جمعیت شناسی اقتصادی و اجتماعی

قیمت اصلی: 95,000 تومان بود.قیمت فعلی: 43,000 تومان.

چکیده:

این کتاب از جمله اولین کتاب‌هایی است که به زبان فارسی در زمینه جمعیت‌شناسی اقتصادی و اجتماعی به عنوان یکی از عناوین درسی تخصصی دوره کارشناسی رشته علوم اجتماعی به رشته تحریر درآمده است.

مؤلف این اثر تلاش کرده است دانشجویان ضمن آشنایی با روند تحولات مختلف شاخص‌ها و میزان‌های اقتصادی و اجتماعی، توانایی لازم را برای تحلیل روند تحولات و چگونگی تأثیر این تغییر و تحولات در حوزه سیاست‌گذاری و برنامه‌ریزی‌های اجرایی مرتبط به دست آورند.

در چاپ پنجم کتاب، علاوه بر افزودن آمارهای جدید و به‌روزتر در باب شاخص‌های مختلف جمعیتی جهان و ایران، مطالبی در باب سالخوردگی، وضعیت و علل ایدز و اچ. آی. وی در ایران، اشتغال و بیکاری در ایران و آینده آن، علل و عوامل انتقال اپیدمیولوژیک مرگ و میر در ایران، جمعیت در ایران و غیره بر مطالب کتاب افزوده شده است.

توضیحات:

کتاب حاضر برای دانشجویان رشته علوم اجتماعی در مقطع کارشناسی، به عنوان منبع اصلی درس «جمعیت‌شناسی اقتصادی و اجتماعی» به ارزش 3 واحد تدوین شده است.

فهرست:

مقدمه
فصل اول: کلیات
فصل دوم: تاریخچه افزایش جمعیت و چگونگی توزیع آن در مقیاس …
فصل سوم: ساختار جمعیت و تأثیر آن در مسائل و موضوعات اقتصادی …
فصل چهارم: نظریه انتقال جمعیت و مسئله افزایش جمعیت جهان
فصل پنجم: عوامل اقتصادی و اجتماعی پدیده‌های جمعیتی
فصل ششم: نظریه‌های اجتماعی و اقتصادی جمعیت و سیاستهای جمعیتی
منابع و مآخذ
واژه‌نامه

چاپ پنجم، ویراست

توضیحات

جمعیت شناسی اقتصادی و اجتماعی

نویسنده
دکتر بیژن زارع
مترجم
——-
نوبت چاپ 8
تعداد صفحات 318
نوع جلد شومیز
قطع وزیری
سال نشر 1400
سال چاپ اول ——
موضوع
علوم اجتماعی
نوع کاغذ ——
وزن 445 گرم
شابک
9789645306920
حمل و نقل
توضیحات تکمیلی
وزن 0.445 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “جمعیت شناسی اقتصادی و اجتماعی”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF

خلاصه کتاب

 

اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: aisa
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

درک فيلم

260,000 تومان

معرفی کتاب درک فیلم اثر آلن کیسبی یر

درک فیلم رهنمونی آشنا کننده برای بیننده یی است که می خواهد از عنصرهای گوناگون تشکیل دهنده یک فیلم و کلیتی که این عنصرها پدید می آورند به دریافتی هنرورانه نائل آید؛ و برای او آموزشی است در این موضوع که چگونه به فیلم نزدیک شود، و اینکه چرا نحوه این نگاه به فیلم با نحوه نزدیک شدن به قالب های بیانی دیگر، به ویژه داستان ، فرق دارد.
اگر چه نویسنده صراحتا به این نکته اشاره نمی کند، پیداست که تلویحا همین را می خواهد به خواننده یادآور شود، و در بند نگرش های جامعه شناختی، روانشناختی ، فلسفی، و نظایر آن نیست، و می کوشد که به سادگی روشن کند زبان فیلم (که ابدا چیز موهومی نیست) منطق ، نحوه بیان ، خصوصیات، و کارکردی دیگر از آن خود دارد.
مسئله به ظاهر بدیهی و بی نیاز از باز گویی های مکرر که گویی همواره باید گفته شود. درک فیلم در حد خود انگیزه ای است برای خواننده تا فیلم های مورد بحث را در فروغی تازه ببیند، فیلم هایی که عموما برای تماشاگران ایرانی آشناست و بارها در اینجا به نمایش در آمده و به علاوه در میان منتقدان جهان نیز مطمح بحث و نظر فراوان بوده است. این کتاب یک راهنمای عالی است که مطالب را به خوبی جمع آوری کرده است.
نوشته های آن ستون فقرات محکمی دارد. کتابی است که هر فردی که به سینما علاقه مند است باید آن را در قفسه ی کتاب خود داشته باشد.
سفارش:0
باقی مانده:6

پتر اول (دوره‌ی سه جلدی)

65,000 تومان

معرفی کتاب پتر اول

پتر اول رمانی است از آلکسی نیکولایویج تولستوی (۱۸۸۲-۱۹۴۵)، نویسنده‌ی روس، که کتاب اول آن در ۱۹۳۰، کتاب دوم در ۱۹۳۴ و کتاب سوم در ۱۹۴۵ و بالاخره هر سه کتاب با هم در ۱۹۴۷ منتشر شد. زبانی غنی، دقیق و رنگین، قریحه‌ای در داستان‌سرایی و شناختی عمیق از ملت روس و گذشته‌ی او به آلکسی تولستوی امکان داده است تا یکی از بهترین رمان‌های تاریخی روسی را بنویسد. او تصویری پهناور و قوی خلق کرد که با تاج‌گذاری پتر خردسال در ۱۶۸۲ آغاز می‌شود و با تسخیر ناروا در ۱۷۰۴ (یک سال پس از ایجاد سن‌پترزبورگ) پایان می‌پذیرد. نویسنده قصد داشت رمان را لااقل تا جنگ پولتاوا بکشاند که مرگ در بحبوحه‌ی کار مهلتش نداد. برخورد روسیه‌ی جوانی که پتر اول به وجود آورد با روسیه‌ی اشراف و اوسترلیتزها و کهنه‌اندیشان به شکل گیرایی ترسیم شده است. خواننده هوای آن زمان را تنفس می‌کند و این احساس به او دست می‌دهد که نمایندگان تمام قشرهای روسیه را لمس می‌کند. در این‌جا همه‌چیز حالت طبیعی دارد و همان‌گونه است که زندگی آن را عرضه می‌کند. نویسنده به علت علاقه‌ی شدید شخصی به پترکبیر ـ بی‌آن‌که این علاقه مایه‌ی نگرش انتقادی به شخصیت او باشد ـ به ما کمک می‌کند تا با مشارکت داشتن در زندگی خصوصی امپراتور او را کاملاً بشناسیم خواننده اراده‌ی سرسخت او را کاملاً حس می‌کند؛ آن اراده‌ی سرسختی کــه می‌کوشید تا این کشور را از نیروهای کور محافظه‌کاری که نتیجه‌اش ورشکستگی حتمی بود برهاند. پتر که زود از جا در‌می‌رفت و حتی شکاک بود از عیوب خود آگاه بود و به خصوص آماده بود تا جان خود را در راه ملت خود، که او خود را خدمتگزارش می‌دانست، فدا کند. هرگز بر کسانی که با هدف او مخالف بودند ترحم روا نمی‌داشت، ولی هر سخنی را که از روی حسن نیت شجاعانه و شرافتمندانه گفته می‌شد می‌پذیرفت. این کارگر سخت‌کوش قدر کار دیگران را می‌شناخت. این‌ها را نویسنده حکایت نمی‌کند، بلکه نشان می‌دهد. هزاران صحنه‌ی تاریخی را از مبارزات شدید برای تحصیل قدرت گرفته تا گرفتن آزوف از ترک‌ها و آن مسافرت مشهور به اروپا و سپس مبارزه آشکار با روسیه‌ی کهنه و کار خلاقه در تمام زمینه‌ها، جنگ با سوئد و آن شکست‌های اولیه را در خاطر زنده می‌کند. در این زمان خواننده در کنار شخصیت‌های روسی نظیر «ملکه سوفیا» که رقیب بزرگ او بود، با دوستان امپراتور در «حومه‌ی آلمانی‌نشین» مسکو و همچنین با دشمنان و متحدان خارجی‌اش نظیر شارل دوازدهم، آوگوستوس ساکسی، استانیسلاس لشچینسکی و بسیاری دیگر آشنا می‌شود. آلکسی تولستوی گـاه بـه ناتوراليسم فرو می‌افتد، عباراتی [سبکی] به کار می‌برد یا داستان‌هایی حکایت می‌کند که بیش از حد تند و زننده است. تولستوی کمی قبل از مرگش شروع به تصفیه‌ی اثر خود کرده بود.

مردگان جزيره موريس

12,000 تومان
در بخشی از کتاب مردگان جزیره‌ی موریس می‌خوانید: رضا پشت به مرد چماق‌ به‌ دست می‌رفت و هراسان به درها و نیم‌دری‌های بسته و دیوارهای گلی نگاه می‌کرد و منتظر بود تا مرگ از درها و نیم‌دری‌ها بیرون بزند و راه بر او ببندد. بوی مردار نفسش را بند می‌آورد. در بوی مردار، میان کوچه‌ی دایی ابوالقاسم بیگ ایستاد. نگاه دختر و چهره‌ی وحشت‌زده‌ی مختار آمد جلو چشمانش. نگاه دختر انگار شماتتش می‌کرد که هنوز زنده است و چهره‌ی وحشت‌زده‌ی مختار می‌گفت: «می‌ترسم.» از تنهایی‌اش میان کوچه هراسی به دلش افتاد. دوروبرش را نگاه کرد و تند‌تر قدم برداشت و گفت: «اگر دایی‌ ابوالقاسم بیگ زنده نباشد؟» تصور مرگ دایی ابوالقاسم بیگ، نگاه عجیب دختر، جسد احمدخان، یاور اصغربیگ، ارابه‌ی مردگان و چهره‌ی هراسان مختار را جلو چشمانش آورد. بغض گلویش را گرفت. گفت: «دایی!» پشت در چوبی ترک‌ خورده‌ی خانه‌ی دایی‌ ابوالقاسم‌بیگ ایستاد. کوبه‌ی زنگ‌ زده‌ی در را میان پنجه‌ها گرفت و چند‌ بار به در کوبید. چند لحظه‌ی بعد صدای دایی‌ ابوالقاسم بیگ را شنید: «آمدم!» با ‌خوشحالی گفت: «دایی!» در باز شد و ابوالقاسم بیگ رضا را در آغوش گرفت. رضا گفت: «دایی‌... همه جا مرده و بوی مردار است.» ابوالقاسم بیگ در را بست و گفت: «الحمدالله که سالمی. نگران بودم مبادا مریض باشی... خواهرم تو را سپرده به من... من فقط همین یک خواهر را دارم. لباس بپوشم، برویم پیش میرپنج کاظم خان.»

مثل خون در رگ‌های من: نامه‌های احمد شاملو به آیدا

280,000 تومان

احمد شاملو

در بخشی از کتاب مثل خون در رگ‌های من می‌خوانیم: نمی‌دانم. نمی‌دانم این «بدترین شب‌ها» را شروع کرده‌ام یا دارم شروع می‌کنم. اما، به هر تقدیر، این ساعات تاریک و بی‌امید، این روزهایی که دست کم، اگر هیچ موفقیت دیگری درش نبود، اینش بود که به امید دیدار تو شروع می‌شد و حتی اگر هم در آخرین ساعات شب با نومیدی کامل، مثل دفتری بر هم نهاده می‌شد، باز این امید که فردا بتوانم ببینمت زنده نگهم می‌داشت، می‌دانی؟ از فردا صبح، دیگر این امید را هم از دست خواهم داد. امید بزرگی بود که اقلاً روزی یک بار تو را ببینم. اقلاً این امید به من نیروی آن را می‌داد که صورتم را بتراشم و از قبر خودم خارج بشوم برای آن که آفتاب وجود تو به جسم رطوبت کشیده‌ی من بتابد. می‌دانستم که آیدای من امید و حرارت و آفتاب زندگی من با لبخندش در انتظار من است. می‌دانستم که آیدای من با چشم‌هایی که پر محبت‌ترین نگاهش را به من بخشیده نگاهم خواهد کرد. می‌دانستم که آیدای من از من شکایت خواهد کرد که چرا ریشم را نتراشیده‌ام، و این، نیرویی بود برای آن که ریشم را بتراشم. می‌دانستم که آیدای مهربان من از من گله می‌کند که چرا با وجود آن که در کنارش هستم افسرده و کسلم، چرا با او حرف نمی‌زنم و چرا او را نمی‌خندانم؛ و این، انگیزه‌یی بود که شاد و سرمست باشم، همه‌ی غم‌ها و ناراحتی‌هایم را فراموش کنم و دمی را که در کنار او هستم شاد و خندان باشم. اما از فردا این امید را ندارم. این امید را از خودم قیچی کرده‌ام و به دنبال آنچه کلید زندگی فردای ما باشد این شهر را ترک می‌کنم. آخرین باری که دیدمت، سه‌شنبه‌ی هفته‌ی پیش بود. چند دقیقه‌یی با تو بودم و بعد ترکت کردم که خودم را به دکتربرسانم. بدبختانه آن شب دکتر نیامد. تا نزدیکی‌های نیمه‌شب، تنها و بدبخت، در کوچه‌ها و پس‌کوچه‌ها پرسه زدم.
سفارش:10
باقی مانده:2

در روياي بابل

210,000 تومان

معرفی کتاب در رویای بابل

ریچارد براتیگان یکی از بزرگ‌ترین نویسندگان آمریکایی در طول سده‌ی بیستم بود. در کتاب در رویای بابل که از جمله رمان‌های مهم وی به شمار می‌رود، مخاطب داستان مفرحِ یک کارآگاه خصوصی خواهید بود که در ازای دریافت مبلغی قابل توجه، انجام مأموریتی عجیب را قبول می‌کند...

درباره کتاب در رویای بابل

کتاب در رویای بابل (Dreaming Of Babylon) یکی از خواندنی‌ترین رمان‌های ریچارد براتیگان، نویسنده‌ی فقید اهل آمریکاست. براتیگان در این اثر شوخ و شنگ که به جرئت یکی از بهترین و برجسته‌ترین دستاوردهای ادبیات پست مدرن به شمار می‌رود، داستان مردی بی‌نوا را روایت کرده که زندگی‌اش میان خیال شیرین و واقعیت تلخ در نوسان است. این مرد بی‌نوا کارآگاهی خصوصی است؛ البته نه از آن کارآگاه‌های خصوصی باابهتی که نظیرشان را در فیلم‌های نوآر آمریکایی می‌بینیم. بلکه یک کارآگاه خصوصی مفلوک و بی‌چیز که از سر نداری حاضر است کاسه‌ی گدایی هم در دست بگیرد! این جناب کارآگاه از آن دست آدم‌های روان‌پریشی است که تمام مدت در عوالم خیالی خود سیر می‌کنند. باری، داستان او در کتاب پیش رو زمانی شروع می‌شود که گروهی ناشناس، در ازای پرداخت پولی قابل توجه، مأموریتی عجیب و خطرناک را به او محول می‌کنند: دزدیدن جنازه‌ی زنی تازه‌درگذشته از سردخانه‌ی شهر! کارآگاه بیچاره‌ی قصه‌ی ما که از فقر و نداری، شپش به تنش افتاده، این پیشنهاد را قبول می‌کند و به همراه دوستی، مأموریت خویش را آغاز می‌نماید. اما این تازه شروع ماجراهای سرسام‌آور و مفرح اوست!... کتاب در رویای بابل، چنان‌که گفتیم، یکی از آثار شاخص در کارنامه‌ی ادبی نویسنده است. طنز خاصی که در تمام نوشته‌های براتیگان می‌بینیم، در این کتاب دلنشین‌ترین صورت را به خود گرفته است. خواندن این اثر به خوردن چای و باقلوا در زمستانی سرد می‌مانَد، و یا به نوشیدن قهوه‌ای خوش‌طعم در کافه‌ای گرم و دنج؛ همان‌قدر دلچسب، همان‌قدر سحرانگیز!

شاخ

30,000 تومان

در بخشی از کتاب شاخ: مجموعه داستان پیوسته می‌خوانیم

دورتادورمان پر شده بود از پوست‌تخمه. با پوتین کمی پخش‌شان کردم. پارچ آب را برداشتم و چند قلپی خوردم و نشستم روی کیسه‌شن‌ها. پکی به سیگار زدم و با چشم دنبال مرغه گشتم. پشت تانکر، با پا خاک را جابه‌جا می‌کرد و دنبال چیزی می‌گشت. خروسه از چاله‌ی جلو تانکر آب می‌خورد. سیراب که شد باز سینه جلو داد و قبراق راه افتاد. نگاهی به اطرافش کرد و دوید طرف مرغه. مرغه هفت‌هشت متری دور شد و رفت زیر تویوتای ستوان. خروسه باز خیز برداشت و رفت سمت ماشین. مرغه آمد پای تپه. خروسه قدم‌زنان رفت طرفش. مرغه فاصله گرفت و دور شد. ‌رفت نزدیک تانکر. خروسه دوید و نوکی به گردنش زد. مرغه پرید و بال‌بالی کرد و رفت زیر تانکر. خروسه ایستاده بود و نگاه می‌کرد. مرغه انگار که توی باغ نباشد شروع کرده بود با پا زیرش را تمیز می‌کرد. خروسه همان‌طور ایستاده بود. چند قدمی نزدیک شد و باز ایستاد. مرغه گرفتار تمیزکاری بود. چند قدم دیگر هم جلو رفت مرغه چرخیده بود و به چیزی نوک می‌زد. خروسه دوید و گردنش را گرفت. مرغه کمی جلو رفت. خروسه چرخید و سوارش شد. با‌هم جابه‌جا شدند. خروسه پس‌ِ گردنش را گرفته بود و ول نمی‌کرد. باز جابه‌جا شدند. خروسه سوار بود. تکان‌تکانی داد و پسِ ‌گردن را ول کرد. مرغه دوید و چند قدمی دور شد. خروسه همان‌جا ایستاده بود و نگاه می‌کرد؛ درست مثل بچه‌پرروها. پوست‌تخمه‌ای که مزه‌اش را گرفته بودم پف کردم بیرون و تخمه‌ی دیگری انداختم دهنم. کمی آب خوردم. ساعت نداشتم و نمی‌دانستم چه‌قدر از پستم مانده. خسته شده بودم و گرما داشت نم‌نم اذیت می‌کرد. سیا برای تحویل پست معمولاً کمی دیرتر می‌آمد. پتو تکانی خورد و ستوان از سنگر زد بیرون. سرش را عینهو گاو انداخت پایین و یک‌راست رفت و سوار ماشین شد. اَن‌آقا باز پر‌رو شده بود. اشتباه کردم، نباید تحویلش می‌گرفتم. منتظر شد تا سیا بیاید. سیا لیوان چایی به‌دست آمد بیرون.
سفارش:0
باقی مانده:1