

جاسوس سیبیل زورویی
25,000 تومان
انتشارات هوپا منتشر کرد:
عصرِ یک روز شنبه به مادرم گفتم: «مامان، همسایهمون جاسوسه.»
مادرم که انگار گیج شده بود، پرسید: «همسایهمون؟ کدوم همسایه؟»
انگشت اشارهام را بهسمت پایین گرفتم.
مادرم جا خورد و گفت: «خارجیه رو میگی!» بعد هم ازم خواست تا دلیل حرفم را توضیح بدهم.
گفتم: «خیلی روزها عینکدودی خیلی تیره میزنه و از خونه میره بیرون تا کسی نتونه چشمهاش رو ببینه. دستکشهای سیاه هم داره…»
مادرم پرید وسط حرفم و گفت: «بابای خودت هم دستکش سیاه داره.»
نمیدانم این سین مخفف چه اسمی است. اما میدانم اهل ایسلند است. یک ایسلندی در شهر ما چهکار میکند؟ جاسوس است یا خرابکار؟ نکند برای نقشهای خطرناک به اینجا آمده؟ من یکی که خیلی کنجکاو شدهام سر از کارش در بیاورم!
فقط 1 عدد در انبار موجود است
جاسوس سیبیل زورویی
نویسنده |
دانیل نِسکِنس
|
مترجم |
کژوان آبهشت
|
نوبت چاپ | — |
تعداد صفحات | 140 |
نوع جلد | —- |
قطع | — |
سال نشر | — |
سال چاپ اول | —— |
موضوع |
کودک و نوجوان
|
نوع کاغذ | —— |
وزن | 0 گرم |
شابک |
9786008869320
|
وزن | 0.5 کیلوگرم |
---|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: aisa
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
حصار و سگهای پدرم
معرفی کتاب حصار و سگ های پدرم اثر شیرزاد حسن
از کلمه تا تصویر : استوری برد و فراگرد فیلم سازی
فهرست:
دست به دهان، گاهشماری شکستهای نخستین
معرفی کتاب دست به دهان
درباره کتاب دست به دهان
کتاب دست به دهان از روایتهای واقعی زندگی پل استر است. خاطراتِ جالب و جذابی از این نویسنده، دربارهی زمانی که هنوز نویسنده مشهوری نشده بود و به هر دری می زند تا کتابی چاپ کند و پولی به دست آورد و زنده بماند و زندگی کند. او کارهای بسیار متفاوتی را امتحان میکند از کارگری روی نفتکش تا مشارکت در پروژههای فیلمسازی یا ترجمهی قانون اساسی ویتنام و … تا این که در نهایت پس از افت و خیزهای فراوان نویسنده میشود.خواندن این کتاب تصویر متفاوتی از آستر و زندگیاش به خواننده میدهد.
خواندن کتاب دست به دهان را به چه کسانی پیشنهاد میکنیمبخشی از کتاب دست به دهان
من حتا پیش از آنکه بروم تو آمده بودم بیرون. پا به نوجوانی که گذاشتم دیگر به این نتیجه رسیده بودم که دنیای تجارت باید بیلطفِ حضورِ من روزگارش را بگذراند. آنموقع شاید بدترین حالم را داشتم، تحمّلناپذیرترین حالم را، پریشانترین حالم را. در آتشِ اشتیاقِ ایدهآلیسمی نویافته میسوختم، و جدّیتهای کمالی که پیاش بودم تبدیلم کرده بود به زاهدِ کوچولویی تحتِ کارآموزی. ظواهر بیرونی ثروت زدهام کرده بود، و هر نشانهای از تظاهر را که پدر و مادرم به خانه میآوردند تحقیر میکردم. زندگی منصف نبود. بالاخره این حالیام شده بود، و از آنجا که کشف خودم بود با تمامِ نیروی نهفته در یک کشف هم بهم ضربه زد. همچنان که ماهها میگذشتند تطبیق دادن خوشبختی خودم با بدبختی بسیاری آدمهای دیگر برایم سختتر و سختتر میشد. من چه کرده بودم که درخورِ آسایش و امتیازاتی باشم که بر سرم باریده بود؟ پدرم استطاعتش را داشت ــ همین ــ و اینکه او و مادرم سر پول باهم دعوا میکردند یا نمیکردند در مقایسه با این حقیقت که پیش از هر چیز آنها پول داشتند که سرش دعوا کنند اهمیتِ اندکی داشت. هربار که مجبور بودم سوار اتومبیلِ خانوادگیمان شوم شرمسار میشدم ــ اتومبیلی آنهمه پُرجلا و نو و گران، که چنان بهوضوح دعوتی بود از جهان تا تحسین کند اوضاعِ ما چهقدر روبهراه است. همدلی من اما بهتمامی با ستمدیدهها بود، با ندارها، با پاییندستیهای نظمِ اجتماعی؛ و چنان اتومبیلی مرا از شرم سرشار میکرد ــ نهفقط شرم از خودم، بلکه از زندگی کردن در دنیایی که اجازه میداد چنین اتفاقاتی هم بیفتد. اولین شغلهایم حساب نیستند. پدر و مادرم هنوز بهلحاظ مالی حمایتم میکردند و هیچ الزامی نداشتم روی پای خودم بایستم یا در دخلوخرجِ خانه سهمی داشته باشم. بنابراین فشاری نبود، و فشاری که نباشد هیچوقت هیچچیزِ مهمی هم نمیتواند به خطر بیفتد. از داشتنِ پولی که درمیآوردم خوشحال بودم اما هیچوقت لازم نبود برای الزاماتِ معیشتی خرجش کنم، هیچوقت لازم نبود نگران غذای سفره یا عقب افتادن اجاره باشم. این مشکلات بعدتر میآمدند سراغم. الان صرفاً بچهدبیرستانییی بودم پی یک جفت بال، تا از آنجایی که بودم ببَرَدم.شکستن امواج: سینمای لارس فونترییه
بخشی از کتاب سینمای لارس فون ترییه
اغلب از فون ترییه نیز همانند هیچکاک، به عنوان کارگردانی زنستیز یاد میشود هر چند خودش ادعا میکند شخصیتهای زن فیلمهایش «کمالگرا» هستند (کاپلوف، ۲۰۰۳: ۱۹۷) و از شخصیتهای زن، بهویژه در سهگانهٔ «قلب طلایی» تصویری قوی و محکم ارایه داده است. (اسمیت، ۲۰۰۰: ۲۵) رسانههای جهانی پیوسته به وجود نوعی رابطهٔ «پورنوگرافیک احساسی» بین او و بیورک در زمان فیلمبرداری رقصنده در تاریکی اشاره میکنند (اسکات، ۲۰۰۰؛ راکول، ۲۰۰۱) یا از نیکول کیدمن نقلقول میکنند که فون ترییه او را از نظر احساسی آزار داده (مارو، ۲۰۰۴؛ بیلن، ۲۰۰۶) و شباهتهای آشکاری بین رفتار فون ترییه و رفتار سختگیرانه و وسواسآمیز هیچکاک با بازیگران زن فیلمهایش مانند تیپی هدرن، اینگرید برگمن، جَنِت لی و اوا مری سنت به چشم میخورد. فون ترییه اذعان کرده که «خوک» بودن هیچکاک را ستایش میکند (لارسن، ۱۹۸۴: ۴۵) و این موجب بحثهای فراوانی دربارهٔ فمینیستی خواندن آثار فون ترییه و امکان استفاده از تفسیرها و تحلیلهای فمینیستی دربارهٔ آنها شده است. (برای بررسی بیشتر این موضوع به فصل شش مراجعه کنید.) یکی از نکات بسیار جالب توجه، روش مشترکی است که هم هیچکاک و هم فون ترییه در فیلمهایشان به کار میبرند، بدین شکل که شخصیتهایشان را در میانهٔ موقعیتهای دشوار انسانی (و بهشدت جنسیتی) قرار میدهند تا بتوانند تأثیرپذیریهای روانی آنها را هر چه بهتر تجزیهوتحلیل کنند. در هستهٔ مرکزی آثار هر دو کارگردان، درونمایههای مشترکی مانند رنج کشیدن، کمالگرایی و لذتها و نگرانیهای مرتبط با این تجربهها قرار دارند؛ هر دو به منظور بازتاب دادن و تشدید استعارههای روایی، در فرم فیلمهاشان دستکاری میکنند و به نتایج بسیار موفقی دست مییابند که بهخوبی مستند شدهاندتاریخ تحلیلی اسلام: از بعثت تا غیبت
نامه باستان: ویرایش و گزارش شاهنامه فردوسی
توضیحات:
محصولات مشابه
دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-هنر مفهومی و دستساخته
بسیاری از علاقهمندان به فلسفه در ایران که با فضای مجازی بیگانه نیستند نام دانشنامه فلسفه استنفورد را شنیدهاند و چه بسا از این مجموعه کم نظیر بهره هم برده باشند. این دانشنامه حاصل طرحی است که اجرای آن در سال ١٩٩٥ در دانشگاه استنفورد آغاز شد و همچنان ادامه دارد. این مجموعه از مدخلهای مناسبی برای ورود به گسترههای متنوع فلسفی برخوردار است و کسی که میخواهد برای اولین بار با مسأله یا مبحثی در فلسفه آشنا شود، یکی از گزینههای راهگشایی که پیش رو دارد این است که ابتدا به سراغ مدخل یا مدخلهای مربوط به آن در این دانشنامه برود.
نگارش، تدوین و انتشار مدخلهای دانشنامه فلسفه استنفورد به سرپرستی "دکتر ادوارد. ن. زالتا" افزون بر اینکه پیوندی فراگیر میان فضای دانشگاهی و عرصه عمومی برقرار کرده، ویژگیهای درخور توجه دیگری هم دارد و آن اینکه این دانشنامه به ویژه به کار دانشجویان و محققانی میآید که میخواهند در زمینهای خاص پژوهش کنند. ترجمه و انتشار تدریجی این دانشنامه به زبان فارسی و فراهم کردن امکان مواجهه شمار هرچه بیشتری از خوانندگان علاقهمند با آن از جمله اهدافی بوده که چه بسا مورد نظر بانیان این طرح بوده لذا "انتشارات ققنوس" با همکاری گروهی از مترجمان به سرپرستی "دکترمسعودعلیا" و با کسب اجازه از گردانندگان دانشنامه فلسفه استنفورد (SEP) اقدام به ترجمه و انتشار این دانشنامه مینماید و امیدوار است چاپ این مجموعه استمرار پیدا کند.دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد-درونگری
بسیاری از علاقهمندان به فلسفه در ایران که با فضای مجازی بیگانه نیستند نام دانشنامه فلسفه استنفورد را شنیدهاند و چه بسا از این مجموعه کم نظیر بهره هم برده باشند. این دانشنامه حاصل طرحی است که اجرای آن در سال ١٩٩٥ در دانشگاه استنفورد آغاز شد و همچنان ادامه دارد. این مجموعه از مدخلهای مناسبی برای ورود به گسترههای متنوع فلسفی برخوردار است و کسی که میخواهد برای اولین بار با مسأله یا مبحثی در فلسفه آشنا شود، یکی از گزینههای راهگشایی که پیش رو دارد این است که ابتدا به سراغ مدخل یا مدخلهای مربوط به آن در این دانشنامه برود.
نگارش، تدوین و انتشار مدخلهای دانشنامه فلسفه استنفورد به سرپرستی "دکتر ادوارد. ن. زالتا" افزون بر اینکه پیوندی فراگیر میان فضای دانشگاهی و عرصه عمومی برقرار کرده، ویژگیهای درخور توجه دیگری هم دارد و آن اینکه این دانشنامه به ویژه به کار دانشجویان و محققانی میآید که میخواهند در زمینهای خاص پژوهش کنند. ترجمه و انتشار تدریجی این دانشنامه به زبان فارسی و فراهم کردن امکان مواجهه شمار هرچه بیشتری از خوانندگان علاقهمند با آن از جمله اهدافی بوده که چه بسا مورد نظر بانیان این طرح بوده لذا "انتشارات ققنوس" با همکاری گروهی از مترجمان به سرپرستی "دکترمسعودعلیا" و با کسب اجازه از گردانندگان دانشنامه فلسفه استنفورد (SEP) اقدام به ترجمه و انتشار این دانشنامه مینماید و امیدوار است چاپ این مجموعه استمرار پیدا کند
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.