جنبش های فاشیستی
280,000 تومان
(بحران نظام لیبرالی و تکامل فاشیسم)
در پایان جنگ جهانی اول تعبیر «فاشیسم» در اروپا تعبیری بیگانه بود. اما چهار سال بعد تقریباً هر اروپایی نام حزبی را میدانست که در ایتالیا، پس از درگیریهای سخت و طولانی که به جنگ داخلی میمانست از طریق عملیاتی موسوم به «رژه به سوی رم» قدرت را به چنگ آورده بود آن هم به رهبری مردی که در سالهای پیش از جنگ رهبر «حزب سوسیالیست ایتالیا» و شناخته شدهترین انقلابی کشور قلمداد میشد. او کسی نبود جز «بنیتو موسولینی». تنها در عرض چند سال، کمابیش در سرتاسر اروپا احزابی پدیدار شدند که خود را «فاشیست» مینامیدند یا به تعبیری شبیه آن خود را نامگذاری میکردند.
«نولته» متفکر و اندیشمند معاصر در کتاب جنبشهای فاشیستی با همان سبک و سیاق خاص خود بیشتر به تحلیل و تفسیر تاریخ فاشیسم پرداخته تا روایت آن. شاید در نگاه اول فهم کتاب برای مخاطب فارسی زبان کمی دشوار باشد لذا به همین خاطر مترجم کوشیده است با افزودن برخی دادههای تاریخی به صورت پانوشت خوانندگان را در این مهم یاری کند. نولته نخستین تفسیر فراگیر علمی از فاشیسم را در گستره کامل مظاهر تاریخی آن در این کتاب مطرح میکند.
فقط 1 عدد در انبار موجود است
جنبش های فاشیستی
نویسنده |
ارنست نولته
|
مترجم |
مهدی تدینی
|
نوبت چاپ | ٦ |
تعداد صفحات | ٤٩٦ |
نوع جلد | شومیز |
قطع | رقعی |
سال نشر | ١٤٠٢ |
سال چاپ اول | ١٣٩٣ |
موضوع |
فاشیسم – اروپا
|
نوع کاغذ | بالکی |
وزن | ٤٣٨ گرم |
شابک |
9786002780935
|
وزن | 0.438 کیلوگرم |
---|
اطلاعات فروشنده
- فروشنده: Samaneh Fathi
- نشانی:
- هیچ ارزیابی یافت نشد!
مکتب کیوتو
اندیشیدن فراگیر
حریق در باغ زیتون
زنی با چکمه ساق بلند سبز
علائم حیاتی یک زن
تیله آبی
مجموعه داستان «تیله آبی» در برگیرندۀ ٧ داستان از برجستهترین داستانهای محمدرضا صفدری است. تسلط او به تکنیکهای داستان پردازی، شناخت ژرفش از باورها و آداب بومی و پیشنهادات تازهاش در روایت او را در زمرۀ شاخصترین نویسندگان ایران قرار داده است.
«مرد میخواند و از سینۀ کوه بالا میرفت. خنکای بامدادی، بیشهزار و سایههای وهمناک که با برآمدن آفتاب پدیدار میشدند. همه چیز و هر جا سایه بود، سایههای سپید شیری رنگ. مرد نمیدانست از کی به خواندن بنا کرده بود. از خانه درآمده بود. از گندمزار گذشته بود و رسیده بود به نمکزار و شورآب و کوههایی که آب باران در سنگچالهایش گس بود و تلخ. دیروز هم یک بار دیدار آمد. سایۀ رمندۀ آهو نبود. موهای بلند سر اندر پای سایه را میپوشاند. دو چشم لابهلای شاخ و برگ نی پیدا و ناپیدا شد. خواندن از یادش رفت . ایستاد و دوید. بلند موی سبزهرو گریخت. مرد با خود گفت: «زن تو این کوه و کمر چه میکند؟»
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.