جواهر شناسی سنگهای قیمتی: (زیورها)

22,000 تومان

در انبار موجود نمی باشد

توضیحات

جواهر شناسی سنگهای قیمتی: (زیورها)

نویسنده
دکتر سوسن بیانی، مهندس مهدی امان اللهی وفائی
مترجم
—————–
نوبت چاپ 3
تعداد صفحات 232
نوع جلد شومیز
قطع وزیری
سال نشر 1392
سال چاپ اول  ————
موضوع
باستان شناسی
نوع کاغذ  —————
وزن 0 گرم
شابک
9789645309488
حمل و نقل
توضیحات تکمیلی
وزن 0.0 کیلوگرم
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “جواهر شناسی سنگهای قیمتی: (زیورها)”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خلاصه کتاب PDF
اطلاعات فروشنده

اطلاعات فروشنده

  • فروشنده: aisa
  • هیچ ارزیابی یافت نشد!
محصولات بیشتر

بعد زلزله

62,000 تومان
کتاب «بعد زلزله» یکی دیگر از آثار هاروکی موراکامی، نویسنده‌ی معروف ژاپنی است. او این اثر را با الهام از زلزله‌ی سال 1995 شهر کوبه نوشت. کتاب «بعد زلزله» شش داستان دارد و درباره‌ی شش نفر در نقاط مختلف جهان است. این انسان‌ها در ارتباط مستقیم با این زلزله نبوده‌اند؛ اما زندگی هرکدام به‌نوعی تحت‌تأثیر آن قرار گرفته است. در این مجموعه داستان می‌توان خشونتی را دید که در پشت‌پرده‌ی زندگی مدرن ژاپن می‌گذرد. موراکامی مانند دیگر آثارش داستان‌های این مجموعه را ساده اما جذاب روایت کرده است. نکته‌ی جالب این کتاب این است که داستان‌ها در عین مستقل بودن با هم پیوند دارند؛ تا جایی که برخی منتقدان آن را یک رمان دانسته‌اند. در قسمتی از متن این کتاب آمده است: «چند روزی بعدتر وقتی جونکو عصری داشت در ساحل قدم می‌زد، میاکی را دید که تنهایی گرمِ برپا کردنِ آتشی است؛ آتش کوچکی از کُنده‌هایی که خودش جمع کرده بود. جونکو با میاکی سلام و احوال‌پرسی‌ای کرد و بعد پای آتش بهش ملحق شد. کنارِ او که می‌ایستاد زوج خوبی می‌شد برایش؛ جونکو چنداینچی بلندتر بود. دوتایی خوش‌وبشِ ساده‌ای کردند و بعد هم خیره شدند به آتش و هیچ نگفتند. اولین بار بود که جونکو حین تماشای شعله‌های آتش «چیز» خاصی حس کرد، «چیز»ی درونِ خودش، می‌شد اسمش را بگذارد احساساتی «قلنبه»، چون واقعاً ناپرورده‌تر و عمیق‌تر و واقعی‌تر از آن بود که بشود بهش گفت تصور. این «چیز» به شتاب در تنش جاری و بعد ناپدید شد، و پشت سرش یک جور احساسِ حُزنِ خوشایند، احساس عجیب‌وغریب سوزشی در سینه به جا گذاشت. تا چند لحظه‌ای بعدِ از بین رفتن این احساس، هم هنوز دست‌هایش داشت می‌لرزید.»
سفارش:0
باقی مانده:1

مو قرمز

250,000 تومان
در بخشی از کتاب مو قرمز می‌خوانیم: در سکوت دلنشین سر غروب، اوس ‌محمود از سویی هر چند دقیقه یک ‌بار درِ قابلمه‌ی روی اجاق را برمی‌داشت و غذای داخلش را که در حال قُل ‌زدن بود از نظر می‌گذراند تا خوب بپزد و ته نگیرد و از سوی دیگر با تلویزیون کوچکش ور می‌رفت، بلکه تصویری بدون برفک پیدا کند. تلویزیون و منبع برقش را که یک باتری کار کرده‌ی ماشین بود از گبزه با خودش آورده بود. دو روز اول باتری جواب نداد، برای همین روز سوم با وانت به اون ‌گورن فرستاده شد تا تعمیر شود. حالا باتری برق لازم را برای کار کردن تلویزیون تولید می‌کرد، اما تلویزیون تصویر واضح پخش نمی‌کرد و این قضیه بد جوری اوس ‌محمود را دمغ کرده بود، طوری که ساعت‌ها با آن ور می‌رفت تا حسابی عصبانی می‌شد. من را صدا می‌کرد و آنتنی را که خودش از مفتول‌های بدون روکش و ورق حلبی ساخته بود دستم می‌داد و آن‌قدر «چپ، راست راست، بگیر بالا، بشین بشین.» می‌گفت تا تصویر واضح شود. بالاخره پس از ساعت‌ها سعی ‌و تلاش، تصویری که بر صفحه‌ی تلویزیون نقش می‌بست واضح و شفاف می‌شد و ما سفره‌ی شام را پهن می‌کردیم. اما هنوز مشغول خوردن ‌نشده و درست هنگامی که زمان پخش اخبار شبانه فرا می‌رسید، تصویر مانند خاطره‌ای دور و دراز آرام ‌آرام محو و محوتر می‌شد و موج برمی‌داشت و لرزان‌ لرزان می‌رفت و می‌آمد و زیر انبوهی برفک گم می‌شد. در این مواقع من یا اوستا نوبتی از پشت سفره بلند می‌شدیم و دستی به آنتن می‌رساندیم. ولی در نهایت بی‌خیال تصویر می‌شدیم و سر جای‌مان سر سفره آرام می‌نشستیم و به صدای گوینده‌ی خبر بسنده می‌کردیم و غذای‌مان را می‌خوردیم.
سفارش:0
باقی مانده:1

آن چه هنر است

195,000 تومان

معرفی کتاب آن چه هنر است اثر آرتور کلمن دانتو

تأملی پر جنب و جوش درباره ماهیت هنر توسط یکی از مشهورترین منتقدان هنری آمریکا یک اثر هنری بودن چیست؟ نویسنده و منتقد مشهور آرتور سی. دانتو به این سوال اساسی و پیچیده می پردازد. بخشی از تک نگاری فلسفی و بخشی مراقبه خاطره‌نویسی، «آن چه هنر است» این تفسیر رایج را که هنر مفهومی غیرقابل تعریف است به چالش می‌کشد، در عوض ویژگی‌هایی را که معنای جهانی را تشکیل می‌دهند، آشکار می‌کند.
دانتو استدلال می‌کند که با وجود رویکردهای متنوع، یک اثر هنری همیشه با دو معیار اساسی تعریف می‌شود: معنا و تجسم، و همچنین یک معیار اضافی که بیننده ارائه می‌کند: تفسیر.
دانتو استدلال خود را به شیوه‌ای قابل دسترس ارائه می‌کند که هم با فلسفه و هم هنر در ژانرها و دوره‌ها درگیر می‌شود، از تعریف افلاطون از هنر در جمهوری شروع می‌شود و تا پیشرفت هنر به‌عنوان مجموعه‌ای از اکتشافات، از جمله نوآوری‌هایی مانند پرسپکتیو، کیاروسکورو، و قیافه‌شناسی ادامه می‌یابد. دانتو با بحثی جذاب در مورد کارتن های حمل و نقل معروف اندی وارهول، که از لحاظ بصری از اشیاء روزمره ای که نشان می دهند قابل تشخیص نیستند، به پایان می رسد. در سرتاسر کتاب، دانتو مشارکت فیلسوفانی از جمله دکارت، کانت، و هگل، و هنرمندانی از میکل آنژ و پوسن گرفته تا دوشان و وارهول را در این بررسی گسترده از ارتباط متقابل و جهانی بودن تولید زیبایی‌شناختی مورد توجه قرار می‌دهد.

من منچستر يونايتد را دوست دارم

130,000 تومان
در بخشی از کتاب من منچستریونایتد را دوست دارم می‌خوانیم: وقتی پدربزرگ جنازه را ول کرده توی بیمارستان، برگشته خانه. داده لباس‌ها، آرشیو روزنامه‌ها، عکس‌ها، بعضی کتاب‌ها و حتی تقدیرنامه‌هایش را توی باغچه آتش بزنند. پدربزرگ، رد نعشِ زن‌ِ جوان‌ِ با یک لنگه جوراب را، روی کمرش حس می‌کرده و هی به خودش نهیب می‌زده تا از فکر ناموس مردم، آن هم مرده‌اش، بیاید بیرون. سروصدای تیر و تفنگ دیگر کمتر شده بوده. پدربزرگ رفته لب حوض و پایش را فرو کرده وسط آب و ماهی‌ها. پدربزرگ ته دلش منتظر بوده که اتفاقی بیفتد و دری به تخته بخورد و فرشتگان کاری بکنند تا زن جوان زنده شود و بیاید دمِ خانه‌ی آن‌ها، در بزند و بعد از کلی تشکر باهم بروند بازار کباب‌خوری. آتش توی باغچه زیاد می‌شده و اهالی خانه‌ هی عکس و پوستر و بیانیه می‌ریخته‌اند توی دل آن و دود بیشتری می‌رفته هوا. روزنامه‌ها پر بوده‌اند از عکس سر آدم‌ها. آتش، آرام‌آرام عکس‌ها و کلمه‌ها را می‌کشیده توی خودش و جمع‌شان می‌کرده و تکه‌های سوخته با نرمه بادی بلند می‌شده‌اند و مثل پر می‌رفته‌اند هوا. آتشِ روزنامه‌ها، عکس‌ها و کاغذها توی غروبِ یکی از آخرین روزهای مردادماه چیز وامانده‌ای بوده، هم حالِ آدم را می‌گرفته و هم خطرناک بوده، چون وقتی بنی‌بشر حاضر است دست به هر کاری بزند، یک آتش‌بازی مختصر با روزنامه‌ها که چیزی نیست. پدربزرگ همان‌طور که پایش را توی حوض تکان‌تکان می‌داده، می‌دیده که نرمه‌بادی تکه‌های زغال‌شده‌ی کاغذها و عکس‌ها را می‌آورد و می‌اندازد روی آب و ماهی‌های کله‌خرتر می‌روند و توک می‌زنند به آن‌ها. پدربزرگ یکی دو ساعتی به تماشای آب و باد و آتش و حماقت ماهی‌های سرخ مشغول بوده که می‌بیند خورشید غروب کرده. بی‌سروصدا می‌خزد توی آشپزخانه و یک گزلیک تازه تیزشده برمی‌دارد و از خانه می‌زند بیرون.
سفارش:0
باقی مانده:2

سال‌هایی که سینما مهم بود

70,000 تومان

معرفی کتاب سال‌هایی که سینما مهم بود: سیاست، تاریخ و جنبش‌های اجتماعی در سینمای دهه‌ی هفتاد آمریکا

تامس السیسر، الکساندر هورواث و نوئل کینگ در کتاب سال‌هایی که سینما مهم بود مجموعه مقالاتی را گردآوری کرده‌اند که روی سینمای دهه‌ی 1970 آمریکا متمرکز است و آن را از لحاظ سیاسی، تاریخی و اجتماعی تحلیل می‌کند. این کتاب به یکی از درخشان‌ترین و تأثیرگذارترین دوران هالیوود می‌پردازد، درباره‌ی فیلم‌ها و فیلم‌سازان مهم آن دوره و فلسفه‌ی آنان بحث می‌کند و می‌کوشد ردپایشان را در آثار معاصر پی بگیرد.

درباره‌ی کتاب سال‌هایی که سینما مهم بود

سینمای دهه‌ی 1970 آمریکا از مهم‌ترین دوره‌های سینمایی تاریخ آمریکا و حتی دنیا به شمار می‌رود. آن دوران که از اواخر دهه‌ی 1960 شروع شد و تا حوالی سال 1977 طول کشید، شاهد ظهور چند نفر از بزرگ‌ترین فیلم‌سازان سینما بود که فیلم‌هایی بسیار تأثیرگذار ساختند. اسکورسیزی، اسپیلبرگ، سم پکین پا، رابرت آلتمن، آرتور پن، دی پالما و هال اشبی تنها چند چهره از انبوه فیلم‌سازهای جریان٬ساز و صاحب‌سبک دهه‌ی هفتاد بودند که انقلاب مهمی در این هنر به وجود آوردند. در همان زمان بود که شاهکارهایی مثل راننده‌ی تاکسی، پدرخوانده، ایندیانا جونز، جنگ ستارگان، بانی و کلاید، بوچ کسیدی و ساندنس کید، فارغ‌التحصیل و این گروه خشن ساخته شد. بااینکه در حوالی دهه‌ی 1980 خود این موج به حاشیه رانده شد ولی تأثیر آن پابرجا ماند، به‌طوری‌که اغراق نیست اگر بگوییم آن زمان شروع عصر جدید هالیوود بود.
سفارش:0
باقی مانده:2

مهماني تلخ

70,000 تومان

در بخشی از کتاب مهمانی تلخ می‌خوانیم

با انگشت جلو را نشان داد. خواستم راه بیفتم که دیدم دنده عقب گرفت و به سرعت آمد طرفم. جلوام که رسید، زد روی ترمز، طوری که لاستیک‌ها چند سانتی روی آسفالت کشیده شدند. سرم را خم کردم و کنار شیشه‌ی نیمه پایین گفتم: « پارک‌وی. » با انگشت شست، صندلی عقب را نشان داد.

وقتی در را باز کردم، زنی که عقب نشسته بود، رفت کنار شیشه. سوار شدم. راننده زد توی دنده. گفت: « حالا تا نیایش بریم. » « من پیاده می شم. » خواستم دستگیره را بکشم که گفت: « بشین، آقاجون. بالاخره یه کاریش می‌کنیم. » برگشته بود. گفتم: « نمی خوام وسط راه تاکسی عوض کنم. » پایش را گذاشت روی گاز و ماشین از جایش کنده شد.

شاید هنوز بیست متر نرفته بود که گفت: « خیلی زود جوش می آری،آقا. » « جوش نمی آرم. گفتم که نمی خوام تاکسی عوض کنم. » « اصلاً اون جا که شما وایساده بودی تا صبح هم کسی سوارت نمی‌کرد. » از توی آینه نگاهی به من انداخت.

بعد سرش را چرخاند طرف مردی که صندلی جلو نشسته بود. گفت: « شما دیدینش، آقا؟ » مرد بی آن که نگاهش کند، گفت: « من اصلاً حواسم به خیابون نبود.» زن گفت: « من دست شونو دیدم. » « آره، منم همون یه دستو دیدم که از لای درخت ها اومده بود بیرون. معلوم می شه شما هم مثل من حواس تون خیلی جَمعه. » گفتم: « می خواستین بیام وایسم وسط اتوبان؟ »

« دیگه آخه شما هم خیلی رفته بودی کنار. تا آدم می اومد بفهمه چی به چیه، پنجاه متر رفته بودجلو. » مردی که جلو نشسته بود، گفت: « اتفاقاً ایشون کار درستی کردن. تو این شهر تا بخوای جوون الکی خوش هست. می زنن به آدم و درمی رن. بعدش هم هیچی به هیچی. جنازه ت افتاده وسط اتوبان. » زن گفت: « آره، واقعاً. » کیفش را که گذاشته بود روی زانویش، باز کرد و دستمالی بیرون آورد

 گفت: « اگه تا پارک وی می رین، من هم می آم. » راننده از توی آینه نگاهش کرد. « تا تجریش هم بخواین می رم. می خوام برم اون جا بنزین بزنم.«من همون پارک وی پیاده می شم.» دوباره توی آینه نگاهش کرد. گفت: «رو چشمم، خانم.» لبخند زد.

کمی بعد، وقتی داشتیم به پل گیشا نزدیک می شدیم، راننده شیشه اش را تا آخر پایین کشید. آرنجش را گذاشت لب پنجره و به ماشین بغلی نگاه کرد که داشت نزدیک ما حرکت می کرد. از پنجره‌ی بازش صدای آهنگ ملایمی به گوش می‌رسید.

گفت: «لامسب، انگار نه انگار پاییز شده. هوا از تابستون هم گرم تره». دست راستش را گذاشت به صورتش. حدس زدم دارد با سبیلش ور می‌رود. باز توی آینه نگاهی به من انداخت. وقتی دید حواسم به اوست، نگاهش را دزدید. با این حال هنوز چشم‌های ریزش پیدا بود.