داریم باهم شام می‌خوریم. تا ساعت یکِ صبح داشتیم بحث می‌کردیم و بعد هم خسته و درب‌وداغان به خانه برگشتم. ژانین خاطراتِ یک فریب را بهش قرض داده. باور کن خیلی گرفتار شده‌ام ولی حواسم به کارهای تو هم هست و حتماً روزنامه‌ها و مجله‌ها را برایت می‌فرستم؛ دلم می‌خواهد بخوانم‌شان. هرجورشده باید این مجله‌ها را بخرم و البته برای تو هم بفرستم. صد فرانک هم می‌گذارم کنارِ نامه‌ی بعدی که به دستت می‌رسد. ژرالد هم دیگر حاضر نیست پا توی خانه‌ات بگذارد؛ چون ساس‌ها خانه را گذاشته‌اند روی سرشان. اگر یک‌ذره عقل توی کله‌ات پیدا می‌شد باید به همه‌ی فرش‌ها و روزنامه‌ها گوگردی چیزی می‌زدی و هر هفته هم کفِ اتاق را درست‌وحسابی ضدعفونی می‌کردی. اگر این کارها را کرده بودی الان می‌شد آن‌جا زندگی کرد. به‌هرحال هر کاری که خودت صلاح می‌دانی بکن. کارم این‌قدر زیاد شده که رسماً دارم خُل می‌شوم. دیروز ناهار را با آریان پاته و میشل مور خوردم. باید مقاله‌ای درباره‌اش بنویسم؛ چهار پنج مقاله‌ی دیگر هم هست: درباره‌ی کشیش روستا و عکس و تلفن و مقاله‌ای درباره‌ی مور و یک قرار ملاقات و بحث و سخنرانی در فوبورگ، و تازه بعدِ همه‌ی این‌ها باید گزارشی هم برای اِل بنویسم. راستش خودم هم نمی‌دانم با این‌همه کار باید چه کنم. تازه باید جواب نامه‌ی شُنیل را هم بدهم. نامه‌ای هم باید به آندره بازَن بنویسم. به‌نظرم دو روزی با ل. برویم پیشِ بازَن. خانه‌اش پانزده‌کیلومتری پاریس است.